آسيبشناسي عرفانهای نوظهور(4)
امام صادق(ع) و مرد خارقالعاده(زلال بصیرت)
آن داستان را همه شما شنيدهايد كه روزي امام صادق(ع) وارد مسجدي شدند و ديدند جمعيتي دور يک نفر جمع شدهاند. پرسيدند چه خبر است؟ گفتند انسان عجيبي است و کارهاي خيلي فوقالعادهاي انجام ميدهد و مردم او را تماشا ميکنند. حضرت رفتند جلو تا ببينند او چه کار ميکند. هر کسي هر چه در دستش ميگرفت و به آن شخص نشان ميداد، ميگفت در دستش چيست. حضرت دستشان را بستند و جلو آوردند و گفتند در دست من چيست. او فكري كرد و در صورت حضرت نگاه کرد. دوباره نگاه كرد. امام پرسيد چرا نميگويي؟ نميداني؟ گفت ميدانم؛ تعجب ميکنم که شما چگونه به اين دسترسي پيدا کردهايد؟ گفتند: چه ميبيني؟ گفت آنچه در عالم بوده است، همه چيز سرجاي خودش است. در جزيرهاي پرندهاي يک جفت تخم گذاشته بود كه يکي از آنها نيست. حتما در دست شما همان تخم پرنده است و من تعجب ميکنم شما با آن جزيره چه ارتباطي داشتيد و چگونه توانستيد آن تخم را از آنجا برداريد. حضرت دستشان را باز کردند و مردم ديدند درست است. بعد حضرت به او فرمودند: چه کار کردي که اين قدرت را پيدا کردي؟ گفت: بنا گذاشتم آنچه دلم ميخواهد، مخالفت کنم و من هر چه دلم خواست، مخالفت کردم. امام فرمودند: دلت ميخواهد مسلمان شوي؟ گفت: نه. فرمودند: بنا شد هر چه دلت نميخواهد عمل کني. آن شخص محکوم شد و بالاخره اسلام را به او عرضه کردند و مسلمان شد. بعد که مسلمان شد، ديگر نتوانست آن كارهاي عجيب را انجام دهد. گفت: عجب کاري کرديم! آمديم دين حقي را پذيرفتيم و خداپرست شديم، آنچه را هم كه داشتيم، از دست داديم. حضرت فرمودند: بله، تا به حال، مزد زحمتهايي را كه کشيده بودي خدا در همين دنيا ميداد، از اين به بعد هر چه زحمت بکشي، براي آخرتت ذخيره ميشود و نتيجه ابدي خواهد داشت. آيا به اين راضي هستي؟ گفت: اگر اينگونه است، راضي هستم. منظور اين است که خداي متعال در انسان چنان استعدادي قرار داده است كه ميتواند ورزشي کند و نتايجي هم از آن بگيرد؛ اما خدا انسان را نيافريده است که فقط بگويد در دست تو چيست.
كار براي رضاي خدا
خدا ما را براي چه آفريده است؟ ما را آفريده است که به مقام خلافت الهي برسيم؛ مقامي که اسمش قرب خداست؛ اسمش جوار خداست. اينکه ميگوييم فلاني به جوار الهي نايل شد، شايد به معنايش توجه نداريم؛ جوار يعني همسايگي و جار يعني همسايه؛ خداوند آدمي را آفريده است که همسايه خدا شود. اگر از راه دين درست پيروي کرد، به آن جايگاه ميرسد؛ اما اگر به راه دين نرفت، هر زحمتي بکشد، خدا مزدش را ضايع نميکند و در همين دنيا مزدش را ميدهد، اما ديگر در آخرت خبري از پاداش نيست؛ وقتي آنجا بگويد پس پاداش کار خوب من چه شد؟ ميگويند اين کار خوب را براي چه انجام دادي؟ اين مضمون روايت است كه کساني در قيامت ميگويند خدايا ما چقدر کارهاي خوب کرديم، پس چرا اينجا دستمان خالي است. جواب داده ميشود شما اين کار را کرديد که اسمتان را مردم ببرند، از شما تعريف کنند و به شما احترام بگذارند؛ آنها هم احترام گذاشتند؛ ديگر چه ميخواهيد؟ آن کاري که براي خدا انجام داديد کدام بود؟ آنچه را براي او کرديد، آنجا مزدش را ميگيريد؛ آنچه را براي دلتان انجام داديد، دلتان راضي شد و اگر هم براي مردم آن كار را کرديد، مردم هم احترامتان کردند. فرض کنيد مانند اشخاص روحاني دستتان را هم بوسيدند، آنگاه چه ميگوييد؟ براي شما شعار هم بدهند يار امام خوش آمد، ديگر چه ميگوييد؟ اگر كارهايتان را براي اينها ميخواستيد، اينها انجام شد؛ اما کي براي خدا کار کرديد؟ اگر جايي فحشتان دادند، اما خدا راضي بود، حاضر بوديد فحش را بخريد تا خدا راضي باشد؟ آنوقت معلوم ميشود براي خدا کار کرديد يا خير؛ ولي تا زماني كه مردم به شما احترام ميگذارند و به شما پول ميدهند و شما هم مزدتان را ميگيريد، دنبال چه ميگرديد؟ به هرحال، خداوند چنين ظرفيتي را در انسان قرار داده است.
انگيزههاي پيروي از عرفانهاي نوظهور
چه انگيزهاي سبب ميشود افرادي چنين رياضتها و سختيهايي را تحمل كنند؛ تحمل بعضي از اين رياضتها خيلي مشکل است. ما ميخواهيم يک ماه رمضان روزه بگيريم ـ با مقدمات و مؤخراتش ـ شب تا سحر هرچه دلمان ميخواهد ميخوريم و ميآشاميم و داروهاي تقويتي هم استفاده ميکنيم که ميخواهيم ده يا دوازده ساعت غذا نخوريم؛ ولي اين مرتاضان هند واقعا زحمتها و گرسنگيهاي طاقتفرسايي ميکشند که اصلا براي ما قابل تصور نيست. حرکتها، رفتارها و زندگيشان بسيار عجيب است. چه انگيزهاي پيدا ميشود که اين کارها را انجام دهند؟ پرداختن به اين موضوع نيازمند بحثي طولاني است و در واقع، براي اين کارها چند نوع انگيزه مطرح است. اما آنچه بيش از همه مهم است اينکه جوانهاي ما در پي چه هستند؟
از ديرباز کساني که روشهاي درويشي و تصوف و مانند اينها را انتخاب ميکردند و مدتي هم رياضت ميکشيدند همه به دنبال هوس نبودند؛ بلکه در ميان آنها هم کساني بودند که واقعاً زحمتها و رياضتهايي ميکشيدند و صرفا در پي گذاشتن سبيل و گفتن يا هو و يا مدد نبودند. يکي از عواملي که آنها را به اين کارها واميداشت اين بود که ميديدند مسئله دين و شريعت بهگونهاي است که انسان وقتي صبح از خواب بلند ميشود تا شب که ميخوابد، بايد بهطور دائم حواسش جمع باشد كه به چه چيزهايي نگاه كند و به چه چيزهايي نگاه نكند، چه چيزي بخورد و چه چيزي نخورد، به کجا برود و به کجا نرود، به چه چيزي دست بزند و به چه چيزي دست نزند؛ انسان بهطور دائم احساس ميکند تحت فشار است؛ اما اگر بگويند ده يا چهل روز كاري را انجام بده، ميگويد تلاشي ميكنم و بعد هم هر چه دلم خواست، همان را انجام ميدهم. به اينها اينگونه القا ميشود که وقتي يک برنامه چهلروزه، ششماهه يا يكسالهاي انجام ميدهيد، کمالاتي پيدا ميکنيد، بيمه ميشويد و دنيايتان هم تأمين ميشود. براي مثال، به مقاماتي ميرسيد و اطلاعاتي هم پيدا ميکنيد؛ اما اين براي مدت محدودي است. ميگويند اگر بخواهيم دستور شريعت را اجرا کنيم، از ابتدا که به تکليف ميرسيم تا روزي که ما را در قبر ميگذارند، بايد دائما ببينيم چه چيزي حلال و چه چيزي حرام است؛ جانمان به لب ميرسد. اينکه «برو چهل روز يا شش ماه يا يكسال زحمت بکش و بقيه عمر را راحت باش»يکي از دامهاي شيطان است. آنوقت آنها از اين فرصت سوءاستفاده ميکنند و افراد را به عوالمي ميکشانند و به آنها القا ميکنند که وقتي اين کارها را انجام داديد، ديگر نياز نيست عبادت كنيد؛ از شما نماز و ديگر تکاليف را نميخواهند؛ آنها براي شما مباح ميشود. آنگاه ميگوييد مدتي زحمت کشيدم، اما ديگر راحت شدم؛ اين يکي از انگيزههاست؛ بهويژه وقتي به اسم انجام مناسک و برنامههاي عرفاني، در کنارش چيزهاي دلخوشکنندهاي هم باشد. براي مثال، مجالسي است که انسان با کساني که دوست دارد با آنها بنشيند ـ همجنس يا غيرهمجنس ـ در اين محافل مقدس عرفاني و صوفيگري! احيانا دستي برآرد، پايي بيفشاند، سرودي بخواند، مصافحهاي بکند، کسي را در بغل بگيرد؛ وقتي اينها ضميمهاش باشد، چاشنيهاي خوبي است كه هم عارف ميشويم، هم به مقامات ميرسيم و هم به چيزهاي دلخواهمان ميرسيم! اگر از اول ميگفتند که لزومي ندارد به احکام شرع عمل کنيد و راه ديگري وجود دارد، خيال انسان راحت ميشود؛ ميگويند آن راه دين براي دينداران است كه سينه بزنند، مسجد بروند و روضه بخوانند و گريه کنند؛ اما راه ديگري هست كه يکجا مينشينند و با مراقبه و خلسه به مقامات و کمالات ميرسند و از همه هم برتر است! اين انگيزههاي شيطاني است که باعث ميشود کساني به جاي دين، به دنبال اينگونه عرفانها بروند.
سخنرانی آيتالله مصباح یزدی (دام عزه) در همايش سراسري آسيبشناسي فرقههاي نوظهور؛ قم؛ 5/8/89
زلال بصیرت در دهه آخر صفر روزهای فرد منتشر میشود.