kayhan.ir

کد خبر: ۳۶۳۳۶
تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۸:۳۳
معرفی کتاب «لحظه‌های انقلاب»

بهمن 57 در خیابان‌های تهران به روایت یک نویسنده گریزپا (کتابستان)

محمدصادق علیزاده

خبرنگاری که سرش نزدیک لبه پشت‌بام بود، تند و تند حرف می‌زد. هر چه می‌گفت، می‌فهمیدم. هِی توی دوربین نگاه می‌کرد و هی به هِره پشت سرش و شاخه‌های درخت چنارهای سر پیچ شمیران و سر بام خانه‌ها و به انگلیسی می‌گفت: «تهران! اینجا تهران! این اعتراض مردم به دولت بختیار! مردم، دولت او را قبول ندارند! اما دولت بختیار ساکت ننشسته! او مصمم و قاطع است. او خود مرد مبارزه بوده و سال‌ها علیه شاه مبارزه کرده است و حالا می‌داند چه کند. او این مردم را یک مشت بی‌سواد تشبیه کرده که خودشان هم نمی‌دانند چه می‌خواهند.» همین‌طور تند و تند حرف می‌زد. ناگهان گلوله‌ای به لبِ بام خورد و تکه آجری کنده شد و خورد به میکروفون و افتاد روی سینه خبرنگار! میکروفون را رها کرد و غلتی زد و دوباره دمر شد. انگار تا به حال بازی بود و حالا جدی شده بود. بی‌وقفه صدای تیر می‌آمد. سرک کشیدم. دم در، توی کوچه، سر کوچه، دَمِ بیمارستان و وسط خیابان همه جا پر از سرباز بود. دیدم کارم تمام است. پیش خودم گفتم اگر سربازها از پله‌های این ساختمان نیمه‌کاره بالا بیایند، با این خبرنگارهای خارجی کاری ندارند اما ما پنج شش نفر را می‌بندند به رگبار! فکرم را به بچه‌ها گفتم و دادم زدم باید فرار کنیم...
سخنی نرانم که گویند شرم باد این پیر را
«لحظه‌های انقلاب» از معدود مستندنگاری‌های مردم‌نگارانه از روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی است. مرحوم محمود گلابدره‌ای، سعی کرده مجرایی به حوادث و اتفاقات آن روزها زده و آنها را در قالب کلمات به تصویر بکشد. او به دلیل  حس مسئولیتی که بعضا در لابلای عبارات کتاب هم به وضوح دیده می‌شود، تلاش کرده همچون یک راوی و مورخ صادق، تلاطم و جریانات و ناآرامی‌های آن روزها را برای مخاطبان روایت کند. مخاطبانی بعضا ممکن است سال‌ها بعد از او بیایند و از انقلاب و بهمن 57 جز نام، چیزی نشنیده‌ باشند. نکته مهم آن است که گلابدره‌ای نه از بیرون بلکه از متن وقایع مشغول روایت است. او پابه‌پای مردم در خیابان‌های تهران می‌دود و شعار می‌دهد و از دست سربازها فرار می‌کند و گاه حتی بارِ انتقال مجروحان و شهدا را هم به دوش می‌کشد.
تیمسار فرو رفته بود توی گِل!
در جای جای کتاب تاکید می‌کند که همراهی با مردم را ترجیح داده به دم‌خور بودن با روشنفکران و مترجمان و نویسندگان و ناشرانی که دامن از قضایا برچیده و گوشه‌ای خزیده و منتظر نتایج نهایی وقایع هستند. این چنین است که روایت گلابدره‌ای، نه دست دوم و غیرمستقیم بلکه اصیل و برخاسته از متن حوادث است. «لحظه‎های انقلاب» توصیفی مردم‌شناختی و جلال‌گونه از یکی دو ماه منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی است. روایتی از کف خیابان و بطن مردم که غم‌ها و شادی‌ها و رنج‌های آنان را از کرج تا تهران و از فرح‌آباد تا بهشت‌زهرا(س) به تصویر کشیده است. او دست مخاطب را گرفته و در خیابان‌های تهران با خود همراه می‌کند. گاه مانند سطور فوق از تیررس گلوله سربازان سر می‌دُزدَد و گاه در دانشگاه با دانشجویان وارد بحث می‌شود و گاه نیز همراه مردم می‌شود در دستگیری یک فرمانده نظامی: «نمی‌دانم چه شد که تیمسار افتاد توی نهر آب! دهانش اما باز بود. شکمش بالا و پایین می‌رفت. یکی جفت پا از سرِ درخت مثل میمون پرید و دو سه بار روی دل و سینه تیمسار بالا و پایین پرید! حالا تیمسار فرو رفته بود توی گِل!»
ناظر عینی حوادث
او در لابلای توصیفات دقیق و جزئی‌اش از آن روزها به بیان دیدگاه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی نیز پرداخته و در عین حال نمی‌تواند خوشحالی خود را از بیداری اجتماعی مردم پنهان کند. مردمی که به تعبیر او تا همین چند وقت پیش دنبال قسط و خانه و ماشین و ... بودند ولی حالا یک صدا توی خیابان‌ها ریخته‌اند از سیاست و اجتماع و مسئولیت تاریخی دم می‌زنند. عقیده شهید مفتح نیز در خصوص این کتاب جالب توجه است: «محتوای این کتاب را غنی و عبارات را جالب و زیبا یافتم. نویسنده سعی کرده تا آنجا که خود ناظر عینی حوادث بوده، وقایع انقلاب را نقل کند. در قسمت‌هایی که دیدم، امانت و صداقت نویسنده متجلی بود.» چاپ جدید این کتاب توسط انتشارات عصر داستان و به قیمت 15 هزار تومان روانه بازار نشر شده است.