چگونگی مهار ناهنجاریهای اجتماعی در جوامع شهری (بخش نخست)
درمان ناهنجاریهای اجتماعی در سایه فرهنگمداری (گزارش روز)
حسن آقایی
در هر روز کاری با اتوبوس و بعد با مترو به محل کارش میرود. در راه مقصد اولش در یک محوطه منحنی شکل، سواریهای خطی در محدوده نصب تابلو ایستگاهشان توقف میکنند. با فاصله کم و در نبش ورودی خیابان اصلی از صبح تا غروبسواریهای شخصی مسافربر به صورت چند لایه و بدون نظم توقف کرده منتظر مسافر هستند مضاف به آن که لحظه به لحظه سواریهای دیگر تازه رسیده کنار آنها به انتظار مسافر ترمز میکنند در آن به هم ریختگیها که خودروهای سواری بیشتر عرض خیابان را گرفتهاند، اتوبوسها و دیگر خودروهای عقب مانده با بوق زدنهای ممتد میخواهند راه را باز کنند.
در ادامه راه، همان مسافرکشها به دفعات برای سوار یا پیاده کردن مسافر، درست وسط خیابان توقف میکنند که باز موجب ایجاد ترافیک و بوقزدنهای خودروهای پشت سر میشوند.
این شهروند حکایتگر در ادامه به بیان ناهنجاریهای دیگری که در سطح شهر با آنها روبرو است میپردازد: اتوبوس به ایستگاه بعدی میرسد که یک خودرو سواری بزرگ جلوی ایستگاه پارک شده است.
راننده پیش از آن که درها را باز کند چند بوق میزند. به اطراف نگاه میکند شاید مالک آن ماشین به مغازهای یا آن سوی خیابان رفته باشد. خبری نمیشود. عدهای مسافر پیاده و سوار میشوند. راننده راهش را ادامه میدهد میرسد به خطوط مخصوص عابران، صبر میکند. عدهای روی خطوط عابران پیاده در حال گذرند، ناگهان دو سه سواری و دو موتورسوار با عبور سریعشان عابران را به سردرگمی برای رفتن میاندازد که این حرکت و رفتار هم بیاعتنایی دیگر نسبت به حقوق شهروندی است.
این شهروند پس از طی کردن چند ایستگاه دیگر، به ایستگاه مترو می رسد سکوی قطار مثل همیشه پرجمعیت است. صبر میکند و از شلوغی چند قدم فاصله میگیرد شاید تب شتابهای ورود و خروج مسافران کم شود. اما عادت غلط و هول دادنهای گروهی زمان جابهجا شدن همچون روزهای دیگر تکرار میشود که این رفتار هم دقیقا همان ناهنجاریهای متداول شده است که باز اتفاق میافتد.
... مسافر روایتگوی ما سپس از بازگشت شبانه از کار روزانه تعریف میکند: «خسته از کار و تکرار رفت و آمدهای یومیه و مشاهدات ناهنجاریها، نیاز به فرصت استراحت در محیط خانواده و کمی صحبت از کار و درس و مشق بچهها دارد. سپس اگر حوصلهاش باشد نگاهی به تلویزیون میاندازد. بعد هم خسته به خواب میرود که ناگهان صدای آژیر ماشین همسایه یا میهمان دیگران سکوت سنگین و آرامشبخش نیمه شب را میشکند و آدم دچار عذاب و سردرد میشود. این کار نادرست و غافلکننده که به قول بچهها اعصاب هر کس را خط خطی میکند یک نوع دیگر ناهنجاریهایی است که همه به نوعی تاثیرات منفیشان را تجربه کردهاند و متاسفانه این رفتارها ادامه دارد و شاید به عنوان یک شرط زندگی در شهرنشینی آن هم در تهران و کلان شهرها شده است!»
این شهروند در پایان بیان حدیثش با این اظهار که ناهنجاریهای دیگری رایج هستند و آنچه تعریف کردم گوشهای از وقایع اتفاقیه است، میافزاید: «گاه از خود میپرسم برای رفع این نوع پدیدههای نگرانکننده چه باید کرد؟ آیا از طریق به خود آمدن شخص هنجارشکن و یا توسط متولیان مربوطه ممکن خواهد شد؟»
مشکل، نبود مدیریت یکپارچه
باید اول از متولیان امور شهری و فرهنگی پرسید برای از بین بردن ناهنجاریهای مردمی چقدر کار و فرهنگسازی شده در حالی که جایگاه ارجمندی انسان همچنان مقولهای مبهم است آیا علت این هنجارشکنیهای سیال نبود مدیریت پیوسته و یا مانع و مشکل نبودن برای مردمانی که حقوق شهروندی دیگران را رعایت نمیکنند، است؟
این مطلب، مقدمه بخشی از مفاهیم ارزیابی یک کارشناس ارشد امور دانشگاهی به شرح مجموعه پرسشهایم است. او که تمایل ندارد نامش مطرح شود، در ادامه سخنش درباره موضوع کردارهای ناهنجار چنین اظهار میکند: «مشکل، نبود مدیریت یکپارچه و به عبارت دیگر جزیرهای بودن است که بعضا در فضای فرهنگی به مسئله فرهنگسازی، ساده نگریسته میشود. با چنین اوصاف این سوال پیش میآید که چرا این کارهای غیر هنجاری، هنجار نشده و همچنان به فعل ناهنجارتر انجام میشود؟ «پاسخ آن است که انجام خیلی از کارهای غیرهنجاری و غیراستانداردی راحت است چون هیچ مشکلی برای اشخاص ندارد و چون مانعی برای آنان نیست. چرا؟ چون کسی به ایشان کاری ندارد.»
وی در همین زمینه، نمونه ارائه میدهد: «ایجاد ترافیک زیاد بعضا به دلیل نبود پارکینگ یا کمبود آن در ساختمانسازیهاست؛ راننده میگردد برای توقف خودرواش جایی مناسب پیدا کند. چون محلی نیست، در مکانی غیرمجاز وسیله نقلیهاش را پارک میکند. پس، برای انتظار داشتن انجام کار درست و هنجار باید وسایل و امکاناتش موجود باشد. یا فرضا میخواهم پسرم کار خوب انجام دهد. من برای تشویقش باید زمینه و مسیر آن کار را آماده کنم. اما چنانچه موانعی برایش بگذارم ممکن است کار ناهنجار انجام دهد و یا احساس کند انجام کار درست به نفعش نیست چرا که مشکل است.»
فرعی انگاشتن مسایل انسانی
این کارشناس ارشد در ادامه گفتوگو به چند پرسش دیگرم چنین پاسخ میدهد: «این که بسیاری از رانندگان بنا به عادت خودروشان را وسط خیابان و یا به صورت موازی با خودروهای دیگر در بخشی از محل گذرگاه متوقف کرده، مرتکب فعل ناهنجاری و باعث راهبندان مسیر و ایجاد ترافیک شدهاند. در چنان وضع رانندگان ناراحت پشت سر هم که با بوق زدن میخواهند راه باز شود، سبب تحریک اعصاب دیگران شده که این هم ناهنجاری از نوع دیگر است.
وی در قسمت دیگری از اظهارات خود، میگوید: «مشکل کلی ما آن است که در تصمیمسازیها مسایل انسانی فرعی و جنبی انگاشته شده و بحث فرهنگی مورد توجه واقع نشده و به مباحث اقتصادی گره خورده است اما کرامت و آرامش انسانی چطور و کجا تصمیمگیری خواهد شد؟»
تجمیع ناهنجاری
«تهران وکلانشهرها یعنی ناهنجاری صوتی و بصری و برخی چیزهای دیگر.» این بیان نظر مردی با کلاه خاکستری رنگ خالدار و لبهدار و با محاسن سفید به پرسشم درباره ناهنجاریهای گوناگون در جریان زندگی شهرنشینی است.
«محمدرضا» فیلمبردار که به گفتهاش پیر شده و بازنشسته است، پشت ویترین یک کتابفروشی سرگرم خواندن عناوین و نگاه به کتب بود و عزم رفتن میکند سؤالاتم را میگویم. او بعد از آن جمله اول پاسخش، نگاهی به بدنه تیر چراغ برق حاشیه خیابان میاندازد و با دست آن را نشان میدهد. آنجا دو جعبه فلزی مکعبی شکل نسبتاً بزرگ احتمالاً مربوط به پست برق است. او میگوید این نمای بصری را نگاه کنید که آلوده از غبار و دود شده. روی یکی از جعبهها تکه مانده کاغذ آگهی، بدنه پایین تیر چراغ چند کاغذ تبلیغاتی و چند رشته سیم آویخته از بالای تیر، چشماندازی در این نقطه شهرمان است. حالا این شهروند ادامه صحبتش را هنگام راه رفتن پی میگیرد و میگوید: «درمورد دیگر ناهنجاری بوق زدنهای ماشین در روز و آژیر کشیدنهای شبانه اتومبیلها است که مخل آسایش انسان هستند. نمونه دیگر فرصت ندادن ماشینها و موتورها علیالخصوص، موقع رفت و آمد از محل تعیین خطوط عرض خیابانها است. پس آسودگی در شهر چندان معنا ندارد و اغراق نیست اگر میگویم تهران یعنی تجمیع ناهنجاریهاست.»
«رضا شرفی» مغازهدار، میگوید: ناهنجاری یک نوع خودخواهی و یا بد اخلاقی است. چرا؟ چون این قبیل افراد در هر کاری فقط منافع و رضایت خودشان را درنظر میگیرند. هر روز در هر جای شهر میبینیم مثلاً فلان آدم ماشینش را جلوی پل خانه، مغازه و حتی برخی در پیادهرو پارک کرده بیخیال آن که یکی از ساکنان خانه یک کار ضروری و حیاتی برایش پیش آمده است. با عجله ماشین خود را از محل پارکینگ داخل ساختمان بیرون میآورد اما میبیند خودرویی درست مقابل پل خانه پارک شده است. کلافه میشود کمی صبر میکند صاحب خودرو بیاید که خبری از آمدن او نیست. ناچار ماشین خود را به داخل ساختمان میبرد.
در سطح خیابانها هم دایم نگران حادثه در اثر بیمبالاتی و سرعتهای وحشتناک ماشین و موتور هستیم. دقت کنید به ندرت رانندهای رعایت عابران و افراد مریض احوال را کرده و حرمت و حقوق انسانی را محترم میشمارد.
این ناهنجاریها و امثالهم سالها باعث تخریب اعصاب و خلق و خوی مردم است. از او میپرسم به نظرتان چاره این معضلات شهری چیست؟ او با حالتی که ناشی از عصبیت است میگوید: «مسئولان امور شهری باید بیایند در خیابانها و از نزدیک اوضاع ناامنی تردد و قانونشکنیها نسبت به هر نوع ناهنجاری و حقوق و بینظمی را وارسی کنند و با تدابیر جدی و کارساز با عوامل ناهنجاریها برخورد قانونی شود.»
ناهنجاری از نگاه کارشناسی تربیتی
یک کارشناس امور تربیتی میگوید: «هر چیز که به دفعات انجام شود خوی انسان میشود. حال چه فعل نیک مثل صحیح تربیت کردن فرزند، اجابت احکام دینی و تغییر رفتار ناپسند به زیبندگی باشد و عکس آن هم به نقل از طرح سؤالتان، کردارهای ناهنجار، مانند شکستن حریم و حرمت انسان، مزاحمت و رنجاندن همنوع به هر صورت گاه مسبب لطمه مادی، معنوی، روحی، حقوق اجتماعی شخص مفعول میشود. این روش در روابط همگانی در هیچ مرام و فرهنگی پسندیده نیست و ناشی از ضعیف بودن تربیت، ادب و شخصیت آدم است.
«بهرام شهریاری» درباره سبب بروز ناهنجاری،با بیان یقین و این باور که انسانها باطناً دارای خصایل نیکویی مثل محبت و نوعدوستی هستند چرا که برگرفته از سرشت خالقمان است، میافزاید: این که برخی از انسانها رفتار و کارکرد اجتماعیشان نادرست و ناخوشایند است، در وهله نخست به نحوه روش تعلیم و تربیتشان برمیگردد. پس در جامعه به هر انگیزه و دلیلی، بنا را به ناسازگاری با محیطزیستی افراد میگذارند. طبیعی است در فضاهای همزیستی عمومی افکار و کردارها مثل سلایق، متفاوت است. البته این به مفهوم آن نیست که همرنگ مطلق جماعت است، بلکه علل تأثیرگذاریها بایست کالبدشکافی شوند. وی در همین زمینه اضافه میکند: «انسان در هر فضای جغرافیایی زندگی کند ولو خواسته، متأثر از برخی شرایط محیطی میشود اما معقولانه و بهتر است آن شرایط جنبه انسانیت داشته باشد. وی میافزاید: ناهنجاریها نمیتوانند ذاتی باشند. میپرسم علت چیست که فلان راننده از چراغ قرمز میگذرد یا فلان فرد راننده ارزشی برای آرامش عابران هنگام گذر از خطوط عابر پیاده قائل نمیشود، یا آن فروشنده بخشی از کالایش را بیرون از مغازه در معبر عمومی میگذارد؟»
وی اما چنین میگوید: «به رغم آنچه مطرح شد، در یک جمعبندی و نتیجه نهایی نظرم این است که در برابر هر ناهنجاری بهتر است خودمان مباحث و مسایل اجتماعی- شهروندی را بهطور فردی حلاجی کنیم تا مشکلات مربوطه لااقل کمی کاهش یابد اما چه بهتر که با همدیگر، هنجارها و رفتار اخلاقی و انسانی را توسعه دهیم. اگرچه کم نیست مشکلات جاری که به اصطلاح از ماست برماست، ولی در بهسازی ناهنجاری به هنجار البته دستگاههای ذیربط هم تأثیرگذارند چون وظیفه تأمین آسایش برای مردم و تأمین و نگهداری ایمنی را برعهده دارند. پیشنهادی دارم به این شکل که به همیاری خودجوش از طریق توصیه و ارتباط صمیمانه، ملاحظات انسانی بیشتر و با هدف تغییر رویه ناهنجاری به هنجار مورد توجه قرار گیرد و از نتیجه خیرخواهانه و دوستانه نسبت به احترام حقوق همدیگر لذت برده شود.»
در هر روز کاری با اتوبوس و بعد با مترو به محل کارش میرود. در راه مقصد اولش در یک محوطه منحنی شکل، سواریهای خطی در محدوده نصب تابلو ایستگاهشان توقف میکنند. با فاصله کم و در نبش ورودی خیابان اصلی از صبح تا غروبسواریهای شخصی مسافربر به صورت چند لایه و بدون نظم توقف کرده منتظر مسافر هستند مضاف به آن که لحظه به لحظه سواریهای دیگر تازه رسیده کنار آنها به انتظار مسافر ترمز میکنند در آن به هم ریختگیها که خودروهای سواری بیشتر عرض خیابان را گرفتهاند، اتوبوسها و دیگر خودروهای عقب مانده با بوق زدنهای ممتد میخواهند راه را باز کنند.
در ادامه راه، همان مسافرکشها به دفعات برای سوار یا پیاده کردن مسافر، درست وسط خیابان توقف میکنند که باز موجب ایجاد ترافیک و بوقزدنهای خودروهای پشت سر میشوند.
این شهروند حکایتگر در ادامه به بیان ناهنجاریهای دیگری که در سطح شهر با آنها روبرو است میپردازد: اتوبوس به ایستگاه بعدی میرسد که یک خودرو سواری بزرگ جلوی ایستگاه پارک شده است.
راننده پیش از آن که درها را باز کند چند بوق میزند. به اطراف نگاه میکند شاید مالک آن ماشین به مغازهای یا آن سوی خیابان رفته باشد. خبری نمیشود. عدهای مسافر پیاده و سوار میشوند. راننده راهش را ادامه میدهد میرسد به خطوط مخصوص عابران، صبر میکند. عدهای روی خطوط عابران پیاده در حال گذرند، ناگهان دو سه سواری و دو موتورسوار با عبور سریعشان عابران را به سردرگمی برای رفتن میاندازد که این حرکت و رفتار هم بیاعتنایی دیگر نسبت به حقوق شهروندی است.
این شهروند پس از طی کردن چند ایستگاه دیگر، به ایستگاه مترو می رسد سکوی قطار مثل همیشه پرجمعیت است. صبر میکند و از شلوغی چند قدم فاصله میگیرد شاید تب شتابهای ورود و خروج مسافران کم شود. اما عادت غلط و هول دادنهای گروهی زمان جابهجا شدن همچون روزهای دیگر تکرار میشود که این رفتار هم دقیقا همان ناهنجاریهای متداول شده است که باز اتفاق میافتد.
... مسافر روایتگوی ما سپس از بازگشت شبانه از کار روزانه تعریف میکند: «خسته از کار و تکرار رفت و آمدهای یومیه و مشاهدات ناهنجاریها، نیاز به فرصت استراحت در محیط خانواده و کمی صحبت از کار و درس و مشق بچهها دارد. سپس اگر حوصلهاش باشد نگاهی به تلویزیون میاندازد. بعد هم خسته به خواب میرود که ناگهان صدای آژیر ماشین همسایه یا میهمان دیگران سکوت سنگین و آرامشبخش نیمه شب را میشکند و آدم دچار عذاب و سردرد میشود. این کار نادرست و غافلکننده که به قول بچهها اعصاب هر کس را خط خطی میکند یک نوع دیگر ناهنجاریهایی است که همه به نوعی تاثیرات منفیشان را تجربه کردهاند و متاسفانه این رفتارها ادامه دارد و شاید به عنوان یک شرط زندگی در شهرنشینی آن هم در تهران و کلان شهرها شده است!»
این شهروند در پایان بیان حدیثش با این اظهار که ناهنجاریهای دیگری رایج هستند و آنچه تعریف کردم گوشهای از وقایع اتفاقیه است، میافزاید: «گاه از خود میپرسم برای رفع این نوع پدیدههای نگرانکننده چه باید کرد؟ آیا از طریق به خود آمدن شخص هنجارشکن و یا توسط متولیان مربوطه ممکن خواهد شد؟»
مشکل، نبود مدیریت یکپارچه
باید اول از متولیان امور شهری و فرهنگی پرسید برای از بین بردن ناهنجاریهای مردمی چقدر کار و فرهنگسازی شده در حالی که جایگاه ارجمندی انسان همچنان مقولهای مبهم است آیا علت این هنجارشکنیهای سیال نبود مدیریت پیوسته و یا مانع و مشکل نبودن برای مردمانی که حقوق شهروندی دیگران را رعایت نمیکنند، است؟
این مطلب، مقدمه بخشی از مفاهیم ارزیابی یک کارشناس ارشد امور دانشگاهی به شرح مجموعه پرسشهایم است. او که تمایل ندارد نامش مطرح شود، در ادامه سخنش درباره موضوع کردارهای ناهنجار چنین اظهار میکند: «مشکل، نبود مدیریت یکپارچه و به عبارت دیگر جزیرهای بودن است که بعضا در فضای فرهنگی به مسئله فرهنگسازی، ساده نگریسته میشود. با چنین اوصاف این سوال پیش میآید که چرا این کارهای غیر هنجاری، هنجار نشده و همچنان به فعل ناهنجارتر انجام میشود؟ «پاسخ آن است که انجام خیلی از کارهای غیرهنجاری و غیراستانداردی راحت است چون هیچ مشکلی برای اشخاص ندارد و چون مانعی برای آنان نیست. چرا؟ چون کسی به ایشان کاری ندارد.»
وی در همین زمینه، نمونه ارائه میدهد: «ایجاد ترافیک زیاد بعضا به دلیل نبود پارکینگ یا کمبود آن در ساختمانسازیهاست؛ راننده میگردد برای توقف خودرواش جایی مناسب پیدا کند. چون محلی نیست، در مکانی غیرمجاز وسیله نقلیهاش را پارک میکند. پس، برای انتظار داشتن انجام کار درست و هنجار باید وسایل و امکاناتش موجود باشد. یا فرضا میخواهم پسرم کار خوب انجام دهد. من برای تشویقش باید زمینه و مسیر آن کار را آماده کنم. اما چنانچه موانعی برایش بگذارم ممکن است کار ناهنجار انجام دهد و یا احساس کند انجام کار درست به نفعش نیست چرا که مشکل است.»
فرعی انگاشتن مسایل انسانی
این کارشناس ارشد در ادامه گفتوگو به چند پرسش دیگرم چنین پاسخ میدهد: «این که بسیاری از رانندگان بنا به عادت خودروشان را وسط خیابان و یا به صورت موازی با خودروهای دیگر در بخشی از محل گذرگاه متوقف کرده، مرتکب فعل ناهنجاری و باعث راهبندان مسیر و ایجاد ترافیک شدهاند. در چنان وضع رانندگان ناراحت پشت سر هم که با بوق زدن میخواهند راه باز شود، سبب تحریک اعصاب دیگران شده که این هم ناهنجاری از نوع دیگر است.
وی در قسمت دیگری از اظهارات خود، میگوید: «مشکل کلی ما آن است که در تصمیمسازیها مسایل انسانی فرعی و جنبی انگاشته شده و بحث فرهنگی مورد توجه واقع نشده و به مباحث اقتصادی گره خورده است اما کرامت و آرامش انسانی چطور و کجا تصمیمگیری خواهد شد؟»
تجمیع ناهنجاری
«تهران وکلانشهرها یعنی ناهنجاری صوتی و بصری و برخی چیزهای دیگر.» این بیان نظر مردی با کلاه خاکستری رنگ خالدار و لبهدار و با محاسن سفید به پرسشم درباره ناهنجاریهای گوناگون در جریان زندگی شهرنشینی است.
«محمدرضا» فیلمبردار که به گفتهاش پیر شده و بازنشسته است، پشت ویترین یک کتابفروشی سرگرم خواندن عناوین و نگاه به کتب بود و عزم رفتن میکند سؤالاتم را میگویم. او بعد از آن جمله اول پاسخش، نگاهی به بدنه تیر چراغ برق حاشیه خیابان میاندازد و با دست آن را نشان میدهد. آنجا دو جعبه فلزی مکعبی شکل نسبتاً بزرگ احتمالاً مربوط به پست برق است. او میگوید این نمای بصری را نگاه کنید که آلوده از غبار و دود شده. روی یکی از جعبهها تکه مانده کاغذ آگهی، بدنه پایین تیر چراغ چند کاغذ تبلیغاتی و چند رشته سیم آویخته از بالای تیر، چشماندازی در این نقطه شهرمان است. حالا این شهروند ادامه صحبتش را هنگام راه رفتن پی میگیرد و میگوید: «درمورد دیگر ناهنجاری بوق زدنهای ماشین در روز و آژیر کشیدنهای شبانه اتومبیلها است که مخل آسایش انسان هستند. نمونه دیگر فرصت ندادن ماشینها و موتورها علیالخصوص، موقع رفت و آمد از محل تعیین خطوط عرض خیابانها است. پس آسودگی در شهر چندان معنا ندارد و اغراق نیست اگر میگویم تهران یعنی تجمیع ناهنجاریهاست.»
«رضا شرفی» مغازهدار، میگوید: ناهنجاری یک نوع خودخواهی و یا بد اخلاقی است. چرا؟ چون این قبیل افراد در هر کاری فقط منافع و رضایت خودشان را درنظر میگیرند. هر روز در هر جای شهر میبینیم مثلاً فلان آدم ماشینش را جلوی پل خانه، مغازه و حتی برخی در پیادهرو پارک کرده بیخیال آن که یکی از ساکنان خانه یک کار ضروری و حیاتی برایش پیش آمده است. با عجله ماشین خود را از محل پارکینگ داخل ساختمان بیرون میآورد اما میبیند خودرویی درست مقابل پل خانه پارک شده است. کلافه میشود کمی صبر میکند صاحب خودرو بیاید که خبری از آمدن او نیست. ناچار ماشین خود را به داخل ساختمان میبرد.
در سطح خیابانها هم دایم نگران حادثه در اثر بیمبالاتی و سرعتهای وحشتناک ماشین و موتور هستیم. دقت کنید به ندرت رانندهای رعایت عابران و افراد مریض احوال را کرده و حرمت و حقوق انسانی را محترم میشمارد.
این ناهنجاریها و امثالهم سالها باعث تخریب اعصاب و خلق و خوی مردم است. از او میپرسم به نظرتان چاره این معضلات شهری چیست؟ او با حالتی که ناشی از عصبیت است میگوید: «مسئولان امور شهری باید بیایند در خیابانها و از نزدیک اوضاع ناامنی تردد و قانونشکنیها نسبت به هر نوع ناهنجاری و حقوق و بینظمی را وارسی کنند و با تدابیر جدی و کارساز با عوامل ناهنجاریها برخورد قانونی شود.»
ناهنجاری از نگاه کارشناسی تربیتی
یک کارشناس امور تربیتی میگوید: «هر چیز که به دفعات انجام شود خوی انسان میشود. حال چه فعل نیک مثل صحیح تربیت کردن فرزند، اجابت احکام دینی و تغییر رفتار ناپسند به زیبندگی باشد و عکس آن هم به نقل از طرح سؤالتان، کردارهای ناهنجار، مانند شکستن حریم و حرمت انسان، مزاحمت و رنجاندن همنوع به هر صورت گاه مسبب لطمه مادی، معنوی، روحی، حقوق اجتماعی شخص مفعول میشود. این روش در روابط همگانی در هیچ مرام و فرهنگی پسندیده نیست و ناشی از ضعیف بودن تربیت، ادب و شخصیت آدم است.
«بهرام شهریاری» درباره سبب بروز ناهنجاری،با بیان یقین و این باور که انسانها باطناً دارای خصایل نیکویی مثل محبت و نوعدوستی هستند چرا که برگرفته از سرشت خالقمان است، میافزاید: این که برخی از انسانها رفتار و کارکرد اجتماعیشان نادرست و ناخوشایند است، در وهله نخست به نحوه روش تعلیم و تربیتشان برمیگردد. پس در جامعه به هر انگیزه و دلیلی، بنا را به ناسازگاری با محیطزیستی افراد میگذارند. طبیعی است در فضاهای همزیستی عمومی افکار و کردارها مثل سلایق، متفاوت است. البته این به مفهوم آن نیست که همرنگ مطلق جماعت است، بلکه علل تأثیرگذاریها بایست کالبدشکافی شوند. وی در همین زمینه اضافه میکند: «انسان در هر فضای جغرافیایی زندگی کند ولو خواسته، متأثر از برخی شرایط محیطی میشود اما معقولانه و بهتر است آن شرایط جنبه انسانیت داشته باشد. وی میافزاید: ناهنجاریها نمیتوانند ذاتی باشند. میپرسم علت چیست که فلان راننده از چراغ قرمز میگذرد یا فلان فرد راننده ارزشی برای آرامش عابران هنگام گذر از خطوط عابر پیاده قائل نمیشود، یا آن فروشنده بخشی از کالایش را بیرون از مغازه در معبر عمومی میگذارد؟»
وی اما چنین میگوید: «به رغم آنچه مطرح شد، در یک جمعبندی و نتیجه نهایی نظرم این است که در برابر هر ناهنجاری بهتر است خودمان مباحث و مسایل اجتماعی- شهروندی را بهطور فردی حلاجی کنیم تا مشکلات مربوطه لااقل کمی کاهش یابد اما چه بهتر که با همدیگر، هنجارها و رفتار اخلاقی و انسانی را توسعه دهیم. اگرچه کم نیست مشکلات جاری که به اصطلاح از ماست برماست، ولی در بهسازی ناهنجاری به هنجار البته دستگاههای ذیربط هم تأثیرگذارند چون وظیفه تأمین آسایش برای مردم و تأمین و نگهداری ایمنی را برعهده دارند. پیشنهادی دارم به این شکل که به همیاری خودجوش از طریق توصیه و ارتباط صمیمانه، ملاحظات انسانی بیشتر و با هدف تغییر رویه ناهنجاری به هنجار مورد توجه قرار گیرد و از نتیجه خیرخواهانه و دوستانه نسبت به احترام حقوق همدیگر لذت برده شود.»