اخبار ویژه
رویتر: برخلاف تبلیغات داعش به بنبست رسیده است
«داعش دیگر چیزی برای افزودن به پیروزیهای خود ندارد.»
رویتر در تحلیلی نوشت: داعش «قدرت و جاذبه اولیه خود را از دست داده و تنها در قلمروی زیر کنترل خود قدرت مانور و عمل دارد.»
خبرگزاری رویتر خاطرنشان کرد: نشانههای زیادی حاکی از آن است که گسترش قلمرو حاکمیت گروه «داعش» در عراق و سوریه به نهایت خود رسیده و این گروه دیگر چیزی برای افزودن بر متصرفات این گروه ندارد. هر چند داعش اخیراً شهر پالمیرا در مرکز سوریه را به تصرف خود درآورد، اما «هاله شکستناپذیری» آن ماهها پیش در شکست آنها در تصرف شهر کوبانی در شمال سوریه از بین رفت. اکنون این کردهای شمال سوریه هستند که به سوی قلمروی حاکمیت داعش در حال پیشرویاند و مسیر اصلی منتهی به شهر رقه، پایتخت غیر رسمی داعش را آزاد کردهاند.
رویتر مینویسد: در عراق نیز پیشروی نیروهای وابسته به گروه «داعش» پس از تصرف مناطق سنینشین و آماده شدن شبه نظامیان شیعه به تهاجم متقابل علیه آنها، کند شده است. اما تبلیغاتچیهای داعش مشغول بزرگنمایی پیروزیهای اخیرشان در تصرف پالمیرا در سوریه و شهر رمادی در عراق هستند. این محاسبه استراتژیک داعش که این دو پیروزی را برای به راه انداختن حملهای دیگر مبنا قرار دهند، محل تردید است.
رویتر نوشت: در عراق نیز وضعیت «دولت اسلامی» بدتر شده است. هر چند شبهنظامیان این گروه تروریستی پیشروی ارتش عراق در مناطق غرب این کشور را دفع کردند، اما این هدفی که داعش برای خود تعیین کرده، بسیار دور از دسترس است. حتی در میان اهل سنت عراق نیز داعش با مخالفت و مقاومت روبروست، علت آن رفتار تند و بیرحمانه نمایندگان داعش و به راه انداختن اعدامهای دستهجمعی و آزار و شکنجه و ایجاد وحشت در میان مردم است.
در منطقه سنینشین دره فرات، صدها نفر از ریشسفیدان و سران قبایل توسط داعش به قتل رسیدهاند. برای بسیاری از ناظران قابل تأمل است که بسیاری از سنیها آماده پذیرش شیعیان هستند که در گذشته محبوب نبودند.
تابش: دولت در ارتباط با مردم کوتاهی میکند
نماینده اصلاحطلب مجلس گفت دولت ارتباط کمی با مردم دارد و در این زمینه کوتاهی میکند.
محمدرضا تابش در مصاحبه با آریا گفته است: دولت در ارتباط با مردم و تعامل با آنان کوتاهی میکند. وی میافزاید: نباید برای جبران کسری بودجه کارهایی انجام شود که موجب نگرانی در قشر ضعیف متوسط شود.
تابش گفت: بنده معتقدم دولت در ارتباط و تعامل فیمابین با مردم کوتاهی میکند این در حالی است که رئیس جمهور و وزرای دولت به سفرهای استانی میروند اما ارتباط کمتری با مردم دارند.
همچنین کاظم جلایی از نمایندگان حامی دولت گفت: در خصوص مسئله سهمیهبندی بنزین دولت آقای روحانی باید جمعبندی داشته باشند که البته آقای زنگنه تأکید کردهاند که این جمعبندی به زودی صورت میگیرد. وی درباره ضرورت اظهارنظر رئیس جمهور در خصوص اقدامات دولت، گفت: به نظر من نیاز نیست رئیس جمهور در همه امور اظهارنظر کند در واقع این وظیفه وزرا و سخنگوی دولت است که در جهت شفافسازی اقدامات قوه مجریه اقدام کنند.
رئیس فراکسیون رهروان ولایت مجلس گفت: رسانهها و وزرای دولت باید برای آگاهسازی مردم اقدام نمایند و به رئیس جمهور کمک کنند. متأسفانه گاهی اوقات دولتیها کم حرف میزنند در حالی که نباید همه بارها را به دوش رئیسجمهور بیاندازند.
تجدیدنظرطلبان چرا از چماق «اصلاحطلب بدلی» استفاده میکنند؟
برچسب «اصلاحطلب» چماقی است که طیف تجدیدنظرطلب مدعی اصلاحطلبی بر سر اصلاحطلبان وفادار به نظام میکوبد.
روزنامه جوان نوشت: «مراقب اصلاحطلبان بدلی باشید»؛ این عنوان یکی از مطالب روزنامه آرمان است که نشان میدهد جریان تجدیدنظرطلب همچنان تلاش دارد برخی از گروههای مستقل خود را که با تندروی و افراطیگری رابطه مناسبی ندارند تخریب کرده و از هماکنون از ورود آنها به عرصه انتخابات جلوگیری کنند.
تقسیم اصلاحطلبان به دو طیف اصلی- بدلی ناخودآگاه بیانیه حزب منحله مشارکت در آستانه انتخابات 92- که اول بار در بیبیسی منتشر شد- را تداعی میکند، اعضای این حزب در آن مقطع زمانی به دلیل حمایت محمدرضا عارف از فلسطین و لبنان وی را «اصلاحطلب بدلی» خواندند و به شدت نسبت به سخنان وی واکنش منفی نشان دادند. به باور تندرویهای جریان تجدیدنظرطلب سخنان عارف، خواسته یا ناخواسته، شعار «نه غزه، نه لبنان» جریان فتنه را رد میکرد و موضع تهاجمی این جریان نسبت به حاکمیت را تعدیل میکرد. در مقطعی دیگر افراطیون جناح مدعی اصلاحطلبی مسعود پزشکیان که تصور میکردند قصد حضور در عرصه انتخابات را دارد تخریب کردند و وی را اصلاحطلب بدلی نام گذاشتند. پزشکیان هم در واکنش به این اقدام با بیان اینکه فعلا هیچ تصمیمی نگرفته است، اظهار میکند: من اصلا این رویه برچسب زدن در مملکت را که عدهای درست کردهاند قبول ندارم چرا که علمی صحبت نمیکنند. البته تاکید بر این موضوع که «اصلاحطلبان بدلی تنها موافق شرکت در انتخابات هستند» هم طی ماههای منتهی به انتخابات خرداد 92 به عنوان جزیی از گفتمان انتخاباتی این طیف درآمده بود، به گونهای که صادق زیباکلام در مصاحبهای با ایلنا تاکید میکند: به نظر نمیرسد اصلاحطلبان عزم جدی برای شرکت در انتخابات داشته باشند اما در این میان اصلاحطلبان درجه 2 که جناح اصولگرا نیز تمایل بسیار دارد تا آنها را به عنوان اصلاحطلبان اصیل معرفی کند، تلاش میکنند تا به بازارگرمی در انتخابات سال آینده بپردازند.
جوان میافزاید: بهکارگیری این ادبیات توسط روزنامههای زنجیرهای به خصوص روزنامه آرمان طی ماههای گذشته هم بارها تکرار شده که نمونه دیگر از آن را میتوان در اواسط سال 93 جستوجو کرد. آنجایی که این روزنامه در مطلبی از زبان محمود میرلوحی معاون وزیر کشور در دولت اصلاحات و از اعضای حزب منحله مشارکت روی واژه «اصلاحطلبان بدلی» تاکید میکند. این روزنامه چند روز بعد با انتشار مطلب دیگری به انتقاد از برخی اصلاحطلبان میپردازد و در بخشی از یک مقاله با عنوان «تلاش اصلاحطلبان بدلی برای پیوستن به خاتمی»! و در اشاره به انتخابات مجلس دهم! مینویسد: «طیف دیگری هم هستند که خود را اصلاحطلب میدانند اما به هرحال در میدانهای اصلی جایی ندارند که دلیلش شاید تمایل آنها در برخی مواقع به رقیب اصولگرا بوده باشد. این گروه سعی میکنند در شرایطی که فضای فعالیت برای اصلاحطلبان تاحدودی آماده شده است بار دیگر خود را مهره اصلی بنامند و خود را به خاتمی منتسب کنند.» کواکبیان دیگر گزینهای بود که جماعت تجدیدنظرطلب تلاش کردند تا وی را هم به عنوان یکی از اصلاحطلبان بدلی به جامعه معرفی کنند.
میتوان گفت که ساختار سیاسی جریان موسوم به اصلاحات همچنین گفتمان مبهم و اهداف نامتوازن این جریان همچنان «چنددستگی» بین گروههای این طیف را دنبالهدار خواهد کرد و عقلایی نیست که انتظار داشته باشیم منسوبان این جریان روی یکدستگی را به خود ببینند، به عبارت دیگر آنچه در آینده باید منتظر بود آن است که از امروز تا زمان برگزاری انتخابات مجلس دهم «دودستگی میان اصلاحطلبان» به شدت رو به افزایش خواهد گذاشت و گروهها و شخصیتهای مهم این طیف با زدن برچسب تهمت و تخریب به دیگر همفکران خود درصدد به قدرت رسیدن باشند. از سوی دیگر به نظر میرسد تقسیمبندی اصلاحطلبی اصلی- بدلی و برچسبزنی به بخشی از شخصیتهای این گروه توسط تندروهای تجدیدنظرطلب چماقی باشد برای تحمیل کنارهگیری چهرههای مستقل و وفادار به نظام اصلاحطلب که در صورت موفقیت در انتخابات اهداف براندازانه پدرخواندهها را پیگیری نخواهند کرد؛ بنا به همین دلیل شخصیتهای مستقل جریان اصلاحطلب باید به صورت مستمر تخریب شده تا آنها آرای جریان تندروی تجدیدنظرطلب را خرد نکرده و فرصت عرض اندام پیدا نکنند.
تعریف و تمجیدهای عجیبی که به ضرر رئیسجمهور تمام میشود
ماهیگیری سخنگوی دولت از آب گلآلود بنزین در حالی است که کسی تحت تاثیر این قبیل تبلیغات قرار نمیگیرد.
یک سایت حامی دولت نوشت: بعد از حذف بنزین سهمیهای و تکنرخی شدن قیمت بنزین (هر لیتر 1000 تومان)، محمدباقر نوبخت، سخنگوی دولت اعلام کرد که قرار بود بنزین 1200 یا 1500 تومان شود ولی رئیسجمهور روحانی با آن مخالفت کرده است.
عصر ایران میافزاید: بنزین گران شده، بسیاری از مردم ناراضیاند و درست در این میان، سخنگوی دولت، وارد گود شده و میگوید که مردم! کجای کار هستید؟ اگر روحانی نبود قیمت تا 1500 تومان هم بالا میرفت! لابد در این بخش ماجرا، اولا باید مردم خوشحال شوند که بنزین فقط 1000 تومان شده و نه 1200 یا 1500 تومان و ثانیا باید سپاسگزار رئیسجمهور باشند که به دادشان رسیده است! مسئولان دولتی باید بدانند که این روشها نه تنها کهنه و نخنما، که آزاردهنده هم شدهاند و کسی هم تحت تاثیر این سخنان تبلیغی قرار نمیگیرد.
نویسنده میافزاید: آیا امور دولت و تصمیمگیریهای مهمی مانند تعیین نرخ بنزین، بر اساس مطالعات کارشناسانه انجام میشوند یا تصمیم شخصی رئیسجمهور؟!
مشخصا درباره موضوع حاضر، صلاح کشور- با توجه به جمیع جهات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی- یا در این بوده که بنزین 1000 تومان شود یا 1200 یا 1500 تومان. اگر صلاح کشور در همان 1000 تومان بود، چرا دولت میخواست 1200 یا 1500 تومان قیمتگذاری کند که نهایتا رئیسجمهور از آن جلوگیری کرده است؟ آیا همه جز رئیسجمهور، خلاف صلاح کشور حرکت میکردند؟ اگر هم با توجه به ملاحظات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، قیمت 1200 یا 1500 به نفع کشور بود، چرا رئیسجمهور خلاف صلاح کشور، عمل کرده است؟!
هرچند که تکنرخی کردن قیمت بنزین، در مجموع به نفع کشور است ولی این قبیل اظهارنظرهای تبلیغاتی اساسا فاقد هرگونه توجیه عقلپسند است و نهایتا به ضرر کسی که از او تعریف و تمجید شده است، تمام میشود.
نویسنده خاطرنشان کرد: دولتمردان را به اتخاذ تصمیمات کارشناسی و توضیح صادقانه به مردم و دوری از «شوهای تبلیغی» و «روشهای تاریخ مصرف گذشته» دعوت میکنیم. مردم، بسیار بیشتر از آنچه برخی مسئولان میپندارند، میفهمند، ولو آن که آن سوی میزها ننشسته باشند.
گزارش روزنامه آمریکایی از ناکامی در مهار قدرت فزاینده ایران
روزنامه والاستریت ژورنال در تحلیلی به ظهور روسیه، چین و ایران به عنوان هژمونیهای منطقهای پرداخت و آنها را تهدیدی برای آمریکا ارزیابی کرد.
این روزنامه نوشت: تصمیم اخیر ولادیمیر پوتین، برای فروش سامانههای ضد موشکی اس300 به ایران با وجود اعتراضهای آمریکا بیش از حد برای دولت اوباما خجالتآور است. این، همچنین تازهترین اسناد و شواهد درباره ظهور تهدید جدید برای نظم جهانی و امنیت آمریکا است. این تهدید جدید، ظهور قدرتهای منطقهای مقتدر است. چین، روسیه و ایران از امتیاز عقبنشینی آمریکا استفاده کرده و به دنبال گسترش نفوذ سیاسی و چه بسا در نهایت تسلط سیاسی خود بر گوشه و کنار جهان هستند. هدف آنها کاهش نفوذ آمریکا و استفاده از پایگاههای منطقهای و مقابله با تلاشهای غرب بویژه آمریکا است.
این روزنامه میافزاید: آمریکاییها نمیتوانند بگویند که به آنها هشدار داده نشد. بیست و سه سال پیش، در همان روزهای پایانی دوره ریاست جمهوری بوش پدر، پنتاگون یک سند استراتژیک را منتشر کرد که در آن ممانعت از ظهور قدرتهای مسلط منطقهای، یکی از مهمترین اهداف امنیتی آمریکا در نظر گرفته شده بود.
دو هدف اول پنتاگون، ممانعت و شکست حمله علیه آمریکا و تقویت ائتلافهای دفاعی جهانی آمریکا بود. بعد از آن این هشدار آمده بود: «هدف سوم، ممانعت ایجاد کردن برای تبدیل شدن هر قدرت متخاصم به یک قدرت برتر است. این مسئله برای اهداف استراتژیک ما اهمیت حیاتی دارد و از این رو، ضرورت دارد تا همه موانع برای مقابله با ظهور مجدد یک تهدید جهانی برای منافع ما و متحدانمان تقویت شود. این مناطق از جمله اروپا، شرق آسیا، خاورمیانه و منطقه حاشیه خلیج فارس و آمریکای لاتین است.» کنترل تثبیت شده بر منابع چنین مناطق حیاتی میتواند یک تهدید حیاتی برای امنیت ما باشد.
والاستریت ژورنال میافزاید: به مدت بیست سال و در دوران دولتهایی از هر دو حزب جمهوریخواه، آمریکا توانست با بروز چنین تهدیدهای منطقهای مقابله کند. اما این سیاست مهار در دوره دوم ریاست جمهوری اوباما در اروپا، خاورمیانه و شرق آسیا، نقض شد. ایران یک کشور انقلابی اسلامگرای شیعی است که به شدت مشتاق به بازگشت به دوران امپراطوری سنتی پارسها و تبدیل شدن به یک قدرت مسلط در منطقه خاورمیانه است. شبه نظامیان یا نمایندگان آن در لبنان و بخشهایی از عراق و سوریه است که در یمن نیز ایفای نقش میکنند.
تهران، همچنین از جاهطلبیهای هستهای خود آشکارا به عنوان اهرمی برای به دست آوردن امتیازات از غرب استفاده میکند.
این یادداشت اعتراف به ناکامی چند دههای آمریکا برای مهار جمهوری اسلامی ایران است.
«داعش دیگر چیزی برای افزودن به پیروزیهای خود ندارد.»
رویتر در تحلیلی نوشت: داعش «قدرت و جاذبه اولیه خود را از دست داده و تنها در قلمروی زیر کنترل خود قدرت مانور و عمل دارد.»
خبرگزاری رویتر خاطرنشان کرد: نشانههای زیادی حاکی از آن است که گسترش قلمرو حاکمیت گروه «داعش» در عراق و سوریه به نهایت خود رسیده و این گروه دیگر چیزی برای افزودن بر متصرفات این گروه ندارد. هر چند داعش اخیراً شهر پالمیرا در مرکز سوریه را به تصرف خود درآورد، اما «هاله شکستناپذیری» آن ماهها پیش در شکست آنها در تصرف شهر کوبانی در شمال سوریه از بین رفت. اکنون این کردهای شمال سوریه هستند که به سوی قلمروی حاکمیت داعش در حال پیشرویاند و مسیر اصلی منتهی به شهر رقه، پایتخت غیر رسمی داعش را آزاد کردهاند.
رویتر مینویسد: در عراق نیز پیشروی نیروهای وابسته به گروه «داعش» پس از تصرف مناطق سنینشین و آماده شدن شبه نظامیان شیعه به تهاجم متقابل علیه آنها، کند شده است. اما تبلیغاتچیهای داعش مشغول بزرگنمایی پیروزیهای اخیرشان در تصرف پالمیرا در سوریه و شهر رمادی در عراق هستند. این محاسبه استراتژیک داعش که این دو پیروزی را برای به راه انداختن حملهای دیگر مبنا قرار دهند، محل تردید است.
رویتر نوشت: در عراق نیز وضعیت «دولت اسلامی» بدتر شده است. هر چند شبهنظامیان این گروه تروریستی پیشروی ارتش عراق در مناطق غرب این کشور را دفع کردند، اما این هدفی که داعش برای خود تعیین کرده، بسیار دور از دسترس است. حتی در میان اهل سنت عراق نیز داعش با مخالفت و مقاومت روبروست، علت آن رفتار تند و بیرحمانه نمایندگان داعش و به راه انداختن اعدامهای دستهجمعی و آزار و شکنجه و ایجاد وحشت در میان مردم است.
در منطقه سنینشین دره فرات، صدها نفر از ریشسفیدان و سران قبایل توسط داعش به قتل رسیدهاند. برای بسیاری از ناظران قابل تأمل است که بسیاری از سنیها آماده پذیرش شیعیان هستند که در گذشته محبوب نبودند.
تابش: دولت در ارتباط با مردم کوتاهی میکند
نماینده اصلاحطلب مجلس گفت دولت ارتباط کمی با مردم دارد و در این زمینه کوتاهی میکند.
محمدرضا تابش در مصاحبه با آریا گفته است: دولت در ارتباط با مردم و تعامل با آنان کوتاهی میکند. وی میافزاید: نباید برای جبران کسری بودجه کارهایی انجام شود که موجب نگرانی در قشر ضعیف متوسط شود.
تابش گفت: بنده معتقدم دولت در ارتباط و تعامل فیمابین با مردم کوتاهی میکند این در حالی است که رئیس جمهور و وزرای دولت به سفرهای استانی میروند اما ارتباط کمتری با مردم دارند.
همچنین کاظم جلایی از نمایندگان حامی دولت گفت: در خصوص مسئله سهمیهبندی بنزین دولت آقای روحانی باید جمعبندی داشته باشند که البته آقای زنگنه تأکید کردهاند که این جمعبندی به زودی صورت میگیرد. وی درباره ضرورت اظهارنظر رئیس جمهور در خصوص اقدامات دولت، گفت: به نظر من نیاز نیست رئیس جمهور در همه امور اظهارنظر کند در واقع این وظیفه وزرا و سخنگوی دولت است که در جهت شفافسازی اقدامات قوه مجریه اقدام کنند.
رئیس فراکسیون رهروان ولایت مجلس گفت: رسانهها و وزرای دولت باید برای آگاهسازی مردم اقدام نمایند و به رئیس جمهور کمک کنند. متأسفانه گاهی اوقات دولتیها کم حرف میزنند در حالی که نباید همه بارها را به دوش رئیسجمهور بیاندازند.
تجدیدنظرطلبان چرا از چماق «اصلاحطلب بدلی» استفاده میکنند؟
برچسب «اصلاحطلب» چماقی است که طیف تجدیدنظرطلب مدعی اصلاحطلبی بر سر اصلاحطلبان وفادار به نظام میکوبد.
روزنامه جوان نوشت: «مراقب اصلاحطلبان بدلی باشید»؛ این عنوان یکی از مطالب روزنامه آرمان است که نشان میدهد جریان تجدیدنظرطلب همچنان تلاش دارد برخی از گروههای مستقل خود را که با تندروی و افراطیگری رابطه مناسبی ندارند تخریب کرده و از هماکنون از ورود آنها به عرصه انتخابات جلوگیری کنند.
تقسیم اصلاحطلبان به دو طیف اصلی- بدلی ناخودآگاه بیانیه حزب منحله مشارکت در آستانه انتخابات 92- که اول بار در بیبیسی منتشر شد- را تداعی میکند، اعضای این حزب در آن مقطع زمانی به دلیل حمایت محمدرضا عارف از فلسطین و لبنان وی را «اصلاحطلب بدلی» خواندند و به شدت نسبت به سخنان وی واکنش منفی نشان دادند. به باور تندرویهای جریان تجدیدنظرطلب سخنان عارف، خواسته یا ناخواسته، شعار «نه غزه، نه لبنان» جریان فتنه را رد میکرد و موضع تهاجمی این جریان نسبت به حاکمیت را تعدیل میکرد. در مقطعی دیگر افراطیون جناح مدعی اصلاحطلبی مسعود پزشکیان که تصور میکردند قصد حضور در عرصه انتخابات را دارد تخریب کردند و وی را اصلاحطلب بدلی نام گذاشتند. پزشکیان هم در واکنش به این اقدام با بیان اینکه فعلا هیچ تصمیمی نگرفته است، اظهار میکند: من اصلا این رویه برچسب زدن در مملکت را که عدهای درست کردهاند قبول ندارم چرا که علمی صحبت نمیکنند. البته تاکید بر این موضوع که «اصلاحطلبان بدلی تنها موافق شرکت در انتخابات هستند» هم طی ماههای منتهی به انتخابات خرداد 92 به عنوان جزیی از گفتمان انتخاباتی این طیف درآمده بود، به گونهای که صادق زیباکلام در مصاحبهای با ایلنا تاکید میکند: به نظر نمیرسد اصلاحطلبان عزم جدی برای شرکت در انتخابات داشته باشند اما در این میان اصلاحطلبان درجه 2 که جناح اصولگرا نیز تمایل بسیار دارد تا آنها را به عنوان اصلاحطلبان اصیل معرفی کند، تلاش میکنند تا به بازارگرمی در انتخابات سال آینده بپردازند.
جوان میافزاید: بهکارگیری این ادبیات توسط روزنامههای زنجیرهای به خصوص روزنامه آرمان طی ماههای گذشته هم بارها تکرار شده که نمونه دیگر از آن را میتوان در اواسط سال 93 جستوجو کرد. آنجایی که این روزنامه در مطلبی از زبان محمود میرلوحی معاون وزیر کشور در دولت اصلاحات و از اعضای حزب منحله مشارکت روی واژه «اصلاحطلبان بدلی» تاکید میکند. این روزنامه چند روز بعد با انتشار مطلب دیگری به انتقاد از برخی اصلاحطلبان میپردازد و در بخشی از یک مقاله با عنوان «تلاش اصلاحطلبان بدلی برای پیوستن به خاتمی»! و در اشاره به انتخابات مجلس دهم! مینویسد: «طیف دیگری هم هستند که خود را اصلاحطلب میدانند اما به هرحال در میدانهای اصلی جایی ندارند که دلیلش شاید تمایل آنها در برخی مواقع به رقیب اصولگرا بوده باشد. این گروه سعی میکنند در شرایطی که فضای فعالیت برای اصلاحطلبان تاحدودی آماده شده است بار دیگر خود را مهره اصلی بنامند و خود را به خاتمی منتسب کنند.» کواکبیان دیگر گزینهای بود که جماعت تجدیدنظرطلب تلاش کردند تا وی را هم به عنوان یکی از اصلاحطلبان بدلی به جامعه معرفی کنند.
میتوان گفت که ساختار سیاسی جریان موسوم به اصلاحات همچنین گفتمان مبهم و اهداف نامتوازن این جریان همچنان «چنددستگی» بین گروههای این طیف را دنبالهدار خواهد کرد و عقلایی نیست که انتظار داشته باشیم منسوبان این جریان روی یکدستگی را به خود ببینند، به عبارت دیگر آنچه در آینده باید منتظر بود آن است که از امروز تا زمان برگزاری انتخابات مجلس دهم «دودستگی میان اصلاحطلبان» به شدت رو به افزایش خواهد گذاشت و گروهها و شخصیتهای مهم این طیف با زدن برچسب تهمت و تخریب به دیگر همفکران خود درصدد به قدرت رسیدن باشند. از سوی دیگر به نظر میرسد تقسیمبندی اصلاحطلبی اصلی- بدلی و برچسبزنی به بخشی از شخصیتهای این گروه توسط تندروهای تجدیدنظرطلب چماقی باشد برای تحمیل کنارهگیری چهرههای مستقل و وفادار به نظام اصلاحطلب که در صورت موفقیت در انتخابات اهداف براندازانه پدرخواندهها را پیگیری نخواهند کرد؛ بنا به همین دلیل شخصیتهای مستقل جریان اصلاحطلب باید به صورت مستمر تخریب شده تا آنها آرای جریان تندروی تجدیدنظرطلب را خرد نکرده و فرصت عرض اندام پیدا نکنند.
تعریف و تمجیدهای عجیبی که به ضرر رئیسجمهور تمام میشود
ماهیگیری سخنگوی دولت از آب گلآلود بنزین در حالی است که کسی تحت تاثیر این قبیل تبلیغات قرار نمیگیرد.
یک سایت حامی دولت نوشت: بعد از حذف بنزین سهمیهای و تکنرخی شدن قیمت بنزین (هر لیتر 1000 تومان)، محمدباقر نوبخت، سخنگوی دولت اعلام کرد که قرار بود بنزین 1200 یا 1500 تومان شود ولی رئیسجمهور روحانی با آن مخالفت کرده است.
عصر ایران میافزاید: بنزین گران شده، بسیاری از مردم ناراضیاند و درست در این میان، سخنگوی دولت، وارد گود شده و میگوید که مردم! کجای کار هستید؟ اگر روحانی نبود قیمت تا 1500 تومان هم بالا میرفت! لابد در این بخش ماجرا، اولا باید مردم خوشحال شوند که بنزین فقط 1000 تومان شده و نه 1200 یا 1500 تومان و ثانیا باید سپاسگزار رئیسجمهور باشند که به دادشان رسیده است! مسئولان دولتی باید بدانند که این روشها نه تنها کهنه و نخنما، که آزاردهنده هم شدهاند و کسی هم تحت تاثیر این سخنان تبلیغی قرار نمیگیرد.
نویسنده میافزاید: آیا امور دولت و تصمیمگیریهای مهمی مانند تعیین نرخ بنزین، بر اساس مطالعات کارشناسانه انجام میشوند یا تصمیم شخصی رئیسجمهور؟!
مشخصا درباره موضوع حاضر، صلاح کشور- با توجه به جمیع جهات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی- یا در این بوده که بنزین 1000 تومان شود یا 1200 یا 1500 تومان. اگر صلاح کشور در همان 1000 تومان بود، چرا دولت میخواست 1200 یا 1500 تومان قیمتگذاری کند که نهایتا رئیسجمهور از آن جلوگیری کرده است؟ آیا همه جز رئیسجمهور، خلاف صلاح کشور حرکت میکردند؟ اگر هم با توجه به ملاحظات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، قیمت 1200 یا 1500 به نفع کشور بود، چرا رئیسجمهور خلاف صلاح کشور، عمل کرده است؟!
هرچند که تکنرخی کردن قیمت بنزین، در مجموع به نفع کشور است ولی این قبیل اظهارنظرهای تبلیغاتی اساسا فاقد هرگونه توجیه عقلپسند است و نهایتا به ضرر کسی که از او تعریف و تمجید شده است، تمام میشود.
نویسنده خاطرنشان کرد: دولتمردان را به اتخاذ تصمیمات کارشناسی و توضیح صادقانه به مردم و دوری از «شوهای تبلیغی» و «روشهای تاریخ مصرف گذشته» دعوت میکنیم. مردم، بسیار بیشتر از آنچه برخی مسئولان میپندارند، میفهمند، ولو آن که آن سوی میزها ننشسته باشند.
گزارش روزنامه آمریکایی از ناکامی در مهار قدرت فزاینده ایران
روزنامه والاستریت ژورنال در تحلیلی به ظهور روسیه، چین و ایران به عنوان هژمونیهای منطقهای پرداخت و آنها را تهدیدی برای آمریکا ارزیابی کرد.
این روزنامه نوشت: تصمیم اخیر ولادیمیر پوتین، برای فروش سامانههای ضد موشکی اس300 به ایران با وجود اعتراضهای آمریکا بیش از حد برای دولت اوباما خجالتآور است. این، همچنین تازهترین اسناد و شواهد درباره ظهور تهدید جدید برای نظم جهانی و امنیت آمریکا است. این تهدید جدید، ظهور قدرتهای منطقهای مقتدر است. چین، روسیه و ایران از امتیاز عقبنشینی آمریکا استفاده کرده و به دنبال گسترش نفوذ سیاسی و چه بسا در نهایت تسلط سیاسی خود بر گوشه و کنار جهان هستند. هدف آنها کاهش نفوذ آمریکا و استفاده از پایگاههای منطقهای و مقابله با تلاشهای غرب بویژه آمریکا است.
این روزنامه میافزاید: آمریکاییها نمیتوانند بگویند که به آنها هشدار داده نشد. بیست و سه سال پیش، در همان روزهای پایانی دوره ریاست جمهوری بوش پدر، پنتاگون یک سند استراتژیک را منتشر کرد که در آن ممانعت از ظهور قدرتهای مسلط منطقهای، یکی از مهمترین اهداف امنیتی آمریکا در نظر گرفته شده بود.
دو هدف اول پنتاگون، ممانعت و شکست حمله علیه آمریکا و تقویت ائتلافهای دفاعی جهانی آمریکا بود. بعد از آن این هشدار آمده بود: «هدف سوم، ممانعت ایجاد کردن برای تبدیل شدن هر قدرت متخاصم به یک قدرت برتر است. این مسئله برای اهداف استراتژیک ما اهمیت حیاتی دارد و از این رو، ضرورت دارد تا همه موانع برای مقابله با ظهور مجدد یک تهدید جهانی برای منافع ما و متحدانمان تقویت شود. این مناطق از جمله اروپا، شرق آسیا، خاورمیانه و منطقه حاشیه خلیج فارس و آمریکای لاتین است.» کنترل تثبیت شده بر منابع چنین مناطق حیاتی میتواند یک تهدید حیاتی برای امنیت ما باشد.
والاستریت ژورنال میافزاید: به مدت بیست سال و در دوران دولتهایی از هر دو حزب جمهوریخواه، آمریکا توانست با بروز چنین تهدیدهای منطقهای مقابله کند. اما این سیاست مهار در دوره دوم ریاست جمهوری اوباما در اروپا، خاورمیانه و شرق آسیا، نقض شد. ایران یک کشور انقلابی اسلامگرای شیعی است که به شدت مشتاق به بازگشت به دوران امپراطوری سنتی پارسها و تبدیل شدن به یک قدرت مسلط در منطقه خاورمیانه است. شبه نظامیان یا نمایندگان آن در لبنان و بخشهایی از عراق و سوریه است که در یمن نیز ایفای نقش میکنند.
تهران، همچنین از جاهطلبیهای هستهای خود آشکارا به عنوان اهرمی برای به دست آوردن امتیازات از غرب استفاده میکند.
این یادداشت اعتراف به ناکامی چند دههای آمریکا برای مهار جمهوری اسلامی ایران است.