تقریبـاً هیـچ!
تصویر روز-
یک سال از آغاز فعالیت مدیریت سینمایی جدید میگذرد؛ 21 مهر سال 1403 بود که رائد فریدزاده، با حکم وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان معاون وزیر و رئیس سازمان سینمایی دولت مسعود پزشکیان منصوب شد. برای ارزیابی عملکرد این مدیر در این یکسال، سراغ سه نفر از هنرمندان و کارشناسان باتجربه عرصه سینما با دیدگاههای متفاوت رفتیم. نظرات آنها درباره عملکرد یکساله رائد فریدزاده و سازمان سینمایی دولت چهاردهم از نظر میگذرد:
مدیری با ایدههای خوب اما دستان خالی
هوشنگ توکلی، بازیگر و کارگردان پیشکسوت نگاهش به مدیریت سینمایی دولت چهاردهم مثبت است و در این باره اظهار کرد: رائد فریدزاده، رئیس سازمان سینمایی بسیار دارای ایدههای مدیریتی بسیار خوبی است، اما دست تنهاست و از نظر بودجه در مضیقه قرار دارد، ضمن اینکه، ویرانیهای دورههای مدیریت قبلی بسیار زیاد است و از طرفی هم نیروهای مشورتی قوی در کنارش حضور ندارند و نمیتواند ایدههایش را اجرائی کند. اما من به این مدیر امیدوارم و فکر میکنم اگر شرایط اقتصادی سینما بهتر شود، بتواند بخشی از ایدههایش را پیاده کند.
ولنگاری؛
سنگ بنای سیاستهای مدیریتی سینمایی
مهدی عظیمی میرآبادی، تهیهکننده سینما هم نظرش درباره عملکرد یکساله مدیریت سینمایی دولت چهاردهم را اینگونه بیان کرد: سازمان سینمایی کشور یکی از نهادهای زیرمجموعه دولت و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است که بر اساس برنامههای از پیش تعیین شده مسئولیتی را در حوزه سینما برعهده گرفته است. به طور طبیعی مدیران این مجموعه، هم بر اساس این طراحی انتخاب و بهکار گرفته میشوند و هم مورد سؤال قرار میگیرند و عملکردشان ارزیابی میشود. تصور من این است که در این دوره، موضوع فرهنگ یا در اولویت دولت نیست یا اگر هست از زاویه دیگری متفاوت با ارزشهای اسلامی و انقلابی و ایرانی است.
وی در پاسخ به این پرسش که مدیران سینمایی دولت چهاردهم باید چه سیاستها و تدابیری بهکار بگیرند تا به وضعیت بهتر برسند، تصریح کرد: تصور من این است که اتفاقاتی که از نگاه ما اشتباه است از نگاه این مدیران کاملا درست است. یعنی این مسیری است که از نگاه آنها رو به پیشرفت است! این نکته مهمی است که ما گمان میکنیم که شرایط فعلی حاصل اشتباهاتی است اما درواقع این شرایط نتیجه تصمیمات آگاهانه این مدیران است و اصرار هم دارند که اجرا شود. یعنی ناخواسته و غافلانه نیست و نمیتوان به ایشان گفت که مسیرتان اشتباه است و باید اصلاح کنید، چون آنها این را اشتباه نمیدانند و مسیر مورد نظر خود را میروند. یعنی اتفاقاتی که این روزها در سینما میافتد، همه بر اساس حساب و کتاب از نظر مدیران سینمایی است و مرحله به مرحله پیش میرود. مثل برخی فیلمهای مسئلهداری که مجوز اکران میگیرند یا کشمکشی که برای حذف پروانه ساخت ایجاد شده، یکی از این مراحل است و بعد، باید منتظر اتفاقات مشابه دیگر از طرف این مدیران باشیم.
میرآبادی تأکید کرد: خلاصه سیاست و برنامههای مدیریت سینمایی دولت چهاردهم همان چیزی است که رهبر انقلاب سالها قبل نسبت به آن هشدار دادند؛ ولنگاری فرهنگی. استراتژی غلط این است که ما را به جایی میرساند که ما را از ارزشهای اجتماعی و انقلابی و دینیمان در سینما دور میکند! البته این مسیر متکی بر دورههای مدیریتی قبلی است و اشتباهات مدیران قبلی، سنگ بنای سیاستهای مدیران فعلی شده است و بر اساس یک اصول دیالکتیک از دل آن اشتباهات، هم بهانه و هم سنگ بنای سیاستها و برنامههای مدیران کنونی شکل گرفته است.
این تهیهکننده سینما در پایان یادآور شد: یکی از دلایل پسرفت سینما این است که مدیران این عرصه انتقادپذیر نیستند و نمیتوان حرفی خلاف میل و برنامه آنها زد. نه فقط در سازمان سینمایی دولت، بلکه حتی در برخی مراکز منتسب به ارزشهای انقلابی و دینی هم نمیتوان نظری مغایر با آنچه مدیران آنها میگویند بیان کرد! بهطور مثال، اگر به یکی از این مدیران بگویید که جشنوارهای که برگزار میکنید، یکسری مشکلات را دارد، به جای اینکه به این نقد فکر کنند، شما را تخطئه میکنند. یا اگر بگویید فلان فیلمی که شما ساختهای ایراد دارد، به جای اصلاح، شما را تخطئه میکنند! یعنی از این زاویه، مسئله امر به معروف و نهی از منکر در مدیریت سینما، صفر است.
هیچ اتفاق مثبتی نیفتاد!
سیدرضا اورنگ، مدرس و منتقد سینما، سال گذشته و در بدو انتصاب فریدزاده به عنوان رئیس سازمان سینمایی در مصاحبه با روزنامه کیهان که در همین صفحه منتشر شده بود، نکاتی را درباره این انتصاب و انتظاراتی که از رئیس جدید سینمای ایران دارد را مطرح کرده بود، ازجمله گفته بود که فریدزاده اقتدار و استقلال خودش را حفظ کند. بعد از گذشت یک سال وقتی از این منتقد پیشکسوت پرسیدیم که چند درصد از انتظاراتی که از فریدزاده داشته محقق شده، پاسخ داد: حتی یک درصد از آنچه انتظار میرفت هم محقق نشده است! یعنی تاکنون تصمیمگیری قاطعی در سازمان سینمایی مشاهده نشده است. عملکردها غالباً حاشیهای بوده؛ مدیریت جدید سینمایی حتی از «جنگ 12 روزه» که فرصت مناسبی برای مستندسازی و تولید فیلم هم بود هیچ استفادهای نکرده، چون تجهیزات و امکانات داشتند، اما عملا سازمان سینمایی در جنگ تعطیل شد! مدام شاهد عقبنشینی هستیم.
وی ادامه داد: در این مدت حتی یک طرح پیشنهاد نشده که اجرا شود! شورای عالی سینما هرچند اختیار اجرائیاش با آقای فریدزاده نیست، اما میتوانست تأثیرگذار باشد که هیچ تأثیری نداشته است. مجدداً همان رویه کهنه ساخت سالنهای سینما اجرا شد؛ رویکردی که از پایه ناصحیح است و هیچ بازنگری هم در آن صورت نمیپذیرد. اگر قرار است یک سینما تأسیس و دوباره تعطیل شود، چرا باید برای آن هزینه میشود؟
این کارشناس سینما افزود: در رابطه با خانه سینما هم فریدزاده قدرتمندانه عمل نکرد، همین باعث شد تا کانون کارگردانان به خودش اجازه دهد که سازمان سینمایی را تهدید کند! قطعا توقع این نیست که رئیس سازمان سینمایی با خانه سینما درگیر شود، اما انتظار میرود که اقتدار خودش را حفظ کند و چنین تهدیداتی را نادیده بگیرد. اقتدار به معنی اعمال زور نیست، بلکه توانایی اجرای امور بر اساس قانون و مقررات است.
اورنگ همچنین اظهار داشت: به نظر میرسد که آقای فریدزاده نگاه چندان مثبتی به افراد کاربلد نداشته است که این به ضرر خودش و سازمان سینمایی تمام خواهد شد. در زیرمجموعه سازمان سینمایی، یک نوع خودمختاری به چشم میخورد یعنی گویی هر مجموعهای برای خودش کار میکند و انگار نه انگار زیرمجموعهای زیر نظر رئیس سازمان هستند و هیچ کنترلی روی آنها نیست. بیش از هفتاد، هشتاد درصد از این ضعف مدیریتی، ذاتی است. طوری که وزیر ارشاد هم نسبت به این وضعیت به فریدزاده اخطار داده است. چون در سازمان سینمایی در این یک سال هیچ اتفاق مثبتی نیفتاده است. اما گویی هیچ ارادهای برای تغییر رویه نزد رئیس سازمان سینمایی دولت چهاردهم نیست.
این مدرس سینما یادآور شد: یکی از اشتباهات رئیس سازمان سینمایی دولت چهاردهم در این یکسال، راهاندازی مجدد جشنواره جهانی فجر بود. آقای فریدزاده بلافاصله بعد از منصوب شدن، بدون تحقیق و مشورت و ارزیابی دقیق، ناگهان جشنواره فیلم فجر را دو پاره کرد! مدتها بعد هم خودشان فهمیدند که کار اشتباهی کردهاند، اما دارند سیاسیکاری میکنند؛ دفعه قبل هم جشنواره فجر دو پاره شده بود، هیچ ثمرهای غیر از اینکه عدهای منتفع شوند نداشت! تنها افتخارشان حضور الیور استون بود که آن را هم مرحوم نادر طالبزاده آورده بود. این دوره هم جشنواره جهانی منفک شد، درحالی که تا مدتها نه دبیر داشت و نه مکان و نه زمانش مشخص نبود. درحالی که اولین تعریف یک جشنواره معتبر جهانی این است که زمان و مکان ثابت برگزاری داشته باشد.
اورنگ همچنین از یک اتفاق تلخ و غیرحرفهای از سوی اقوام نزدیک مدیر روابط عمومی جشنواره جهانی فیلم فجر هم صحبت کرد: من به عنوان یک منتقد، وظیفه دارم در مقابل کژتابیها هشدار دهم؛ وقتی دیدم یک خانم بدون هیچ تخصص، تجربه و سابقه در حوزه سینما به عنوان مدیر روابط عمومی جشنواره جهانی فیلم فجر منصوب شد، از این موضوع انتقاد کردم. بعد، همسر این خانم، با من تماس گرفت و من را هدف الفاظ رکیک قرار داد، بعد هم که من تماس را قطع کردم، پیامکهای رکیک و توهینآمیز برای من ارسال کرد. تأسفبار این است که با وجود رسانهای شدن این اتفاق اما مدیران جشنواره جهانی فیلم فجر یا سازمان سینمایی، نهتنها با این قضیه برخوردی نداشتند، حتی یک عذرخواهی ساده هم نکردند!