یا رب شریک قصه و یار شفیق کو؟(چشم به راه سپیده)
Email:SEPIDEH@Kayhannews.ir
خورشید کعبه ماه کلیسا
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را
غیبت نکردهای که شوم طالب حضور
پنهان نگشتهای که هویدا کنم تو را
با صد هزار جلوه برون آمدی که من
با صد هزار دیده تماشا کنم تو را
چشمم به صد مجاهده آیینه ساز شد
تا من به یک مشاهده شیدا کنم تو را
بالای خود در آینه چشم من ببین
تا با خبر زعالم بالا کنم تو را
مستانه کاش در حرم و دیر بگذری
تا قبلهگاه مومن و ترسا کنم تو را
خواهم شبی نقاب ز رویت برافکنم
خورشید کعبه، ماه کلیسا کنم تو را
گر افتد آن دو زلف چلیپا به چنگ من
چندین هزار سلسله در پا کنم تو را
طوبی و سدره گر به قیامت به من دهند
یک جا فدای قامت رعنا کنم تو را
زیبا شود به کارگه عشق، کار من
هر گه نظر به صورت زیبا کنم تو را
رسوای عالمی شدم از شور عاشقی
ترسم خدا نخواسته رسوا کنم تو را
فروغی بسطامی
***
همین جمعه
بگو خزان بنشیند، بهار سر برسد
شکوفههای درخت انار سر برسد
در ایستگاه قدیمی نشستهام شاید
شبی دوباره به اینجا قطار سر برسد
و ابرهای سیاه لجوج پس بکشند
که آفتاب تو از کوهسار سر برسد
چقدر باید از این انتظار شکوه کنم؟
چقدر مانده که این انتظار سر برسد؟
هوای صید تو دارد دل شکسته من
کمین گرفته که وقت شکار سر برسد
دعای عهد اهالی شهرمان این است
خدا کند که همین جمعه یار سر برسد
سعید بخشنده
***
آرامش
حتی تو را با استکانها فال میگیرم
حتی سراغ از خوشههای کال میگیرم
نام تو را با هر زبان و لهجه میپرسم
حتی جواب از مردمان لال میگیرم
تو نیستی اما نشان سرزمینت را
یاد از پرستوهای خونینبال میگیرم
زنجیر عشقت بسته پایم را ولی عمریست
جان از صدای رقص این خلخال میگیرم
در هر کجای دور این دنیای پرسرسام
آرامش از این عشق بیجنجال میگیرم
از نذرهای بیتو ماندن... نه ملالی نیست
... من حاجتم را با همین منوال میگیرم
سودابه مهیجی
* * *
شرح طویل
دل من مال خودم نیست، کفیلی دارد
عشق در مکتب ما شرح طویلی دارد
کوچ کردهست و خبر داده که برمیگردد
او که هر گوشه این دهکده ایلی دارد
هر چه دلباخته در حسرت او جان به لباند!
آن سفرکرده ولی صبر جمیلی دارد
رونق بتکدهها گرچه غمی جانکاهست
شادمانیم که این ملک، خلیلی دارد
آه... ای منتظران فرجاش برخیزید
بیگمان این همه تاخیر دلیلی دارد
زهرا شعبانی