ابعاد شخصیتی امام خمینی(ره) از منظر رهبر معظم انقلاب (بخش پایانی)
دشمنشناسی، شجاعت سیاسی و استکبار ستیزی
* علی قنبریان
در دو بخش پیشین ویژگیهای شخصیتی حضرت امام خمینی(ره) در تقسیم بندیهای مختلف از زبان و قلم رهبر معظم انقلاب مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت. امامِ هدايت، حساس بودن به سرنوشت مسلمانان عالم، امام؛ پشتوانه معنوى و روحى و مايه اميد، احیای معنويت و ارزشهاى منزوى شده، مدرّس و استاد بزرگ، معلّم اخلاق، غيرت دينى و طرّاح فكرى بهعنوان ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی مطرح شد. اینک ویژگیهای دیگری از امام روحالله(ره) که در دو بُعد اقتصادی و سیاسی تقسیم بنده شده، تقدیم خوانندگان عزیز میشود.
علاقه و اعتماد به آراء مردم
او معتقد به مردم بود؛ حقيقتاً به آراءِ مردم اعتقاد داشت. او به نظر و به رأى مردم اعتقاد داشت كه من در خطبه دوم در اين باره مختصرى صحبت خواهم كرد به مردم از صميم قلب علاقه داشت؛ به مردم عشق مىورزيد و آنها را دوست مىداشت... امام به مردم اعتماد داشت. انقلاب كه پيروز شد، امام مىتوانست اعلان كند كه نظام ما، يك نظام جمهورى اسلامى است؛ از مردم هم هيچ نظرى نخواهد؛ هيچكس هم اعتراضى نمىكرد؛ اما اين كار را نكرد. درباره اصل و كيفيت نظام، رفراندم راه انداخت و از مردم نظر خواست؛ مردم هم گفتند «جمهورى اسلامى»؛ و اين نظام تحكيم شد. براى تعيين قانون اساسى، امام مىتوانست يك قانون اساسى مطرح كند؛ همه مردم، يا اكثريت قاطعى از مردم هم يقيناً قبول مىكردند. مىتوانست عدّهاى را معيّن كند و بگويد اينها بروند قانون اساسى بنويسند؛ هيچكس هم اعتراض نمىكرد؛ اما امام اين كار را نكرد. امام انتخابات خبرگان را به راه انداخت و حتّى عجله داشت كه اين كار هرچه زودتر انجام گيرد. در انقلابهاى دنيا كه البته غالباً هم كودتاست و انقلاب نيست كسانى كه در رأس قرار مىگيرند و زمامدار مىشوند، براى خودشان يك سال، دو سال فرصت قرار مىدهند و مىگويند تا وقتى آماده براى رأىگيرى شويم، بايد اين مدّت بگذرد؛ اما همان را هم غالباً تمديد مىكنند! امام دو ماه از پيروزى انقلاب نگذشته بود كه اولين انتخابات يعنى همان رفراندم جمهورى اسلامى را به راه انداخت. يكى، دو ماه بعد، انتخابات خبرگان قانون اساسى بود. چند ماه بعد، انتخابات رياست جمهورى بود. چند ماه بعد، انتخابات مجلس بود. در يك سال كه همان سال 58 باشد امام چهار بار از آراء مردم براى امور گوناگون استفسار كرد: براى اصل نظام، براى قانون اساسى نظام كه قانون اساسى یکبار خبرگانش انتخاب شدند، يكبار خود قانون اساسى به رأى گذاشته شد براى رياست جمهورى و براى تشكيل مجلس شوراى اسلامى.(آيتاللّه خامنهاى، بيانات، سال1378، ص47\ خطبههاى نماز جمعه تهران، 14/ 03/ 1378)
عظمت روحى در مرگ فرزند
عزيزان من! در ايران، در آن دوران چهارده ساله بخصوص در اين سالهاى آخر مبارزان اسلامى احساس تنهايى نمىكردند؛ هميشه احساس مىكردند كه امام با آنها مرتبط و متّصل است. در ماجراى درگذشت فرزندش، يك بُعد ديگر از ابعاد اين شخصيت عظيم آشكار شد. خيلىها بزرگند، عالمند، شجاعند؛ اما آن كسانى كه اين عظمتها در درون عواطف و در زوايا و اعماق دل آنها امتداد داشته باشد، خيلى زياد نيستند. مرد مسنّى در سنين نزديك به هشتاد سال در آن زمان، وقتىكه فرزند فاضل و برجستهاش از دنيا رفت كه در واقع پسر او هم يك پسر برجسته و يك فاضل و يك عالم ممتاز و يك اميد آينده بود جملهاى كه از او نقل شد و شنيده شد، اين بود كه «مرگ مصطفى از الطاف خفيّهى الهى است»! او اين را مهربانى الهى و لطف پنهانى خدا تلقّى كرد؛ اينطور فهميد كه خدا به او لطف كرده است؛ آن هم لطفى پنهانى! ببينيد چقدر عظمت مىخواهد در يك انسان! اين مصيبتها و اين سختيها و اين شدّتهايى كه در دوران انقلاب بر اين مرد بزرگ وارد آمد و او مثل كوه استوارى آنها را تحمّل كرد، ريشهاش در همين عظمت روحى است كه در مقابل مرگ عزيزى اينچنين، چنين برخوردى پيدا مىكند. بعد هم قضيه تبعيد ايشان از عراق و شروع هجرت آن بزرگوار به كويت و سپس به فرانسه بود؛ كه فرمود اگر به من اجازه اقامت در كشورى ندهند، فرودگاه به فرودگاه خواهم رفت و پيامم را به همه دنيا خواهم رساند. آن عظمت، آن شجاعت، آن شرح صدر، آن استقامت كمنظير، آن قدرت رهبرى الهى و پيامبرگونه، باز خودش را در اينجا نشان داد. اين هم بُعد جديدى از ابعاد شخصيت آن بزرگوار بود. بعد هم كه جريانِ آمدن ايشان به ايران و مواجهه با آن قضايا و تشكيل نظام جمهورى اسلامى بود. (آيتاللّه سيد على خامنهاى، بيانات، سال1378، ص43\ خطبههاى نماز جمعهى تهران، 14/ 03/ 1378)
اقتصادی:
خدمت به مستضعفان و محرومان و مظلومان
نزديك چهل روز است كه امام خمينى، آن بنده مطيع خدا، آن دشمن آشتىناپذير مستكبران، آن طرفدار و خدمتگزار مستضعفان و محرومان و مظلومان، آن برافرازنده پرچم اسلام ناب محمّدى و افشاگر اسلام آمريكايى، آن فريادرس مسلمانان جهان، آن مجمع خصال والاى اسلامى و آن مسلمان كامل، در ميان ما نيست. (آيتاللّه سيد على خامنهاى، مکتوبات، سال1368، ص41\ پيام به حجاج بيتاللّه الحرام، 14/ 04/ 1368) اوّل انقلاب، براى كارهاى گوناگون و براى حمايت از مستضعفان و محرومان، امام دستورات فراوانى داد و كارهاى زيادى انجام گرفت. مؤسّساتى مثل جهاد سازندگى، مثل بنياد مسكن، مثل كميته امداد، مثل بنياد مستضعفان و جانبازان و مثل بنياد پانزده خرداد، براى كمكرسانى به مردم تشكيل شد. مسائلى كه براى امام در حاكميت و در اداره كشور مطرح بود، اينها بود. (آيتاللّه سيد على خامنهاى، بيانات، سال1378، ص45\ خطبههاى نماز جمعهى تهران، 14/ 03/ 1378)
سوم از مشخصههاى خطّ امام، عدالت اجتماعى و كمك به طبقات مستضعف و محروم است كه امام آنها را صاحب انقلاب و صاحب كشور مىدانست. امام، پابرهنگان را مهمترين عنصر در پيروزيهاى اين ملت مىدانست؛ همينطور هم هست و همانطور كه گفتيم، امام به گفتن هم اكتفا نكرد. امام از همان اوّل انقلاب، جهاد سازندگى، كميته امداد، بنياد مستضعفان، بنياد پانزده خرداد و بنياد مسكن را به وجود آورد و دستورات مؤكّد به دولتهاى وقت داد. عدالت اجتماعى، جزو شعارهاى اصلى است؛ نمىشود اين را در درجه دوم قرار داد و به حاشيه راند. مگر مىشود؟! حالا عدّهاى از آن طرف در مىآيند كه امام فرمود: انقلابِ ما انقلاب نان نيست، براى نان نيست! بله؛ انقلاب اكتبر روسيه كه در سال 1917 پيدا شد، بهخاطر قطع شدن نان در شهرهاى اصلى آن روز مثلًا مسكو بود. اگر مردم آن روز نان داشتند همين نان معمولى آن انقلاب پيش نمىآمد. انقلاب ما اينگونه نبود، انقلاب ما براساس يك ايمان بود؛ اما معنايش اين نيست كه انقلاب نبايد به زندگى مردم، به اقتصاد، به نان و به رفاه مردم بپردازد. اين چه حرفى است!؟ امام به اين مسائل مىپرداخت و دستور مىداد و آنچه در درجه اوّل، مورد نظر امام بود، عبارت بود از طبقات محروم و مستضعف. (آيتاللّه سيد على خامنهاى، بيانات، سال1378، ص47\ خطبههاى نماز جمعهى تهران، 14/ 03/ 1378)
سیاسی:
اسلام، مردم، قانونگرايى و دشمنستيزى
خود ولايت هم ذوب در اسلام است. روزى كه شهيد صدر گفت: «در امام خمينى ذوب شويد؛ همچنان كه او در اسلام ذوب شده است»، تنها شاخص صحت راه، شخص امام بود؛ نه قانون اساسى بود، نه جمهورى اسلامى بود، نه نظامى بود، نه دستگاهى بود. در صحنه آشفته هواها و جريانها و خطوط مختلف، يك قامتِ برافراشته و يك علمِ سرافراز وجود داشت و او امام بود؛ شهيد صدر مىگفت در او ذوب شويد. راست هم مىگفت؛ ذوب در امام، ذوب در اسلام بود. (آيتاللّه سيد على خامنهاى، بيانات، سال1383، ص46\ بيانات در ديدار نمايندگان هفتمين دوره مجلس شوراى اسلامى، 27/ 03/ 1383) و در جایی دیگر در مورد حضرت امام(ره) میفرمایند: امروز من در اين مجمع عظيم، يك بُعد از شخصيت امام را به عرض شما برادران و خواهران و همه ملت ايران مىرسانم. چون سيره امام بزرگوار فقط بيان شخصيت يك انسان نيست؛ بلكه راهنماى عمل همه ملت ايران و مسلمانان جهان است؛ راهنماى عمل همه كسانى است كه مىخواهند در سايه اسلام، براى خود زندگى شايسته انسانى فراهم كنند... اين بُعد از شخصيت امام عبارت است از اينكه امام در ساخت و مهندسىِ نظام جمهورى اسلامى، همه عناصر و اجزايى را كه مىتوانست اين نظام را استوار و ماندگار كند، مورد ملاحظه قرار داد و با مهارتِ تمام اين عناصر اصلى را در درون اين بناى شامخ و مستحكم كار گذاشت. اين عناصر اصلى عبارت است از اسلام، مردم، قانونگرايى و دشمنستيزى. امام بزرگوار در بناى نظام شامخى كه به جاى رژيم پوسيده سلطنتى در ايران بر سر كار آورد، اين عناصر و اجزا را با دقّتِ تمام كار گذاشت؛ در عملِ خود به آنها پايبند و متعهّد ماند و در پيام و بيان و تعاليمِ خود بر آنها پافشارى كرد. (آيتاللّه سيد على خامنهاى، بيانات، سال1380، ص51\ بيانات در اجتماع زائران مرقد مطهّر امام خمينى (ره)، 14/ 03/ 1380)
مبارزه با استکبار
رهبر كبير انقلاب اسلامى كه خود را بسيجى مىشمرد و بدان افتخار مىكرد، جهانى را در مقابله با استكبار و قدرتهاى ستمگر عالم بسيج كرد و خواب راحت را از چشم زورگويان زدود و نور اميد را كه كليد همهى پيروزيها و پيشروىهاست، در دل ملتها تابانيد. بىشك همه دستگاههاى استكبار نيز به آسانى نخواهند توانست بذرى را كه او پاشيده، جمع كنند و بنايى را كه او پىافكنده، ويران سازند؛ اگرچه بهشدت و قساوتى عنادآميز، با نتايج و ثمرات جهاد بزرگ او در مبارزه و معارضهاند. (آيتاللّه سيد على خامنهاى، مکتوبات، سال1368، ص168-167\ پيام به گردهمايى سراسرى فرماندهان بسيج، به مناسبت سالروز انتشار پيام رهبر فقيد انقلاب براى تشكيل بسيج مستضعفان و گراميداشت هفتهى بسيج، 02/ 09/ 1368)
روی گردانی از ریاست
در سال 1340 مرحوم آيتاللّه بروجردى مرجع تقليد درگذشت. مراجع بزرگوارى بودند كه مطرح شدند و دوستانشان نام آنها را مىآوردند. اينجا صحنهاى شد براى اينكه اين مرد امام بزرگوار به همه نشان دهد اين درس اخلاقى كه مىگفته است، فقط زبانى و به قصد ياد دادن به ديگران نبوده است؛ بلكه خود او اوّلين عامل به درسهاى تهذيب نفس است. همه ديدند، همه فهميدند و تصديق كردند كه اين مرد از مقام و از مطرح شدن براى رياست حتّى اگر آن رياست، مرجعيّت باشد كه يك رياست روحانى و معنوى است روىگردان است و براى مقام و منصب و رتبه و شخصيت، هيچگونه تلاشى نمىكند؛ بلكه اگر ديگران هم بخواهند براى مطرح كردنش تلاش كنند، تا آنجايى كه بتواند، مانع مىشود. (آيتاللّه سيد على خامنهاى، بيانات، سال1378، ص42\ خطبههاى نماز جمعهى تهران، 14/ 03/ 1378)
شجاعت سياسى
در اينجا بُعد جديدى از شخصيت اين مرد آشكار شد؛ بُعد قدرت رهبرى، شجاعت سياسى، آشنايى با ريزهكاريهاى كارهاى دشمن، هوشيارى نسبت به هدفهاى دشمنان؛ اين بُعد در عمل آشكار شد. سال 42 يعنى سال دوم مبارزه رسيد كه سال شدّت عملها و فشارها و كشتارها بود. آنجا امام مثل خورشيدى در آسمانِ اميدهاى ملت ايران ظاهر شد. در موضع يك مرد فداكار و يك آتشفشان؛ كسى كه همه احساسات لازم براى يك مرد جهانى، يك مرد ميهنى، يك مرد اسلامى در او جمع است؛ شجاعت لازم را دارد، قدرت بسيج عظيم مردم را دارد، صراحت لازم را دارد؛ چه در اوّل سال 42 كه ماجراى حمله كماندوها به مدرسه فيضيه و حوزه قم پيش آمد و چه در پانزده خرداد سال 42 كه عظمت امام در آنجا آشكار شد. ملت ايران ناگهان احساس كرد كه پشت و پناهى دارد؛ قلّهى عظيمى وجود دارد كه مىتواند به او چشم بدوزد و به آن توجّه كند. امام در پانزده خرداد اينگونه در صحنه ظاهر شد. بعد از اين ماجرا، زندان و تبعيد و فشارهاى فراوان وجود داشت و امام در آن روز جوان نبود. براى ما كه آن روز جوان بوديم، زندان رفتن و ماجراهاى مشكلى كه پيش مىآمد، خيلى سخت نبود؛ بيشتر شبيه يك سرگرمى بود؛ اما امام در آن سال در سال شروع مبارزه شصتوسهساله بود. در شصت و سهسالگى، اين مرد با جوشش احساس خود مىتوانست احساسات يك ملت را به جوشش آورد. زندان رفتن و تبعيد شدن براى كسى در آن سنين، كار آسانى نبود؛ اما اين فداكارى و از خودگذشتگى و خطرپذيرى در اين مرد آشكار شد. اين هم بُعد جديدى بود؛ يعنى مردى كه در راه آرمانهاى بزرگ و در راه تكليف شرعى، هيچ مشكلى نمىتوانست مانع راه او بشود. اين جريان، در سال 42 و 43 به تبعيد چهاردهساله امام، اول به تركيه و بعد هم به عراق منتهى شد. (آيتاللّه سيد على خامنهاى، بيانات، سال1378، ص43\ خطبههاى نماز جمعهى تهران، 14/ 03/ 1378)
شما بايد شجاعتتان را حفظ كنيد. اين ملت و انقلاب و كشور، در درجه اول با شجاعت آن رهبر بزرگ- كه شجاعتى شبيه پيامبران و اولياى بزرگ خدا در او بود- و سپس با شجاعت يكايك آحاد اين مردم توانست تا اينجا بيايد. (آيتاللّه سيد على خامنهاى، بيانات، سال1368، ص414\ سخنرانى در ديدار با جمع كثيرى از اقشار مختلف مردم قم، بهمناسبت فرارسيدن 19 دىماه (سالروز قيام مردم قم)، 19/ 10/ 1368)
جمع بین زعامت و رهبری با زهد
آنچه كه در دوره بعد از تشكيل نظام اسلامى، از ابعاد وجودى امام مشاهده شد، به نظر من به مراتب مهمتر و عظيمتر بود از آنچه كه قبلًا ديده شده بود. در اين دوران، امام اين شخصيت برجسته و ممتاز در دو بُعد و دو چهره مشاهده مىشود: در دوران حكومت، يك چهره، چهره رهبر و زمامدار است؛ يك چهره، چهره يك زاهد و عارف. تركيب اين دو با هم، از آن كارهايى است كه جز در پيامبران، جز در مثل داود و سليمان، جز در پيامبرى مثل پيامبر خاتم)صلّى الله عليه و آله و سلّم) انسان نمىتواند ديگر پيدا كند. اينها حقايقى است كه ملت ايران در طول سالهاى متمادى آنها را لمس كرده؛ ما هم كه از نزديك شاهدش بوديم و ديديم. تربيت اسلامى و قرآنى اين است. امام به چنين چيزى همه را دعوت مىكرد؛ نظام اسلامى را براى تربيت انسانهايى از اين قبيل مىخواست و مىپسنديد؛ همانطور كه خود او مظهر اعلاى آن بود. در چهره يك حاكم و زمامدار و رهبر، امامِ بزرگوار مردى هوشيار، باشهامت، باتدبير، با ابتكار و دريادل بود. امواج سهمگين در مقابل او چيز كماهميتى محسوب مىشدند. هيچ حادثه سنگينى نبود كه بتواند او را شكست دهد و او را به خضوع در مقابل آن حادثه وادار كند. در همه حوادث تلخ و سختى كه در زمان دهساله رهبرىِ آن بزرگوار پيش آمد كه خيلى زياد هم بود امام از همه آنها بزرگتر بود. هيچكدام از اين حوادث آن جنگ، آن حمله آمريكا، آن توطئههاى كودتا، آن ترورهاى عجيب و غريب، آن محاصره اقتصادى، آن كارهاى عظيم و عجيب و غريبى كه دشمنان با شكلهاى مختلف مىكردند نمىتوانست اين مرد بزرگ را دچار احساس ضعف و شكست كند، او از همه اين حوادث، قوىتر و بزرگتر بود. (آيتاللّه سيد على خامنهاى، بيانات، سال1378، ص43\ خطبههاى نماز جمعهى تهران، 14/ 03/ 1378)
دشمن شناسى
يك عنصر ديگر، دشمنشناسى و فريب نخوردن از دشمن است...امام، دشمن را مىشناخت؛ روشهاى سياسى و روشهاى تبليغاتى آنها را مىفهميد، مىشناخت و در مقابل آنها محكم مىايستاد. (آيتاللّه سيد على خامنهاى، بيانات، سال1378، ص47\ خطبههاى نماز جمعه تهران، 14/ 03/ 1378) رمز اساسى كار و پيشرفت امام و موفقيتهاى الهى آن مرد بزرگوار و رهبر استثنايى، در اين بود كه دشمن را شناخت و با همه قدرت و استقامت، بدون كمترين اعتماد به او و تسليم در مقابل او، ايستاد. (آيتاللّه سيد على خامنهاى، بيانات، سال1371، ص38\ بيانات در ديدار مهمانان خارجى شركتكننده در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام (ره)، 13/ 03/ 1371)
جهاد و هجرت
او با جهاد و هجرت كه مؤمنان را در حيطه ولايت الهى قرار مىدهد، مصداق: «انّالّذين آمنوا و هاجروا و جاهدوا باموالهم و انفسهم في سبيل الله» (انفال\72) شد. او با استقبال از خطر و جان بركف گرفتن در راه خدا، در زمره كسانى درآمد كه ستايش الهى: «و من النّاس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات الله» (بقره\207) در وصف آنان سروده شده است. او با قيام تاريخياش در راه خدا و تلاش بىنظيرش براى اقامه قسط و عدل و نجات مستضعفان از ظلم و تبعيض، پاسخى افتخارانگيز به نداى: «كونوا قوّامين للّه» (مائده\8) و «كونوا قوّامين بالقسط» (نساء\135) داد. او خشم و برائت نسبت به مشركين و كفار عنود، و عطوفت و مودت نسبت به مسلمانان سراسر جهان را مصداق كاملى از: «اشدّاء على الكفّار رحماء بينهم» (فتح\29) ساخت. او با مناجات و تهجد و تضرع مخلصانه، در سلك: «عسى ان يبعثك ربّك مقاما محمودا» (136) درآمد. او آمر به معروف و ناهى از منكر و مجاهد في سبيل الله بود. او با قطع هر پيوندى كه با پيوند محبت حق و فناى در حق ناسازگار بود، مصداق: «رضى الله عنهم و رضوا عنه اولئك حزب الله الا انّ حزب اللّه هم المفلحون» (مجادله\22) گرديد. (آيتاللّه سيد على خامنهاى، مکتوبات، سال1368، ص48-49\ پيام به ملت شريف ايران، در پايان چهلمين روز ارتحال حضرت امام خمينى (ره)،23/ 04/ 1368)
تعقيب اهداف اسلامى و حاكميت آن در صحنه ايمان و عمل
من چند مشخّصه مهم را از مجموعهاى كه ما آن را راه امام و خطّ امام به حساب مىآوريم، عرض مىكنم. چند مطلب از نظر امام، در درجه اوّل بود؛ اوّل، اسلام و دين بود. امام، هيچ ارزشى را بالاتر از ارزش اسلام به حساب نمىآورد. انقلاب و نهضت امام، براى حاكميت اسلام بود. مردم هم كه اين نظام را قبول كردند، اين انقلاب را به پا كردند و امام را پذيرفتند، براى انگيزه اسلامى بود. سِرّ موفقيت امام اين بود كه صريح و بدون پردهپوشى، اسلام را روى دست گرفت و اعلام كرد من مىخواهم براى اسلام كار كنم و همه چيز در سايه اسلام است. قبل از دوران انقلاب ما كسانى در كشور ما و در بعضى كشورهاى ديگر بودهاند كه حقيقتاً به اسلام اعتقاد داشتند، اما جرأت نمىكردند، يا نمىخواستند صريحاً اسلام را مطرح كنند؛ تحت نامهاى ديگرى وارد ميدان مىشدند و عموماً شكست خوردند. علّت اينكه امام پيروز شد، چون هدف خود را كه حاكميت اسلام است، صريح بيان كرد. البته اسلام كه امام فرمود، در دو بخش قابل توجّه است: يكى بخش اسلام در قالب نظام. امام، اينجا خيلى سختگير بود و به يككلمه كم يا زياد، راضى نمىشد؛ به يك مسامحه، چه در مسائل اقتصادى، چه غيره، راضى نمىشد. همه جا مُرّ اسلام. نظام اسلامى، مجلس شوراى اسلامى، دولت اسلامى، قضاوت اسلامى و دستگاههاى گوناگون بايد برطبق مصالح، خطّ اسلام و راه حاكميت اسلام را دنبال كنند. امام، اين را دنبال مىكرد و تا آنجا كه توانست، تلاش كرد. چهره دوم در مورد پايبندى به اسلام، عمل فردى اشخاص است. در اينجا ديگر آن صلابت و قاطعيت و اعمال قدرت، وجود ندارد. اينجا موعظه، نصيحت، زبان خوش و امر به معروف است. امام، به اين عقيده داشت. پس اوّل چيزى كه در خطّ امام، مهم است، تعقيب هدف اسلامى و حاكميت اسلامى در صحنه ايمان و در صحنه عمل است. (آيتاللّه سيد على خامنهاى، بيانات، سال1378، ص46\ خطبههاى نماز جمعهى تهران، 14/ 03/ 1378)
رهبرىِ بىنظير
آن بزرگوار، قوّت ايمان را با عمل صالح، و اراده پولادين را با همت بلند، و شجاعت اخلاقى را با حزم و حكمت، و صراحت لهجه و بيان را با صدق و متانت، و صفاى معنوى و روحانى را با هوشمندى و كياست، و تقوا و ورع را با سرعت و قاطعيت، و ابهت و صلابت رهبرى را با رقت و عطوفت و خلاصه بسى خصال نفيس و كمياب را كه مجموعه آن در قرنها و قرنها بهندرت ممكن است در انسان بزرگى جمع شود، همه و همه را با هم داشت. الحق شخصيت آن عزيز يگانه، شخصيتى دست نيافتنى، و جايگاه والاى انسانى او، جايگاهى دور از تصور و اساطيرگونه بود.
او، رهبر و پدر و معلم و مراد و محبوب ملت ايران و اميد روشن همه مستضعفان جهان و بخصوص مسلمانان بود. او، عبد صالح و بنده خاضع خدا و نيايشگر گريان نيمهشبها و روح بزرگ زمان ما بود. او، الگوى كامل يك مسلمان و نمونه بارز يك رهبر اسلامى بود. او، به اسلام عزت بخشيد و پرچم قرآن را در جهان به اهتزاز درآورد. و او، ملت ايران را از اسارت بيگانگان نجات داد و به آنان غرور و شخصيت و خودباورى بخشيد. و او، صلاى استقلال و آزادگى را در سراسر جهان سرداد و اميد را در دلهاى ملل تحت ستم جهان زنده كرد. و او، در عصرى كه همه دستهاى قدرتمند سياسى براى منزوى كردن دين و معنويت و ارزشهاى اخلاقى تلاش مىكردند، نظامى براساس دين و معنويت و ارزشهاى اخلاقى پديد آورد و دولت و سياستى اسلامى بنيان نهاد. و او، جمهورى اسلامى را ده سال در ميان طوفانهاى سهمگين و حوادث سرنوشتساز، قدرتمندانه اداره و حراست و هدايت كرد و به نقطهاى مطمئن رسانيد. ده سال رهبرى او براى مردم و مديران ما، يادگارى فراموشنشدنى و ذخيرهاى بس گرانبهاست...نه اينجانب كه طلبهاى كوچك، با كاستيها و قصورهاى فراوان است، و نه هيچ فرد ديگرى در جمهورى اسلامى قادر نيست كه به قله آن شخصيت ممتاز و استثنايى دست يابد و خود را با پدر و معمار انقلاب اسلامى و سازنده و پردازندهى جمهورى اسلامى مقايسه كند. او، آن نخستين بود كه دومين نداشت، و فاصله ميان او و امثال اينجانب، فاصلهاى ژرف و ناپيمودنى است؛ ليكن اكنون اين فرصت بزرگ و استثنايى براى امثال اينجانب وجود دارد كه از آن ذخيره بسيار گرانبها، همچون وديعهاى الهى و الهامى معنوى، بهرهمند گرديم. (آيتاللّه خامنهاى، مکتوبات، سال1368، ص4-3\ پیام به ملت شریف ایران در تجلیل از امام امت و تأکید بر وحدت و حفظ آمادگی مردم در صحنه، 18/ 03/ 1368)
در دو بخش پیشین ویژگیهای شخصیتی حضرت امام خمینی(ره) در تقسیم بندیهای مختلف از زبان و قلم رهبر معظم انقلاب مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت. امامِ هدايت، حساس بودن به سرنوشت مسلمانان عالم، امام؛ پشتوانه معنوى و روحى و مايه اميد، احیای معنويت و ارزشهاى منزوى شده، مدرّس و استاد بزرگ، معلّم اخلاق، غيرت دينى و طرّاح فكرى بهعنوان ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی مطرح شد. اینک ویژگیهای دیگری از امام روحالله(ره) که در دو بُعد اقتصادی و سیاسی تقسیم بنده شده، تقدیم خوانندگان عزیز میشود.
علاقه و اعتماد به آراء مردم
او معتقد به مردم بود؛ حقيقتاً به آراءِ مردم اعتقاد داشت. او به نظر و به رأى مردم اعتقاد داشت كه من در خطبه دوم در اين باره مختصرى صحبت خواهم كرد به مردم از صميم قلب علاقه داشت؛ به مردم عشق مىورزيد و آنها را دوست مىداشت... امام به مردم اعتماد داشت. انقلاب كه پيروز شد، امام مىتوانست اعلان كند كه نظام ما، يك نظام جمهورى اسلامى است؛ از مردم هم هيچ نظرى نخواهد؛ هيچكس هم اعتراضى نمىكرد؛ اما اين كار را نكرد. درباره اصل و كيفيت نظام، رفراندم راه انداخت و از مردم نظر خواست؛ مردم هم گفتند «جمهورى اسلامى»؛ و اين نظام تحكيم شد. براى تعيين قانون اساسى، امام مىتوانست يك قانون اساسى مطرح كند؛ همه مردم، يا اكثريت قاطعى از مردم هم يقيناً قبول مىكردند. مىتوانست عدّهاى را معيّن كند و بگويد اينها بروند قانون اساسى بنويسند؛ هيچكس هم اعتراض نمىكرد؛ اما امام اين كار را نكرد. امام انتخابات خبرگان را به راه انداخت و حتّى عجله داشت كه اين كار هرچه زودتر انجام گيرد. در انقلابهاى دنيا كه البته غالباً هم كودتاست و انقلاب نيست كسانى كه در رأس قرار مىگيرند و زمامدار مىشوند، براى خودشان يك سال، دو سال فرصت قرار مىدهند و مىگويند تا وقتى آماده براى رأىگيرى شويم، بايد اين مدّت بگذرد؛ اما همان را هم غالباً تمديد مىكنند! امام دو ماه از پيروزى انقلاب نگذشته بود كه اولين انتخابات يعنى همان رفراندم جمهورى اسلامى را به راه انداخت. يكى، دو ماه بعد، انتخابات خبرگان قانون اساسى بود. چند ماه بعد، انتخابات رياست جمهورى بود. چند ماه بعد، انتخابات مجلس بود. در يك سال كه همان سال 58 باشد امام چهار بار از آراء مردم براى امور گوناگون استفسار كرد: براى اصل نظام، براى قانون اساسى نظام كه قانون اساسى یکبار خبرگانش انتخاب شدند، يكبار خود قانون اساسى به رأى گذاشته شد براى رياست جمهورى و براى تشكيل مجلس شوراى اسلامى.(آيتاللّه خامنهاى، بيانات، سال1378، ص47\ خطبههاى نماز جمعه تهران، 14/ 03/ 1378)
عظمت روحى در مرگ فرزند
عزيزان من! در ايران، در آن دوران چهارده ساله بخصوص در اين سالهاى آخر مبارزان اسلامى احساس تنهايى نمىكردند؛ هميشه احساس مىكردند كه امام با آنها مرتبط و متّصل است. در ماجراى درگذشت فرزندش، يك بُعد ديگر از ابعاد اين شخصيت عظيم آشكار شد. خيلىها بزرگند، عالمند، شجاعند؛ اما آن كسانى كه اين عظمتها در درون عواطف و در زوايا و اعماق دل آنها امتداد داشته باشد، خيلى زياد نيستند. مرد مسنّى در سنين نزديك به هشتاد سال در آن زمان، وقتىكه فرزند فاضل و برجستهاش از دنيا رفت كه در واقع پسر او هم يك پسر برجسته و يك فاضل و يك عالم ممتاز و يك اميد آينده بود جملهاى كه از او نقل شد و شنيده شد، اين بود كه «مرگ مصطفى از الطاف خفيّهى الهى است»! او اين را مهربانى الهى و لطف پنهانى خدا تلقّى كرد؛ اينطور فهميد كه خدا به او لطف كرده است؛ آن هم لطفى پنهانى! ببينيد چقدر عظمت مىخواهد در يك انسان! اين مصيبتها و اين سختيها و اين شدّتهايى كه در دوران انقلاب بر اين مرد بزرگ وارد آمد و او مثل كوه استوارى آنها را تحمّل كرد، ريشهاش در همين عظمت روحى است كه در مقابل مرگ عزيزى اينچنين، چنين برخوردى پيدا مىكند. بعد هم قضيه تبعيد ايشان از عراق و شروع هجرت آن بزرگوار به كويت و سپس به فرانسه بود؛ كه فرمود اگر به من اجازه اقامت در كشورى ندهند، فرودگاه به فرودگاه خواهم رفت و پيامم را به همه دنيا خواهم رساند. آن عظمت، آن شجاعت، آن شرح صدر، آن استقامت كمنظير، آن قدرت رهبرى الهى و پيامبرگونه، باز خودش را در اينجا نشان داد. اين هم بُعد جديدى از ابعاد شخصيت آن بزرگوار بود. بعد هم كه جريانِ آمدن ايشان به ايران و مواجهه با آن قضايا و تشكيل نظام جمهورى اسلامى بود. (آيتاللّه سيد على خامنهاى، بيانات، سال1378، ص43\ خطبههاى نماز جمعهى تهران، 14/ 03/ 1378)
اقتصادی:
خدمت به مستضعفان و محرومان و مظلومان
نزديك چهل روز است كه امام خمينى، آن بنده مطيع خدا، آن دشمن آشتىناپذير مستكبران، آن طرفدار و خدمتگزار مستضعفان و محرومان و مظلومان، آن برافرازنده پرچم اسلام ناب محمّدى و افشاگر اسلام آمريكايى، آن فريادرس مسلمانان جهان، آن مجمع خصال والاى اسلامى و آن مسلمان كامل، در ميان ما نيست. (آيتاللّه سيد على خامنهاى، مکتوبات، سال1368، ص41\ پيام به حجاج بيتاللّه الحرام، 14/ 04/ 1368) اوّل انقلاب، براى كارهاى گوناگون و براى حمايت از مستضعفان و محرومان، امام دستورات فراوانى داد و كارهاى زيادى انجام گرفت. مؤسّساتى مثل جهاد سازندگى، مثل بنياد مسكن، مثل كميته امداد، مثل بنياد مستضعفان و جانبازان و مثل بنياد پانزده خرداد، براى كمكرسانى به مردم تشكيل شد. مسائلى كه براى امام در حاكميت و در اداره كشور مطرح بود، اينها بود. (آيتاللّه سيد على خامنهاى، بيانات، سال1378، ص45\ خطبههاى نماز جمعهى تهران، 14/ 03/ 1378)
سوم از مشخصههاى خطّ امام، عدالت اجتماعى و كمك به طبقات مستضعف و محروم است كه امام آنها را صاحب انقلاب و صاحب كشور مىدانست. امام، پابرهنگان را مهمترين عنصر در پيروزيهاى اين ملت مىدانست؛ همينطور هم هست و همانطور كه گفتيم، امام به گفتن هم اكتفا نكرد. امام از همان اوّل انقلاب، جهاد سازندگى، كميته امداد، بنياد مستضعفان، بنياد پانزده خرداد و بنياد مسكن را به وجود آورد و دستورات مؤكّد به دولتهاى وقت داد. عدالت اجتماعى، جزو شعارهاى اصلى است؛ نمىشود اين را در درجه دوم قرار داد و به حاشيه راند. مگر مىشود؟! حالا عدّهاى از آن طرف در مىآيند كه امام فرمود: انقلابِ ما انقلاب نان نيست، براى نان نيست! بله؛ انقلاب اكتبر روسيه كه در سال 1917 پيدا شد، بهخاطر قطع شدن نان در شهرهاى اصلى آن روز مثلًا مسكو بود. اگر مردم آن روز نان داشتند همين نان معمولى آن انقلاب پيش نمىآمد. انقلاب ما اينگونه نبود، انقلاب ما براساس يك ايمان بود؛ اما معنايش اين نيست كه انقلاب نبايد به زندگى مردم، به اقتصاد، به نان و به رفاه مردم بپردازد. اين چه حرفى است!؟ امام به اين مسائل مىپرداخت و دستور مىداد و آنچه در درجه اوّل، مورد نظر امام بود، عبارت بود از طبقات محروم و مستضعف. (آيتاللّه سيد على خامنهاى، بيانات، سال1378، ص47\ خطبههاى نماز جمعهى تهران، 14/ 03/ 1378)
سیاسی:
اسلام، مردم، قانونگرايى و دشمنستيزى
خود ولايت هم ذوب در اسلام است. روزى كه شهيد صدر گفت: «در امام خمينى ذوب شويد؛ همچنان كه او در اسلام ذوب شده است»، تنها شاخص صحت راه، شخص امام بود؛ نه قانون اساسى بود، نه جمهورى اسلامى بود، نه نظامى بود، نه دستگاهى بود. در صحنه آشفته هواها و جريانها و خطوط مختلف، يك قامتِ برافراشته و يك علمِ سرافراز وجود داشت و او امام بود؛ شهيد صدر مىگفت در او ذوب شويد. راست هم مىگفت؛ ذوب در امام، ذوب در اسلام بود. (آيتاللّه سيد على خامنهاى، بيانات، سال1383، ص46\ بيانات در ديدار نمايندگان هفتمين دوره مجلس شوراى اسلامى، 27/ 03/ 1383) و در جایی دیگر در مورد حضرت امام(ره) میفرمایند: امروز من در اين مجمع عظيم، يك بُعد از شخصيت امام را به عرض شما برادران و خواهران و همه ملت ايران مىرسانم. چون سيره امام بزرگوار فقط بيان شخصيت يك انسان نيست؛ بلكه راهنماى عمل همه ملت ايران و مسلمانان جهان است؛ راهنماى عمل همه كسانى است كه مىخواهند در سايه اسلام، براى خود زندگى شايسته انسانى فراهم كنند... اين بُعد از شخصيت امام عبارت است از اينكه امام در ساخت و مهندسىِ نظام جمهورى اسلامى، همه عناصر و اجزايى را كه مىتوانست اين نظام را استوار و ماندگار كند، مورد ملاحظه قرار داد و با مهارتِ تمام اين عناصر اصلى را در درون اين بناى شامخ و مستحكم كار گذاشت. اين عناصر اصلى عبارت است از اسلام، مردم، قانونگرايى و دشمنستيزى. امام بزرگوار در بناى نظام شامخى كه به جاى رژيم پوسيده سلطنتى در ايران بر سر كار آورد، اين عناصر و اجزا را با دقّتِ تمام كار گذاشت؛ در عملِ خود به آنها پايبند و متعهّد ماند و در پيام و بيان و تعاليمِ خود بر آنها پافشارى كرد. (آيتاللّه سيد على خامنهاى، بيانات، سال1380، ص51\ بيانات در اجتماع زائران مرقد مطهّر امام خمينى (ره)، 14/ 03/ 1380)
مبارزه با استکبار
رهبر كبير انقلاب اسلامى كه خود را بسيجى مىشمرد و بدان افتخار مىكرد، جهانى را در مقابله با استكبار و قدرتهاى ستمگر عالم بسيج كرد و خواب راحت را از چشم زورگويان زدود و نور اميد را كه كليد همهى پيروزيها و پيشروىهاست، در دل ملتها تابانيد. بىشك همه دستگاههاى استكبار نيز به آسانى نخواهند توانست بذرى را كه او پاشيده، جمع كنند و بنايى را كه او پىافكنده، ويران سازند؛ اگرچه بهشدت و قساوتى عنادآميز، با نتايج و ثمرات جهاد بزرگ او در مبارزه و معارضهاند. (آيتاللّه سيد على خامنهاى، مکتوبات، سال1368، ص168-167\ پيام به گردهمايى سراسرى فرماندهان بسيج، به مناسبت سالروز انتشار پيام رهبر فقيد انقلاب براى تشكيل بسيج مستضعفان و گراميداشت هفتهى بسيج، 02/ 09/ 1368)
روی گردانی از ریاست
در سال 1340 مرحوم آيتاللّه بروجردى مرجع تقليد درگذشت. مراجع بزرگوارى بودند كه مطرح شدند و دوستانشان نام آنها را مىآوردند. اينجا صحنهاى شد براى اينكه اين مرد امام بزرگوار به همه نشان دهد اين درس اخلاقى كه مىگفته است، فقط زبانى و به قصد ياد دادن به ديگران نبوده است؛ بلكه خود او اوّلين عامل به درسهاى تهذيب نفس است. همه ديدند، همه فهميدند و تصديق كردند كه اين مرد از مقام و از مطرح شدن براى رياست حتّى اگر آن رياست، مرجعيّت باشد كه يك رياست روحانى و معنوى است روىگردان است و براى مقام و منصب و رتبه و شخصيت، هيچگونه تلاشى نمىكند؛ بلكه اگر ديگران هم بخواهند براى مطرح كردنش تلاش كنند، تا آنجايى كه بتواند، مانع مىشود. (آيتاللّه سيد على خامنهاى، بيانات، سال1378، ص42\ خطبههاى نماز جمعهى تهران، 14/ 03/ 1378)
شجاعت سياسى
در اينجا بُعد جديدى از شخصيت اين مرد آشكار شد؛ بُعد قدرت رهبرى، شجاعت سياسى، آشنايى با ريزهكاريهاى كارهاى دشمن، هوشيارى نسبت به هدفهاى دشمنان؛ اين بُعد در عمل آشكار شد. سال 42 يعنى سال دوم مبارزه رسيد كه سال شدّت عملها و فشارها و كشتارها بود. آنجا امام مثل خورشيدى در آسمانِ اميدهاى ملت ايران ظاهر شد. در موضع يك مرد فداكار و يك آتشفشان؛ كسى كه همه احساسات لازم براى يك مرد جهانى، يك مرد ميهنى، يك مرد اسلامى در او جمع است؛ شجاعت لازم را دارد، قدرت بسيج عظيم مردم را دارد، صراحت لازم را دارد؛ چه در اوّل سال 42 كه ماجراى حمله كماندوها به مدرسه فيضيه و حوزه قم پيش آمد و چه در پانزده خرداد سال 42 كه عظمت امام در آنجا آشكار شد. ملت ايران ناگهان احساس كرد كه پشت و پناهى دارد؛ قلّهى عظيمى وجود دارد كه مىتواند به او چشم بدوزد و به آن توجّه كند. امام در پانزده خرداد اينگونه در صحنه ظاهر شد. بعد از اين ماجرا، زندان و تبعيد و فشارهاى فراوان وجود داشت و امام در آن روز جوان نبود. براى ما كه آن روز جوان بوديم، زندان رفتن و ماجراهاى مشكلى كه پيش مىآمد، خيلى سخت نبود؛ بيشتر شبيه يك سرگرمى بود؛ اما امام در آن سال در سال شروع مبارزه شصتوسهساله بود. در شصت و سهسالگى، اين مرد با جوشش احساس خود مىتوانست احساسات يك ملت را به جوشش آورد. زندان رفتن و تبعيد شدن براى كسى در آن سنين، كار آسانى نبود؛ اما اين فداكارى و از خودگذشتگى و خطرپذيرى در اين مرد آشكار شد. اين هم بُعد جديدى بود؛ يعنى مردى كه در راه آرمانهاى بزرگ و در راه تكليف شرعى، هيچ مشكلى نمىتوانست مانع راه او بشود. اين جريان، در سال 42 و 43 به تبعيد چهاردهساله امام، اول به تركيه و بعد هم به عراق منتهى شد. (آيتاللّه سيد على خامنهاى، بيانات، سال1378، ص43\ خطبههاى نماز جمعهى تهران، 14/ 03/ 1378)
شما بايد شجاعتتان را حفظ كنيد. اين ملت و انقلاب و كشور، در درجه اول با شجاعت آن رهبر بزرگ- كه شجاعتى شبيه پيامبران و اولياى بزرگ خدا در او بود- و سپس با شجاعت يكايك آحاد اين مردم توانست تا اينجا بيايد. (آيتاللّه سيد على خامنهاى، بيانات، سال1368، ص414\ سخنرانى در ديدار با جمع كثيرى از اقشار مختلف مردم قم، بهمناسبت فرارسيدن 19 دىماه (سالروز قيام مردم قم)، 19/ 10/ 1368)
جمع بین زعامت و رهبری با زهد
آنچه كه در دوره بعد از تشكيل نظام اسلامى، از ابعاد وجودى امام مشاهده شد، به نظر من به مراتب مهمتر و عظيمتر بود از آنچه كه قبلًا ديده شده بود. در اين دوران، امام اين شخصيت برجسته و ممتاز در دو بُعد و دو چهره مشاهده مىشود: در دوران حكومت، يك چهره، چهره رهبر و زمامدار است؛ يك چهره، چهره يك زاهد و عارف. تركيب اين دو با هم، از آن كارهايى است كه جز در پيامبران، جز در مثل داود و سليمان، جز در پيامبرى مثل پيامبر خاتم)صلّى الله عليه و آله و سلّم) انسان نمىتواند ديگر پيدا كند. اينها حقايقى است كه ملت ايران در طول سالهاى متمادى آنها را لمس كرده؛ ما هم كه از نزديك شاهدش بوديم و ديديم. تربيت اسلامى و قرآنى اين است. امام به چنين چيزى همه را دعوت مىكرد؛ نظام اسلامى را براى تربيت انسانهايى از اين قبيل مىخواست و مىپسنديد؛ همانطور كه خود او مظهر اعلاى آن بود. در چهره يك حاكم و زمامدار و رهبر، امامِ بزرگوار مردى هوشيار، باشهامت، باتدبير، با ابتكار و دريادل بود. امواج سهمگين در مقابل او چيز كماهميتى محسوب مىشدند. هيچ حادثه سنگينى نبود كه بتواند او را شكست دهد و او را به خضوع در مقابل آن حادثه وادار كند. در همه حوادث تلخ و سختى كه در زمان دهساله رهبرىِ آن بزرگوار پيش آمد كه خيلى زياد هم بود امام از همه آنها بزرگتر بود. هيچكدام از اين حوادث آن جنگ، آن حمله آمريكا، آن توطئههاى كودتا، آن ترورهاى عجيب و غريب، آن محاصره اقتصادى، آن كارهاى عظيم و عجيب و غريبى كه دشمنان با شكلهاى مختلف مىكردند نمىتوانست اين مرد بزرگ را دچار احساس ضعف و شكست كند، او از همه اين حوادث، قوىتر و بزرگتر بود. (آيتاللّه سيد على خامنهاى، بيانات، سال1378، ص43\ خطبههاى نماز جمعهى تهران، 14/ 03/ 1378)
دشمن شناسى
يك عنصر ديگر، دشمنشناسى و فريب نخوردن از دشمن است...امام، دشمن را مىشناخت؛ روشهاى سياسى و روشهاى تبليغاتى آنها را مىفهميد، مىشناخت و در مقابل آنها محكم مىايستاد. (آيتاللّه سيد على خامنهاى، بيانات، سال1378، ص47\ خطبههاى نماز جمعه تهران، 14/ 03/ 1378) رمز اساسى كار و پيشرفت امام و موفقيتهاى الهى آن مرد بزرگوار و رهبر استثنايى، در اين بود كه دشمن را شناخت و با همه قدرت و استقامت، بدون كمترين اعتماد به او و تسليم در مقابل او، ايستاد. (آيتاللّه سيد على خامنهاى، بيانات، سال1371، ص38\ بيانات در ديدار مهمانان خارجى شركتكننده در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام (ره)، 13/ 03/ 1371)
جهاد و هجرت
او با جهاد و هجرت كه مؤمنان را در حيطه ولايت الهى قرار مىدهد، مصداق: «انّالّذين آمنوا و هاجروا و جاهدوا باموالهم و انفسهم في سبيل الله» (انفال\72) شد. او با استقبال از خطر و جان بركف گرفتن در راه خدا، در زمره كسانى درآمد كه ستايش الهى: «و من النّاس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات الله» (بقره\207) در وصف آنان سروده شده است. او با قيام تاريخياش در راه خدا و تلاش بىنظيرش براى اقامه قسط و عدل و نجات مستضعفان از ظلم و تبعيض، پاسخى افتخارانگيز به نداى: «كونوا قوّامين للّه» (مائده\8) و «كونوا قوّامين بالقسط» (نساء\135) داد. او خشم و برائت نسبت به مشركين و كفار عنود، و عطوفت و مودت نسبت به مسلمانان سراسر جهان را مصداق كاملى از: «اشدّاء على الكفّار رحماء بينهم» (فتح\29) ساخت. او با مناجات و تهجد و تضرع مخلصانه، در سلك: «عسى ان يبعثك ربّك مقاما محمودا» (136) درآمد. او آمر به معروف و ناهى از منكر و مجاهد في سبيل الله بود. او با قطع هر پيوندى كه با پيوند محبت حق و فناى در حق ناسازگار بود، مصداق: «رضى الله عنهم و رضوا عنه اولئك حزب الله الا انّ حزب اللّه هم المفلحون» (مجادله\22) گرديد. (آيتاللّه سيد على خامنهاى، مکتوبات، سال1368، ص48-49\ پيام به ملت شريف ايران، در پايان چهلمين روز ارتحال حضرت امام خمينى (ره)،23/ 04/ 1368)
تعقيب اهداف اسلامى و حاكميت آن در صحنه ايمان و عمل
من چند مشخّصه مهم را از مجموعهاى كه ما آن را راه امام و خطّ امام به حساب مىآوريم، عرض مىكنم. چند مطلب از نظر امام، در درجه اوّل بود؛ اوّل، اسلام و دين بود. امام، هيچ ارزشى را بالاتر از ارزش اسلام به حساب نمىآورد. انقلاب و نهضت امام، براى حاكميت اسلام بود. مردم هم كه اين نظام را قبول كردند، اين انقلاب را به پا كردند و امام را پذيرفتند، براى انگيزه اسلامى بود. سِرّ موفقيت امام اين بود كه صريح و بدون پردهپوشى، اسلام را روى دست گرفت و اعلام كرد من مىخواهم براى اسلام كار كنم و همه چيز در سايه اسلام است. قبل از دوران انقلاب ما كسانى در كشور ما و در بعضى كشورهاى ديگر بودهاند كه حقيقتاً به اسلام اعتقاد داشتند، اما جرأت نمىكردند، يا نمىخواستند صريحاً اسلام را مطرح كنند؛ تحت نامهاى ديگرى وارد ميدان مىشدند و عموماً شكست خوردند. علّت اينكه امام پيروز شد، چون هدف خود را كه حاكميت اسلام است، صريح بيان كرد. البته اسلام كه امام فرمود، در دو بخش قابل توجّه است: يكى بخش اسلام در قالب نظام. امام، اينجا خيلى سختگير بود و به يككلمه كم يا زياد، راضى نمىشد؛ به يك مسامحه، چه در مسائل اقتصادى، چه غيره، راضى نمىشد. همه جا مُرّ اسلام. نظام اسلامى، مجلس شوراى اسلامى، دولت اسلامى، قضاوت اسلامى و دستگاههاى گوناگون بايد برطبق مصالح، خطّ اسلام و راه حاكميت اسلام را دنبال كنند. امام، اين را دنبال مىكرد و تا آنجا كه توانست، تلاش كرد. چهره دوم در مورد پايبندى به اسلام، عمل فردى اشخاص است. در اينجا ديگر آن صلابت و قاطعيت و اعمال قدرت، وجود ندارد. اينجا موعظه، نصيحت، زبان خوش و امر به معروف است. امام، به اين عقيده داشت. پس اوّل چيزى كه در خطّ امام، مهم است، تعقيب هدف اسلامى و حاكميت اسلامى در صحنه ايمان و در صحنه عمل است. (آيتاللّه سيد على خامنهاى، بيانات، سال1378، ص46\ خطبههاى نماز جمعهى تهران، 14/ 03/ 1378)
رهبرىِ بىنظير
آن بزرگوار، قوّت ايمان را با عمل صالح، و اراده پولادين را با همت بلند، و شجاعت اخلاقى را با حزم و حكمت، و صراحت لهجه و بيان را با صدق و متانت، و صفاى معنوى و روحانى را با هوشمندى و كياست، و تقوا و ورع را با سرعت و قاطعيت، و ابهت و صلابت رهبرى را با رقت و عطوفت و خلاصه بسى خصال نفيس و كمياب را كه مجموعه آن در قرنها و قرنها بهندرت ممكن است در انسان بزرگى جمع شود، همه و همه را با هم داشت. الحق شخصيت آن عزيز يگانه، شخصيتى دست نيافتنى، و جايگاه والاى انسانى او، جايگاهى دور از تصور و اساطيرگونه بود.
او، رهبر و پدر و معلم و مراد و محبوب ملت ايران و اميد روشن همه مستضعفان جهان و بخصوص مسلمانان بود. او، عبد صالح و بنده خاضع خدا و نيايشگر گريان نيمهشبها و روح بزرگ زمان ما بود. او، الگوى كامل يك مسلمان و نمونه بارز يك رهبر اسلامى بود. او، به اسلام عزت بخشيد و پرچم قرآن را در جهان به اهتزاز درآورد. و او، ملت ايران را از اسارت بيگانگان نجات داد و به آنان غرور و شخصيت و خودباورى بخشيد. و او، صلاى استقلال و آزادگى را در سراسر جهان سرداد و اميد را در دلهاى ملل تحت ستم جهان زنده كرد. و او، در عصرى كه همه دستهاى قدرتمند سياسى براى منزوى كردن دين و معنويت و ارزشهاى اخلاقى تلاش مىكردند، نظامى براساس دين و معنويت و ارزشهاى اخلاقى پديد آورد و دولت و سياستى اسلامى بنيان نهاد. و او، جمهورى اسلامى را ده سال در ميان طوفانهاى سهمگين و حوادث سرنوشتساز، قدرتمندانه اداره و حراست و هدايت كرد و به نقطهاى مطمئن رسانيد. ده سال رهبرى او براى مردم و مديران ما، يادگارى فراموشنشدنى و ذخيرهاى بس گرانبهاست...نه اينجانب كه طلبهاى كوچك، با كاستيها و قصورهاى فراوان است، و نه هيچ فرد ديگرى در جمهورى اسلامى قادر نيست كه به قله آن شخصيت ممتاز و استثنايى دست يابد و خود را با پدر و معمار انقلاب اسلامى و سازنده و پردازندهى جمهورى اسلامى مقايسه كند. او، آن نخستين بود كه دومين نداشت، و فاصله ميان او و امثال اينجانب، فاصلهاى ژرف و ناپيمودنى است؛ ليكن اكنون اين فرصت بزرگ و استثنايى براى امثال اينجانب وجود دارد كه از آن ذخيره بسيار گرانبها، همچون وديعهاى الهى و الهامى معنوى، بهرهمند گرديم. (آيتاللّه خامنهاى، مکتوبات، سال1368، ص4-3\ پیام به ملت شریف ایران در تجلیل از امام امت و تأکید بر وحدت و حفظ آمادگی مردم در صحنه، 18/ 03/ 1368)