ابعاد شخصیتی امام خمینی(ره)از منظر رهبر معظم انقلاب(بخش دوم)
معلم اخلاق طراح فکری و امام هدایت
علی قنبریان
در بخش نخست ، شخصیت حضرت امام خمینی(ره) از بُعد فردی از زبان و قلم رهبر معظم انقلاب مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت. فقیه، عارف و معلم اخلاق، بیباکی و بیطمعی، ایمان، عمل صالح، تزكيه و تهذيب نفس، عبادت و توسّل، زهد و پارسايى، توکل، صداقت، رعایت تقوا، مظهر نوآورى علمى، جمع بین صفات ممتاز، مهربان و لطیف، بهعنوان برخی از ویژگیهای فردی ایشان مطرح شد. اینک ویژگیهای دیگری از امام روح الله(ره) که در دو بُعد فرهنگی و اجتماعی تقسیم بندی شده، تقدیم خوانندگان عزیز میشود.
هضم در اراده خدا
نكته آخرى كه من مىخواهم عرض كنم، اين است كه همه اينها را امام از عمل به دين، از پايبندى به دين، از تقوا و از مطيع امر خدا بودن داشت. خود او هم بارها اين مضمون را در گونهگونه كلمات خود بر زبان مىآورد و بيان مىكرد: هرچه هست، از خداست. او همه چيز را از خدا مىدانست؛ هضم در اراده خدا بود؛ حل در حكم الهى بود: انقلاب را خدا پيروز كرد؛ خرمشهر را خدا آزاد كرد؛ دلهاى مردم را خدا جمع كرد. او همه چيز را از منظر الهى مىديد و عامل به احكام بود؛ خداى متعال هم درهاى رحمت را به روى او باز كرد. (آيتاللّه سيدعلى خامنهاى، بيانات، سال1378، ص46\ خطبههاى نماز جمعه تهران، 14/ 03/ 1378)
قدرت تـأثیرگذاری بالا
در ميان پرورشيافتگان اين استان و اين شهر، علماى بزرگى بودند كه در رأس آنها شخصيتى است كه ايران بزرگِ كهنِ ريشهدارِ تاريخى ما به عظمت او، به بزرگى و نفوذ او، به تأثيرگذارى او كمتر كسى را در تاريخ خود سراغ دارد؛ و او امام بزرگوار ما، امام روحاللّه الموسوىالخمينى است. استخوانبندى علمى امام عزيز ما در همين شهر شما به وجود آمد. (آيتاللّه سيدعلى خامنهاى، بيانات، سال1379، ص123-124\ بيانات در اجتماع بزرگ مردم اراك، 24/ 08/ 1379)
مراقبه و محاسبه
او با عمرى كه روزها و ساعتها و لحظههايش با مراقبه و محاسبه سپرى مىشد، صدها آيه قرآن را كه در توصيف مخلصين و متقين و صالحين است، مجسم و عينى ساخت. او قرآن را نه فقط در محيط زندگى جامعه و با تشكيل جامعه اسلامى، بلكه در نفس خود و زندگى خود تحقق بخشيد. (آيتالله سيدعلى خامنهاى، مکتوبات، سال1368، ص49\ پيام به ملت شريف ايران، در پايان چهلمين روز ارتحال حضرت امام خمينى(ره)،23/ 04/ 1368
علیوار زیستن
او بتها را شكست و باورهاى شركآلود را زدود. او به همه فهماند كه انسان كامل شدن، علىوار زيستن و تا نزديكى مرزهاى عصمت پيش رفتن، افسانه نيست. او به ملتها نيز فهماند كه قوى شدن و بند اسارت گسستن و پنجه در پنجه سلطهگران انداختن، ممكن است. لمعات قرب حق را صاحبان بصيرت در چهره منور او ديدند و طعم بِرّ الهى را كه در حيات و ممات بر او مىباريد، همه چشيدند. دعاى او مستجاب شد كه مىگفت: «الهى لم يزل برّك عليّ ايام حياتى، فلا تقطع برّك عنّى في مماتى» (ابن طاووس، الإقبال بالأعمال الحسنه، ج3، ص296) (آيتالله سيدعلى خامنهاى، مکتوبات، سال1368، ص49\ پيام به ملت شريف ايران، در پايان چهلمين روز ارتحال حضرت امام خمينى (ره)،
23/ 04/ 1368)
اظهار كوچكى و تواضع و خاكسارى امام(ره) در برابر معصومین(ع)
شخصيت عظيم رهبر كبير و امام عزيز ما، حقاً و انصافاً پس از پيامبران خدا و اولياى معصومين، با هيچ شخصيت ديگرى قابل مقايسه نبود. او وديعه خدا در دست ما، حجت خدا بر ما، و نشانه عظمت الهى بود. وقتى انسان او را مىديد، عظمت بزرگان دين را باور مىكرد. ما نمىتوانيم عظمت پيامبر(ص)، اميرالمؤمنين(ع)، سيّدالشهداء(ع)، امام صادق(ع) و بقيه اوليا را حتّى درست تصور كنيم؛ ذهن ما كوچكتر از آن است كه بتواند عظمت شخصيت آن بزرگمردان را در خود بگنجاند و تصور كند؛ اما وقتى انسان مىديد شخصيتى با عظمت امام عزيزمان و با آن همه ابعاد گوناگون: ايمان قوى، عقل كامل، داراى حكمت، هوشمندى، صبر و حلم و متانت، صدق و صفا، زهد و بىاعتنايى به زخارف دنيا، تقوا و ورع و خداترسى و عبوديت مخلصانه براى خدا، دستنيافتنى است، و مشاهده مىكرد كه همين شخصيت عظيم، چگونه در برابر آن خورشيدهاى فروزان آسمان ولايت، اظهار كوچكى و تواضع و خاكسارى مىكند و خودش را در مقابل آنها ذرهاى به حساب مىآورد، آنوقت انسان مىفهميد كه پيامبران و اولياى معصومين(ع) چقدر بزرگ بودند. (آيتالله سيدعلى خامنهاى، بيانات، سال1368، ص6-7\ سخنرانى در مراسم بيعت گروه كثيرى از فرماندهان و اعضاى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و وزارت سپاه، 17/ 03/ 1368) مشخصه ديگر عصرى كه امام موجد آن بودند، عبارت است از گرايش و احترام به ارزشهاى انسانى و عدالت و حريت و آراى مردم. همان شخصيت با عظمت كه امروز مردم دنيا و دشمنان او نيز به عظمتش اعتراف مىكنند، مىگفت: اگر به من خدمتگزار بگويند، بهتر است از اينكه به من رهبر بگويند. راست مىگفت و تعارف و تظاهر نمىكرد. او تا آن اندازه براى مردم احترام قائل بود كه خود را خدمتگزار آنها بداند. ما مثل اين نمونه را در دنيا و تاريخ سراغ نداريم. (آيتالله سيدعلى خامنهاى، بيانات، سال1368، ص59\ سخنرانى در مراسم بيعت فرماندهان، نمايندگان ولیفقيه و مسئولان عقيدتى، سياسى ژاندارمرى و شهربانى، و رئيس و پرسنل سازمان پليس قضائي كشور، 28/ 03/ 1368)
فرهنگی ـ اجتماعی
امامِ هدايت
امروز در دوازدهمين سالگرد غروب خورشيد درخشان امامت و ولايت در دوران معاصر- يعنى رهبر عظيمالشّأن و بزرگوار ما، امام خمينى- وقتى در سيره و عملكرد اين مرد بزرگ و جانشين پيامبران دقّت مىكنيم، خصوصيات امامِ هدايت را در زندگى و سيره و تعاليم او بهوضوح مىيابيم. آنچه كه امروز براى همه ما بسيار اهميت دارد، اين است كه با راه و رسم و تعاليم امام- كه در واقع تشكيلدهنده حقيقى شخصيت اوست- آشنا شويم؛ اگرچه ملت ما بحمد اللّه اين سرمايه معنوى را براى خود حفظ كرده است. (آيتاللّه سيد على خامنهاى، بيانات، سال1380، ص51\ بيانات در اجتماع زائران مرقد مطهّر امام خمينى(ره)، 14/ 03/ 1380)
حساس بودن به سرنوشت مسلمانان عالم
محور ديگر، علاقه و حساس بودن به سرنوشت مسلمانان عالم است. مسلمانان عالم، عقل استراتژيك نظام اسلامى به حساب مىآيند. الآن ملتها در آسيا، در آفريقا و در همين منطقهى خود ما طرفدار نظام اسلامى هستند. اين اظهار ارادتى كه به امام و به انقلاب مىكنند، سابقه ندارد؛ نه امروز نسبت به هيچ كشورى در دنيا وجود دارد و معمول است و نه در گذشته چنين چيزى بوده است. اين بهخاطر اسلام است. امام روى سرنوشت برادران مسلمان، حساس بود. و بالاخره تعالى علمى و سازندگى كشور. (آيتاللّه سيد على خامنهاى، بيانات، سال1378، ص47\ خطبههاى نماز جمعهى تهران،
14/ 03/ 1378)
امام پشتوانه معنوى و روحى
و مايه اميد بود
امام(ره) فقط يك رهبر سياسى و يك مقام در سلسله مراتب تشكيلاتى كشور نبود؛ او پشتوانه معنوى و روحى و مايه اميد ما بود؛ وزنه بزرگ و قله عظيمى بود كه دائم مىجوشيد و هركس را به قدر ظرفيتش سيراب و بهرهمند مىكرد. (آيتاللّه سيد على خامنهاى، بيانات، سال1368، ص25\ بيانات در مراسم بيعت وزير كشور به همراه معاونان، مشاوران و استانداران سراسر كشور، 19/ 03/ 1368)
احیای معنويت
و ارزشهاى منزوى شده
عامل موفقيت رهبر عظيمالشّأن ما- آن امام استثنايى و بىنظير- اين بود كه توانست اقيانوس عظيمى را اينطور به حركت درآورد و ميليونها انسان را خدايى كند و راه اسلام را، راه زندگى قرار دهد و اسلامى را كه همه قدرتهاى دنيا عليه او بسيج شده بودند، عزيز كند و معنويت و ارزشهاى منزوىشده معنوى را دوباره احيا نمايد. (آيتاللّه سيد على خامنهاى، بيانات، سال1368، ص90\ سخنرانى در مراسم بيعت جمع كثيرى از مردم استان همدان و شهرهاى سارى و ساوه، 05/ 04/ 1368)
مدرّس و استاد بزرگ
من از سال 37 شروع مىكنم؛ سالى كه خودم به قم رفتم و اوّلبار امام را از نزديك ديدم؛ البته قبل از آن در مشهد شنيده بوديم كه در قم يك مدرّس و استاد بزرگى هست كه جوانپسند و برجسته است. طلبه جوانى كه به قم وارد مىشود، دنبال استاد مىگردد. در حوزههاى علميه، انتخاب استاد، اجبارى نيست و هركس طبق پسند و سليقه خود، استاد را انتخاب مىكند. استادى كه طلّاب جوان و مشتاق را در وهله اوّل به خود جلب مىكرد، همين مردى بود كه آن روز در ميان شاگردانش به عنوان «حاج آقا روح اللّه» شناخته مىشد. مجموعه جوانان فاضل و درسخوان و پُرشوق در محفل درس او جمع بودند. ما در چنين فضايى وارد قم شديم. (آيتاللّه سيد على خامنهاى، بيانات، سال1378، ص42\ خطبههاى نماز جمعهى تهران، 14/ 03/ 1378)
معلّم اخلاق
يواشيواش از قديمىترها شنيديم كه اين مرد، فيلسوف بزرگى هم هست و در قم درس فلسفه او، درس اوّل فلسفه بوده است؛ ليكن حالا ترجيح مىدهد كه فقه تدريس كند. شنيديم كه اين مرد، معلّم اخلاق هم بوده است و كسانى در درس اخلاق او شركت مىكردند و او به تقويت فضايل اخلاقى در جوانان همّت مىگماشته است. در خلال درس در طول سالها، اين را ما از نزديك هم مشاهده كرديم. اما تا اينجا شخصيت اين مرد بزرگ كه باطن او سرشار از خصوصيات ناشناخته بود براى اكثر مردم در آن روز فقط به عنوان يك استاد عالم و شاگردپرور و يك تهذيبكننده اخلاق طلّاب و شاگردان شناخته مىشد. (آيتاللّه سيد على خامنهاى، بيانات، سال1378، ص42\ خطبههاى نماز جمعه تهران، 14/ 03/ 1378)
هوشیاری و تیزفهمی
توأم با غيرت دينى
بعد از گذشت حدود يك سال و نيم از فوت مرحوم آيتاللّه بروجردى، نهضت اسلامى شروع شد. در نيمه دوم سال 1341، بُعد ديگرى از ابعاد اين شخصيت آشكار شد و آن، هوشيارى و تيزفهمى و توجّه به نكاتى كه غالباً به آن توجّه نمىكردند، از يك طرف، و غيرت دينى از طرف ديگر بود. خيلىها شنيدند كه تصويب نامه دولت در آن زمان، قيد مسلمان بودن و سوگند به قرآن براى فرد منتخب را حذف كرده است؛ اما خيلى توجّه نكردند كه اين چقدر اهميت دارد! درعينحال خيلى اهميت داشت؛ دليل هم اين بود كه با آنكه مجلس شوراى ملىِ آن زمان، مجلس فرمايشى بود خودشان آن را تشكيل مىدادند و فقط نامزدهاى مورد قبول خودشان به آنجا مىرفتند؛ در واقع انتخاب مردم وجود نداشت و انتصاب بود با وجود اين، آن رژيم جرئت نكرد آن مقرّرات مربوط به انجمنها و اين مسئله اسلام را در وقتىكه مجلس سرِپا بود، مطرح كند. ترسيدند منعكس شود؛ گذاشتند در غياب مجلس! مجلس را در آن وقت منحل كرده بودند؛ مجلس نبود؛ در محيط دربستهاى آن را تصويب كردند! اين نشان مىداد كه پشت سرِ اين قضيه، حرفهاى فراوان و مقاصد زيادى هست. اين را كسى نمىفهميد؛ اما امام اين را فهميد و ايستاد. غيرت دينى او، او را وادار كرد كه در اين مسئله پيشقدم شود و مبارزه براى اين زاويه علىالظّاهر كوچكِ ضدّ اسلامى را شروع كند و اين كار را هم كرد. در همينجا يك نكته مهم وجود دارد: امام بزرگوار حتّى در ميدان مبارزه هم نخواست جلو بيفتد. خود ايشان براى ما نقل كرد كه در اوّل شروع نهضت، در منزل مرحوم آيتاللّه حائرى، با يك نفر از مراجع معروفِ وقت آن زمان، و از همدورههاى خودشان صحبت مىكرد و به ايشان گفته بود شما جلو بيفتيد، ما هم دنبال شما حركت مىكنيم. امام مقصودش اين بود كه تكليف انجام بگيرد؛ آن فريضهاى را كه بر دوش خود احساس مىكرد، انجام دهد؛ جلو افتادن مطرح نبود. البته ديگران آنقدر توانايى و جرئت ورود در اين ميدان را نداشتند و به امام نمىرسيدند. امام بطور طبيعى رهبرى و سررشتهدارى اين حركت را بر عهده داشت؛ اين مبارزه را شروع كرد و به مردم تكيه نمود. (آيتاللّه سيد على خامنهاى، بيانات، سال1378، ص42\ خطبههاى نماز جمعهى تهران، 14/ 03/ 1378)
طرّاح فكرى
در دوران تبعيد امام، ابعاد تازهاى از شخصيت اين مرد كمنظير و حقيقتاً استثنايى در زمان ما بروز كرد؛ چيزهايى كه انسان در زندگى شخصيتهاى بزرگ، بعضى از آنها را بهندرت مشاهده مىكند. اوّلًا او در موضع يك طرّاح فكرى و به قول معروفِ مذاكراتِ سياسى، يك تئوريسين قرار مىگيرد كه طرح يك حكومت را، طرح يك نظام را، طرح يك بنا و دستگاه جديد را مىريزد؛ آن هم طرحى كه هيچگونه سابقه موجود و محسوسى در مقابل چشم ندارد. بناى اسلامى، با توجّه به نيازهاى دنياى جديد و مسائلى كه در دنيا مطرح است؛ تركيب اين مسائل، مىشود طرّاحى يك نظام. ثانياً اين مرد بااينكه در ايران نبود، اما از راه دور، مدت چهارده سال قضاياى مبارزات اسلامى و نهضت اسلامى در ايران را به معناى واقعى كلمه رهبرى كرد. در طول اين مدت چهارده سال و بخصوص چند سال اخير يعنى از سالهاى 50 و 49 تا 54 و 55 شدّت اختناق و فشار زياد بود. گروهها، گروهكها، احزاب سياسى گوناگون، مخفى، مبارز، سياسى، غير سياسى به وجود مىآمدند و همه در زير فشارهاى رژيم مضمحل مىشدند و از بين مىرفتند و يا بىخاصيت مىشدند. با اينكه بعضى از آنها پشتيبانهاى سياسى بينالمللى هم داشتند؛ به بلوك شرق و غرب بخصوص به شرق متّصل بودند و از آنجا هدايت و كمك مىشدند، اما نهضت امام متّكى به تشكيلات حزبى نبود. امام هيچ تشكيلات حزبى در داخل كشور نداشت؛ عدّهاى شاگردان و دوستان و آشنايان به فكر او و متن مردم بودند. امام هم وقتى در اعلاميهها پيام مىداد، مخاطب او، آن عده دوستان و آشنايان مخصوص او نبودند؛ مخاطب او، متن مردم بودند. او با متن مردم و توده مردم حرف مىزد و آنها را هدايت مىكرد و توانست در طول چهارده، پانزده سال، از راه دور اين مايه فكر اسلامى و نهضت اسلامى را اوّلًا در ذهنها عميق كند، ثانياً در سطح جامعه توسعه دهد؛ دلهاى جوانان و ذهنها و ايمانها را به آن متوجّه كند، تا زمينه براى آن انقلاب عظيم آماده شود. خيلىها در داخل كشور كارهاى بزرگ و مخلصانه و فداكارانهاى انجام مىدادند، اما اگر مركزيّت امام نبود، هيچكدام از اين كارها نبود؛ همه اين تلاشها شكست مىخورد و همه اين انسانها از نفس مىافتادند. آن كسى كه از نفس نمىافتاد، او بود و ديگران هم به نيروى او قوّت و نيرو مىگرفتند. بعد هم هدايت حقيقى يك حركت انقلابى و يك نهضت بزرگ در طول مدت چهارده سال و عبور دادن آن از آن همه عقبات گوناگون توسط آن بزرگوار بود. طورى شد كه افكار غير اسلامى و ضدّ اسلامى به انزوا گراييدند و به حاشيه رانده شدند؛ روز به روز فكر اسلامى و اين تفكّر منطقى و مستحكم و قوى، غلبه خود را بر افكار ديگر ثابت و آشكار كرد. در همهى قضاياى مهم، حضور امام محسوس بود. در سال 1347، امام در نجف مركز فقاهت فكر «ولايت فقيه» را با اتّكاء به مايههاى محكم فقهى از آب درآورد. البته «ولايت فقيه» جزو مسلّمات فقه شيعه است. اينكه حالا بعضى نيمهسوادها مىگويند امام «ولايت فقيه» را ابتكار كرد و ديگر علما آن را قبول نداشتند، ناشى از بىاطّلاعى است. كسى كه با كلمات فقها آشناست، مىداند كه مسئله «ولايت فقيه» جزو مسائل روشن و واضح در فقه شيعه است. كارى كه امام كرد اين بود كه توانست اين فكر را با توجّه به آفاق جديد و عظيمى كه دنياى امروز و سياستهاى امروز و مكتبهاى امروز دارند، مدوّن كند و آن را ريشهدار و مستحكم و مستدل و باكيفيت سازد؛ يعنى به شكلى درآورد كه براى هر انسان صاحبنظرى كه با مسائل سياسى روز و مكاتب سياسى روز هم آشناست، قابل فهم و قابل قبول باشد. (آيتاللّه سيد على خامنهاى، بيانات، سال1378، ص43\ خطبههاى نماز جمعهى تهران، 14/ 03/ 1378)