ردپای 60 سال خیانت و جنایت (پاورقی) - روایتی مستند از دخالتها و جنایات آمریکا در ایران 1392-1332
سفارت امریکا: با تبعید خمینی نفس راحتی کشیدیم! (پاورقی)
Research@kayhan.ir
تالیف: کامران غضنفری
پس از تبعيد امام خميني، كاردار سفارت آمريكا، طي پيامي به آمريكا با اظهار خوشحالي نوشت:
"سرانجام ما توانستيم از شر آن پيرمرد كه چوب لاي چرخ ما ميگذاشت، راحت شويم. كلهگندة محلي [شاه] دستور اخراج او را داده بود. در هر حال، در حال حاضر او در يكي از هتلهاي درجه 2 تركيه اقامت دارد." (37)
اما به راستي «حسنعلي منصور» اين عامل تصويب كاپيتولاسيون و تبعيد امام خميني، كه بود؟ فردوست درباره وي ميگويد:
«پدر وي، علي منصور (منصورالملك) از مأموران انگليس بود. پسرش نيز مانند پدر، پرورش يافتة انگليسيها بود، ولي از آن گروه بود كه به آمريكاييها وصل شدند.»(38)
فردوست در جاي ديگري در مورد او ميگويد:
«منصور از مهرههايي بود كه توسط انگليس به آمريكاييها معرفي شده بود و لذا حمايت هر دو قدرت را به حد كافي در پشت سر داشت.» (39)
اما به قدرت رسيدن حسنعلي منصور، مستلزم مقدماتي بود. وي كه از دوران حضور در اشتوتگارت - پس از پايان جنگ جهاني دوم - با آمريكاييها ارتباط برقرار كرده بود، پس از طي مراحلي از رشد و ترقي در كابينة منوچهر اقبال و دبيري شوراي عالي اقتصاد با فرمان محمدرضا پهلوي، در اوايل سال 1340 با هدايت اداره اطلاعات سفارت آمريكا در تهران، تشكلي را تأسيس كرد كه در ابتدا با نام «جمعيت مترقي» و «گروه مترقي» و سپس با عنوان رسمي «كانون مترقي» مشهور شد.(40) فردوست در اين مورد ميگويد:
"طرح تأسيس يك حزب كه نخبگان جوان و تحصيلكرده غرب را فراگيرد و به مكتب جديد دولتمداري در ايران بدل شود، يك طرح آمريكايي در راستاي استراتژي توسعة روستو - كندي بود ... تأسيس «كانون مترقي»، و سپس «حزب ايراننوين» و عَلَم كردن حسنعلي منصور بهعنوان رهبر «نخبگان» و تحصيلكردگان غربگراي ايران، طرحي بود كه توسط شاپور ريپورتر و اسدالله علم و با همدستي گراتيان ياتسويچ، رئيس پايگاه سيا در ايران، ريخته شد." (41) كانون مترقي، در بهار سال 1341 فعاليتهاي خود را به رياست حسنعلي منصور و معاونت اميرعباس هويدا آغاز كرد. (42)
طبق يك گزارش «خيليمحرمانه» ساواك به تاريخ 12/11/1342، جلالالدين تهراني (از كهنهكارهاي سياست غرب در ايران) گفته:
«وزيرمختار سفارت آمريكا كه از مستأجرين حسنعلي منصور است و با او سر و سرّي دارد، علناً گفته كه من منصور را به نخستوزيري خواهم رساند، همانطور كه علي اميني را نخستوزير كردم.» (43)
حسنعلي منصور در مهرماه 1342 در ديداري با جوليوس هلمز (سفير آمريكا در ايران) ادّعا كرد كه «به گمانش ظرف سه يا چهار ماه آينده، وظيفة تشكيل دولت به او محول خواهد شد.» و يكي دو هفته بعد، مجدداً به سفارت آمريكا رفت و برنامههاي آتي خود را در اختيار سفير آمريكا گذاشت. (44) طبق يك گزارش «خيليمحرمانه» ساواك نيز كه مربوط به تاريخ 29/7/1342 ميباشد، حسنعلي منصور گفته بود:
«موضوع نخستوزيري من تمام شده است و اين مسئله را با آمريكائيها هم حل كردهاند.» (45)
و بالاخره در اسفندماه 1342، شاه كه براي انتصاب حسنعلي منصور به مقام نخستوزيري تحت فشار آمريكاييها قرار گرفته بود، عليرغم ميل باطني خود، به اسدالله علم تكليف كرد كه استعفاء دهد. (46)
با مقدماتي كه اجمالاً ذكر شد، دولت حسنعلي منصور و در حقيقت دولت «كانون مترقي» روي كار آمد؛ و تنها چند ماه پس از روي كار آمدن، لايحة مصونيت قضايي مستشاران آمريكايي را به مجلس برد.
بعدها خبرهايي مبني بر اخذ یک رشوه 9 میلیون دلاری توسط حسنعلي منصور از آمريكاييها، براي به تصويب رساندن لايحة كاپيتولاسيون، منتشر گرديد. (47)
چند سال بعد، دولت آمريكا كه تسليمطلبي دولت دستنشاندة شاه را به عيان مشاهده كرده بود، آنچنان گستاخ شد كه حتي براي اتباع كشورهاي خارجي شاغل در نيروهاي مسلح آمريكا نيز پيشبيني درخواست صدور كارت مصونيت ميكند. (48)
ماهيت مستشاران آمريکايي
اما به راستي افرادي كه بهعنوان مستشار نظامي، برای آموزش پرسنل ارتش ايران به اينجا ميآمدند، داراي چه كيفيتي بودند؟ خود مقامات آمريكايي معترف بودند كه اين افراد از كيفيت پایيني برخوردار هستند. در يك سند با طبقهبندي «خيليمحرمانه» به تاريخ 26 سپتامبر 1969 (چهارم مهر 1348) كه از سفارت آمريكا در تهران به وزارت امور خارجه آمريكا ارسال شده، چنين آمده است: «ارتش [آمريكا] در حال برخورد با مشكلات فزايندهاي در مورد رعايت و حفظ ديسيپلين نظامي در ايران است. آنها اين مشكلات را ناشي از كيفيت پایين پرسنل نظامي كه به اينجا فرستاده شدهاند و همچنين ناشي از افزايش دقت در روش وكلاي مدافع براي حمايت از متهمين، ميدانند.» (49)
گسترش روزافزون حضور مستشاران آمريكايي، آن هم در حد گروهبان، منجر به افزايش جرم و جنايت از سوي نيروهاي آمريكايي در ايران شد. با بدرفتاري نيروهاي آمريكايي نسبت به نظاميان و مردم ايران، روز به روز تنفر مردم ايران نسبت به اين ميهمانان جسور و بيفرهنگ افزوده ميشد. افسرها، استوارها و گروهبانهاي آمريکائي، بدون توجه به حساسيت شديد افسران جوان ايراني، وقتي وارد اتاق ژنرالها و سرهنگهاي ايراني ميشدند، روي مبل يا صندلي مينشستند و فوراً هر دو پاي خود را روي ميز کوچک مخصوص گذاردن چاي ميگذاشتند و به صداي بلند ميگفتند و ميخنديدند. (50)
نظاميان بيفرهنگ آمريكايي، بينزاكتي را به جايي رساندند كه در يك مورد، يك گروهبان به نام تانكرسلي، پس از تصادف با يك كارگر ايراني، قصد فرار داشت كه با ممانعت پليس ايراني مواجه شد. اين عضو هيئت مستشاري آمريكا با كمال وقاحت از اتومبيل خود پياده شده و به گوش افسر پليس ايراني سيلي ميزد. در موردي ديگر، يك گروهبان آمريكايي نيز كه مست بود، جلوي پادگان قصر فيروزه، يك سرباز را زير گرفت و فرار كرد . مجموعه اعمال و رفتار ناشايست اعضاي مستشاري آمريكا، موجب عكسالعمل پليس، سربازان و دادگستري ايران گرديد. (51)
يك روزنامهنگار آمريكايي در روزنامه واشنگتن پست اشاره می کند برخی از کسانی که به اسم مستشار نظامی به ایران اعزام می شدند ، افرادی دائم الخمر بوده اند که در آمریکا سابقه زندان ، شرارت و دزدی داشته اند . وی مينويسد:
«يكي از اعضاي اداره كارگزيني شركت «بل» كساني را كه شركت وي به ايران آورده است، چنين توصيف كرد: «اينهايي كه شما در اينجا ميبينيد، نظاميان و شاغلين سابق ارتش آمريكا و افرادي هستند كه سايگون [پايتخت ويتنام جنوبي] را دوست دارند. از سربازان قديمي هستند كه نميدانستند چگونه روزي خود را تأمين كنند. ولي از هنگامي كه به اينجا آمدهاند، حقوقهاي خوبي به آنها پرداخت ميشود.» يكي از دوستان او افزود: «من نميدانم چرا ما اين قدر كارمندان خود را از[ميان زندانيان] زندانهاي تگزاس و تنسي انتخاب و استخدام كردهايم؟ اينها يك مشت آدم سنگدل و بيرحم هستند كه از افراد دائمالخمر و ناراحت تشكيل شدهاند و اغلب سابقة بازداشت دارند زيرا يا زد و خورد و دعوا كردهاند و يا در ملأ عام دزدي و شرارت نمودهاند.»
در يک گزارش دفتر تحقيقات ويژه نيروي هوائي نیز به تاريخ 13 فوريه 1979 (24 بهمن 1357) گفته شده که دولت ايران ساليانه صدوده هزار دلار به هريک (ازمستشاران آمريکائي) در ايران ميپردازد. (52)
اما تلاش بيوقفة برخي وابستگان به آمريكا از جمله بهائياني مانند سپهبد اسدالله صنيعي، غلامعباس آرام، محمود جم و سپهبد فريدون جم و همچنين شرايط عالي و خرجهاي گزاف از بيتالمال مسلمين، سبب شد تا تعداد اين به اصطلاح مستشاران از 16 هزار نفر در سال 1351، به 24 هزار نفر در سال 1355 افزايش يابد. در يك گزارش سناي آمريكا نيز ذكر شده بود كه تعداد آمريكاييها در ايران ميبايست به واسطه خريدهاي كلان سلاح از آمريكا، تا سال 1359 به 60 هزار نفر بالغ شود. اين در حالي بود كه هزينة كل پرسنل نظامي ارتش ايران در سال 1356 بالغ بر 140 ميليارد ريال ميشد، لكن هزينة مستشاران آمريكايي مقيم ايران در همان سال، 170 ميليارد ريال بود. (53)