کد خبر: ۳۲۵۲۳۹
تاریخ انتشار : ۰۷ دی ۱۴۰۴ - ۲۱:۰۵
نگاهی به فیلم «غریزه»

ترکیب تلف‌شده تورناتوره، ملنا، سینماپارادیزو، کیمیایی و ...

محدثه میرحسینی

فیلم غریزه چند مؤلفه و زیربنای اصلی دارد؛ نوستالژی، غلیان هیجانات عاطفی یک نوجوان، عشق به سینما، و البته ادای دین به سبک‌هایی از سینما و سینماگران ایرانی و خارجی از کیمیایی تا سینمای ایتالیا و... 
اینکه در طول فیلم نمایه‌ها و موقعیت‌های مشبع و مفصلی از دغدغه‌ها و نشانه‌های سینه فیلم بودن و نوستالژی‌گرایی فیلمساز به چشم می‌خورد قابل انکار نیست و نیز اینکه نوعی از دغدغه‌مندی کارگردانی و برخی لحظات بازیگری و فیلمنامه در آن هویداست همچنین.
اما نکته اساسی در این است که با توجه به نوع فصل‌بندی و ارائه اطلاعات در نیم ساعت پایانی فیلم که به شکلی غافلگیری منتهی می‌شود، آن فصل طولانی یک ساعت و نیمه آن‌هم با محوریت رابطه عاطفی دو نوجوان دختر و پسر چه وجهی دارد و آیا یک تدارک و تمهید عامدانه و عالمانه است یا اینکه کشداری و رهاشدگی ناشی از عدم تناسب و روایت منسجم باعث چنین چیزی شده است؟
فصل مونولوگ امین حیایی در ایستگاه قطار با آن ساختار و واج آرایی آشنای کیمیایی طور، فضای روستایی و بومی با تعلقات و کشش‌های بدوی و سادگی بکرش، استفاده از موسیقی به عنوان کاراکتری زمینه‌ای که خود به روایتگری اصلی مبدل می‌شود و جابه‌جا یادآور نوستالژی‌ها و ارجاعات و خلاق احساسات و عواطفی متنوع از طیف‌های گوناگون سینمایی و غریزی و نوستالژیک و... است. همگی می‌توانست در خدمت یک روایت منسجم و فیلمنامه دقیق‌تر و نوعی فردیت برساخته کارگردان همین فیلم و نه فیلم‌های دیگر و نه تاریخ سینما و نه مسعود کیمیایی و نه... چیزهای دیگر شود، اما متاسفانه این اتفاق علی‌رغم نکات پیش گفته، نیفتاده و فیلم نتوانسته همه این ابزار و ادوات و داشته‌های فنی و تکنیکی و بازیگری و موسیقایی و دغدغه‌مندی‌های شخصی کارگردان در حوزه سینما و نوستالژی را و حتی توانمندی‌های کارگردانی و نویسندگی‌اش را، در خدمت آن کل یکپارچه و سیستم واحد قرار دهد که عبارت است از درام مکفی، میزانسن درخور و البته روایت اصیل و متناسب با این کم و کیف قصه.
دو نکته دیگر درباره این فیلم وجود دارد اول اینکه «غریزه» یکی از پر هزینه‌ترین و پرلوکیشن‌ترین فیلم‌های بخش خصوصی سینمای ایران است که منجیل، رودبار، لوشان، قزوین، تاکستان و محمدشهر کرج از جمله لوکیشن‌های اصلی فیلم بودند و اینکه ساخت بخش عمده‌ای از دکورهای فیلم بوده که در نقاط مختلفی ساخته شده‌اند.
و دوم اینکه سال ۲۰۲۳ در بخش اصلی و رقابتی ۶ فستیوال بین‌المللی به نمایش درآمد. این فیلم در بیست‌ویکمین دوره فستیوال ایمجین ایندیا در مادرید اسپانیا، سی‌امین دوره فستیوال الدنبرگ آلمان، بیست‌ویکمین دوره فستیوال ایسکیا گلوبال در ایتالیا و شانزدهمین دوره فستیوال سوفیا منار در بلغارستان به روی پرده رفت.
هر دو این نکات گویای این است که به لحاظ پشتیبانی مالی و تمکن امکاناتی و حتی پساتولید تبلیغاتی، فیلم از قدرت بالایی برخوردار بوده و این‌گونه نیست که به محاق رفتن آن در ایران را بتوان صرفا راهی برای لاپوشانی معایب و عوارضش دانست که لابد این‌گونه نیست.
بخشی از ضعف فیلم به آن نکته اصلی روایی برمی گردد و عدم تناسب میان قصه اصلی و نوع کش آمدنش در یک ساعت و نیم اول و بعد آن، فصل اتفاق غافلگیرکننده و البته پایان‌بندی. این باعث می‌شود مخاطب دچار نوعی از دافعه و وازدگی نسبت به ترفندهای جذابیت‌آفرین فیلم در طول مدت روایتش شود و آن وقت دیگر رغبت و حتی مجالی برای همراه شدن با قصه و آدمها و حتی جذابیت‌ها و تابوشکنی‌های جنسی فیلم نیابد و نخواهد.
گفتیم که فیلم غریزه چندمؤلفه و زیربنای اصلی دارد؛ نوستالژی، غلیان هیجانات عاطفی یک نوجوان، عشق به سینما، و البته ادای دین به سبک‌هایی از سینما و سینماگران ایرانی و خارجی از کیمیایی تا سینمای ایتالیا و... حالا وقتی پس از تماشای فیلم سهم هر یک از این زیربناهای اصلی را در کفه‌ای از ترازو و سهم سینماورزی اصیل را در کفه دیگر و در برابر همان مؤلفه می‌گذاریم می‌توانیم تشخیص دهیم که هریک از آن شاخصه‌ها چرا و چگونه و به چه دلیل تا این حد در فیلم پررنگ شده و جایگاه یافته است.
مثلاً اینکه چنین حجمی از روایت و قصه و زمان و فضا و اتمسفر فیلم- اتمسفر و تم اصلی- به نوع رابطه عاطفی و غریزی آن دو نوجوان اختصاص یافته تا چه لازمه و خروجی طبیعی قصه و میزانسن و روایت اصلی و اصیل فیلم بوده و تا چه حد در مسیر جذابیت‌بخشی‌های کاذب و سوءاستفاده‌گرانه، تا این حد مورد توجه قرار گرفته است.
پاسخ به این سؤال می‌تواند به سؤالات بسیار دیگری هم پاسخ دهد و جهت‌گیری‌های فیلم و فیلمساز را عیان سازد.
مثلاً اینکه ما قصد ادای دین یا اظهار شیفتگی خودآگاه یا ناخودآگاه به یک کارگردان دیگر را داشته باشیم تا چه حد و چگونه اجازه داریم آن را در روایت سینمایی‌مان بگنجانیم؟ به هر قیمتی؟! حتی به قیمت از دست رفتن فیلم و اوریجینال نبودن میزانسن و دافعه برانگیزی مخاطب و تبعات دیگری از این دست؟ آیا می‌ارزد؟