مدیران واقعی ورزش چه کسانی هستند؟!(نکته ورزشی)
سرویس ورزشی-
ورزش یکی از ابزارهایی است که در ابعاد تربیتی و اخلاقی و همچنین ارتقای روحیه جمعی و افزایش نشاط اجتماعی و شاید مهمتر از همه، انسجام و همبستگی ملی قدرت و قابلیت آن را دارد که تاثیرگذار باشد و نقش مؤثری در تحقق آرمانهای ملی و شعائر اعتقادی ایفا کند. با این وصف، حرف ما و خیلی از کارشناسان و دلسوزان این است که ورزش را با این قابلیتهای مثبت اجتماعی نباید به حال خود رها کرد و سرنوشتش را به دلایل مختلف به دست هر کس و ناکسی سپرد و از کارکردهای کارآمد و مثبت آن در خدمت منافع ملی و مصالح خود ورزش استفاده نکرد.
بارها نوشتهایم و اینجا هم اعلام میکنیم که خیلی جاها برای ورزش و ورزشیها کسانی خارج از این حوزه و فراتر از مدیریتها تصمیم میگیرند و مدیران برای حفظ صندلی و بقای خود در پستهای مدیریتی یا چشم بر این دخالتها و اعمال نظرها میبندند یا آنکه به خواستههای مداخلهگران و اوامر مقامات خارج از ورزش تمکین میکنند. خیلی خوشخیالانه است اگر تصور کنیم همه مدیران ورزش و مثلا ریاست فوتبال همه کارهاند و حرف اول و آخر را میزنند و تصمیم نهائی را میگیرند.
ما هم که مسائل ورزش را به حکم وظیفه و مسئولیت یا به دلیل علاقه دنبال میکنیم مانند خیلیها معتقدیم برخی از مقامات ذینفوذ در دولت و مجلس و باندهای دلالی و شرطبندی و حتی بعضی از مثلا! « آقازاده»ها به دلیل گرایشهای رنگی و حتی قومیتی و... در کاروبار ورزش و روند تصمیمگیریها مؤثر هستند و اجاره کار کردن و استقلال عمل را به مدیران رسمی و قانونی نمیدهند. اینگونه مسائل را نه فقط ما و کارشناسان بلکه بسیاری از علاقهمندان ورزش میفهمند. این رفتارها و اتفاقات است که موجب میشود اولا ورزش از پیشرفت و بالندگی مورد انتظار برخوردار نشود و ثانیا خیلی از رشتههای پرطرفدار وجذاب نتوانند نقش و کارکرد خود را در مسیر نشاط و فرحبخشی اجتماعی بازی کنند و اوضاعی پر از ابهام فضای فوتبال را پر کند و بیاعتمادی و حرمتشکنی موج بزند و علاقهمندان با هر گرایش و سلیقهای به شدت احساس کنند که فضای فوتبال آلوده به جانبداری و تبعیض و حقخوری
و دخالت افراد غیرمسئول و خارج از حوزه مدیریت ورزش شده است.
این است که ما بنا بر وظیفه و احساس مسئولیتی که داریم به ویژه اخیرا بارها در مورد این موضوع یعنی دخالت و اعمال نفوذ دستها و عناصری خارج از حیطه مدیریتی ورزش نوشتهایم و از مسئولان محترم ورزشی خواستهایم «غیرت مسئولیت» داشته باشند و برای خود شخصیت و احترام قائل شوند و در یک حرکت یکپارچه و جمعی با کمک گرفتن از قوای سهگانه و دیگر مقامات مسئول و دستگاههای ذیربط، جلوی دخالتها و اعمال نفوذها و تاخت و تازها را بگیرند.
طبیعی است وقتی غیرورزشیها درباره ورزش و مسائل مختلف آن تصمیم بگیرند و نظرات و خواستههای خود را تحمیل کنند، پیشکسوتان و استخوان خردکردهها و خاکخوردهها به کنج انزوا رانده میشوند و پیشنهادات افرادی که ورزش را میشناسند و سالها خاک آن را خوردهاند، محلی از اعراب نخواهد داشت و مسئولان و فدراسیونها به آنها بیاعتنایی میکنند، چون حتی اگر بخواهند به نظرات ورزشیها گوش دهند و عمل کنند، اجازه آن را ندارند و کسانی بدون هیچ شناخت و سابقهای در مدیریت ورزش صرفا به خاطر پست و جایگاهی که یا خودشان یا «بابا و مامانشان»! در جاهای دیگر دارند، خواستههای بچگانه و مطالبات خودخواهانهشان را تحمیل میکنند و وضع ورزش و شرایط اخلاقی فوتبال همین میشود که میبینیم.
قصد ورود به جزئیات و مسائل آزاردهنده روزهای اخیر را نداریم که جز تکدر خاطر و کسالت و تاسف عمیق حاصلی ندارد، اما فقط اشاره میکنیم که در جریانات تاسفبار و غیراخلاقی و خلافمنش و شخصیت ورزشی و اخلاقی روزهای اخیر میان دو تیم ریشهدار و پرطرفدار فوتبال ایران، خودتان ببینید عناصر غیرورزشی و نامدیری که از سروکول این دو باشگاه بالا میروند چگونه حرف زدند و موضع گرفتند و خواستند مسائل را ماستمالی و خودشان را شیرین کنند و چطور به جای حل مسئله و اتفاقی که هرگز در شأن و شخصیت دو باشگاه مردمی و قدیمی و پرافتخار فوتبال کشورمان نبوده و نیست و برخورد با مسببان و مقصران، خواسته و ناخواسته بر آتش اختلاف و تفرقه و توهین و تلافی و نفرتپراکنی و... دمیدند و چهره فوتبالی و خاکخورده و اصیلی مثل «کریم باقری» چگونه با این مسئله برخورد کرد و با رفتار و گفتار خود آبی بر آتش اختلافات و درگیریهایی پاشید که احتمالا در روزهای آینده تشدید میشد.
این است که بازهم تاکید میکنیم ورزش را به دست اهلش بسپارید و آن را از دست نااهلان و مداخلهگرانی که حداکثر سابقه ورزشیشان بازی «گل کوچک» در حیاط خانهشان بوده، نجات دهید. این مسئله را آسان و دستکم نگیرید. این دخالتها و درازدستیها و زیادهخواهیها کمر ورزش را خرد کرده است. بارها هم ما به سهم خود نوشتهایم و هم کارشناسان و آگاهان گفتهاند که این ورزش از ظرفیت فراوانی برای پیشرفت و قویتر شدن برخوردار است و کارکردهای مثبت بسیاری دارد که میتواند از جنبههای مختلف فرهنگی، تربیتی و حتی افتصادی و... کمک حال برنامهریزیهای اجتماعی و در جهت پیشبرد آنها باشد. بارها نوشتهایم و باز هم مینویسیم - تا شاید گوش شنوایی پیدا شود- که دو تیم استقلال و پرسپولیس بیش از هر چیز «سرمایه»های ملی ورزش هستند و باید دال و ذال امورشان را به دست اهلش بسپاریم تا عملا قدر این سرمایهها را بدانیم و هم از ظرفیتهای آن به نفع ورزش و پاسخگویی به مطالبات مردم استفاده کنیم و هم شأن و شخصیت و «کلاس» آنها را حفظ کرده باشیم. این کار وقتی عملی میشود که مدیران بالادستی اجازه ندهند غیرورزشیهای ناشی که حداکثر میتوانند نقش «بوقچی» را برای اینطور تیمها بازی کنند، عنان و اختیار آنها را به عنوان مدیر در دست بگیرند و با رفتار و گفتار بچگانه خود باعث تنزل این تیمها به سطح تیمهای محلی- آن هم تیمهای ضعیف و بدون سازمان- و درگیر حاشیههای مهوع و سطح پایین شوند.
سخن در این باره بسیار است. البته خیلی از گفتنیها گفته و نوشته شده و از این نظر قصور و ترک فعلی صورت نگرفته ولی سخت مایه اعجاب و تاسف است که چرا علیرغم این همه تذکر و هشدار، کسانی که درباره ورزش مملکت و سرنوشت وآینده آن به طور رسمی و قانونی مسئولیت پذیرفتهاند، از امانتی که مردم به آنها سپردهاند به درستی صیانت و پاسداری نمیکنند! سخن آخر و مخلص کلام اینکه ورزش به شدت محتاج اصلاح و تحول مدیریتی است، تحولی که بیش از آنکه در سطح تغییر اسامی و افراد باشد، باید در سطح افکار و روشها و عملکردها اتفاق بیفتد. در این باره باز هم خواهیم نوشت.