kayhan.ir

کد خبر: ۳۲۲۱۵
تاریخ انتشار : ۲۴ آذر ۱۳۹۳ - ۲۲:۰۳
بررسی انواع شرک و ماهیت و مصادیق شرک خفی

اول خدا، دوم شما!!!

شرک نهان(خفی)، از اقسام شرک است که باید از آن اجتناب کرد. اینکه گفته شود: اول خدا بعدا شما، از مصادیق شرک خفی است؛ مگر اینکه «شما» در طول به عنوان اسباب الهی دیده شود؛ نه در عرض و به شکل استقلالی. در زندگی عادی خیلی از مسلمانان گفتارها و رفتارهایی مشاهده می‌شود که از مصادیق شرک نهان و خفی است که باید از آن پرهیز کرد. نویسنده در این مطلب به برخی از مصادیق آن اشاره دارد.

 بهروز محمدی‌نیا

***
انواع شرک
شرک، به معنای شریک قائل شدن برای خدا در فرمانروایی یا پروردگاری و ربوبیت است. (لسان‌العرب، ابن منظور، ج 7، ص 100، «شرک»)
حضرت امام باقر(ع) همین معنا از شرک را در تفسیر آیه «لم یلد و لم یولد» بیان کرده و می‌فرمایند: خداوند نزائیده تا برای او فرزندی باشد و از او ارث ببرد و از کسی هم زائیده نشده تا برای او پدری باشد که در ربوبیت و ملک و فرمانروایی با او شریک شود. (مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، تهران، انتشارات اسلامیه، 1364، ج 3، ص 225)
در آیات قرآنی به دو نوع اصلی شرک اشاره شده است: 1. شرک نظری؛ 2. شرک عملی.
شرک نظری، شرک معرفتی و در ارتباط با فکر و نظر و ذهن است. کسانی که خداوند را به درستی نشناخته و از ذات و صفات الهی به‌خوبی آگاه نیستند.
شرک نظری بر سه گونه است: 1. شرک ذاتی؛ 2. شرک صفاتی؛ 3. شرک در ربوبیت.
شرک ذاتی: شرک در ذات، شریک قرار دادن برای خداست که دو معنا برای آن گفته شده است: الف) یکی آنکه انسان ذات خداوند را مرکب بداند و برای او قائل به جسمانیت باشد؛ چنانکه گروهی از مسلمانان که به «مجسمه» مشهورند چنین اعتقادی دارند؛ ب) معنای دیگر اینکه کسی معتقد به چند خدای مستقل باشد. (مائده، آیه 73)
شرک در صفات خداوند:‌شرک در صفات ذاتی خداوند به این معناست که فرد معتقد باشد صفات الهی با ذات خداوند مغایرت دارد و دارای وجودی مستقل است. بر این اساس کسی که مانند اشاعره معتقد باشد که صفت خالقیت چیزی است و ذات خداوند چیز دیگری، مشرک محسوب می‌شود.
شرک در ربوبیت: اینکه معتقد باشیم برای هریک از پدیده‌های طبیعی مانند باد، باران، رویش گیاهان و مانند آنها، پروردگارهای متعددی وجود دارد که مستقل هستند. در حقیقت هر ربی از ارباب و خدایان دارای ربوبیت و تدبیر استقلالی هستند. این نوع شرک در میان اقوام و ملل مختلف رواج بسیای داشته است و بیشتر انسان‌ها گرفتار این نوع شرک بوده‌اند.
شرک عملی، شرک در مقام عمل و عبادت است. شرک عملی بر دو گونه است: 1. شرک جلی؛ 2. شرک خفی.
شرک جلی: اولین و بالاترین مرتبه شرک عملی که سبب خروج از اسلام می‌شود، شرک در عبادت و استمداد از غیر خداست که شرک جلی نامیده می‌شود.
شرک خفی: این شرک مرتبه بعدی از مراتب شرک عملی است که خود نیز دارای اقسام گوناگونی است. این اقسام عبارتند از:
1- شرک در خالقیت: به معنای اعتقاد به وجود دو یا چند خالق مستقل به‌گونه‌ای که هیچ یک از آنان تحت سیطره و اراده دیگری نباشد که یکی از عمده‌ترین نمونه‌‌های آن اعتقاد به دو خالق شر و خیر است. عده‌ای می‌گویند: چون عالم دارای خوبی‌ها و بدی‌ها است، پس دارای دو آفریننده است. یکی یزدان که خالق خوبی‌ها و دیگری اهریمن که خالق بدی‌ها است.
2- شرک در اطاعت: یعنی اطاعت از شیطان در چیزی که رضای خداوند در آن نیست. پس گاهی انسان اطاعت خداوند می‌‌کند و گاهی هم در اطاعت، شیطان را شریک خداوند قرار می‌دهد.
3- شرک در عبادت: شرک در عبادت به معنای پرستش و خضوع و خشوع در مقابل غیر خداست که به ریا می‌انجامد. آنچه بیش از همه در قرآن مطرح و نقد شده همین شرک در عبادت است؛ زیرا اکثر مردم گرفتار این نوع از شرک بوده و هستند (جوادی آملی توحید در قرآن، قم، اسراء، 1383، چاپ اول، 571)
البته برخی‌‌ها دسته‌بندی‌ها و نام‌گذاری‌های دیگری نیز داشته‌اند که آنچه بیان شد شامل آنها می‌شود؛ به عنوان نمونه راغب اصفهانی شرک انسان در دین را دو گونه دانسته و فرموده است: شرک بزرگ یا اثبات شریک برای خدا و شرک کوچک که ریا، نفاق و در نظر گرفتن غیر خدا با او در امور است. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 452، «شرک»؛ و نیز نگاه کنید: فرهنگ معارف اسلامی، ج 2، ص 1054)
شرک خفی، توسل به غیر خدا
بر اساس آیات و روایات در برخی از انسان‌های مؤمن، نوعی شرک خفی وجود دارد که اگر چه این شرک خفی عین گمراهی نیست، اما نهایت و نتیجه آن چیزی جز گمراهی نخواهد بود. شرک خفی همان توسل انسان به غیر خداست که به انحاء مختلف در میان مسلمانان و مؤمنان رواج دارد.
 قرآن تصریح می‌کند اکثریت مردم به شکلی به نوعی از انواع شرک گرفتار هستند. خداوند می‌فرماید: و ما یومن اکثر هم بالله الا و هم مشرکون! بیشتر مردم به خداوند ایمان ندارند مگر آنکه آنان مشرک هستند. (یوسف، آیه 106)
پس بسیاری از مردم گرفتار شرک خفی و نهان و شرک افعالی و عملی هستند؛ چنانکه امام صادق(ع) نیز می‌فرماید: هر گاه شخصی بگوید اگر فلانی نبود هلاک می‌شدم یا بر سر من چنین و چنان می‌آمد، چنین شخصی گرفتار شرک است. (تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 476، ح 235)
طولی بودن اسباب و مسئله شرک خفی
باید توجه داشت که دنیا دارالاسباب است. در مجمع‌البحرین طریحی این حدیث آمده است: ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها فجعل لکل شیء سببا و لکل سبب شرحا و جعل لکل شرح علما و جعل لکل علم بابا ناطقا؛ خداوند امتناع و ابا دارد که امور جز به اسباب آن جریان یابد، پس خداوند برای هر چیز سببی و برای هر سبب حکمتی و برای هر حکمتی علم و دانشی و برای هر دانشی دروازه‌ گویایی قرار داده است.
اما مشکل این است که برخی‌ها این اسباب را مستقل یا در عرض خداوند قرار می‌دهند، پس آن کسی که اسباب را در عرض خداوند قرار داده، او را شریک خداوند دانسته است و اما کسی که او را در طول قرار می‌دهد و استقلالی برای آنها قایل است، او نیز برای خداوند شریک قرار داده است و تنها کسی که اسباب را در طول قرار می‌دهد و آن را به عنوان ابزار الهی می‌داند از شرک رسته است.
پس وقتی گفته می‌شود: اول خدا بعد دکتر یا فلان شخص، در اینجا این دوم می‌تواند شرک باشد؛ چرا که خداوند خود می‌فرماید که «هو الاول و الاخر؛ او اول و آخر است». (حدید، آیه 3)
از آیات بسیاری از جمله آیه 7 سوره زمر به دست می‌آید که بسیاری از مردم حتی مسلمانان و مومنان، دچار این گونه شرک هستند یا می‌شوند. خداوند می‌فرماید: واذا مس الانسان ضر دعا ربه منیبا الیه ثم اذا خوله نعمه منه نسی ما کان یدعو الیه من قبل و جعل‌لله اندادا لیضل عن سبیله؛ و چون به انسان آسیبی رسد، پروردگارش را - درحالی که به سوی او بازگشت  کننده است- می‌خواند سپس چون به او از جانب خود نعمتی عطا کند، آن مصیبتی را که در رفع آن پیشتر به درگاه او دعا می‌کرد، فراموش می‌نماید و برای خدا همتایانی قرار می‌دهد تا خود و دیگران را از راه او گمراه گرداند.
پس شخص گمان می‌کند که این پزشک بوده که او را شفا داده است؛ درحالی که شافی تنها خداوند است و کاری که پزشک کرده درمان و شفا نبوده است، بلکه تنها سبب و ابزار درمان الهی بوده است؛ چنانکه تخته پاره‌ای در دریا موجب نجات شخص نیست بلکه اراده و مشیت الهی است که او را از غرق شدن نجات داده است.
اگر از انسانی که حاجتش را خداوند برآورده کرده است بپرسیم که چه شد مشکلت حل شد؟ خواهد گفت: فلان طور شد، یا فلانی کمک کرد، یا باد آمد و یا هر چیز دیگری. این همان کفر و شرک خفی است؛ چرا که همه این عوامل سربازان و اسباب و وسایل الهی هستند. بنابراین نمی‌توان از آن وسیله سپاسگزاری کرد، بلکه باید از خداوند تشکر کرد؛ تشکر از اسباب در بسیاری از موارد به شرک خفی و نهان باز می‌گردد که شخص هر چند که آن را شرک و گمراهی عنوان نمی‌کند اما پایان این نوع تفکر و شرک، گمراهی است.
امام صادق (ع) در تبیین این حقیقت که چگونه اکثر مؤمنان، مشرکند؟ فرمود: هو قول الرجل: لولا فلان لهلکت و لولا فلان لما أصبت کذا و کذا و لولا فلان لضاع عیالی؛ ألاتری أنه قد جعل‌لله شریکا فی ملکه یزرقه و یدفع عنه؟ قلت: فنقول: لولا أن الله من علی بفلان لهلکت، قال: نعم لا بأس بهذا و نحوه؛ سخن مردی که می‌گوید: اگر فلانی نبود هلاک می‌شدم و اگر فلانی نبود چنان و چنان بر سرم می‌آمد و اگر فلانی نبود خانواده‌ام از دست رفته بود، از مصادیق شرک است؛ آیا نمی‌بینی او در فرمانروایی و ملک خداوندی شریک قرار داده که او را روزی می‌دهد و یا از اول بلایی را دفع می‌کند؟ راوی می‌گوید: به امام (ع) عرض کردم: پس می‌گوییم: اگر خدا به سبب فلانی بر من منت نگذاشته بود هلاک شده بودم. امام(ع) فرمود: بله این خوب است و به اینگونه سخن گفتن و مانند آن اشکالی نیست. (بحارالانوار، ج 5، ص 148)
خداوند به مؤمنان هشدار می‌دهد که پس از آنکه از مرتبه اسلام به ایمان رسیدند (حجرات، آیه 14) باید در مراتب ایمانی نیز رشد یافته و بر ایمان خویش بیفزایند تا از شرک و انواع و اقسام نهان آن رهایی یابند و به توحید افعالی برسند که بالاترین توحید است. به سخن دیگر به توحید محض رسیدن نیازمند ایمان آوری در مراتب بسیاری است. از همین رو فرمان می‌دهد: یا أیهاالذین امنوا امنوا بالله و رسوله؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، به خدا و رسولش ایمان بیاورید. (نساء، آیه 36)
شرک خفی بسیار نهان و آهسته و آرام است. لذا انسان مومن باید مواظب و مراقب باشد که گرفتار این‌گونه شرک نشود. پیامبر اکرم (ص) درباره شرک نهان می‌فرمایند: نیه الشرک فی امتی اخفی من دبیب النمله السوداء علی الصخره الصماء فی‌اللیله‌الظلماء، شرک، پنهان‌تر است از صدای پای مورچگان کوچک بر روی سنگ صاف در شب ظلمانی و کمترین درجه شرک این است که ظلم (ظالمی) را دوست و عدل (عادلی) را دشمن بدارد. (المیزان، ج 3، ذیل آیه 13 سوره آل‌ عمران نقل از الدر المنثور، ج 2، ص 71)
حضرت پیامبر (ص) بر امت از شرک خفی می‌هراسید، چنانکه فرمود: ان اخوف ما اخاف علیکم الشرک الاصغر. قالوا: و ما الشرک الاصغر یا رسول‌الله؟ قال: الریا، یقول الله تعالی یوم القیامه اذا جاء الناس باعمالهم اذهبو الی الذین کنتم ترائون فی الدنیا، فانظروا هل تجدون عندهم من جزاء؟!؛ خطرناک‌ترین چیزی که از آن بر شما می‌ترسم، شرک اصغر است. اصحاب گفتند: شرک اصغر چیست ای رسول خدا؟ فرمود: ریاکاری، روز قیامت هنگامی که مردم با اعمال خود در پیشگاه خدا حاضر می‌شوند، پروردگار به آنها که در دنیا ریا کردند می‌فرماید: به سراغ کسانی که به خاطر آنها ریا کردید بروید، ببینید پاداشی نزد آنان می‌یابید»؟ (بحارالانوار، ج 72، ص 303)