وقتی «دانشگاه» را با «صحنه نمایش» اشتباه میگیرند!
انتشار ویدیویی از مراسم جشن فارغالتحصیلی یکی از دانشجویان دانشکده روانشناسی دانشگاه آزاد بابل که به عنوان بازیگر سینما و تلویزیون نیز شناخته میشود، واکنشهای زیادی در شبکههای اجتماعی به راه انداخت. در فیلمی که در پلتفرمهای مختلف دست به دست میشود، بازیگر شناخته شده سینما و تلویزیون در میان جمعی از همراهان و حضور تعدادی بادیگارد وارد دانشگاه میشود تا در یک مراسم شرکت کند. مراسمی که قرار بود علمی باشد، اما به سرعت رنگی از تشریفات به خود گرفت؛ فضائی که بیش از آنکه یادآور محیط دانشگاه باشد، شبیه به صحنهای از یک برنامه تبلیغاتی یا نهایتا یادآور برنامه مردان آهنین بود!
اینکه بازیگرها به دنبال تحصیل بروند اتفاق مثبتی است اما انتشار ویدیویی که توضیحات آن ذکر شد، پرسشهایی را هم مطرح میکند؛ اینکه چرا باید یک جلسه علمی با این میزانسن نمایشی و تشریفات برگزار شود؟ آیا همه دانشجویان چنین امکانی دارند؟ اساساً دانشگاه چه نسبتی با چنین صحنهآراییهایی دارد؟ بادیگارد(محافظ) در دانشگاه دقیقاً چه نقشی دارد؟ و...!
به نظر میرسد ویدیو منتشره از مراسم دفاع پایاننامه این بازیگر زن، در امتداد همان روندی است که چند سالی است در برخی محافل هنری و اکران فیلمها دیده میشود؛ زمانی که گروههای بادیگارد برای نمایش قدرت و نظم خود در کنار بازیگران حاضر میشوند و تصاویرشان را برای تبلیغ کار خود منتشر میکنند.
تفاوت این بار در آن است که همان الگوی نمایشی به فضای دانشگاه کشیده شده است؛ یعنی جایی که انتظار میرود علم و پژوهش محور توجه باشد. با این حال، حتی اگر فرض کنیم این بار نیز هدف اصلی تبلیغ بوده، پرسش مهمتری مطرح میشود. چرا بازیگری که حالا میخواهد عنوان دکتر را هم یدک بکشد یک مراسم علمی را با چنین محتوایی همراه میکند؟ به نظر میرسد او از معنای ضمنی این نمایش آگاه بوده و بعید است وارد پروژهای شده که کنترل آن از دستش خارج شده باشد.
از زاویه دیگر، آنچه این ماجرا را حساستر کرد، نقش دانشگاه است. آیا هر دانشجویی میتواند در مراسم فارغالتحصیلی خود با چنین تشریفاتی حاضر شود؟ آن هم در شرایطی که گاهی اوقات حتی برای حضور خانوادۀ دانشجو در این مراسم نیز محدودیتهایی وجود دارد.
در دل تمام این بحثها نکتهای هم وجود دارد که نمیتوان نادیده گرفت. تحصیل در رشته روانشناسی برای بازیگران، اتفاقا میتواند مفید و ارزشمند باشد. شناخت عمیقتر از ذهن و رفتار انسان، بیتردید در کار هنری آنها تأثیر دارد. شاید اگر چنین مسیرهایی بدون حاشیه طی شود، بتواند به تشویق دیگر هنرمندان برای ادامه تحصیل هم کمک کند. اما وقتی علم به شکل «نمایش» عرضه میشود، محتوای آن زیر سؤال میرود. در چنین وضعی، علم به کالا تبدیل میشود تا بتوان با آن فخرفروشی کرد.
در واقع، اگر تحصیل ابزاری برای دیده شدن شود، معنای خود را از دست میدهد. بازیگر فوقالذکر تنها چهرهای نیست که در سالهای اخیر مدرک تحصیلی بالایی گرفته است. بازیگران دیگری نیز در مقاطع کارشناسی ارشد یا دکتری تحصیل کردهاند، اما آیا افراد دیگر نیز، آن را به این شیوه رسانهای کردهاند؟ پرسش اینجاست که چرا برخی ترجیح میدهند علم را در معرض نگاه عمومی بگذارند و از آن برای تثبیت جایگاه اجتماعی خود استفاده کنند؟ آیا در جامعهای که مدرک هنوز نوعی نشانه منزلت محسوب میشود، عنوان «دکتر» خود به بخشی از برند شخصی بدل نشده است؟
این اتفاق البته فقط ماجرای یک فرد نیست، بلکه شاهدی برای پیوند روزافزون میان شهرت و علم است. سالهاست که تبلیغ مؤسسات آموزشی با چهرههای مشهور انجام میشود و حالا به نظر میرسد نوبت به خود دانشگاهها رسیده است. در ویدیو منتشرشده، لوگو دانشگاه آزاد بابل بهخوبی در تصویر دیده میشود؛ اتفاقی که میتوان آن را نوعی تبلیغ مثلا غیرمستقیم دانست. در زمانی که دانشگاهها با افت ثبتنام و کاهش اعتبار اجتماعی مواجهاند، حضور یک بازیگر مشهور در مراسمی علمی، میتواند فرصتی برای جلب توجه باشد. این همان جایی است که علم از جایگاه اصلی خود فاصله میگیرد و ابزاری برای تبلیغ میشود.
در سوی دیگر ماجرا البته بخشی از افکار عمومی همچنان نگاهی مثبت دارد. گروهی از کاربران شبکههای اجتماعی معتقدند در شرایط فعلی، خبر موفقیت یک زن در عرصه تحصیلی، حتی اگر چهرهای شناخته شده باشد، میتواند برای سایر زنان الهامبخش باشد. این نگاه اگرچه خوشبینانه است، اما در مواجهه با حجم تشریفات و رفتارهای غیرمعمول، رنگ میبازد. وقتی برای یک دانشجوی مشهور راههای متفاوتی باز میشود، پیام ضمنی آن برای دیگر دانشجویان، احساس نابرابری است.
فرهنگ عمومی در ایران سالهاست با پدیده نمایش و پُزِ موفقیت درگیر است. از مراسمهای عروسی مجلل تا رونمایی از مدرک تحصیلی، موفقیت زمانی معتبر تلقی میشود که دیده شود. در چنین بستری، اتفاق اخیر ادامه طبیعی همان فرهنگ است. دانشگاه، که باید جای تفکر و گفتوگو باشد، آرامآرام درگیر همین منطق دیده شدن میشود.
به نقل از ایسنا؛ این ماجرا گرچه در ظاهر اتفاقی فردی است، اما در لایههای زیرین خود، نشانههایی از وضعیت فرهنگی جامعه را به رخ میکشد؛ جامعهای که در آن مرز میان موفقیت علمی و دیده شدن، بهتدریج کمرنگ شده است. در چنین فضائی، حتی دانشگاه نیز از منطق ویترینسازی در امان نمانده و جایگاه علمی به ابزاری برای تثبیت جایگاه اجتماعی و دیده شدن تبدیل میشود. اگر تا دیروز فرش قرمز جشنواره، صحنه اصلی این خودنمایی بود، امروز دانشگاه همان نقش را بازی میکند. تفاوت تنها در لباس و عنوان است. این یعنی «نمایش» در جامعه ما دیگر یک سرگرمی نیست بلکه شیوهای از زیست فرهنگی شده است؛ جایی که هر اتفاق، حتی علمیترینشان، باید دیده شود تا معنا پیدا کند.