روشنفکران واقعی و غیرواقعی(پرسش و پاسخ)
پرسش:
ویژگیها و اوصاف روشنفکران واقعی و غیرواقعی را بیان کنید؟
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به این سؤال به سه ویژگی مقایسهای میان روشنفکران واقعی و حقیقی و روشنفکران غیرواقعی و حقیقی شامل: 1- عقل و بصیرت 2- آزادی اندیشه 3- اهل کتاب، علم و دانش اشاره کردیم. اینک در بخش پایانی دنباله مطلب را پیمیگیریم.
4- ایمان و اعتقاد به دین
داشتن ایمان و عقیده و پایبندی به دین تا پای جان که به فرد جهت، انگیزه و حرکت میدهد و وی را از آرمانهای بلند بشری بهرهمند میسازد، از دیگر شرایط روشنفکر واقعی است. در واقع، تعهد، روحیه مسئولیتپذیری، در بند جاه و مقام و مال و شکم نبودن از ویژگیهای یک روشنفکر متعهد و مومن است. ایمان به فرد، جرات، شهامت، و انگیزه برای دفاع از عقیده خویش میدهد. یک روشنفکر واقعی حداقل باید آنقدر شهامت داشته باشد که بدون کوچکترین واهمهای به اهداف و آرمان بلند دینی و ملی خویش پایبند باشد و تا پای جان از آن دفاع نماید. برخلاف روشنفکر غیرواقعی و غیراصیل که به تقلید از روشنفکر غربی با هرگونه تقدسی مبارزه میکند، هرچند این تقدس برخاسته از ایمان خالص و خردپسند و معقول باشد!! خود نیز به هیچ عقیدهای مومن و متعهد نیست و طرفدار هر نسیم و بادی است که از مغرب زمین میوزد.
بالاخره روشنفکر واقعی دینشناس است و درد دین دارد، یعنی عملا به دین ملتزم و پایبند است. و قلبا معتقد است که دین حلال بسیاری از نابسامانیها و مشکلات جامعه است. دین قادر به اداره جامعه است و به این اعتقاد خویش باور تفصیلی و اذعان و یقین قلبی دارد. برخلاف روشنفکر غیراصیل، که اساسا معتقد است به اینکه دین افیون تودههاست و باید میان دنیا و آخرت، سیاست و دیانت و دین و دنیا مرز قائل شد و آنها را از هم تفکیک کرد و اگر به مذهبی پایبند و معتقد است، که نیست، ایمان وی تقلیدی و کورکورانه است. در مقابل، روشنفکر واقعی، اعتقادات خویش را نه از روی تقلید که از روی اجتهاد و باور علمی به دست آورده، معتقد به ارتباط تنگاتنگ دیانت و سیاست است، و اساسا سیاست را جزء لاینفک دیانت میداند این دو را از هم تفکیک ناپذیر دانسته و تنها حاکمیت مشروع در زمین را حکومت خدا میداند. چرا که حاکم واقعی اوست.
آری چنین روشنفکرانی درد دین دارند، و از روی باورهای علمی و اجتهادی آن را یافتهاند، عاشق علم، فکر، قلماند، عمیقا مسائل را تجزیه و تحلیل میکنند جلوتر از زمان حرکت میکنند، در هر علمی که وارد میشوند، سرآمد روزگارند، اگر عالم دینیاند، در فهم مسائل دینی همراه با زمان پیش میروند، و متناسب با نیازها و پرسشهای عصری به پاسخیابی از متن دین میپردازند.
بنابراین این دو عنصر مثبت روشنفکری، تفکر و رسالت اجتماعی است، تفکر به معنای برخورداری از عقل نقاد است که روشنفکر را در مواجهه با پدیدهها و موضوعات مختلف قرار میدهد و رسالت اجتماعی نیز همان وظیفه روشنگری است که روشنفکر بر دوش خود احساس میکند.
بر این اساس بسیاری از روحانیون چون سیدجمالالدین اسدآبادی، مرحوم آیتالله طالقانی، مرحوم مطهری، شهید محمدباقر صدر، مرحوم حضرت امام، شهید بهشتی و... از جمله روشنفکران مذهبیاندو الگوی روشنفکران حقیقی و واقعی محسوب میشوند.
ویژگیها و اوصاف روشنفکران واقعی و غیرواقعی را بیان کنید؟
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به این سؤال به سه ویژگی مقایسهای میان روشنفکران واقعی و حقیقی و روشنفکران غیرواقعی و حقیقی شامل: 1- عقل و بصیرت 2- آزادی اندیشه 3- اهل کتاب، علم و دانش اشاره کردیم. اینک در بخش پایانی دنباله مطلب را پیمیگیریم.
4- ایمان و اعتقاد به دین
داشتن ایمان و عقیده و پایبندی به دین تا پای جان که به فرد جهت، انگیزه و حرکت میدهد و وی را از آرمانهای بلند بشری بهرهمند میسازد، از دیگر شرایط روشنفکر واقعی است. در واقع، تعهد، روحیه مسئولیتپذیری، در بند جاه و مقام و مال و شکم نبودن از ویژگیهای یک روشنفکر متعهد و مومن است. ایمان به فرد، جرات، شهامت، و انگیزه برای دفاع از عقیده خویش میدهد. یک روشنفکر واقعی حداقل باید آنقدر شهامت داشته باشد که بدون کوچکترین واهمهای به اهداف و آرمان بلند دینی و ملی خویش پایبند باشد و تا پای جان از آن دفاع نماید. برخلاف روشنفکر غیرواقعی و غیراصیل که به تقلید از روشنفکر غربی با هرگونه تقدسی مبارزه میکند، هرچند این تقدس برخاسته از ایمان خالص و خردپسند و معقول باشد!! خود نیز به هیچ عقیدهای مومن و متعهد نیست و طرفدار هر نسیم و بادی است که از مغرب زمین میوزد.
بالاخره روشنفکر واقعی دینشناس است و درد دین دارد، یعنی عملا به دین ملتزم و پایبند است. و قلبا معتقد است که دین حلال بسیاری از نابسامانیها و مشکلات جامعه است. دین قادر به اداره جامعه است و به این اعتقاد خویش باور تفصیلی و اذعان و یقین قلبی دارد. برخلاف روشنفکر غیراصیل، که اساسا معتقد است به اینکه دین افیون تودههاست و باید میان دنیا و آخرت، سیاست و دیانت و دین و دنیا مرز قائل شد و آنها را از هم تفکیک کرد و اگر به مذهبی پایبند و معتقد است، که نیست، ایمان وی تقلیدی و کورکورانه است. در مقابل، روشنفکر واقعی، اعتقادات خویش را نه از روی تقلید که از روی اجتهاد و باور علمی به دست آورده، معتقد به ارتباط تنگاتنگ دیانت و سیاست است، و اساسا سیاست را جزء لاینفک دیانت میداند این دو را از هم تفکیک ناپذیر دانسته و تنها حاکمیت مشروع در زمین را حکومت خدا میداند. چرا که حاکم واقعی اوست.
آری چنین روشنفکرانی درد دین دارند، و از روی باورهای علمی و اجتهادی آن را یافتهاند، عاشق علم، فکر، قلماند، عمیقا مسائل را تجزیه و تحلیل میکنند جلوتر از زمان حرکت میکنند، در هر علمی که وارد میشوند، سرآمد روزگارند، اگر عالم دینیاند، در فهم مسائل دینی همراه با زمان پیش میروند، و متناسب با نیازها و پرسشهای عصری به پاسخیابی از متن دین میپردازند.
بنابراین این دو عنصر مثبت روشنفکری، تفکر و رسالت اجتماعی است، تفکر به معنای برخورداری از عقل نقاد است که روشنفکر را در مواجهه با پدیدهها و موضوعات مختلف قرار میدهد و رسالت اجتماعی نیز همان وظیفه روشنگری است که روشنفکر بر دوش خود احساس میکند.
بر این اساس بسیاری از روحانیون چون سیدجمالالدین اسدآبادی، مرحوم آیتالله طالقانی، مرحوم مطهری، شهید محمدباقر صدر، مرحوم حضرت امام، شهید بهشتی و... از جمله روشنفکران مذهبیاندو الگوی روشنفکران حقیقی و واقعی محسوب میشوند.