kayhan.ir

کد خبر: ۳۳۷۰۹
تاریخ انتشار : ۱۳ دی ۱۳۹۳ - ۱۸:۵۶
صهیونیسم و تکفیر؛ دو روی یک سکّه! (بخش دوم)

ترور؛ راهکار همیشگی یهود!

احمدبابایی
شارلاتانیزم تبلیغاتیِ «سازمان نفاق» می خواست در ایجاد جنگ‌های داخلی و معارضات ظاهری سیاسی، شئونِ متنوع امام و امامت را مورد انکار و یا هجمه قرار بدهد (همان‌گونه که شئون نبوت را...) آنها بدشان نمی آمد علی علیه السلام حذف فیزیکی شود ولو به ترور (همان‌گونه که بدشان نمی آمد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را ترور کنند...) در چنین فضای غبارآالود و در هیاهوی فتنه، حفظ شان نبوت و امامت و حفظ جان نبی و امام بر همه امت فریضه است. هم بر مردم (ولو جاهل باشند) و هم بر شخص نبی و امام. ولیّ خدا قطعاً مجاز نیست بدون امر و یا اذن خدا جانِ خود را به خطر بیاندازد. آنجا که حفظ دین، راهی جز شهادت ندارد می بینیم که برای حفظ جان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در لیله المبیت، علی علیه السلام جان بر کف گرفته و پیشمرگ او شده و به بستر خطر می رود... می بینیم برای حفظ جان امیرالمومنین علیه السلام، در فجایع مدینه، فاطمه علیهاسلام جان برکف گرفته و پیشمرگ او شده و به کوچه خطر قدم میگذارد... شهادت محسن ابن علی علیهماالسلام از این‌گونه اسرار الهی است که جان ائمه علیهم السلام را بیمه کرده است... همچنین، نام مبارک علی اصغر علیه السلام و رقیه بنت الحسین در عظمت و شرافت، بی مانند است! راهگشا بودن جانِ پاکِ اولیاء خدا (اولیایی چون محسن و علی اصغر و رقیه بنت الحسین علیهم السلام) تا آنجاست که بایستی نامِ گرامی آنها را بر پیشانی تاریخ نوشت که اهل آخرالزمان بدانند «آنجا که راه هدایت، با خون باز می شود، حفظ جان ائمه اطهار علیهم السلام سن تکلیف نمی شناسد.»
آنکه در زمانِ «غیبت امام»، کفر، پیشه میکند و به خدا و رسولش، اعتراض می کند و مرتدّ می گردد، کاملاً به این معنا بی‌توجه است که غیبت امام در آخرالزمان، «رحمت» است. غیبت امام زمان در جامعه، همانند عدم تصریح به نام ائمه علیهم السلام در قرآن است! شباهت این دو نوع غیبت، عجیب است: هر دو برای مومنین «رحمت» الهی هستند. هر دو «هستند» و با اینکه «هستند» ازگزندِ چشم زخمِ منافقان دورند. با توجه به کردار وحشیانه نژاد یهود در قتل انبیا و اولیا و تحریف کتابهای الهی، به آسانی می پذیریم که حفظ جان امام در جامعه منوط به غیبت کبری و حفظ جان قرآن وابسته به نبردنِ نام ائمه علیهم السلام بوده است. (ذکر صریح نام پیامبر آخرالزمان و مهدی در کتاب‌های آسمانیِ پیشین، دشمنان خدا را در تحریف، جدی تر و جری تر کرده بود!)
نکته قابل تامل این است که پس از بعثت نبوی، دیگر نیازی به طرح مصادیق در کتاب آخرالزمانی قرآن نیست. قرآن تا روز قیامت سند هدایت جهانی و البته، قانون اساسی حکومت جهانی موعود می باشد. گفتنی است غیبت کبرای منجی (مانند آتش بسِ امام مجتبی علیه السلام) تمام برنامه ها و تصورات و فرضیات دشمنان خداوند را به هم ریخت. با این مهره چینی هایی که مکر الهی برای دوره آخرالزمان نموده است می بینیم که قرآن باقی مانده است؛ امامت باقی مانده است؛ عطشِ به ولایت باقی مانده است؛ کعبه باقی مانده است؛ منجی گرایی باقی مانده است؛ انتظار و مهدویت و ... باقی مانده اند...
دوره ی ظهور، هنگامی آغاز می گردد که معرفت انسانها به امام زمانشان از مسیر قرآن صورت پذیرد و ولایت شناسی آنان حاصل توسلِ عقل ها به قرآن باشد. وگرنه در اصرار مردم برای به حکومت رساندن علی علیه السلام و همچنین در اصرار مردم کوفه برای دعوت از حسین علیه السلام، عبرت های فراوانی وجود دارد...! همیشه اصرارهایی که ناشی از معرفت قرآنی به امامت نیست ... «بویِ خون» می دهند!