ای طلوع بیمغرب سر برآور از مشرق (چشم به راه سپیده)
Email:SEPIDEH@Kayhannews.ir
گاهی اگر...
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی
گاهی اگر در چاه مانند پدر آه
اندوه مادر را حکایت کرده باشی
گاهی اگر زیر درختان مدینه
بعد از زیارت استراحت کرده باشی
گاهی اگر بعد از وضو مکثی کنی تا
آیینهای را غرق حیرت کرده باشی
در سالهای سال دوری و صبوری
چشم انتظاری را شفاعت کرده باشی
حتی اگر بیآنکه مشتاقان بدانند
گاهی نمازی را امامت کرده باشی
یا در لباس ناشناسی در شب قدر
از خود حدیثی را روایت کرده باشی
یا در میان کوچههای سرد و تاریک
نان و پنیر و عشق قسمت کرده باشی
پس بودهای و هستی و میآیی از راه
تا حق دلها را رعایت کرده باشی
پس مردمکهای نگاه ما عقیماند
تو حاضری بیآنکه غیبت کرده باشی
نغمه مستشار نظامی
***
هیجان گلها
شوق تو به باغ لالهجان خواهد داد
عطر تو به گلها هیجان خواهد داد
فردا که به آفاق بپیچد نورت
تکبیر تو کعبه را تکان خواهد داد
***
آیات وصل
سالی که بیحضور تو تحویل میشود
داغی به جان ما همه تحمیل میشود
تنها به وصل طلعت ایزد نمای تو
از جمعههای هجر تو تجلیل میشود
در آخرالزمان که جهان در تلاطم است
آیات وصل توست که تنزیل میشود
آقا تو را ندیدهام و شعر من هنوز
یکسر اسیر استعاره و تمثیل میشود
بازار ظالمان ستم پیشه جهان
با ذوالفقارعدل تو تعطیل میشود
بیشک که با ظهور تو فصل خزان ما
بر نوبهار عاطفه تبدیل میشود
یا ایهالعزیز بیا و شتاب کن
اسلام با ظهور تو تکمیل میشود
چشم انتظار مانده «وفایی» که سال ما
گویند با ظهور تو تحویل میشود
سیدهاشم وفایی
***
مثل نسیم
مثل نسیم، آمدنت ناگهانی است
مثل شمیم یاس، حضور تو آنی است
مثل بهار، در همه جا پخش میشود
اخبار سبز صبح ظهورت جهانی است
مثل نماز و روزه فراگیر میشود
مهرت، چرا که ریشه آن آسمانی است
دیگر کسی وساطت باطل نمیکند
دیگر چه جای خواهش و پا در میانی است
آغاز دوره «ارنی» گفتن دل است
پایان آیههای غم «لن ترانی» است
انگار دلخوری که ز یاد تو غافلیم
فهمیدهای تو هم که دعامان زبانی است
صد فاطمیه رفت و نشد فاطمی شویم
تنها امید ما به همین روضه خوانی است
ای کوه صبر از غم زهرا شدی تو آب
با یاد کوچه سینهات آتشفشانی است
در پشت در برای ظهورت دعا کند
آن مادری که قامتش از غم کمانی است
سیدمحمد میرهاشمی
گاهی اگر...
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی
گاهی اگر در چاه مانند پدر آه
اندوه مادر را حکایت کرده باشی
گاهی اگر زیر درختان مدینه
بعد از زیارت استراحت کرده باشی
گاهی اگر بعد از وضو مکثی کنی تا
آیینهای را غرق حیرت کرده باشی
در سالهای سال دوری و صبوری
چشم انتظاری را شفاعت کرده باشی
حتی اگر بیآنکه مشتاقان بدانند
گاهی نمازی را امامت کرده باشی
یا در لباس ناشناسی در شب قدر
از خود حدیثی را روایت کرده باشی
یا در میان کوچههای سرد و تاریک
نان و پنیر و عشق قسمت کرده باشی
پس بودهای و هستی و میآیی از راه
تا حق دلها را رعایت کرده باشی
پس مردمکهای نگاه ما عقیماند
تو حاضری بیآنکه غیبت کرده باشی
نغمه مستشار نظامی
***
هیجان گلها
شوق تو به باغ لالهجان خواهد داد
عطر تو به گلها هیجان خواهد داد
فردا که به آفاق بپیچد نورت
تکبیر تو کعبه را تکان خواهد داد
***
آیات وصل
سالی که بیحضور تو تحویل میشود
داغی به جان ما همه تحمیل میشود
تنها به وصل طلعت ایزد نمای تو
از جمعههای هجر تو تجلیل میشود
در آخرالزمان که جهان در تلاطم است
آیات وصل توست که تنزیل میشود
آقا تو را ندیدهام و شعر من هنوز
یکسر اسیر استعاره و تمثیل میشود
بازار ظالمان ستم پیشه جهان
با ذوالفقارعدل تو تعطیل میشود
بیشک که با ظهور تو فصل خزان ما
بر نوبهار عاطفه تبدیل میشود
یا ایهالعزیز بیا و شتاب کن
اسلام با ظهور تو تکمیل میشود
چشم انتظار مانده «وفایی» که سال ما
گویند با ظهور تو تحویل میشود
سیدهاشم وفایی
***
مثل نسیم
مثل نسیم، آمدنت ناگهانی است
مثل شمیم یاس، حضور تو آنی است
مثل بهار، در همه جا پخش میشود
اخبار سبز صبح ظهورت جهانی است
مثل نماز و روزه فراگیر میشود
مهرت، چرا که ریشه آن آسمانی است
دیگر کسی وساطت باطل نمیکند
دیگر چه جای خواهش و پا در میانی است
آغاز دوره «ارنی» گفتن دل است
پایان آیههای غم «لن ترانی» است
انگار دلخوری که ز یاد تو غافلیم
فهمیدهای تو هم که دعامان زبانی است
صد فاطمیه رفت و نشد فاطمی شویم
تنها امید ما به همین روضه خوانی است
ای کوه صبر از غم زهرا شدی تو آب
با یاد کوچه سینهات آتشفشانی است
در پشت در برای ظهورت دعا کند
آن مادری که قامتش از غم کمانی است
سیدمحمد میرهاشمی