منشأ پیدایش ماجرای فدک
فدک محلی است که در 160 کیلومتری مدینه واقع شده است.(1) این محل ابتدا متعلق به یهودیان بود و نخلستانهای بسیاری داشت که به گفته برخی بهاندازه نخلستانهای کوفه بود.(2) بنابراین ازنظر اقتصادی اهمیت فراوان داشت.
یهودیان فدک با یهودیان خیبر ضدمسلمانان کارشکنی میکردند. آنها عامل بسیاری از تحرکات علیه مسلمانان بودند، ازجمله مشرکان مکه را تحریک کردند و جنگ احزاب را رقم زدند. پس از صلح حدیبیه، به دلیل آتشبس دهساله، بین مسلمانان و مشرکان مکه، یهودیان دیگر نمیتوانستند مشرکان را تحریک کنند، بنابراین خود اقدام به مقابله کردند و با ساماندهی نیروهای خود قصد حمله به مدینه را داشتند که مسلمانان پیش از حمله آنها، اقدامی پیشگیرانه انجام داده و خیبر را تصرف کردند. یهودیان فدک که شکست خیبریان را دیدند و مشاهده کردند که آنها با آنهمه عظمت شکست خوردند، ادامه جنگ را به صلاح ندانسته و بدون ایجاد درگیری خدمت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) رسیده و تسلیم شدند. بنابراین برخلاف خیبر، بدون جنگ و درگیری فتح شد و آنها صلحنامهای نوشتند.(3)
فدک، ملک شخصی پیامبر(ص)
بنابر آموزهای اسلامی که در بین علمای شیعه و اهلسنت مورد توافق است؛ اموالی که بدون جنگ به دست مسلمانان میافتد «فیء» نامیده شده و ملک خالص شخص پیامبر میشود و اختیار آن با حضرت است و هرگونه صلاحدید، در مورد آن تصمیم میگیرد و آن را به هرکس که خود صلاح دانست اهدا میکند.(4) اما پیامبر کسی نیست که از چنین اموالی برای دنیای خود سرمایهگذاری کند و یا در اختیار کسی قرار دهد که به دنبال آباد کردن دنیای خود و بچههایش باشد. این بود که حضرت به دنبال فرصتی میگشت که بهترین تصمیم را در مورد فدک بگیرد. تا اینکه آیه «وَآت ذَا القُربی حَقَّه»(5) نازل شد. بسیاری از مفسران شیعه و اهلسنت در تفسیر این آیه نوشتهاند: هنگامی که این آیه نازل شد، پیامبر فدک را به دختر گرامیشان حضرت زهرای مرضیه(س) بخشیدند.(6) به گواهی تاریخ در عهد رسول خدا، فدک در اختیار حضرت فاطمه بود و کشاورزان، باغداران و کارگران از سوی ایشان در فدک به کار مشغول بودند.(7)
این بخشش بهترین کاری بود که پیامبر در مورد این زمین میتوانست انجام دهد؛ زیرا زمین در اختیار کسی قرار میگرفت که لباس عروسی خود را آنهم در شب عروسی به فقیر بخشید بود، در آن شب فقیرى بر در خانه حضرت آمد و اظهار نیاز کرد و گفت: اى اهل خانه! گرسنه و عریانم! به من غذا داده و لباسی برای پوشیدن به من بدهید. زهرای مرضیه از غذاى عروسى براى آن فقیر کنار گذاشت و لباس جدید خود را از تن بیرون آورد و همان لباس قدیمى را بر تن کرد و غذا و لباس را به فقیر بخشید و آنگاه فرمود: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»؛(8) «به نیکى نمیرسید، مگر زمانى که ازآنچه دوست دارید، انفاق کنید.»(9) در بیماری امام حسن و امام حسین(ع) فاطمه زهرا(س)، امیرالمؤمنین علی(ع) و فضه نذر کردند که اگر آنها بهبود پیدا کردند، روزه بگیرند. بچهها بهبودی یافتند و اثری از کسالت باقی نماند. هنگام افطار، سائل، یتیم و اسیری آمدند و اهلبیت با آنکه روزه بودند و بهجز افطار چیز دیگری در خانه نداشتند افطار خود را به آنها دادند و خود با آب افطار کردند. در این هنگام جبرئیل با سوره دهر بر آن حضرت نازل شد.(10)
آیا کسی که اینگونه انفاق و بلکه بالاتر ایثار میکند فدک را صرف هزینههای شخصی میکند؟ فاطمه زهرا(س) دختر همان بانوی سرمایهداری است که تمام ثروت خود را صرف اسلام کرد و در این اوضاع اسفناک که بنیهاشم با رنجهای فراوانی مواجه شدند این داراییهای حضرت خدیجه(س) بود که از شکست حتمی آنان جلوگیری کرد؛ زیرا مهم برای حضرت در درجه اول دین و امور معنوی بود و بذل مال برای جلوگیری از فروپاشی دین و تثبیت آن، هدر دادن مال محسوب نمیشد چون به دارایی دنیوی به عنوان فرصتی برای توشه اخروی مینگریستند. حبس مال و عدم انفاق آن در این مسیر ازنظر این بانوی بزرگ اسلام کاری بسیار ناجوانمردانه به شمار میرفت.بدیهی است سیره حضرت زهرا(س) نیز همین بود. حضرت پیش از این با هدیه لباس عروسی خود قله ایثار را فتح کرده بود و هنگامی که پیامبر در مورد آن لباس جویا شدند، استناد به روش مادرشان حضرت خدیجه کردند.(11)
پیش از آن مشرکین مکه به تصور اینکه اگر بنیهاشم را در تحریم اقتصادی قرار دهند شیرازه رسالت محمدی از هم گسسته خواهد شد، در دارالندوه اجتماع کرده و پیمانی ننگین را نگاشتند تا هرگونه معامله و دادوستد با بنیهاشم را منع کنند(12) اتفاقاً خوف دستگاه خلافت بعد از پیامبر نیز این بود که با صرف کل داراییهای حضرت، آب رفته به جوی برگردد، از اینرو آنان که تجربه حضرت خدیجه را داشتند به پاک کردن صورتمسئله و مصادره اموال روی آوردند و اقدام به غصب فدک کردند.(13)
نتیجهگیری
بنابر مطالب فوق، فدک ملک شخصی خود پیامبر بود، زیرا بدون جنگ و خونریزی به دست مسلمانان افتاده بود، پیامبر که حتی از ملک شخصی نیز استفاده مادی نمیکند این ملک را به کسی بخشید که میدانست همه آن صرف امور خیریه خواهد شد و او کسی نبود جز فاطمه زهرا(س) که در ایثار زبانزد خاص و عام بود و حتی لباس عروسی خود را به فقیر بخشید.
پینوشتها:
1. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، بیروت، دار صادر، چاپ دوم،1995 میلادی، ج 4، ص 238
2. شرح نهجالبلاغه، ابن ابیالحدید، (م 656 ق)، انتشارات کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، 1404 ق، ج 1،ص 236
3. طبری، تاریخ الأمم و الملوک، أبو جعفر محمد بن جریر الطبری (م 310)، تحقیق محمد أبوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ط الثانیه، 1967، ج 3، ص 15؛ الکامل فی التاریخ، عزالدین أبوالحسن على بن ابىالکرم المعروف بابن الأثیر (م 630)، بیروت، دار صادر- دار بیروت، 1385/1965. ج 2، ص 225؛ حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ۱۹۹۵ م، ج ۴، ص ۲۳۸.
4. رازی، فخر، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، دار احیاء التراث، ۱۴۲۰ ق، چاپ سوم، ج ۲۹، ص ۵۰۶؛ علامه طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1417 ق، ج ۱۹، ص ۲۰۳.
5. اسراء، آیه 62.
6. مجمعالبیان، طبرسی، فضل بن حسن، تهران، ناصرخسرو، 1372 ش، ج 8، ص 478؛ الدرالمنثور، سیوطی، جلالالدین، دارالمعرفه للطباعه و النشر، بیروت، بیتا، ج 2، ص 158؛ ج 5، ص 273؛ شواهدالتنزیل، حاکم حسکانی، عبدالله، مؤسسه الطبع و النشر، تهران، 1411 ق، ص 262.
7. شیخ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، نشر مرتضی، مشهد، 1403 ق، چاپ اول، ج 1، ص 91
8. آلعمران، آیه 92
9. صفوری (م 894 ق)، عبدالرحمن بن عبدالسلام، نزهه المجالس، مصر، المطبعه الکاستلیه، 1283 ق، ج 2، ص 175؛ شوشتری (م 1019)، قاضى نورالله، إحقاق الحق ، قم، مکتبه آیتالله المرعشى النجفى، چاپ اوّل، 1409 ق، ج10، ص 401.
10. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، بیروت، مؤسسه الاعلمی، چاپ دوم، ۱۳۹۰ ق، ج 20، ص 126؛ زمخشری، محمود، الکشاف، قم، نشر البلاغه، ۱۴۱۵ ق، ج 4، ص 670
11. ریاحین الشریعه، محلاتی، ذبیحالله، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1396 ش، ج 1، ص 72.
12. سیره ابن هشام، عبد الملک بن هشام الحمیرى المعافرى (م 218)، السیره النبویه، تحقیق مصطفى السقا و ابراهیم الأبیارى و عبد الحفیظ شلبى، بیروت، دارالمعرفه، بىتا، ج 1، ص 354.
13. شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق و تصحیح علیاکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1361 ش، ج ۱، ص ۵۴۳؛ مرحوم شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، المقنعه، قم، مؤسسه النشرالاسلامی، 1410 ق، شیخ، صص ۲۸۹ و ۲۹۰.
مصطفی محسنی