شهدای دانشجوی راه آزادی قدس
کامران پورعباس
روز دانشجو، روز دانشجوی ضداستکبار و ضدآمریکاست و دانشجویان واقعی همواره در خط مبارزه با دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامی پیشتاز و سرافراز بودهاند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیتالله خامنهای در دیدار اساتید و دانشجویان در دانشگاه علم و صنعت در سال 1387 فرمودند:
«جالب است توجه کنید که ۱۶ آذر در سال ۳۲ که در آن سه نفر دانشجو به خاک و خون غلتیدند، تقریباً چهار ماه بعد از
۲۸ مرداد اتفاق افتاده؛ یعنی بعد از کودتای ۲۸ مرداد و آن اختناق عجیب- سرکوب عجیب همۀ نیروها و سکوت همه- ناگهان به وسیلۀ دانشجویان در دانشگاه تهران یک انفجار در فضا و در محیط به وجود میآید. چرا؟ چون نیکسون که آن وقت معاون رئیسجمهور آمریکا بود، آمد ایران. به عنوان اعتراض به آمریکا، به عنوان اعتراض به نیکسون که عامل کودتای ۲۸ مرداد بودند، این دانشجوها در محیط دانشگاه اعتصاب و تظاهرات میکنند که البته با سرکوب مواجه میشوند و سه نفرشان هم کشته میشوند. حالا ۱۶ آذر در همۀ سالها، با این مختصات باید شناخته شود.
۱۶ آذر مال دانشجوی ضد نیکسون است، دانشجوی ضد آمریکاست، دانشجوی ضد سلطه است.» 24/09/1387
رهبر انقلاب در ادامه سوابق درخشان دانشگاههای کشور را یادآور گردیدند و این مصادیق را ذکر کردند: در مرکز تحرک و فعالیت بودن و یکی از بازوهای اساسی نهضت بودن در دوران مبارزات ضدطاغوت و افتخارآفرینیهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در عرصههای حضور فعال دانشجویان در سپاه بعد از تشکیل سپاه پاسداران، تشکیل جهاد سازندگی به وسیلۀ خود دانشجوها و توسعه دادن آن، مواجهه و مقابله با عناصر مسلحی که دانشگاه را لانۀ خودشان کرده بودند و ازاله کردن آنها، تسخیر لانه جاسوسی به دست جنبش دانشجویی، حضور دانشجوها در جبهه با شروع دفاع مقدس، تشکیل جهاد دانشگاهی که که یکی از نقاط حساس و یکی از مراکز مایۀ افتخار است.
رهبر انقلاب بعد از تجلیل از پیشینه پرافتخارجریان سالم و اصیل دانشجویی در عرصههای مهم و سرنوشتساز، خاطرنشان فرمودند:
«در تمام دورانهای مختلف، در طول انقلاب، حوادث گوناگون، لحظههای حساس و خطیر، حضور دانشجویان مؤمن، متعهد، عدالتخواه، باگذشت، توانسته فضا را در جهت صحیح هدایت کند. این برداشت من از جنبش دانشجویی و نگاه من به جنبش دانشجویی است: ضداستکباری، ضدفساد، ضداشرافیگری، ضدحاکمیت تجملگرایانه و زورگویانه، ضد گرایشهای انحرافی؛ اینها خصوصیات جنبش دانشجویی است. در همۀ این سالهای انقلاب، حضور دانشجویان در این صحنهها، حضور فعال و مؤثری بوده. دانشجوها گفتمانساز بودهاند، فضای فکری ساختهاند، گفتمانهای سیاسی و انقلابی را در جامعه حاکم کردهاند که در موارد زیادی این وجود داشته.» 24/09/1387
دانشجویان در جریان جنگ 12روزه نیز در خط مقدم مبارزه با آمریکا و اسرائیل و استکبار قرار گرفتند و چند شهید عزیز و نخبه تقدیم کردند. به مناسب روز دانشجو، یادی میکنیم از برخی شهدای دانشجوی جنگ 12روزه.
شهید سید فاطمه صدیقی صابر
در جنگ 12روزه، این لکه سیاه و نگین برای رژیم غاصب و تروریست و کودککشِ صهیونیستی ثبت شد که 12 نفر از یک خانواده را به شهادت رساند؛ آن هم از یک خانوادۀ سادات و از خانواده و اقوام نزدیکِ یک دانشمندِ نخبۀ هستهای. این شهدا عبارتند از: دانشمند هستهای شهید دکتر سید محمدرضا صدیقی صابر، همسر و سه فرزندش، پدر و مادر همسر وی، برادر زن و همسرش و فرزندانشان.
شهید سید فاطمه صدیقی صابر، دختر شهید دکتر سید محمدرضا صدیقی صابر و دانشجوی پزشکی دانشگاه اصفهان بود.
یکی از دوستان صمیمی و همکلاسیهای دانشگاهاش میگوید:
«دختر باهوشی بود و خیلی به مردم فکر میکرد. وقتهایی که خسته از درس و کلاس دور حوض دانشکده مینشستیم و از همه چیز دنیا با یکدیگر گپ میزدیم، میفهمیدم که چقدر ایران و مردمش برایش اهمیت دارد. برایش مهم بود که دیگران را ناراحت نکند و به احساسات بقیه اهمیت میداد. خیلی کتاب میخواند، باشگاه میرفت و میخواست تابستان امسال کلاس نقاشی ثبتنام کند. دختر روشنفکری بود و عقایدش از روی فکر و اندیشه بود.»
شهید فهیمه مقیمی
شامگاه 24 خرداد 1404 مقارن با عید غدیر، منزل دانشمند هستهای دکتر حمید مقیمی در میدان ششم نارمک که خانهای سهطبقه بود به تلی از خاک بدل شد و هفت نفر از یک خانواده به شهادت رسیدند.
در این حادثه، دانشمند و نخبه هستهای سید مصطفی ساداتی ارمکی، همسرش فهیمه مقیمی، فرزندانشان ریحانه سادات 15ساله، فاطمه سادات 10 ساله و سید علی 4 ساله و پدر همسرش حمید مقیمی و مادر همسرش ربابه عزیزی به شهادت رسیدند.
شهید فهیمه مقیمی فارغالتحصیل مهندسی صنایع، تحلیل سیستمها از دانشگاه شریف بود. به خاطر اینکه احساس کرد با توجه به شرایط جامعه نیاز است با جوانان که گوشی و فضای مجازی آنها را درگیر کرده، بیشتر کار شود و همچنین بتواند جهادی را که مدنظر رهبری بود انجام دهد، فوقلیسانس را در رشته علوم قرآنی ادامه داد که بتواند اطلاعات کافی داشته باشد و وارد آموزش و پرورش شود. وی در رشته کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث دانشکده الهیات دانشگاه تهران تحصیل میکرد و ٣ سال بود که به صورت رسمی وارد آموزش و پرورش شده بود و دروس معارف و عربی را تدریس میکرد.
شهید فهیمه مقیمی از 8 ماهگی فرزند شهید بوده است. پدر گرامیاش، در دفاع مقدس در عملیات کربلای 5 شهید شد. مادرش با عمویش ازدواج کرد که آنها نیز در جنگ 12روزه به شهادت رسیدند.
خانم فاطمه مقیمی، خواهر شهید فهیمه مقیمی، در مورد روشهای تدریس خواهر شهیدش و الهی و امام زمانی بودنِ کلاسهایش و همچنین دربارۀ تأثیر بنیه بالای علمی در کلاسداریاش ابراز میدارد:
«او دروس معارف و عربی را تدریس میکرد. او کمکم تصمیم گرفت ده دقیقه آخر کلاساش را درباره خدا و امام زمان(عج) صحبت کند. ابتدا برای جذب دانشآموزان و اینکه حالت تدافعی نگیرند، از اهداف و آرزوهای بچهها شروع کرد.
یادم هست که برایم تعریف کرد که به بچهها گفتم اهدافتان چیست و آنها را پای تخته نوشتم. به دانشآموزان گفتم که اینها هدف نیست بلکه آرزوست. از این موضوعات جذاب ابتدا شروع کرد تا اینکه کمکم ده دقیقه آخر کلاس در مورد خدا و شهدا و امام زمان صحبت میکرد. وقتی دانشآموزان با ایشان آشناتر شدند و متوجه شدند که فارغالتحصیل دانشگاه شریف هستند، گارد و مواضعی که در برابرش داشتند، کمتر شد و برایشان جالب بود که کسی با این رشته و جایگاه، معلم معارف و مباحث اعتقادی شده است...
ایشان در هنرستان تدریس میکرد که جو خاصی وجود دارد و فضای مناسبی برای مسائل دینی نداشت ولی آبجی سعی میکرد با آنها رفیق شود. ایشان سعی میکرد که به روز باشد و کلاسهای هوش مصنوعی میرفت برای آنکه بچهها بدانند فقط در معارف و قرآن آگاهی ندارد بلکه در علوم روز هم آگاهی دارد و میتواند کنارشان باشد تا از این طریق دانشآموزان جذب شوند و بتواند بیشتر درباره خدا و امام زمان صحبت کند.»
شهید یاسمین باکویی
خانم یاسمن باکویی متولد اوایل دهه ۸۰ بود و از همان سنین نوجوانی، علاقه و استعداد بالایی در علوم پایه و مهندسی از خود نشان داد. دوره کارشناسی خود را در دانشگاه الزهرا(س) گذراند و تحصیلاتش را بدون کنکور، به عنوان دانشجوی استعداد درخشان، در رشته مهندسی کامپیوتر، گرایش معماری دانشگاه صنعتی شریف ادامه داد.
در سال ۱۴۰۲ وارد دوره کارشناسی ارشد دانشگاه شریف شد، دانشگاهی که همواره میزبان درخشانترین ذهنهای ایران است؛ اما این بار خودش به یکی از ستارگان بیبدیل این آسمان تبدیل شد. وی جزو دانشجویان پرتلاش، بااخلاق و فعال دانشکده بود و همکلاسیهایش او را به خاطر اخلاق نیکو و پشتکار مثالزدنی دوست داشتند.
در ۲۳ خردادماه ۱۴۰۴، حمله هوائی رژیم صهیونیستی، خانه دکتر علی باکویی را آماج موشکها قرار میدهد. در این جنایت وحشیانه، دکتر علی باکویی کتریمی دانشمند هستهای، همسرش خانم مونا باکویی و دخترش یاسمین و پسرش آرمین به شهادت میرسند.
یاسمین باکویی، دانشجوی سال دوم کارشناسی ارشد مهندسی کامپیوتر، در آستانه دفاع از پایاننامهاش بود. پروژه او در زمینه اینترنت اشیا (IOT) و بهینهسازی استفاده از دستگاههای متصل به این فناوری، کامل شده و با جدیت در حال نگارش پایاننامهاش بود تا در تابستان ۱۴۰۴ فارغالتحصیل شود.
یاسمین هر روز در آزمایشگاه حضور داشت؛ با پشتکار روی پروژهاش کار میکرد و در رویای خود برای خدمت به کشورش سیر میکرد. تمام وقتش را به تحصیل و پژوهش اختصاص داده بود. حتی در روزهای پرالتهاب جنگ 12روزه، از طریق ایمیل با استاد راهنمایش در تماس بود تا جلسات مجازی برگزار کنند و پروژهاش را به سرانجام برساند.
دکتر شاهین حسابی، دانشیار دانشگاه صنعتی شریف و استاد راهنمای یاسمین، از زندگی کوتاه اما درخشان این دانشجوی ممتاز میگوید:
«یاسمین جزو دانشجویان بسیار خوب ما بود؛ از نظر علمی تلاشگر و از نظر اخلاقی بینظیر. در آزمایشگاه من کار میکرد و با اطمینان میگویم که هیچکس حتی ذرهای دلخوری از او نداشت.
همیشه لبخند ملایمی در چهرهاش نمایان بود و این لبخند و آرامش، بهعنوان امضای یاسمین در میان همکلاسیهایش شناخته میشد. او از نظر متانت و ادب، زبانزد همه بود.
او ترجیح میداد با کار و رفتار خودش شناخته شود، نه با تکیه بر نام پدرش. این سکوت و وقار، یاسمین را به گوهری کمیاب در میان همقطارانش بدل کرده بود...
همه اعضای دانشکده با اطلاع از این خبر[شهادت یاسمین باکویی]، عمیقاً متأثر شدند. در گروه اساتید دانشکده، همه از خوبیها و متانت یاسمین گفتند.
بچهها از لحظه شنیدن این خبر تلخ تاکنون، بهتزده و غمگین هستند؛ یاسمین برای آنها نهتنها همکلاسی، بلکه ستارهای درخشان بود که با حضور آرامشبخشش، فضای دانشگاه را روشن میکرد.
یاسمین دختری بود که میتوانست آیندهای روشن برای کشورش بسازد.»
شهید سید داوود شیروانی
شهید دکتر سید داوود شیروانی، پزشکی توانمند است که در عمر کوتاه اما پربرکت خود، خدمات ماندگاری از خود بهجای گذاشت؛ از جمله درمان بیماران در مناطق و روستاهای محروم.
شهید شیروانی متولد سال 1351 در شهر تهران است. زادگاه آبا و اجدادیاش بروجن بود اما تا سهسالگی در تهران بودند، سپس همراه خانواده به شهرستان بروجن مهاجرت کردند. تحصیلات ابتدائی، راهنمایی و دبیرستان را در بروجن گذراند و دیپلم گرفت.
در سال 1370، در رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد پذیرفته شد. وی از مؤسسان بسیج دانشجویی دانشگاه و در زمان ورودش به دانشگاه، فرمانده بسیج دانشجویی بود. فعالیتهای فرهنگی و ورزشی متنوعی در دانشگاه انجام میداد. وی همچنین از مؤسسان اردوهای مناطق جنگی مانند اردوی راهیان نور در دانشگاه بود.
خانم دکتر فتاحی و آقای دکتر شیروانی، هر دو ورودی رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد بودند و در سال 1380 با یکدیگر ازدواج کردند و ثمره این ازدواج، سه فرزند است؛ یک پسر 22ساله و دو دختر 9 و 16 ساله.
سید داوود، پس از فارغالتحصیلی و برای انجام خدمت، به لردگان و شهرستانهای محروم استان چهارمحال و بختیاری رفت و در روستاهای مختلف و محروم این منطقه به مردم خدمت کرد و در آن منطقه بهخاطر خدمات صادقانه، شناخته شده و مورد احترام بود. بعدها بهدلیل نیاز به پزشک در مرکز استان، به شهرکرد منتقل شد و در آنجا نیز خدمات فراوانی ارائه کرد و سپس برای ادامه تحصیل در دانشگاه علوم پزشکی تهران در مقطع تخصصی پذیرفته شد.
خانم دکتر فتاحی در مورد تحصیلات دانشگاهیِ دکتر شیروانی در تهران خاطرنشان میکند:
«آقای دکتر علاقه زیادی به مطالعه و ادامه تحصیل داشت و بهعلت تلاش و پشتکاری که داشت در رشته تخصصی بیماریهای عفونی دانشگاه علوم پزشکی در سال 1400 پذیرفته شد. قرار بود طی روزهای آتی از پایاننامهاش دفاع کند و در شهریورماه نیز امتحان بورد داشت اما خداوند سرنوشتی بسیار بهتر برای ایشان رقم زد و ایشان از مکتب شهادت فارغالتحصیل شدند و مهر شهادت در مدرک زندگی ایشان خورد که بالاتر از همه مدارک این دنیا بود.»
دکتر شیروانی در کنار تحصیل به علت نیازی که به پزشکان در زندان اوین وجود داشت، در بهداری اوین نیز خدمت میکرد. وی ساکن قم بود و هر روز برای تحصیل و خدمت از قم راهی تهران میشد. پس از رانندگی طولانی از قم تا تهران، خستگی در رفتارش دیده نمیشد و همیشه پس از بازگشت به منزل نیز مشغول مطالعه، کار یا همراهی با فرزندان بود.
در روز حمله به اوین، دکتر شیروانی شیفت بهداری اوین بود که به شهادت رسید.
خانم دکتر فتاحی، همسر محترم شهید دکتر سید داوود شیروانی، در مورد درجات علمی و فضائل اخلاقی و شهادتطلبیاش ابراز داشته است:
«برخورد آقای دکتر با مردم، بسیار متواضعانه، باگذشت و سخاوتمندانه بود. اهل مطالعه بودند و علاوه بر مطالعات پزشکی، لیسانس جغرافیا داشتند و در مطقع کارشناسی ارشد روابط بینالملل دانشگاه علامه طباطبایی نیز پذیرفته شده بودند. علاوهبر این، کتابهای مختلف سیاسی، دفاع مقدس و شهدا را مطالعه میکردند و پس از خواندن کتابها، آنها را به دیگران اهدا میکردند. دکتر شیروانی پیرو واقعی ولایتفقیه و بسیار ولایتمدار بودند؛ ارادت خاصی به رهبر معظم انقلاب داشتند و سخنرانیهای ایشان را بهدقت دنبال میکردند. دکتر شیروانی دوست نداشتند سرنوشتی جز شهادت برایشان رقم بخورد و همیشه آرزوی شهادت داشتند؛ در نهایت هم مزد خدمات خود را اینگونه گرفت.»
شهید مهدی اکبرینسب
در پی حمله رژیم صهیونیستی در سحرگاه روز جمعه
۲۳ خرداد ۱۴۰۴، مهدی اکبرینسب دانشجوی مقطع کارشناسی مهندسی برق دانشگاه علم و صنعت ایران به همراه همسرش به شهادت رسیدند. وی اهل شهرستان سیرجان در کرمان و ورودی 1400 دانشگاه علم و صنعت بود.
۲۷ خرداد ۱۴۰۴، مهدی اکبرینسب، ۲۶ ساله، همچون ستارهای در دل آسمان کرج درخشید و در گلزار شهدای چهارصد دستگاه کرج آرام گرفت. مردم انقلابی و شهید پرور کرج، در شرایط جنگی، پیکر مطهر این شهید نخبه را با سردادن شعارهای مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل تشییع کردند. قشرهای مختلف مردم با محکوم جنایات رژیم صهیونیستی در ایران اسلامی و منطقه خاورمیانه، برای پیروزی رزمندگان اسلامی دست به دعا برداشتند.
در پیام تسلیت وزیر علوم، تحقیقات و فناوری در پی شهادت مهدی اکبرینسب آمده است:
«شهادت مظلومانه و افتخارآمیز شهید مهدی اکبرینسب، دانشجوی مقطع کارشناسی مهندسی برق دانشگاه علم و صنعت ایران، همسر و برخی از بستگان ایشان که در پی حمله وحشیانه رژیم منحوس و جنایتکار صهیونیستی به کشور عزیزمان رخ داد را به محضر خانواده معزز ایشان و نیز جامعه دانشگاهی کشور تبریک و تسلیت عرض مینمایم.»
شهید جواد افشاری
جواد افشاری، دانشجوی رشته مهندسی مکانیک مرکز آموزش علمی-کاربردی خانه کارگر تبریز، از شهدای جنگ 12روزه است.
31 خرداد 1404، رئیس دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه پیام نور به همراه سرپرست دانشگاه پیام نور استان آذربایجان شرقی و مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری دانشگاه پیام نور آذربایجان شرقی، با خانواده شهید والامقام جواد افشاری دیدار و گفتوگو کردند.
همسر شهید جواد افشاری در این دیدار گفت: روز شهادت همسرم مصادف با اتمام و حافظ کل قرآن شدنِ ایشان بود.
وی مقام والای شهادت ایشان را از برکات نورانیِ قرآن دانست و خاطر نشان کرد: خون شهدا عامل وحدت و انسجام جامعه اسلامی و انگیزه جوشان قلبهای مؤمنان در حمایت از رهبری است.
شهید حمید عباسی
حمید عباسی دانشجوی مرکز آموزش علمی- کاربردی فرماندهی انتظامی استان لرستان، از شهدای جنگ 12روزه است.
8 تیر 1404، رئیس دانشگاه لرستان، معاون نهاد رهبری دانشگاه، معاونان دانشگاه و هیئت همراه با حضور در منازل شهیدان والامقام، مهدی کمالی و حمید عباسی، به مقام شامخ شهیدان، احترام گذاشتند و با خانوادههای معظم این دو شهید سرافراز میهن، دیدار و گفتوگو کردند.
اعضای خانوادههای معظم شهیدان سرافراز میهن در سخنانی، خاطراتی از دو شهید بیان کردند از جمله اینکه آنها در طول خدمت خویش، همواره آروزی شهادت را بر زبان جاری میکردند.
خانواده شهید عباسی توضیح داد که این شهید والامقام در روز عید غدیر خم متولد شد و در همان روز نیز به درجه رفیع شهادت نایل شد.
شهید سینا سهامی
شهید پاسدار سینا سهامی از محافظان سردار شهید امیرعلی حاجیزاده فرمانده شهید نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و دانشجوی رشته حقوق در مرکز آموزش علمی-کاربردی سپاه حضرت محمد(ص) تهران شرق بود.
شهید سینا سهامی، 5 سال پیش، در روزهایی که تازه خدمت سربازیاش به پایان رسیده بود و 20 سال بیشتر نداشت، فعالیتش را در سپاه شروع کرد.
از کودکی در بیشتر مساجد محله شهرک ولیعصر(عج) از جمله مسجد امیرالمؤمنین(ع)، چهارده معصوم(ع) و امامهادی(ع) و همچنین هیئتهای محله حضور فعال داشت و انگار انتخاب چنین شغلی او را در مسیر اعتقاداتش مصممتر کرد. از همان روزهای اول ورودش به سپاه، وقتی خیلی از جوانان همسن و سالش دنبال آرزوهای زودگذر بودند، وصیتنامه نوشت و کفن خود را از مشهد خرید.
سینا در خانوادهای بزرگ شد که با مفهوم شهادت غریبه نبود و داییاش زیادعلی مهربانی، جزو شهداي دفاع مقدس است.
اولین وصیتنامهاش را در همان نخستین روزهای ورودش به سپاه در 20سالگی نوشت و 4سال بعد آن را بازنویسی کرد.
محمدرضا سهامی، پدر شهید، سبک زندگی پسرش را اینگونه توضیح میدهد: «از 10سال پیش چنین رسمی داشت که هر ماه به مشهد و سالی یکبار به کربلا برود. چند سال بود که خودش هیئتی به نام هیئت بنَی راه انداخته بود. به عنوان داوطلب مدافع حرم ثبتنام کرد و عاشق این بود که افتخار شهادت در حرم حضرت زینب(س) نصیبش شود. پسرم تازه داشت ادامه تحصیل میداد و دانشجوی ترم سوم رشته حقوق بود اما دلش جای دیگری بود. به قول شهید حاجقاسم سلیمانی، اینها شهید زندگی کردهاند و بعد شهید شدهاند. سینا هم اگر جز این برایش اتفاق میافتاد باید شک میکردیم. پسرمان حقش شهادت بود.»
سینا معمولاً ساعت 5-4 صبح سر قرارش با سردار حاجیزاده حاضر میشد. پدر شهید با بیان اینکه پسرش با تمام محدودیتها عاشق کارش بود، میگوید: «همیشه سرحال به محل کارش میرفت. سهشنبه 20خرداد همه مقدمات نذری عیدغدیر هیئت را فراهم کرد. نان و سبزی و ماست و خیار و... خرید. با این وعده که شنبه برمیگردد تا نذرش را ادا کند، چهارشنبه خانه را ترک کرد. او در نخستین روز جنگ همراه با سردار حاجیزاده حدود ساعت 3 بامداد به شهادت رسید. جمعه ظهر به محل یگانشان رفتم و گفتند پسرم شهید شده اما پیکرش پس از ۱۵روز چشمانتظاری پیدا شد.»
پدر شهید از ارادت خاص سینا به حضرت رقیه(س) یاد میکند و میگوید: «سینا سر قرار عید غدیر نرسید و ما همراه دوستانش نذرش را ادا کردیم. پیکر فرزندم همراه سردار و همراهانش تشییع سراسری شد و دقیقاً سوم محرم، روزی که با عنوان روز حضرت رقیه(س) معروف است، در امامزاده زید که پیش از این شهیدی نداشت، در ورودی شبستان به خاک سپرده شد.»
شهید کیوان پیری
شهید کیوان پیری، دانشجوی مهندسی فناوری ایمنی سلامت محیطزیست در مرکز آموزش علمی-کاربردی آریاگچ پلدختر لرستان، صبح روز ۲۳ خردادماه در کنگاور به شهادت رسید.
کیوان پیری متولد سال ۱۳۶۷ و از کودکی اهل مسجد و بسیج بود. ایام محرم در خرمآباد بسیار ویژه برگزار میشود و جوانهای این شهر بسیار مقید به برگزاری مراسم عزای امامحسین(ع) هستند. حضور شهید پیری نیز در هیئتهای مذهبی پررنگ بود.
از سال ۹۲، جذب سپاه شد. تا همین اواخر در قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا(ص) بود. قبل از عید رفت به مجموعه هوافضا و از همان طریق به کرمانشاه اعزام گردید.
کیوان پیری در نخستین ساعات جنگ 12روزه در
۲۳ خرداد شهید شد و پیکرش به همراه چند شهید دیگر روز
۲۶ خرداد تشییع و به خاک سپرده شد. با آن که تشییع شهدا در بحبوحه جنگ بود و خرمآباد تا روزهای آخر جنگ هم بمباران شد و شهید داد، اما مردم زیادی برای تشییع پیکر شهدا آمده بودند. هیچ ترسی از دشمن نداشتند و شهدایشان را رهسپار خانه ابدی کردند.
شهید پیری یک فرزند پسر ۱۰ ساله به نام امیرطاها دارد که با شهادت بابا یکجور شوری در وجود این بچه به وجود آمد که انگار میخواهد راه پدرش را دنبال کند و هرگز مقابل دشمن سر خم نکند.
آرش پیری، برادر کوچکتر شهید کیوان پیری و عضو ارتش است.
برادر شهید در مورد تأثیر شهادت کیوان بر روحیهاش میگوید: «کیوان سپاهی بود و من ارتشی. این دو نیرو همیشه کنار هم و پشتیبان یکدیگر بودند. بعد از شهادت اخوی، احساس میکنم مسئولیت من به عنوان کسی که در ارتش خدمت میکند، سختتر شده است. در واقع دوست دارم راه برادرم را ادامه بدهم و نگذارم که سلاحش روی زمین بیفتد. دشمن فکر میکند با به شهادت رساندن کیوان و افرادی مثل او موفق میشود، ولی ما که هنوز هستیم و نفس میکشیم و راه این شهدا را ادامه
میدهیم.»
آرش پیری در مورد ویژگیهای ممتاز اخلاقی و راز شهادت برادرش خاطرنشان میکند:
«اگر از من بپرسند بارزترین خصوصیت اخلاقی شهید چه بود؟ میگویم آدم خوشاخلاقی بود و به صلهرحم خیلی اهمیت میداد... پدرمان یک عمر زحمت کشید و کار کرد تا نان حلال سر سفره خانوادهاش بیاورد. کیوان هم این صفت خوب را از پدر به ارث برده و همیشه سعی میکرد رزق حلال کسب کند. اخوی معتقد بود بهتر است کمتر دربیاورد تا اینکه نانش شبههناک باشد. سادهزیستی را رعایت میکرد و همین نان حلالی که خورده و با آن پرورش یافته بود، باعث شد تا سعادت شهادت را نصیب خودش کند. رزق حلال نردبان شهادت کیوان شد. برادرم ترسی از مرگ نداشت. به ولایتفقیه و خدمت به وطنش عرق خاصی داشت و نهایتاً هم جانش را در مسیر خدمت به همین کشور و مردم فدا کرد.»
شهید بهمن طاهری
شهید بهمن طاهری طلاوری دانشجوی حقوق دانشگاه پیام نور بود که ۲۸ سال از عمر شریفاش را در راه مجاهدت در پاسداری از خاک وطن در یگان پدافندی سپاه پاسداران سپری کرد و در ۲۴ خرداد ماه ۱۴۰۴ بر اثر برخورد پرتابه رژیم منحوس صهیونیستی در شهرستان آبادان به شهادت رسید.
شهید طاهری به علت اخلاق نیکو و مهربانی خاص خود محبوبیت خاصی در بین اقوام و مردم داشت که همین امر باعث شرکت آحاد مردم و دلتنگی شدید آنها در مراسم وداع با پیکر به خون غلتیدۀ وی شد.
مراسم باشکوه تشییع و خاکسپاری شهید مدافع وطن سرگرد پاسدار بهمن طاهری طلاوری در روز ۲۵ خرداد ماه در روستای طلاور شهرستان صیدون با حضور اقشار مختلف مردم برگزار شد. در این مراسم، جمعی از مسئولان امنیتی، انتظامی و سیاسی و مردم شریف استان خوزستان حضور داشته و بدون واهمه از تهدید ریزپرندههای رژیم صهیونیستی، مراسم باشکوهی بر پا داشتند.
در پیام وزیر علوم، تحقیقات و فناوری در پی شهادت بهمن طاهری طلاوری آمده است:
«شهادت مظلومانه جناب آقای بهمن طاهری طلاوری، دانشجوی محترم رشته حقوق دانشگاه پیام نور در حمله رژیمِ منحوسِ صهیونی را به خانواده عزادار، دوستان و آشنایان این شهید والامقام تسلیت عرض میکنم.
ایرانِ عزیز، این روزها داغدار مردان و زنان و کودکانِ بیگناهی است که جرمشان ایرانی بودن است.
برای داغداران این مصیبت، به ویژه خاندان محترم طاهری طلاوری، از حضرت حق صبر و اجر خواهانم.»
شهید عزیز سیفی
شهید عزیز سیفی آوارسین متولد 1359 و دانشجوی رشته حقوق مرکز آموزش علمی-کاربردی فاتب تهران شرق بود که در 25 خرداد 1404 به شهادت رسید. پسرش امیر حسین حدود 7ساله و دخترش حانیه خانوم 13 ساله است و به کلاس هفتم میرود.
شهید سیفی سرهنگ تمام در ستاد فرماندهی فاتح بود. دکترای روانشناسی داشت و برای وکالت هم داشت میخواند و استاد دانشگاه هم بود.
در فراجا و در ستاد فرماندهی تهران بزرگ بود. پنج شش دقیقه قبل از شهادتش آمد از اتاقش بیرون و رفت طبقه پایین و یک لباسی به یکی از همکارانش داد، گفت: یادگاری این را از من داشته باش. گفته بود: حلالم کنید. من عاشق شهادتم. دوستانش میگفتند: تو که کاری نکردی. ما که از تو بدی ندیدیم. ای کاش تو پیش ما بمانی تا یک رئیس دیگر نیاید. گریه کرد و گفت: سردار ربانی مگر میدانست که میرود. میخواستند با اصرار پایین نگهش دارند اما میگفت: من میخواهم بروم در اتاق خودم شهید بشوم. اگرم خواستند بزنند، شهادت در اتاق خودم باشد. در حمله هوائی به محل کارش به شهادت رسید.
شهادت را دوست داشت. میگفت: دوست ندارم با تصادف و مریضی بمیرم. انشاءالله که خداوند قسمت کند شهید بشویم.
مردمی بود. به درد مردم و مشکلات مردم رسیدگی میکرد. تا آن جایی که میتوانست پروندههای مردم را به سرعت حل و فصل میکرد. بیشتر مردمی که پیشاش بودند، از وی راضی بودند و دعایش میکردند.
عاشق کتاب و درس خواندن بود و به همه میگفت: در این دنیای هزار رنگ، تنها کسی که میتواند رفیقات باشد، کتابات است. میگفت: این همه رفیق و دوست کنار من هستند ولی از همهشان تأثیرگذارتر در زندگی من، کتابهای من هستند. میگفت: کتاب یک فکر خوبی به آدم میدهد. عین یک غذا میماند که میتواند آدم را سیر کند.
دو طرف خانهشان کتابخانه است. میگفت: تمام اینها راهنمای زندگی من هستند.