اشک تمساح دایه تروریستها(نگاه)
محمدرضا مرادی
انفجارهای تروریستی شرق عربستان که شیعیان را هدف قرار داد بار دیگر نگاهها را متوجه سیاستهای تبعیض آمیز سعودیها علیه شیعیان این کشور کرد. عربستان با سیاستهای تبعیضآمیز خود علیه ساکنان منطقه الشرقیه، بذری کاشته که تنها ثمره آن برای سعودیها نفرتی عمیق و روزافزون است. رژیم آل سعود که سالهاست به دایه تروریستها درمنطقه تبدیل شده و تغذیه فکری آنها را با اندیشههای تکفیری و تروریستی عهدهدار است پس از به خاک و خون کشیده شدن نمازگزاران شیعه شرق این کشور تلاش میکند خود را به عنوان صاحب عزا معرفی کند. در حالی که دستان آل سعود در جنایت علیه شیعیان آلودهتر از آن است که بتوان با اقدامات نمایشی آن را پوشاند.
آلسعود با زدن «نقاب بیگناهی» و «همدردی» بر چهره خود، تلاش دارد تا افکار عمومی در مناطق شیعهنشین عربستان را نسبت به بیگناهی خود در انفجارهای اخیر اقناع کند. در صورتی که به نظر میرسد مقصر اصلی و حتی عامل این حوادث جز دربار آل سعود کسی نمیتواند باشد. دو دلیل برای اثبات این ادعا مطرح است:
اول اینکه برقراری امنیت در شهرهای قطیف و دمام بر عهده نیروهای امنیتی عربستان است، چرا که این مناطق از مهمترین منطقههای نفتی عربستان است و باید پرسید چطور آل سعود توانایی تامین امنیت این منطقه را نداشته است؟! به ویژه پس از حمله تروریستی سال گذشته که به حسینیه شیعیان انجام گرفت نهادهای امنیتی عربستان باید ضریب امنیت این منطقه را ارتقا میدادند. در این مورد نیز دو فرضیه مطرح میشود: یا توانایی آل سعود در تامین امنیت شهرها بیشتر از این نیست و تبلیغات رسانهای در مورد قدرت نظامی و امنیتی تنها یک نمایش تلویزیونی است و یا اینکه آل سعود از این حملات خبر داشته و عامدانه در خنثی کردن آن اقدامی انجام نداده است، که در هر صورت آل سعود محکوم است.
دوم، در صورتی که پذیرفته شود که این اقدامات تروریستی توسط گروهک داعش انجام گرفته است(نه خود آل سعود) باز نمیتوان نقش عربستان را در این ماجرا نادیده گرفت. تروریستهای داعش از ابتدا تاکنون با دلارهای نفتی آل سعود و برخی دیگر از کشورها رشد کردهاند. اگر در شرایط فعلی، این تروریستها در مناطق شیعیان در عربستان اقدام به عملیاتهای انتحاری میکنند به دلیل دلارهای سعودیها است که با آن به این جایگاه دست پیدا کردهاند. پس در این مورد نیز آلسعود مقصر است.
بنابراین سعودیها نمیتوانند با اشک تمساح افکار عمومی را فریب دهند و خود را به عنوان صاحب عزا معرفی کنند. عصر کنونی، «عصر آگاهی» است و ملتهای منطقه به خوبی قادرند ورای نقابها را ببینند. دیگر دوران فریب ملتها به پایان رسیده است و دیر یا زود «آگاهی» بر «جهالت» و «حق» بر «باطل» پیروز خواهد شد.
دوران سراشیبی آلسعود مدتهاست که شروع شده است. شاید بتوان مهمترین نمونه شکست عربستان در تحولات اخیر را، نمونه سوریه دانست. مقامات آلسعود با پترودلارهای خود سعی داشتند نظام حاکم بر سوریه را ساقط کنند که تاکنون نه تنها موفق نشدهاند بلکه وجهه خود را نیز بیش از پیش از دست دادهاند. از سوی دیگر این کشور تلاش کرد تا با حمله به یمن شکست خود را در سوریه جبران کند اما تیم جدید عربستان در یمن نه تنها هیچ موفقیتی به دست نیاورده بلکه تلاش دارد تا به هر طریقی خود را از باتلاق یمن نجات دهد. نتیجه دخالتهای آل سعود در منطقه اکنون باعث به وجود آمدن حالتی از نا امنی شده است که در صورت عدم همکاری کشورهای منطقه علیه تروریستها، هیچ کشوری در امنیت نخواهد بود. سعودیها در خیال خود امنیت را به عنوان مقولهای تفکیکپذیر پذیرفتهاند و این یک خطای استراتژیک است، چرا که در دنیای امروز امنیت نه تنها تفکیکناپذیر نیست بلکه به شدت به هم پیوسته است و در صورت ناامنی در یک نقطه سایر نقاط نیز ناامن خواهند شد. انفجارهای تروریستی مناطق شیعهنشین عربستان به خوبی این مسئله را ثابت کرد.
مقامات عربستان باید به جای تظاهر به همدردی با قربانیان انفجارهای الشرقیه، سیاستهای خود در برابر مسائل منطقه را تغییر دهند و علیه تروریستها موضعگیری کنند تا ملتهای منطقه بیش از این قربانی رفتارهای ناشیانه آنها نشوند. هرچند حکومت کنونی عربستان به ماشینی میماند که به سمت سراشیبی در حال حرکت است و سرانجامی جز «سقوط در دره» ندارد. بنابراین از حکومت فعلی عربستان انتظار «تغییر رفتار» داشتن شاید بسیار «خوشبینانه» باشد.
انفجارهای تروریستی شرق عربستان که شیعیان را هدف قرار داد بار دیگر نگاهها را متوجه سیاستهای تبعیض آمیز سعودیها علیه شیعیان این کشور کرد. عربستان با سیاستهای تبعیضآمیز خود علیه ساکنان منطقه الشرقیه، بذری کاشته که تنها ثمره آن برای سعودیها نفرتی عمیق و روزافزون است. رژیم آل سعود که سالهاست به دایه تروریستها درمنطقه تبدیل شده و تغذیه فکری آنها را با اندیشههای تکفیری و تروریستی عهدهدار است پس از به خاک و خون کشیده شدن نمازگزاران شیعه شرق این کشور تلاش میکند خود را به عنوان صاحب عزا معرفی کند. در حالی که دستان آل سعود در جنایت علیه شیعیان آلودهتر از آن است که بتوان با اقدامات نمایشی آن را پوشاند.
آلسعود با زدن «نقاب بیگناهی» و «همدردی» بر چهره خود، تلاش دارد تا افکار عمومی در مناطق شیعهنشین عربستان را نسبت به بیگناهی خود در انفجارهای اخیر اقناع کند. در صورتی که به نظر میرسد مقصر اصلی و حتی عامل این حوادث جز دربار آل سعود کسی نمیتواند باشد. دو دلیل برای اثبات این ادعا مطرح است:
اول اینکه برقراری امنیت در شهرهای قطیف و دمام بر عهده نیروهای امنیتی عربستان است، چرا که این مناطق از مهمترین منطقههای نفتی عربستان است و باید پرسید چطور آل سعود توانایی تامین امنیت این منطقه را نداشته است؟! به ویژه پس از حمله تروریستی سال گذشته که به حسینیه شیعیان انجام گرفت نهادهای امنیتی عربستان باید ضریب امنیت این منطقه را ارتقا میدادند. در این مورد نیز دو فرضیه مطرح میشود: یا توانایی آل سعود در تامین امنیت شهرها بیشتر از این نیست و تبلیغات رسانهای در مورد قدرت نظامی و امنیتی تنها یک نمایش تلویزیونی است و یا اینکه آل سعود از این حملات خبر داشته و عامدانه در خنثی کردن آن اقدامی انجام نداده است، که در هر صورت آل سعود محکوم است.
دوم، در صورتی که پذیرفته شود که این اقدامات تروریستی توسط گروهک داعش انجام گرفته است(نه خود آل سعود) باز نمیتوان نقش عربستان را در این ماجرا نادیده گرفت. تروریستهای داعش از ابتدا تاکنون با دلارهای نفتی آل سعود و برخی دیگر از کشورها رشد کردهاند. اگر در شرایط فعلی، این تروریستها در مناطق شیعیان در عربستان اقدام به عملیاتهای انتحاری میکنند به دلیل دلارهای سعودیها است که با آن به این جایگاه دست پیدا کردهاند. پس در این مورد نیز آلسعود مقصر است.
بنابراین سعودیها نمیتوانند با اشک تمساح افکار عمومی را فریب دهند و خود را به عنوان صاحب عزا معرفی کنند. عصر کنونی، «عصر آگاهی» است و ملتهای منطقه به خوبی قادرند ورای نقابها را ببینند. دیگر دوران فریب ملتها به پایان رسیده است و دیر یا زود «آگاهی» بر «جهالت» و «حق» بر «باطل» پیروز خواهد شد.
دوران سراشیبی آلسعود مدتهاست که شروع شده است. شاید بتوان مهمترین نمونه شکست عربستان در تحولات اخیر را، نمونه سوریه دانست. مقامات آلسعود با پترودلارهای خود سعی داشتند نظام حاکم بر سوریه را ساقط کنند که تاکنون نه تنها موفق نشدهاند بلکه وجهه خود را نیز بیش از پیش از دست دادهاند. از سوی دیگر این کشور تلاش کرد تا با حمله به یمن شکست خود را در سوریه جبران کند اما تیم جدید عربستان در یمن نه تنها هیچ موفقیتی به دست نیاورده بلکه تلاش دارد تا به هر طریقی خود را از باتلاق یمن نجات دهد. نتیجه دخالتهای آل سعود در منطقه اکنون باعث به وجود آمدن حالتی از نا امنی شده است که در صورت عدم همکاری کشورهای منطقه علیه تروریستها، هیچ کشوری در امنیت نخواهد بود. سعودیها در خیال خود امنیت را به عنوان مقولهای تفکیکپذیر پذیرفتهاند و این یک خطای استراتژیک است، چرا که در دنیای امروز امنیت نه تنها تفکیکناپذیر نیست بلکه به شدت به هم پیوسته است و در صورت ناامنی در یک نقطه سایر نقاط نیز ناامن خواهند شد. انفجارهای تروریستی مناطق شیعهنشین عربستان به خوبی این مسئله را ثابت کرد.
مقامات عربستان باید به جای تظاهر به همدردی با قربانیان انفجارهای الشرقیه، سیاستهای خود در برابر مسائل منطقه را تغییر دهند و علیه تروریستها موضعگیری کنند تا ملتهای منطقه بیش از این قربانی رفتارهای ناشیانه آنها نشوند. هرچند حکومت کنونی عربستان به ماشینی میماند که به سمت سراشیبی در حال حرکت است و سرانجامی جز «سقوط در دره» ندارد. بنابراین از حکومت فعلی عربستان انتظار «تغییر رفتار» داشتن شاید بسیار «خوشبینانه» باشد.