بررسی مبانی، اصول و آداب تعارف در اسلام
تعارف آمد و نیامد دارد
یکی از فرهنگهای ایرانی تعارف است. اصطلاح تعارف بیانگر نوعی رفتار اجتماعی با دیگران است که همه سطوح رفتاری و اجتماعی ایرانیان را دربر میگیرد. از تعارف در هنگام ورود به جایی گرفته تا تعارف به غذا و بیان عبارات اغراقآمیز بخشی از رفتار اجتماعی و هنجاری ایرانی را تشکیل میدهد.
منصور پورخلیلی
اما پرسش این است که تعارف آیا مبتنی بر سبک زندگی اسلامی و قرآنی است یا نه؟ آیا تعارف نوعی دروغ و دغلکاری است یا نه؟ تعارف خوب و بد یعنی چه؟ نویسنده در این مطلب به این پرسشها براساس آموزههای وحیانی اسلام پاسخ داده است.
مفهومشناسی تعارف
واژه تعارف از واژه عرف گرفته شده است. عرف به جای بلندی گفته میشود که از همهجا دیده میشود و چیزی بر آن مسلط نیست. از همینرو به امر شناخته شده معروف میگویند. اصطلاح معروف در فرهنگ قرآنی به هر کاری گفته میشود که ازنظر عقل و شرع و عرف به عنوان امری پسندیده و مقبول شناخته شده که در برابر آن منکر یا ناشناخته قرار میگیرد که بهطور طبیعی زشت و ناپسند قلمداد میشود.
البته واژه عرف در معانی دیگر چون رایحه و بو بویژه بوی خوش و نیز هر آنچه که با حواس شناخته میشود به کار میرود، ولی باید توجه داشت این معانی نیز مرتبط با همان شناختی است که براساس بلندی و رفعت و ارزش امری ایجاد شده است.
واژه تعارف در قرآن به معنای شناخته دو سویه به کار رفته است. خداوند میفرماید: یا أیها الناس انا خلقناکم من ذکر و أنثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان أکرمکم عندالله أتقاکم ان الله علیم خبیر؛ ای مردم، ما شما را از یک مرد و زن بیافریدیم و شما را شاخهها و تیرهها کردیم تا یکدیگر را باز شناسید. قطعاً گرامیترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست. همانا خدا دانا و آگاه است. (حجرات، آیه13)
در این آیه بیان شده که هدف از ایجاد ملتها و قبایل و نژادهای انسانی ایجاد بستری برای شناخت یکدیگر است؛ زیرا در چنین شرایطی انسانها با تفاوتها و تمایزاتی که دارند از یکدیگر باز شناخته میشوند و همین مسئله موجب میشود تا امکان ارتباطگیری و تعامل مثبت و سازنده، بهتر و بیشتر باشد؛ زیرا در غیر این صورت امکان آن است که به سبب عدم تفکیک و بازشناسی، ارتباطگیری و تعامل سازنده غیرشدنی یا سخت باشد.
البته منظور از تعارف موردنظر ما در این مطلب، این نوع از تعارف نیست، هر چند که ارتباطی به آن دارد؛ چنانکه خواهد آمد.
تعارف در اصطلاح و فرهنگ ایرانی رفتاری است که برای شناخت و تکریم دیگری در قالب مقدم داشتن دیگری، دعوت به غذا، دعوت به مهمانی و پذیرایی در خانه، عرضه هدیه و چیزی و مانند آنها انجام میگیرند.
اما واژه قرآنی تعارف نیز نزدیک به همین اصطلاح است؛ زیرا مراد از تعارف در آیه 13 سوره حجرات نوعی بازشناسی یکدیگر و زمینه برای همکاری است. در تعارف اجتماعی و فرهنگی نیز به شکلی تعارف بر آن است تا موجب افزایش ارتباط و شناخت و تکریم طرف دیگر شود.
بر همین اساس میتوان گفت که ریشه تعارف فرهنگی و اجتماعی همان تعارف مصطلح قرآنی است که به شکل فرهنگ در میان ایرانیان مسلمان جا افتاده است. در حقیقت همانطوری که اختلاف نژادی و قبیلهای اسباب شناخت ملتها برای همکاری و شناخت ظرفیتها برای تعاون و امور دیگر است، تعارف فرهنگی اجتماعی مصطلح نیز اسبابی است برای شناخت و ظرفیتشناسی و ظرفیتسنجی همراه با نوعی تکریم و احترام به دیگری.
در تعارف مصطلح، شخصی که طرف تعارف قرار میگیرد میتواند آشنا و غیرآشنا باشد؛ بنابراین دو کارکرد شناخت و بازشناسی و نیز تکریم و احترام در رفتار اجتماعی تعارف بروز و ظهور میکند. شخصی که تعارف میکند هم میکوشد نسبت به دیگری نوعی شناخت به دست آورد یا به شناخت خویش بیفزاید و هم میکوشد تا با این رفتار، تکریم کرده و مراتب نوعدوستی را نشان دهد.
تعارف پسندیده و ناپسند
تعارف مصطلح فرهنگی اجتماعی که در میان ایرانیان مسلمان مرسوم است، یک عمل پسندیده با مبانی و خاستگاه قرآنی است؛ زیرا تعارف به معنای شناخت و تکریم و احترام به همنوعان بویژه همکیشان، امری پسندیده و بسیار مطلوب و مورد تشویق و ترغیب آموزههای اسلامی است.
البته هر رفتاری میتواند با توجه به نیت افراد، تغییر ماهیت پیدا کند؛ همانطوری که نماز به عنوان یک عمل صالح اسلامی با نیت ریا میتواند بیتأثیر شود و گاه حتی تأثیر منفی به جا گذارد، تعارف به عنوان یک عمل صالح و رفتار پسندیده اجتماعی میتواند با دروغ و تفاخر و مانند آن از یک عمل مفید و سازنده اجتماعی به یک عمل زشت و نادرست تبدیل شود.
به سخن دیگر، هر حسن فعلی مانند انفاق و احسان و ایثار و نماز و روزه و حج و جهاد، هم میتواند به سبب حسن فاعلی در اوج قرار گیرد و نیت خیر و نیک فاعل و کننده آن فعل، موجب رشد و ترقی خود و جامعه ایمانی شود و هم میتواند به سبب قبح فاعلی و نیت بد و ناپسند فاعل به یک فعل بیارزش تغییر ماهیت دهد و از ارزش متعالی آن کاسته شود.
از همینرو اگر انفاق و احسان به قصد دیگری چون ریا و منتگذاری پس از آن و مانند آنها باشد، با آنکه فعل صالح و نیکی است از ارزش میافتد و ازنظر اسلام و خداوند بیفایده و بیارزش خواهد بود. از همین رو در آیات و روایات بر حسن فاعلی و نیت نیک و پسندیده در کنار حسن فعلی و کار خیر و خوب تأکید شده و ترکیب آن دو را عامل رفعت کار و فاعل آن دانسته است. (فاطر، آیه10)
پس تعارف در مصطلح فرهنگی و اجتماعی ایرانیان مسلمان فی نفسه عمل صالح و کردار نیک به شمار میآید مگر آنکه با امور زشتی چون ریا و دروغ و چشم و همچشمی و تجملگرایی و مانند آن همراه شود که در این صورت همانند هر کار خیر و نیک و عمل صالحی چون نماز و انفاق و احسان، بیارزش و باطل و غلط و حرام خواهد بود.
برخی گمان میکنند به دلیل مصلحتی، میتوانند تعارف دروغین داشته باشند؛ زیرا اگر تعارف نکنند ممکن است نشانهای از بیادبی باشد و یا طرف مقابل ناراحت شود و روابط مخدوش شود یا در آینده برایش مشکلی ایجاد کنند درحالی که انسان نمیتواند هر جایی به تشخیص خویش به عنوان مصلحتسنجی، دروغ مصلحتی بگوید و تعارف بیجا و دروغین داشته باشد درحالی که در دلش غیر آن است.
از نظر اسلام دروغ حتی به شوخی جایز نیست و دروغ مصلحتی فقط و فقط در جایی است که برای اصلاح اختلاف میان دو نفر یا نجات جان کسی یا عرض و ناموس شخصی باشد. گاهی در موارد کماهمیت زندگی روزمره، ممکن است دروغ گفتن ساده انگاشته شود. مثلا از ما بپرسند: آیا به فلان غذا میل داری؟ و ما به دروغ بگوییم: نه، میل ندارم.
نیز گاهی ممکن است برای شوخی دروغ بگوییم که اصولا امری نادرست است. امامزینالعابدین(ع) به فرزندانشان میگفتند: از دروغ کوچک و بزرگ چه شوخی و چه جدی بترسید و بپرهیزید؛ زیرا که هرگاه مرد، دروغ کوچک گفتن بر دروغ بزرگ گفتن هم جری میگردد؛ مگر نمیدانید که رسول خدا(ص) فرمود: بنده همیشه راست میگوید تا اینکه خدای عزوجل نامش را در زمره راستگویان مینویسد و آنقدر دروغ میگوید تا اینکه خدا در شمار دروغگویان نامش را مینویسد. (ارشادالقلوب، دیلمی، ترجمه رضایی، ج 1، ص 420؛ الکافی ج 2، باب الکذب، ص 338)
بنابراین تعارف دروغ به سبب آنکه با دروغ آمیخته شده جایز نیست و باید ترک شود؛ نه اینکه اصل تعارف باطل و غلط است، بلکه اصل تعارف شیوه رفتاری مناسب مبتنی بر فرهنگ قرآن و آداب اجتماعی آن است؛ ولی آنچه ماهیت تعارف را دگرگون میکند همین دروغی بودن آن است.
مرحوم حجتالاسلام نجفآبادی از شاگردان مرحوم علامهسیدمحمدباقر درچهای که مسئول تهیه غذای ایشان بود میگوید:
روزی مرحوم علامه سرحال بود. به قصد مزاح، عرض کردم: «آقا! چرا روزی که پختنی در کار است تعارف نمیکنید؟ سرتان را به زیر میاندازید و تا آخر میل میفرمایید؟»
آقا با صدای بغضآلود فرمودند: «روزی که غذا ماست و آبدوغ است، میشود تعارف کرد؛ چون معمولا مقداری ماست و دوغ و آب همیشه فراهم است. اگر چند نفر هم بعدا اضافه شوند، مشکلی پیش نمیآید. برای همین است که نمیگویم برای خودت هم بگیر؛ ولی روزی که آبگوشت میخواهی بخری، میگویم برای خودت هم بگیر؛ اگر گرفتی که فبها و اگر نگرفتی، پس غذایی که میگیری، غذای یک نفر است و فقط یک نفر میتواند آن را بخورد.
من حتی اگر به تعارف بگویم: بفرمایید، زبانم با قلبم دو تا میشود و من این کلام را نخواهم گفت.»
علامه در حالی که اشک در چشمانشان حلقه زده و برگونه آمده بود، اضافه فرمودند: «اگر تعارفی بکنم، دروغ گفتم و کلام خلافی بر زبان راندهام؛ چون پر واضح است که زبانم با قلبم دو تا شده.» (قصههای خواندنی از چهرهای ماندنی، خلاصهای از شرح حال علامه فقید سیدمحمدباقر درچهای؛ نوشته سیدتقی درچهای، وزیری، چاپ دوم)
آیتالله بروجردی نیز درباره علامه درچهای نقل میکند که: «اغلب غذای ایشان به هنگام ناهار و شام، نان درچه وماست بود که مختصری نعنای خشک هم به آن اضافه میکردند و کمتر اتفاق میافتاد که غذای پخته مثل آبگوشت داشته باشند. از جمله ویژگیهای ایشان آن بود که هنگام غذا خوردن از تعارفات مرسوم خودداری میکردند.»
یک روز از ایشان سوال کردیم که: چرا در هنگام غذا خوردن تعارف نمیکنید؟
پاسخ دادند: «در تمام مواقع خوف آن دارم که تعارفم دروغ باشد و خدای ناکرده جزو دروغگویان محسوب شوم؛ چون افرادی که هنگام غذا خوردن بر من وارد شدهاند، یا میدانستم که غذا خوردهاند و در این صورت تعارف کردن معنایی نداشت؛ یا احتمال میدادم غذای مرا نپسندند و یا اینکه غذای موجود فقط به اندازه خودم بوده و من هم بیاندازه گرسنه بودهام.
به هر حال چون احساس میکنم در اینگونه موارد تعارف بنده معنایی ندارد و شائبه دروغ نیز به آن وارد است، از تعارف خودداری میکنم.» (همان)
مبانی تعارف پسندیده
تعارف به معنای متعارف آن در فرهنگ ایران اسلامی، ریشه در امور زیر دارد که همه آنها از اصول اخلاقی اسلامی است.
1. ارتباط با دیگران و شناخت مردمان: بر اساس آیه 13 سوره حجرات هر چند که اصل در ارزشگذاری و معیار ارزشمندی انسانها همان تقواست، ولی انسانها نیازمند تعارف (شناخت) یکدیگر هستند.
اگر مسلمانی بخواهد با بهرهگیری از روشهای دیگر برای شناخت (تعارف خویش) بیفزاید کار بسیار پسندیدهای انجام داده است؛ یعنی همانطوری که با شکلگیری نژادها و رنگها زمینه تعارف و بازشناسی افراد و اقوام فراهم آمده است، با تعارف در قالب مصطلح و متعارف نیز این شناخت و ارتباط با دیگران فراهم میآید. پس تعارف متعارف و مصطلح از امور پسندیده در چارچوب این اصل قرآنی و سنت الهی است.
2. تکریم همنوعان: از دیگر اصول اسلامی تکریم همنوعان است؛ زیرا خداوند بنیآدم را کرامت داده و همه انسانها از کرامت ذاتی برخوردارند. (اسراء ایه 70) هرچند که از نظر اسلام و آیه 13 سوره حجرات کرامت ذاتی انسانها به تنهایی کافی نیست و انسانها باید کرامت اکتسابی را با تقوا به دست آورند، ولی خداوند به مسلمانان آموخته است که هر بنی بشر را تکریم کرده و با کرامت با او برخورد کنند. از همین رو در سنت و سیره پیامبران(ع) از جمله حضرت ابراهیم(ع) تکریم همنوعان با اشکال گوناگون صورت میگرفته است، چنانکه ایشان وقتی مردان ناشناس بر وی وارد شدند، با مهمانی دادن و پذیرایی از آنان خواست تا تکریم همنوعان کند از این رو به آنان تعارف میکند تا مهمان وی شوند. (ذاریات، آیه 25 تا 28؛ صافات، آیات 90 تا 92؛ حجر، آیات 50 تا 53)
۳. تکریم آشنا و خویشان: از دیگر اصول اخلاقی اسلامی تکریم آشنایان و خویشان است. تعارف یکی از اسباب تکریم آنان است. در آیات و روایات بسیاری برای تکریم برادر دینی و خویشاوندان در قالب احسان و انفاق و تعاون و دید و بازدید و مانند آن تاکید شده است. (مائده، آیه 2؛ بقره، آیات 2 و 3 و 83؛ نساء، آیه 36؛ انعام، آیه 151) مقدم داشتن خویشان و دوستان در اماکن و دعوت آنان به غذا و مهمانی و مانند آن میتواند ارتباطات اجتماعی را تقویت کند و بر مودت و محبت میان افراد بیفزاید و جامعه اسلامی را به سمت و سوی جامعه قرآنی متعالی سوق دهد.
4. صلهرحم: تعارف یکی از شیوههایی است که میتوان به اصل صلهحرم عمل کرد. کسی که اقدام به تعارف نسبت به خویشان میکند و به هر شکلی آنان را به غذا و مهمانی دعوت میکند و یا در اماکن مقدم میدارد به اصل صلهرحم عمل کرده است. (بقره آیه 27: رعد، آیات 21 و 25)
آداب تعارف
تعارف مانند هر رفتار اخلاقی دیگر، باید براساس آداب درست انجام گیرد و ریزهکاریها در آن مراعات شود.
1. تحمل سختی: تعارف ممکن است سختی و مشقتی را به دنبال داشته باشد، به طور طبیعی هر کاری به ویژه کارهایی چون احسان و ایثار سخت و دشوار است. تعارف در بسیاری از موارد همراه با احسان و ایثار و از خودگذشتگی است؛ چرا که باید گاه از غذای خود بگذریم و گاه باید وقت خودمان را به یک معنا تلف کنیم و گاه باید از استراحت خود بزنیم و یا از آرامش و آسایش طبیعی و عادی خود گذشت کنیم و کمی رنج و مرارت و سختی را تحمل کنیم. بنابراین، گاهی لازمه تعارف تحمل سختی و گذشت از آرامش و آسایش است که باید خود را برای آن آماده کنیم. وقتی پیامبر(ص) مردم را به اطعام میخواند به طور طبیعی مشکلاتی را میبایست تحمل میکرد که گاه حتی خارج از عادت و متعارف بود، ولی حیای آن حضرت(ص) اجازه نمیداد که نسبت به این موارد واکنش نشان دهد در حالی که اذیت میشد. بنابراین به نظر میرسد که حتی اگر انسان در تعارف و تکریم برای خودش رنج و دردی را به جان بخرد ارزش خواهد داشت. خداوند در آیه 53 سوره احزاب میفرماید: ای کسانی که ایمان آوردهاید، داخل اتاقهای پیامبر مشوید، مگر آنکه برای خوردن طعامی به شما اجازه داده شود، آن هم بیآنکه در انتظار پخته شدن آن باشید ولی هنگامی که دعوت شدید داخل گردید و وقتی غذا خوردید پراکنده شوید بیآنکه سرگرم سخنی گردید. این رفتار شما پیامبر را میرنجاند ولی از شما شرم میدارد و حال آنکه خدا از حقگویی شرم نمیکند.
از این آیه به دست میآید که پیامبر(ص) تحمل سختی را به جان میخرید تا هر طوری شده به بهترین شکل تکریم مهمان نماید.
2. تعارف به حاضران: از آداب اخلاق اسلامی تعارف کردن به حاضران است. اینکه انسان سرش را به زیر اندازد و به خوردن و آشامیدن مشغول شود و تعارفی به حاضران نکند خلاف آداب اسلامی است که البته این تعارف باید حقیقی و به اصطلاح برآمده از دل باشد و صرفاً یک تعارف خشک و زبانی و غیرواقعی و دروغ نباشد و به عبارتی باید دل و زبان یکی باشد. در روایات است که پیامبر اکرم(ص) هنگام تناول غذا به کسی که روبهروی ایشان نشسته بود تعارف میکرد و موقع آب نوشیدن به کسی که در طرف راستش نشسته بود آب مینوشانید. (آداب مسلمان زیستن، سیدعبدالله شکور، ص 93 تا 102) پس تعارف حقیقی به حاضران نوعی تکریم آنان است.
امام صادق(ع) نیز میفرماید: اذا دخل علیک اخوک فاعرض علیه الطعام، فان لم یاکل فاعرض علیه الماء، فان لم یشرب فاعرض علیه الوضوء؛ هرگاه برادرت به خانه تو وارد شد به او غذا تعارف کن، اگر نخورد به او آب تعارف کن، اگر آب ننوشید به او وضو گرفتن پیشنهاد کن. (المحاسن، ج 2 ص 190)
3. پرهیز از تعارف دروغ: همانطوری که تعارف به دروغ از سوی تعارفکننده روا نیست، همچنین روا نیست که تعارف شونده به دروغ تعارف را رد کند. امام صادق(ع) فرمودند: اسماء بنت عمیس میگوبد:«در شب زفاف عایشه، رسول خدا(ص) ظرف شیری را به من داد و فرمود: به زنها بده تا بخوردند، (وقتی به آنها تعارف کردم) آنها گفتند: میلی به نوشیدن شیر نداریم. رسول خدا(ص) فرمود: بین گرسنگی و دروغ جمع نکنید. اسماء گفت: یا رسولالله اگر چیزی را که به آن میل داریم و بگوییم میل نداریم، آیا دروغ شمرده میشود؟! فرمودند: «به درستی که دروغ در نامه عمل ثبت میشود هرچند کوچک باشد.» (سفینهًْ البحار، ج 2، ص 473) و بطور کلی تعارفی که غیرواقعی و دروغآمیز باشد تعارفی بد و ناپسند خواهد بود.
اصولاً بهترین تعارف آن است که همراه با صدق و راستی و به دور از هرگونه تکلف و حرج و دروغ و ریا و خودشیرینی و تملق و پز دادن و تفاخر و چشم و همچشمی و تجملگرایی و مانند آن باشد.
4. تعارف در حد متعارف: افراط و تفریط در هر کاری روا نیست؛ از جمله در تعارف نباید افراط و تفریط کرد. در روایت است که روزی امام صادق(ع) به همراه فرزندش اسماعیل در مجلسی بودند، یکی از دوستان آن حضرت وارد شد و سلام کرد و سپس نشست، وقتی حضرت برخاستند که از مجلس خارج شوند، آن شخص نیز از جای برخاست و به اتفاق امام به راه افتاد، در راه همراه امام بود، تا اینکه به درب خانه امام رسیدند، امام بدون اینکه به آن شخص تعارف کنند از او جدا شده و وارد خانه شدند، در این هنگام اسماعیل به حضرت عرض کرد: ای پدر چرا به آن شخص تعارف نکردید و نفرمودید داخل منزل شود؟! حضرت فرمود: آمدنش در خانه موردی نداشت (و آمادگی پذیرش او را نداشتم) اسماعیل گفت: اگر تعارف میکردید او خودش نمیآمد. حضرت فرمود: دوست ندارم که خداوند نام من را جزء کسانی ثبت فرماید که در تعارف زیادهروی میکنند. (بحارالانوار، ج 42، باب العرض علی اخیک، ص 457)
5 . راحتی: از دیگر آداب تعارف آن است که هر دو طرف راحت باشند و به خودشان سخت نگیرند. عبدالرحمن بن حجاج میگوید: همراه امام صادق(ع) غذا تناول میکردیم که سینی پلویی برایمان آوردند. ما با کندی میخوردیم. فرمود: «نشد! با محبتترین شما نسبت به ما، کسی است که نزد ما بهتر (راحتتر) بخورد وی افزود: با این حرف، من ریزههای سفره را هم برداشتم و خوردم. امام فرمود: حالا شد. سپس آن حضرت(ص) برایمان روایت کرد که از طرف انصار، سینی پلویی برای پیامبر خدا(ص) هدیه آوردند. پیامبر، سلمان و مقداد و ابوذر را هم دعوت کردند. آنها در خوردن، کندی میکردند. پیامبر(ص) فرمودند:«نشد! با محبتترین شما نسبت به ما، کسی است که نزد ما راحتتر (بیرو در بایستی و با لذت و جانانه) بخورد.» پس آنها راحتتر، به خوردن ادامه دادند. اما صادق(ع) آنگاه فرمود: خدا رحمتشان کند و از ایشان خشنود باشد و بر آنان درود فرستد (الکافی: ج 6، ص 278)
6. مراعات تعارفکننده: تعارف شونده میبایست مراعات تعارفکننده را بکند. پس نه تنها باید اسباب زحمت او نشود چنانکه برخی اسباب زحمت پیامبر(ص) میشدند (احزاب، آیه 53) بلکه باید کاری نکنند که ترس و وحشتی به تعارفکننده دست بدهد و موجب اندوه و غم و ترس وی شود؛ چنانکه مهمانان حضرت ابراهیم(ع) به سبب برداشت اشتباه و حضرت ابراهیم(ع) که موجب ترس او شده بود، به سرعت واکنش نشان دادند تا اسباب ناراحتی را از وی بزدایند و او را به امری دلگرم کنند که همان بشارت فرزند بود. (ذاریات، آیه 25 تا 28؛ صافات، آیات 90 تا 92؛ حجر، آیات 50 تا 53) البته برخی از تعارفکنندهها حیا میورزند و بسیار محجوب هستند و باید مراعات این دسته افراد بیشتر شود؛ زیرا حیای آنان نمیگذارد تا تعارف شونده رنجی ببیند و آنان خود را به رنج و تکلف شدید میاندازند.
تعارفات آمد نیامد دارد
وقتی تعارف کردیم باید خود را آماده کنیم که جواب مثبت بشنویم. از همین رو گفتهاند که تعارف آمد نیامد دارد و اینگونه نیست که فرد گمان کند تعارف خشک و خالی کردهاید و جواب مثبت ندهد. پس وقتی تعارف کردید یا میکنید بدانید که ممکن است تعارف پذیرفته شود و شخص در زمان و کاری از شما پیش بیفتد و به تقدم و تقدیم شما احترام بگذارد و پیشتر از شما وارد جایی شود و یا از خیابانی بگذرد و یا کالا و هدیه تعارف شده را بگیرد و یا به مهمانی و دعوت شما پاسخ مثبت دهد.
پس وقتی به دوست یا همکار خودتان در درب منزل میگویید: «به خدا اگر نیایی داخل، ناراحت میشوم» باید قلبا خود را آماده پذیرایی کنید تا زبان و دلتان یکی باشد.
قربان صدقههای پوچ و مبالغهآمیز و دروغ
عدهای از ما عادت داریم که در برخورد با دیگران عباراتی تعارفی به کار میبریم که برای شنونده اغراقآمیز است. الفاظی مانند: فدات بشوم، قربان شما، من چاکر و مخلص شما هستم؛ دستبوس شما هستم و دهها عبارت مشابه، چنان مبالغهآمیز است که هیچگاه تحقق عینی به خود نخواهد گرفت و مثلا شخصی که دائما عبارت قربانت شوم را در تعارف به کار میبرد، در مقام عمل حاضر نیست کوچکترین ایثار را برای طرف مقابل انجام دهد. یک مسلمان معتقد هرگز کلماتی بر زبان نمیآورد که غیرقابل اجرا و دور از واقعیت و عقل و منطق باشد.
کسانی که مبتلا به چنین عاداتی هستند شایسته است که خود را بر ترک آنها عادت دهند و سعی کنند تعارفی را بر زبان آورند که واقعا آمادگی انجام آن را دارند.
تعارف و دورویی
بسیار دیده شده که ما اغلب برای چیزها و کارهایی تعارف کردهایم که آمادگی آن را نداشتهایم، چنین رفتاری زمینهساز بروز صفت نفاق در انسان است که او را دارای دل و زبان دوگانه میکند و این خود یکی از بزرگترین رذایل اخلاقی بشمار میرود. اما اگر واقعا آمادگی انجام کاری و یا دادن چیزی یا پذیرایی از کسی نداریم، نباید خود را در محذوریت تعارفی قرار دهیم و چیزی را بر خود تحمیل کنیم که آمادگی آن را نداریم و خدای ناکرده مصداق این آیه نشویم که: لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه، خود را با دست خویش به هلاکت نیندازید.
اگر آمادگی برای انجام کاری و یا دادن چیزی و یا هر عمل دیگر نداریم واقعا تعارف نکنیم و چنانچه هیچ چارهای جز تعارف نیست و یا در رودربایستی قرار گرفتهایم برای پرهیز از به دروغ افتادن، جملاتی سوالی به زبان بیاوریم که هم رعایت آداب شده باشد و هم به دروغ و نفاق دچار نشویم. مثلا اگر نمیتوانیم کسی را به خانه دعوت کنیم به جای آنکه بگوییم بفرمایید منزل، با این عبارت: منزل تشریف نمیآورید؟ رفع تکلیف و عمل به آداب کنیم.
کوتاه سخن آنکه عدهای از ما ایرانیها دچار تعارفزدگی شدید و غیرواقعی شدهاند و اکثرا تعارفات دروغ بر زبان میرانند و بدون آنکه متوجه باشند برای حفظ آداب اجتماعی و یا وجهه خود مرتکب گناه کبیرهای چون دروغ یا صفت رذیلهای چون نفاق میشوند.
تعارفی از سر دروغ
پایانبخش این مطلب حکایتی واقعی است از تعارفزدگی عدهای که ناخواسته دچار دروغ میشوند.
یکی از دوستان نقل میکرد چند سال پیش با اتوبوس عازم شهرستان بودم. چند ساعت که گذشت با مسافر بغلدستی آشنا شدم و پس از گپ و گفتوگو دوست شدیم. موقع پیاده شدن در مقصد، به او تعارف کردم: بفرمایید برویم منزل و او هم بلافاصله پذیرفت. من که آمادگی پذیرش او را نداشتم و از اینکه او به تعارف زبانی من پاسخ مثبت داده بودم ناراحت بودم، با هم تا نزدیکی یک مسافرخانه رفتیم. جلوی آن به او گفتم اینجا بایست تا من بیایم و این چنین بود که اورا در آنجا رها کردم و از محل دور شدم.