کد خبر: ۳۲۴۰۸۸
تاریخ انتشار : ۲۱ آذر ۱۴۰۴ - ۱۹:۰۸
نقد و تحلیل بازی «کرونوس»

اتحاد با هیولاها در تاریکی

مسیح عرفان

بازی کرونوس (KRONOS) ساخته‌ استودیوی بلوبر که سهام عمده‌اش متعلق به تنسنت است، یک اثر در ژانر بقاء، وحشت، ماجراجویی، اکشن شوتر، پازل، هنری و ایدئولوژیک به شمار می‌رود. 
بازی کرونوس اکثر استانداردهای ژانر وحشت/بقاء را رعایت کرده است؛ ازجمله استفاده از مهمات محدود برای ایجاد استرس، طراحی مراحل آزاردهنده، فضاسازی ترسناک و استفاده‌ از افکت‌های صوتی چندش‌آور، نورپردازی، طراحی هیولایی دشمنان و سیستم مبارزه شبیه به دد اسپیس. همچنین، اتمسفر تاریک بصری، مضامین فلسفی و دینی، و صداگذاری خوب، گیمر را تا پایان همراهی می‌کند. با این حال، بازی در بخش‌های دیگر دچار ضعف است. نوشته‌ها و صوت‌های ضبط‌شده به دلیل ابهام داستانی تا مراحل پایانی، کارکرد مؤثری ندارند. طراحی محیط، یکنواخت است و تنوع دشمنان بسیار کم است که چالش اکشن را کاهش می‌دهد. کارگردانی کات‌سین‌ها ضعیف و تصنعی به نظر می‌رسد، زیرا بازی‌ساز تلاش کرده حس شخصیت اصلی (ترولر) را که ماسک دارد، با حرکت زیاد دست‌ها منتقل کند. داستان اصلی تا اواخر بازی پیشرفت چندانی ندارد و سازنده بر دور دوم (New Game) برای درک کامل داستان و پایان‌های جدید تکیه کرده است، اما گیم‌پلی معمولی و عدم امکان رد کردن کات‌سین‌ها، دور دوم را ملال‌آور می‌کند. همچنین، انتخابی‌های گیمر (جز یک مورد) تأثیری در داستان ندارد و باس فایت‌ها نیز کلیشه‌ای هستند. این بازی در سطح یک عنوان ۴۰ دلاری جذابیت و محتوا دارد و قیمت ۶۰ دلاری برای آن زیاد است.
بیداری و عروج
در سکانس اول بازی کرونوس می‌بینیم که ما با ماسکی عجیب بیدار می‌شویم که جلوتر می‌فهمیم به این شخصیتی که او را گیمر راه می‌برد، ترولر (Traveler) می‌گویند که به معنی مسافر است‌. 
پس از اینکه ترولر از محفظه خارج می‌شود، با محیطی پادآرمان شهری طرف می‌شویم که به شدت حس بدی را به گیمر منتقل می‌کند. این شهر توسط کمونیست‌ها اداره می‌شده و در نامه‌ها می‌خوانیم که بخشی از روسیه است. بنابراین بازی کرونوس ترسیم‌گر یک فروپاشی عظیم در شوروی سابق است که به قیمت نابودی جهان تمام شده است و جلوتر توضیح خواهیم داد. 
ترولر خودش هم نمی‌داند کیست و فقط می‌داند باید ذات یا گوهر وجودی انسان‌ها (Human Essence) را استخراج کند و هدف گیمر در کل بازی همین است. در بازی کرونوس این مضمون (عروج دادن انسان‌ها) بسیار ترسناک ترسیم شده است و سکانس‌هایی که مربوط به عروج انسان‌هاست، از ترسناک‌ترین سکانس‌های بازی به شمار می‌رود. 
در این سکانس‌ها، مفهوم عروج ذات انسانی که در ادیان الهی مطرح شده است مورد هجو قرار می‌گیرد. در حالی‌که انسان با هدف برتری بر جهانیان و جانشینی وجود بی‌نهایت آفریده شده، بازی کرونوس عروج انسانی را امری ترسناک و منزجر‌کننده به تصویر می‌کشد. 
همچنین به جای خدای واحد و بی‌نهایت، موجوداتی متکثر به نام کالکتیو (Collective) را در بازی مطرح می‌کند که نشانگر تفکرات کابالیستی و پاگانیستی در بازی کرونوس است.
کمی با ترولر در محیط بازی می‌گردیم، وارد یک شهر می‌شویم و هیولا‌هایی را می‌بینیم که وقتی کشته می‌شوند، دیگر هیولاها این موجودات را با خودشان ترکیب می‌کنند. این مکانیک اصلی بازی است که دقیقا داستان را هم همین عنصر جلو می‌برد. اما اتحاد انسان‌ها با یکدیگر، چه بلایی بر سر جهان آورده است؟
اتحاد در تاریکی
محیط و صداهای بازی کرونوس دائما حسی بسیار بد و هراس‌آور را به گیمر منتقل می‌کند. این حس با طراحی محیط و فضا پیوند خورده است. گیمر در شهری از شوروی سابق حضور دارد و عناصر انقلاب کمونیستی مثل اتحاد کارگران علیه کارفرمایان، ضدیت با حکومت مرکزی، نمادهای اتحاد مردم علیه سرمایه‌داران و مسائل شبیه به این در نوشته‌های متنی یا نوشته‌های روی دیوار به وفور به چشم می‌خورد. حکومت هم خودش کمونیستی است، اما گویا به کارگران رسیدگی نمی‌کرده و برای همین کارگران یک بخش صنعتی دائم در حال اعتراض بودند. در همین سکانس‌ها می‌بینیم که اتحاد مردم با یکدیگر ثمره‌ای نداشته و در بازی با یک ویرانه پر از هیولاها طرف هستیم. همچنین نظام کمونیستی شوروی نیز متهم است که توسط دانشمندان حکومتی، باعث رواج ویروسی شده که مردم را به این هیولاها تبدیل می‌کند. هر چند در نوشته‌های یکی از شخصیت‌های بازی (دکتر داوید) می‌بینیم که او مدعی است این ویروس پس از حفاری کمونیست‌ها در زیرزمین کشف شده است. اما به هر حال حکومت کمونیستی و قوانین سختگیرانه‌ای که برای شهروندان ایجاد کرده، نتوانسته از این فاجعه جلوگیری کند. پس اتحاد بین مردم عادی و همچنین اتحاد کمونیستی موجود در دولت، چیزی را حل نکرده است.
دومین اتحادی که در بازی مطرح می‌شود، ترکیب شدن هیولاها با یکدیگر است. این هم از عناصر مهم داستانی است که بارها در دست‌نوشته‌ها و صوت‌های ضبط شده بر آن تأکید می‌شود. ویروسی که مردم را هیولا کرده، باعث می‌شود آن هیولا دائم خودش را با دیگر موجودات ترکیب کند و به همین دلیل دشمنان ما در بازی، هیولاهایی هستند که از ترکیب بدن چند انسان به‌وجود آمده‌اند. این اتحاد در گیم‌پلی هم مؤثر بوده و گیمر با سوزاندن جسد هیولاها مانع اتحاد آن‌ها با اجساد مردگان می‌شود. بنابراین یک نوع اتحاد دیگر هم ترسیم می‌شود که البته باعث نابودی جهان شده و اتحاد مطلوبی نیست.
اتحاد سومی که مطرح می‌شود، همان ماجرای عروج دادن ذات انسانی است. ترولر ذات انسان‌ها را درون خودش نگه می‌دارد. این مسئله به انسان‌هایی که توسط ترولر استخراج (Extract) شده‌اند کمکی نمی‌کند و حتی باعث می‌شود ترولر تا مرز دیوانگی و مرگ پیش برود. پس اتحاد ذات انسانی هم مطلوب بازی نیست. 
بنابراین به صورت کلی، مضمون «یکی شدن و اتحاد» در بازی به بدترین شکل ممکن تصویر شده و گیمر اتحاد سوسیالیستی در سیاست، اتحاد جسمانی هیولاها در لایه بیولوژیکی و اتحاد روحی انسان‌ها با یکدیگر را امری ترسناک می‌پندارد. 
دو مورد اول مضمون خوبی است و تفکرات کمونیستی در مورد اتحاد انسان‌ها و اتحاد هیولا‌ها با یکدیگر، طبیعتا باید هم نقد شود. اما در کنار این دو مورد، اتحاد ارواح انسانی نیز به شکلی ترسناک در بازی جلوه‌گر می‌شود که به دو دلیل فلسفی، این مضمون در بازی محتوای خوبی را منتقل نمی‌کند. 
دلیل اول این است که ذات انسان درون بدنش نیست که با ابزاری مادی استخراج شود! بازی کرونوس با پیش فرض‌های ماده گرایانه، ذات انسانی را به موجودی جسمانی که درون همین بدن است تقلیل می‌دهد؛ در حالی که ذات انسانی موجودی ماورائی و متعالی است که می‌تواند چندین بدن را کنترل کند. انسان ذاتا خالی از ماده است، موجودی ماورائی‌ست و گوهر انسان در جهان‌هایی بس عالی‌تر از این جهان حضور دارد. به همین دلیل در جهان‌های موازی مختلفی حضور انسانی را می‌بینیم. اما در بازی کرونوس، انسان به موجودی صرفا مادی تقلیل پیدا می‌کند که محتوایی ضد فلسفی است.
اشکال دوم نیز این است که اتحاد ذات انسان‌ها با یکدیگر چیز بدی نیست. در مرتبه‌ای از جهان، وجود انسان‌ها با یکدیگر متحد هستند و این یکی از عجایب خلقت است که یک موجود در «جهان مجردات» همزمان چندین موجود را شامل می‌شود. اما این وحدت در عین کثرت و یکی بودن در عین چند تا بودن، در بازی کرونوس به بدترین شکل ممکن ترسیم شده است. در حالی‌که حقیقت ماجرا، بسیار زیبا و جذاب است.
به این دو دلیل فلسفی، اینکه کرونوس اتحاد ذات انسانی را در کنار دو اتحاد منفور قبلی قرار داده، کار اشتباهی بوده است.
هیولا‌ها در پسا آخرالزمان
از مضامین مهم بازی کرونوس، فضای پسا آخرالزمانی اثر است. در ادیان الهی، وقایع آخرالزمانی مقدّمه ظهور منجی است و طبیعتا جهان پسا آخرالزمانی، جهانی پر از عدالت و رشد خواهد بود. چیزی که در تمام ادیان الهی شاهدش هستیم. اما در تفکر کابالیستی، چون آخرالزمان عرصه‌ی جدال خدایان با یکدیگر است، طبیعتا پسا آخرالزمان خرابه‌ای باقی مانده از همان جنگِ هولناکِ خدایان خواهد بود. در بازی کرونوس نیز فاجعه‌ای بزرگ باعث نابودی انسان‌ها شده و گیمر هر جا که می‌رود، صحنه‌هایی چرک و وحشتناک را مشاهده می‌کند و در ذهنش تصویری غلط از پسا آخرالزمان نقش می‌بندد.
ترولر و دیگر افرادی که همکار او بوده و توسط کالکتیو ارسال شده‌اند قرار بود ناجی انسان‌ها باشند، اما گفتیم که استخراج ذات انسانی به هیچ وجه باعث نجات یافتن افراد نمی‌شود. پس جهانِ بازی منجی خاصی هم ندارد و در ناامیدی مفرط گیمر را گرفتار می‌کند.
چرا کرونوس؟
شاید این سؤال پیش بیاید که چرا نام بازی کرونوس است. تا جایی که نگارنده در خاطرش است، نام کرونوس در هیچ جای بازی مطرح نمی‌شود. کرونوس نام خدای زمان در یونان باستان است و در بازی کرونوس هم می‌بینیم که شخصیتی به نام پث فایندر (Path Finder) به معنی رَه‌یاب وجود دارد که قرار بوده انسان‌ها را استخراج کند اما بعدا بر ضد کالکتیو تصمیم گرفته آن‌ها را نجات دهد. ما نیز در یکی از مراحل می‌رویم تا او را پیدا کنیم، اما با جسد او روبه‌رو می‌شویم. بعدا می‌فهمیم که پث فایندر همان واردن است و به دلیل عشقش به یکی از انسان‌ها، از وظیفه‌ای که کالکتیو به او سپرده بودند کناره‌گیری کرده و می‌خواسته انسان‌ها را نجات دهد، هر چند فعلا موفق نشده است.
واردن حتی ذات آن زنی که علاقه داشته را در کالبد یک ترولر قرار داده (باز هم همان نگاه مادی به ذات انسانی) که از قضا شخصیتی که ما با آن بازی می‌کنیم، همان فرد است. یعنی ذات آن زن درون این بدنی که با آن بازی می‌کنیم ادامه‌ حیات داده است.
اما پث فایندر چگونه به دنبال نجات انسان‌هاست؟ او با یک داس دریچه‌ای باز می‌کند و با ورود به این دریچه‌ها، در زمان سفر می‌کند. سفر در زمان توسط پث فایندر، استعاره‌ای از همان تسلط کرونوس بر زمان است که احتمالا نام بازی نیز به همین دلیل کرونوس گذاشته شده است. 
در این بخش هم می‌بینیم که در جهانی بدون خدای واحد، هر کسی بخشی از هستی را تصرف کرده و کار خودش را می‌کند. پث فایندر یا همان واردن، خلاف دستور کالکتیو، به دنبال نجات انسان‌ها است و کالکتیو هم دائم ترولر‌ها را می‌فرستند تا ذات انسانی را استخراج کنند. این جهان‌بینی مشرکانه، همان تفکر کابالیستی موجود در آثار‌هالیوودی است که در این اثر هم ریشه دوانده است.
تمسخر آخرالزمان مسیحی(دینی)
در یکی از مراحل وقتی وارد کلیسا می‌شویم و اهدافی را دنبال می‌کنیم تا در اصلی باز شود، دائما نماد‌های مسیحی مثل عکس حضرت مسیح، صلیب و نمادهای کلیسایی را می‌بینیم که با فضای هیولایی اثر در هم آمیخته و نسبت به کلیسا حس بدی را برای گیمر می‌سازد. متاسفانه در چند سکانس به شکل مکاشفه و دید باطنی، می‌بینیم که هیولاها در حال عبادت هستند! این سکانس‌ها عبادت را در چشم گیمر امری چندش‌آور و منسوب به هیولاها جلوه می‌دهد.
بازی کرونوس در این سکانس از بازی، کاملا اعتقادات مسیحی را به هجو می‌کشد. بازی به ما نشان می‌دهد که خبری از منجی نیست و آخرالزمان هم باعث نابودی مردم و حتی مادر روحانی شده است! بنابراین مضمونی ضد دینی در این سکانس تبلیغ می‌شود که متمرکز بر تحریف معنای آخرالزمان است. 
پایان‌بندی بازی به شدت ناامید‌کننده است و تمام تلاش‌های گیمر را تبدیل به اندوهی بزرگ و ناامیدی وصف ناشدنی می‌کند. اینکه هر سه پایان سیاه و ناامید‌کننده باشد، نشان‌دهنده‌ نگاه غیرمنطقی و سیاه بازی‌سازان به هستی است، که هیچ روزنه‌ای از امید را نمی‌بینند و حتی مسیحیانی که منجی‌گرا هستند را هم تخطئه می‌کند که تو خود هیولایی!
جمع‌بندی
 کرونوس با وجود ادعاهای فلسفی، به دلیل عدم فهم دقیق از مباحث خداشناسی و انسان‌شناسی، جهانی تیره را با انسان‌هایی ضعیف، در دستان موجوداتی خبیث ترسیم می‌کند. انسان در این بازی به جسم تقلیل یافته و مرگ به عنوان اتفاقی دهشتناک، نه دروازه‌ای به جهانی جدید، نشان داده می‌شود. این ضعف فلسفی، علت اصلی جهان‌شناسی سیاه بازی است که هیچ امیدی به اصلاح جهان یا رستگاری در جهان‌های دیگر به دست نمی‌دهد.