kayhan.ir

کد خبر: ۳۹۳۶۶
تاریخ انتشار : ۱۳ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۹:۴۶

ضرورت شناخت جايگاه و وظيفه خود براي تداوم انقلاب(1)(زلال بصیرت)


در ميان مخلوقاتي که مي‌شناسيم، انسان داراي ويژگي‌اي است که دو جنبه متفاوت و در عين حال مرتبط با هم دارد؛ همه ما معتقديم انسان بدني خاکي و روحي الهي دارد. خداي متعال مي‌فرمايد:«من روحي»، اين روح من است. مفسران گفته‌اند اين اضافه تشريفيه است؛ يعني شرف اين روح، انتساب آن به خداوند است. به‌هر‌حال، اين دو عنصر،تفاوت‌هاي زيادي با هم دارند؛ اما اراده الهي اين دو را با هم آشنا و به يک معنا در هم ادغام کرده است. انسان نيز در اثر داشتن اين دو ساحت متفاوت، مي‌تواند انگيزه‌ها و اهداف مختلفي داشته باشد. به‌طور کلي، يا جنبه جسماني، مادي و بدني را ترجيح مي‌دهد و به قطب ماديت گرايش پيدا مي‌کند و يا اينكه گرايش روحي، معنوي و الهي را برمي‌گزيند و سمت‌و‌سوي حرکتش به اين طرف مي‌شود. لااقل اين يك بيان شايع و کمابيش مورد قبول همه است.
طبق فرهنگ قرآني، انسان در ابتدا خود‌به‌خود از فضائل و رذائل اخلاقي  بهره‌اي ندارد؛ بلكه بايد به وسيله اختيار خود اين فضائل را کسب و يا رذائل را محو كند. محور کسب فضائل، سير الي الله و محور کسب رذائل، سير به دوزخ و سقوط است. هاويه در قرآن، اسم جهنم و تهويه، حرکت به پايين است. در مقابل آن نيز تعالي، ترقي، تقرب، قرب به خدا پيدا کردن، معراج و عروج پيدا کردن است. اينها مفاهيمي است که در سير تکاملي انسان به‌کار مي‌روند. اين موجودي که دو بعد متفاوت و مرتبط دارد، بايد بفهمد که نهايت کمال و  سعادت او در چيست و زندگي‌اش تا چه زماني و در چه ساحتي مي‌تواند گسترش داشته باشد.
لذات دنيوي، معيار مادي‌گرايان
 افرادي که به بعد بدني و مادي تمايل دارند، زندگي را همين دوره حدود صد سال ـ اندکي کمتر يا بيشتر ـ مي‌دانند؛ از اين منظر، انسان يعني همين که روزي متولد مي‌شود و بعد از حدود صد سال هم مي‌ميرد و تمام مي‌شود. براساس اين بينش، افراد مي‌كوشند تا آنجا كه مي‌توانند،‌ در اين مدت از زندگي لذت ببرند. اين‌گروه، ابتدا فکر خوشي خود هستند. بعد هم وقتي مي‌بينند امكان ندارد فقط هر کس به فکر خوشي خودش باشد، کمي هم به ديگران كمك مي‌كنند تا زمينه براي پيشرفت خودشان فراهم شود؛ زيرا اگر دنيا ناامن باشد، هيچ‌کس خوشي نخواهد داشت؛ پس يک مقدار هم بايد به فکر امنيت ديگران بود؛ اگر همه فقير باشند، پولدارها جنسشان را کجا و به چه کسي بفروشند؟ در نتيجه، کمي هم بايد به فکر فقيران بود تا آنها نيز بتوانند خريد كنند و در نهايت دوباره سودش براي همان افراد سرمايه‌دار باشد. به‌هر‌حال، محور اين لذت‌ها، زندگي مادي است. اگر هم گاهي چيزهاي ديگري مي‌گويند، يا جنبه دکور دارد که خودشان بدان اعتقادي ندارند يا نقش آن در زندگي‌شان بسيار کمرنگ است؛ يعني اگر اعتقادي هم به خدا، قيامت، حساب و کتاب، معنويات و ارزش‌هاي انساني داشته باشند در حاشيه است؛ ممکن است منکر اين مسائل نباشند، اما نقش آنها خيلي کمرنگ است. اين گروه طيفي را تشکيل مي‌دهند و همه آنها در يک سطح واحد نيستند و تفاوت‌هاي زيادي با هم دارند؛ اما جنبه مشترکشان، اهتمام به بدن، خوشي‌هاي بدني، زندگي مادي و دنيوي است. قرآن نيز همين تقسيم را مورد توجه قرار داده است.
كمالات معنوي، معيار آخرت‌گرايان
هدف اصلي گروهي ديگر، دستيابي به كمالات معنوي است؛ اين گروه به‌اندازه ضرورت، به نيازها و لذت‌هاي مادي توجه مي‌كنند. در قرآن كريم، آيات فراواني وجود دارد كه انسان‌ها را به دو دسته و در مقابل هم معرفي مي‌كند؛ مانند: مَّن كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاء لِمَن نُّرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًا؛[1] براساس اين آيه، هدف عده‌اي همين زندگي زودگذر دنياست. گروه ديگري نيز هستند كه به دنبال آخرتند: وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ كَانَ سَعْيُهُم مَّشْكُورًا،[2] و در ادامه مي‌فرمايد: كُلاًّ نُّمِدُّ هَـؤُلاء وَهَـؤُلاء[3] خداوند مي‌فرمايد ما به هر دو دسته کمک مي‌کنيم؛ يعني هر کس در اين عالم هدفي را انتخاب کرد، ما زمينه را براي رسيدن به هدفش فراهم مي‌سازيم و به او كمك مي‌كنيم؛ حتي افرادي که دنبال زندگي مادي دنيا مي‌روند، كمابيش به خواسته‌هايشان مي‌رسند؛ البته مَا نَشَاء لِمَن نُّرِيدُ؛ به همه خواسته‌هايشان نمي‌رسند؛ بلكه به آن اندازه‌اي که حکمت اقتضا مي‌کند، زمينه را برايشان فراهم مي‌کنيم. همچنين براي افرادي نيز كه مي‌خواهند به کمالات معنوي، انساني و الهي برسند، زمينه را فراهم مي‌کنيم و به همه کمک مي‌کنيم: كُلاًّ نُّمِدُّ هَـؤُلاء وَهَـؤُلاء مِنْ عَطَاء رَبِّكَ وَمَا كَانَ عَطَاء رَبِّكَ مَحْظُورًا. پس قرآن انسان‌ها را به دو دسته تقسيم مي‌کند: دنياطلبان و آخرت‌طلبان. محور اين تقسيم‌بندي نيز توجه به زندگي مادي يا ارزش‌هاي معنوي و الهي است.
بروز انقلاب‌ها در طول تاريخ
تاريخ نشان مي‌دهد كه در هر گوشه جهان، در هر قوم و ملتي تحولاتي رخ داده است كه احياناً به حالت‌هاي حاد و جهشي منتهي شده است؛ يعني حركت‌هاي تدريجي‌ شكل گرفته كه در نهايت به انقلاب ختم شده است؛ مانند انقلاب بلشويکي که در روسيه اتفاق افتاد و روسيه تزاري از بين رفت و کشور کمونيستي شوروي به وجود آمد؛ در انقلاب کبير فرانسه، حکومت‌هاي ديکتاتوري از بين رفت و حکومت‌هاي ملي و دموکراسي سر کار آمدند؛ و نيز انقلاب صنعتي اروپا و تحولاتی که در جاهای مختلف جهان اتفاق افتاد. در زمان‌ ما نيز نمونه‌هاي بارزي از اين مسائل وجود دارد؛ مانند انقلابي كه در ايران رخ داد؛‌ انقلابي كه شايد بسياري از ما به‌طور شايسته اهميت آن را درک نمي‌کنيم؛ شايد صد سال بگذرد و آنگاه جامعه‌شناسان آن را تحليل کنند و دريابند كه اين انقلاب چه تفاوتي با انقلاب‌هاي ديگر داشته است.
تفاوت انقلاب ايران، با ديگر انقلاب‌ها
يک تفاوت اساسي آن اين است که در همه انقلاب‌هاي ديگر، محور تحولات ماديات بوده است؛ انقلاب اکتبر، انقلابي عليه نظام سرمايه‌داري بود تا سرمايه‌داران از بين بروند و طبقه کارگر و کشاورز سر کار بيايند. در اين انقلاب، از مفاهيم ظلم، عدالت و... نيز استفاده مي‌کردند و اينكه اين سرمايه‌داران ظالمند و بايد عدالت برقرار شود و ما نظام بلشويکي را حاکم مي‌کنيم؛ اما در نهايت انقلاب آنها به برقراري نظام شوروي مارکسيستي براي رفع ظلم از کارگران و کشاورزان انجاميد؛ ولي هدف اين بود که تعداد بيشتري از مزاياي مادي بهره‌مند شوند. انقلاب فرانسه و ساير انقلاب‌هايي که مي‌شناسيم، همه به همين شكل بودند؛ البته همه آنها چاشني مسائل اخلاقي، حقوقي، حقوق بشر، مساوات و عدالت را به همراه داشتند؛ اما از همه اينها به‌منزله ابزار استفاده كرده‌اند و هدف اين بوده است كه بيشتر به مزاياي مادي برسند.
تفاوت انقلاب ما با انقلا‌ب‌هاي ديگر اين بود که در اينجا، يک عنصر قوي معنوي وجود داشت؛ البته نمي‌گويم كه همه به‌خاطر اين امر معنوي قيام کردند و حركت‌هاي ديگري وجود نداشت؛ بلكه گروه‌هاي مختلف با سليقه‌ها و ايدئولوژي‌هاي مختلف وجود داشتند؛ ولي در نهايت، آن چيزي كه غالب شد و حركت‌هاي ديگر را تحت‌الشعاع قرار داد، انقلاب اسلامي، با هدف حاكميت ارزش‌هاي اسلامي و الهي در جامعه بود. اما اينكه چقدر به نتيجه رسيده‌ايم،‌ مسئله ديگري است؛ ولي به‌هر‌حال، با انقلاب‌هاي ديگر اين تفاوت اساسي را داشت كه سران انقلاب، به‌طور رسمي در رسانه‌ها، سخنراني‌ها، کتاب‌ها و مقالات روي مسائل اسلام تأكيد مي‌کردند و اينكه مي‌خواهند احکام اسلام احيا شود؛ بويژه آنچه شهيدان انقلاب و جنگ تحميلي، در وصيت‌نامه‌ها، سخنراني‌ها‌ و آثارشان بر آن تأكيد ويژه داشته‌اند، احياي اسلام و ارزش‌هاي اسلامي و مسائلي مانند اين است.
توجه به روح وجسم در انقلاب‌ ايده‌آل
انسان از دو بعد روح و بدن درست شده است و براي زندگي به اين بدن احتياج دارد. شايد نتوانيم انقلابي پيدا كنيم که صرفاً معنوي باشد و هيچ عنصر مادي در آن دخالت نداشته باشد؛ يك انقلاب زماني مي‌تواند ايده‌آال باشد و خواسته‌هاي فطري انسان‌هاي شركت‌كننده در آن را برآورده سازد که هر دو عرصه زندگي را در‌برگيرد؛ اما اينكه کدامیك ترجيح دارد و اصالت با کدام است، موضوع ديگري مي‌باشد. به‌هر‌حال، انقلاب نبايد محدود به عرصه مادي و زندگي دنيا باشد؛ اگر اين‌طوري شد، چندان تفاوتي با انقلاب‌هاي ديگر نخواهد داشت.
سخنرانی آيت‌الله مصباح يزدي (دامت برکاته)
در همايش نسيم بهشتي ؛ 19/9/93
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] بقره/18.                [2] بقره/19.              [3]. بقره/20.
زلال بصیرت در دهه فاطمیه اول(9-19 اسفند) روزهای فرد منتشر می‌شود.