نشانههای عفیف بودن در رفتارهای خود و دیگران
روحالله شهریاری
عفت به عنوان یکی از برجستهترین فضائل اخلاقی، جایگاهی رفیع و ارزشمند دارد. این فضیلت که از نور فطرت الهی انسان نشأت میگیرد، دارای نشانههای متعددی در ساحتهای مختلف زندگی انسان است. نشانههای انسان عفیف را میتوان در جلوههای مختلف زیست او مشاهده کرد.
مهمترین علامتهای انسان عفیف عبارتند از:
الف) نشانهها و نمودهای بیرونی انسان عفیف
این نشانهها شامل تمامی نمودهای عینی و قابل مشاهده عفت است که در تعامل فرد با دنیای خارج و از طریق حواس و اعضای بدنش بروز میکند به طوری که این موارد توسط دیگران قابل درک هستند.
1. کنترل نگاه (فروگرفتن چشم):
کنترل نگاه اولین و مهمترین نشانه عفت است، چرا که نگاههای حرام میتواند زمینهساز گناهان بزرگتر شود. فرد عفیف از نگاههای آلوده پرهیز میکند. در قرآن کریم کنترل نگاه از مؤمنان (اعم از زن و مرد) خواسته شده است و در توصیهای خطاب به مردان فرموده است: «به مردان باایمان بگو دیدگان خود را [از نگاه به نامحرمان] فروگیرند و شرمگاه خود را حفظ کنند. این برای آنها پاکیزهتر است. همانا خدا به آنچه میکنند آگاه است.»(1) در آیه بعد به زنان نیز توصیهای مشابه کرده و به کنترل نگاه دستور داده است.(2)
پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) در بیانی عدم کنترل نگاه را تیر مسموم از جانب شیطان دانسته است:« النَّظْرَهُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ مَسْمُومٌ.»(3) این توصیه و توصیه قرآن نشان میدهد که انسان عفیف از نگاه تیز و هیز پرهیز میکند زیرا آن را عاملی برای تحریک میداند که انسان را به منکرات و فحشاء سوق میدهد. بر همین اساس است که عفیف نسبت به نامحرم از زن و مرد چشم فرو میبندد.
2.کنترل گفتار:
فرد عفیف در گفتار خود از هرگونه سخن تحریکآمیز، نرمگویی با نامحرم، غیبت، دروغ و فحش پرهیز میکند. او همواره زبانش را به گفتار شایسته و مفید میگرداند. کنترل نحوه و نوع گفتار اقلا در برخی مظاهر آن، که در ارتباط با غریزه جنسی است در زنان بیشتر نیاز به رعایت دارد زیرا مردان به سخن زنان تحریک میشوند و موجبات اذیت و آزار زنان فراهم میآید؛ از همینرو نشانه زنان عفیف آن است که از هرگونه سخنان تحریکآمیز پرهیز میکنند.
قرآن کریم فرموده است: «پس به ناز سخن مگویید تا آن کسی که در دلش بیماری است طمع نکند و سخن شایسته بگویید.»(4)
البته کنترل گفتار تنها مربوط به گفتارهای جنسی نیست بلکه از آنجا که عفت مفهومی عام و فراگیر است، پرهیز از هرگونه زشتگویی در زبان از نشانههای انسان عفیف است. امیرالمؤمنین(ع) فرموده است: «إیّاکَ وَ ما یُسْتَهْجَنُ مِنَ الْکَلامِ؛ از سخن زشت و زننده بپرهیز.»(5)
۳. پاکدامنی جنسی و اجتناب از فحشا:
این نشانه، به حفظ دامان از هرگونه عمل حرام جنسی و کارهای خارج از چارچوب شرع و اخلاق اشاره دارد. شخص عفیف، شهوت خود را به طور کامل تحت فرمان عقل و شرع درمیآورد. دوری از انواع گناهان جنسی مانند زنا، لواط، برهنگی عورت و اعضای جنسی و خودارضائی از جمله ابعاد این نشانه است. در قرآن کریم درباره مؤمنان فرموده است: «و کسانی که دامان خود را [از بیعفتی] نگه میدارند، مگر بر همسران خود یا کنیزانشان که در این صورت [نگهداری] بر آنان ایرادی نیست.»(6)
امیرالمؤمنین(ع)درباره بزرگی و والایی این رفتار فرموده است: «مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِیدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْرًا مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ، پاداش مجاهدی که در راه خدا به شهادت میرسد، از کسی که توانایی بر گناه دارد ولی عفت میورزد، بزرگتر نیست.» (7)
4. حجاب و پوشش مناسب:
حجاب، تجسم عینی و بیرونی عفت درونی است. این پوشش نمادی از حریم داری و شخصیت والای انسانی است که فرد را از نگاههای آلوده مصون میدارد. فرد عفیف به پوشاندن آنچه از اعضای بدن که باید از نامحرم پوشیده شود، میپردازد. قرآن کریم فرموده است: «و باید روسریهای خود را بر گریبانهای خود بیفکنند.»(8) امیرمؤمنان علی(ع) نیز فرموده است: «وَاکْفُفْ عَلَیْهِنَّ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ بِحِجَابِکَ إِیَّاهُنَّ؛ زنان را با حجاب از نگاه نامحرمان حفظ کن.»(9)
5. پرهیز از اختلاط غیرضروری و بیضابطه:
یکی از نشانههای فرد عفیف آن است که در معاشرت و رفت و آمدها از حضور در محیطها و موقعیتهایی که منجر به اختلاط بیضابطه یا غیرضرور با نامحرم میشود، اجتناب میکند. قرآن کریم به این حقیقت اشاره کرده و فرموده است: «هنگامی که موسی به آب مدین رسید، گروهی از مردم را بر آن یافت که دامهایشان را آب میدادند و غیر آنان دو زن را دید که [دامهایشان را از رفتن به سوی آب] باز میدارند.»(10)
در این آیه اشاره فرموده که دختران شعیب از اختلاط با مردان پرهیز کرده و گله خود را در کناری دور از دیگران نگه داشته بودند. حضرت صدیقه طاهره نیز در بیانی فرموده است: «خَیْرٌ لِلنِّسَاءِ أَنْ لَا یَرَیْنَ الرِّجَالَ وَ لَا یَرَاهُنَّ الرِّجَالُ؛ بهترین حالت برای زنان این است که (در صورت امکان) مردان بیگانه را نبینند و دیده
نشوند.»(11)
6. اجتناب از حرکات تحریکآمیز در اعضا و جوارح:
این نشانه، به کنترل اعضا و جوارح اشاره دارد تا حرکتی انجام ندهد که باعث جلب توجه یا آشکار شدن زینت شود. از نظر قرآن، زن و مرد عفیف از هرگونه حرکات تحریکآمیز که دیگران را به سوی اذیت و آزار ترغیب و تشویق کند، اجتناب میکنند؛ چنانکه میفرماید: «و آنقدر پای به زمین نکوبند که زینتهای پنهانشان شناخته شود.» (12)
7. عفت در خوراک:
انسان عفیف، حتی در خوردن و آشامیدن نیز حد اعتدال را رعایت میکند و از پرخوری و اسراف پرهیز دارد. از همین جهت است که امیرالمؤمنین(ع) برترین عبادت را عفت در شکم و شهوت دانسته است: «أَفْضَلُ الْعِبَادَهِ عِفَّهُ الْبَطْنِ وَالْفَرْجِ؛ برترین عبادت، عفت شکم و شهوت است.» (13)
8. پرهیز از خودآرایی:
فرد عفیف، زیباییهای خود را برای نامحرم آشکار نمیکند. مردان و زنان عفیف از هر گونه خودآرایی و تبرج و برجستهسازی بدن خویش اجتناب میکنند؛ آنان اجازه نمیدهند تا حریم حرمتها شکسته شود و پاکدامنی و پاکی از دست برود. قرآن به این حقیقت به نحو ظریفی تحت عنوان تبرج و خودنمایی اشاره شده و فرموده است: «و در خانههای خود بمانید و همچون دوران جاهلیت نخستین [در میان مردم] ظاهر نشوید.» (14)
ب) نشانهها و نمودهای درونی عفت
نمودهای درونی عفت، شامل افعال جوانحی یا ملکاتی است که نشانه و علامت فرد عفیف است. به تعبیر دقیقتر این بخش به نشانههای غیرملموس و بنیادینتر عفت میپردازد که مربوط به افعال درونی و خلقیات است. این نشانهها اگر چه ممکن است در نهایت به رفتار منجر شوند یا مظاهر آن در رفتار دیده شوند اما ریشه در نیت، نگرش و عواطف فرد دارند. همان طور که نشانههای بیرونی ممکن است از ملکات سرچشمه گرفته باشند.
1. قناعت و مناعت طبع:
مناعت طبع یکی از فضائلی است که فرد را از درون به سمت کنترل رفتارهای بیرونی هدایت میکند و او را از انجام بسیاری از امور زشت و منافی عفت پرهیز میدهد. به عنوان یک مصداق بیرونی از این نشانه، انسان عفیف با وجود نیازمندی، هرگز دست تمنا به سوی دیگران دراز نمیکند. در قرآن کریم فرموده است: «[اين صدقات] براى آن [دسته از] نيازمندانى است كه در راه خدا فروماندهاند و نمىتوانند [براى تأمين هزينه زندگى] در زمين سفر كنند. از شدّت خويشتندارى و عزت نفس، فرد بىاطلاع، آنان را توانگر مىپندارد.»(15)
این بیان نشان میدهد انسان عفیف در رفتارهای اقتصادی، خودتحقیری را نمیپذیرد و به خود اجازه نمیدهد دست به سوی دیگران دراز کند تا مشکل اقتصادی و نیازهای ابتدائی خویش را برطرف سازد. در بیانی امیرالمؤمنین به این حقیقت اشاره کرده و فرموده است: «العَفافُ زِینَهًُْ الفَقْرِ؛ عفت، زینت فقر است.» (16)
2. پاکی دل از طمع و بدخواهی:
انسان عفیف کسی است که قلب خود را از احساسات پلیدی مانند کینه، بدخواهی و حسد نسبت به دیگران پاک کرده است. در روایتی آمده است: «أَفضَلُ العَفافِ اِصطِناعُ النَّفسِ عَنِ الأَعراضِ وَ المَطامِعِ؛ برترین عفت، نگهداری نفس از [تجاوز به] آبروی مردم و حرص ورزیدن به مال آنان است.»(17)
3. کنترل محبت و دلبستگی:
انسان عفیف، قلب خود را از دلبستگیهای افراطی و نابجا به غیر خدا حفظ میکند و اجازه نمیدهد محبتهای دنیوی، کنترل کامل وجودش را در دست گیرد. امام صادق(ع) در تفسیر آیه «وَ الَّذینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ»(18)، فرمودند: حَافِظُوهَا مِنْ أَنْ تُورِدُوهَا غَیْرَ مَوَارِدِهَا؛ آن را [دل و دامن خود] از اینکه در غیر جایگاهش وارد کنید، حفظ نمایید.(19)
4. عفت در اندیشه و عاطفه:
ریشه همه ابعاد عفت، کنترل فکر، خیال و احساسات است. چون فکر و خیال و عواطف و احساسات مقدمه همه رفتارها و اعمال هستند. از همین جهت فرد عفیف اجازه نمیدهد خطورات شیطانی و فکرهای گناه آلود در ذهن و قلبش جولان دهد. امیرالمؤمنین(ع) فرموده است: «صِیَامُ الْقَلْبِ عَنِ الْفِکْرِ فِی الْآثَامِ أَفْضَلُ مِنْ صِیَامِ الْمَرْءِ عَنِ الطَّعَامِ؛ روزه دل از اندیشه گناه، برتر از روزه خوردن از غذاست.»(20) در بیان دیگری فرموده است: «مَنْ کَثُرَ فِکْرُهُ فِی الْمَعَاصِی دَعَتْهُ إِلَیْهَا؛ آن که در گناهان بسیار اندیشه کند، به سوی آن کشیده میشود.»(21)
نتیجه:
عفت به عنوان فضیلتی بنیادین، دارای نشانههای متعدد درونی و بیرونی است. از مهمترین نمودهای عینی آن میتوان به کنترل نگاه، حفظ گفتار، پاکدامنی جنسی، رعایت حجاب و پوشش مناسب، پرهیز از اختلاط غیرضرور و بیضابطه، اجتناب از حرکات تحریکآمیز، عفت در خوراک و پرهیز از خودآرایی اشاره کرد. در بُعد درونی نیز این فضیلت با قناعت، پاکی دل از طمع و بدخواهی، کنترل محبتهای نابجا و عفت در اندیشه و عاطفه تجلی مییابد. این نشانهها در کنار هم، شخصیت فرد عفیف را شکل میدهند.
منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. اکبری، محمود، عفت و پاکدامنی در اسلام، قم، فتیان، 1395.
2. اخوی، رضا، زلال عفت، بهار دلها، قم، ۱۳۸۸ش.
پینوشتها:
1. نور، آیه 30. 2. همان، آیه 31. 3. متقی هندی، کنزالعمال، بیروت، مؤسسه الرساله، 1413ق، ج۵، ص۲۳۴. 4. احزاب، آیه ۳۲. 5.تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم، مصحح: سیدمهدی رجایی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ دوم، 1410 ق، ح۲۵۴۱. 6. مؤمنون، آیات ۵-۷. 7. سیدرضی، نهجالبلاغه، مصحح: صبحی صالح، قم، هجرت، 1414ق، حکمت ۴۷۴. 8. نور، آیه ۳۱. 9. سید رضی، همان. نامه ۳۱. 10. قصص، آیه ۲۳. 11. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دارالاحیاء، 1403ق، ج۴۳، ص ۵۴. 12. نور، آیه ۳۱. 13.کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق: غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1407ق، ج۲، ص ۷۹. 14.احزاب، آیه ۳۳. 15. بقره، آیه ۲۷۳. 16. تمیمی آمدی، همان، ص۳۵۲. 17. همان، ح ۴۵۵۱. 18. مؤمنون، آیه ۵. 19. کلینی، همان، ج ۵، ص ۵۴۰. 20. تمیمی آمدی، همان، ح ۵۷۶۲. 21. همان، ح 8561.