راز جمعآوری کتاب «تنبیهالامّة» انحراف مسیر مشروطه بود
اشاره: حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای در دیدار دستاندرکاران کنگره بینالمللی میرزای نائینی (رضوان الله علیه)، با تجلیل از این استوانه رفیع حوزه کهن نجف، بیان داشتند: «ایشان یک نقطه شخصیّت استثنائی دارد که هیچ کدام از مراجع اخیر ما - حالا گذشتهها هم همینجور، [از بینِ] گذشتهها من یادم نمیآید - این نقطه را ندارند و آن مسئله سیاسی است؛ آن به اصطلاح اندیشه سیاسی است.
اندیشه سیاسی غیر از گرایش سیاسی است... آقای نائینی اندیشه سیاسی داشت، فکر سیاسی داشت. این تنبیهالاُمّة واقعاً مظلوم واقع شده... تا الان هم این کتاب هنوز همچنان مهجور است در حالی که کتاب مهمّی است.»
30/7/1404
رسانه دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب KHAMENEI.IR به همین مناسبت در گفتوگو با حجتالاسلام رضا مختاری، استاد حوزه، مدیر مؤسسه کتاب شناسی شیعه و عضو کمیته علمی گردهمایی بینالمللی بزرگداشت آیتالله میرزا محمّدحسین نائینی، به بررسی تفکر و اندیشه سیاسی و فقهی این عالم بزرگ پرداخته است.
یکی از نکاتی که حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای در دیدار دستاندرکاران گردهمایی بینالمللی بزرگداشت آیتالله میرزا محمّدحسین نائینی فرمودند، بحث اندیشه سیاسی مرحوم علّامه نائینی بود؛ یعنی ایشان مسئله ولایت و حکومت اسلامی را مطرح کردند. لطفاً قدری به این مسئله بپردازید که ولایت و حکومت اسلامی چه جایگاهی در اندیشه سیاسی مرحوم علّامه نائینی دارد؟
بسم الله الرّحمن الرّحیم. راجع به این موضوع، انتشارات «بوستان کتاب» قبلاً یک کتاب مستقلّی با عنوان «اندیشه سیاسی میرزای نائینی» منتشر کرده؛ در کتابی هم که به عنوان مدخل یا جلد صفر موسوعه محقّق نائینی منتشر شده، بهتفصیل به این موضوع پرداخته شده و اندیشه سیاسی میرزای نائینی با استفاده از کتاب تنبیهالامّة و تنزیهالملّة و سایر آراء ایشان در فقه در باب ولایت فقیه و امثال اینها بررسی شده است. این مسئله یک موضوع مفصّل و گستردهای است که فکر نکنم با دو سه کلمه بنده حقّ آن اداء بشود؛ بنابراین، برای روشن شدن زوایای این مسئله بهتر است به آن دو کتابی که عرض کردم رجوع شود که بحث مستوفا و مفصّلی در اندیشه سیاسی میرزای نائینی دارد. بنده حالا درباره آن فرازهایی که رهبر معظم انقلاب فرمودند، نکاتی را به اجمال عرض میکنم.
آنچه در کلام میرزای نائینی تشریح شده خیلی روشن و واضح است. یکی مسئله «مجلس مبعوثان» است؛ یعنی نمایندگان ملّت که منطبق میشود با همین «مجلس شورای اسلامی» که ما داریم. نکته دیگر راجع به «هیئت نظّار» است که بهاصطلاح عبارتند از پنج نفر فقیه جامعالشّرایط که اینها را مراجع تقلید هر عصری به مجلس شورای اسلامی معرّفی میکنند؛ منتها بیست نفر را معرّفی میکنند که از این بیست نفر، پنج نفرشان را مجلس انتخاب کند. مثلاً در دوره مشروطه، یعنی همان اوّل که قانون اساسی نوشته شد، آخوند خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی بیست نفر را به مجلس معرّفی کردند که از جمله آنها مرحوم آیتالله شهید سیّدحسن مدرّس بود و امامجمعه خوئی و تعدادی از بزرگان دیگر.
بااینحال، در دوره بعد از دوره اوّل مجلس، این امر تعطیل شد و انجام نشد تا اینکه در زمان میرزای نائینی و آیتالله حائری و آیتالله اصفهانی، در حدود سال ۱۳۰۳ شمسی و ۱۳۴۲ قمری، شهید مدرّس نامهای نوشتند به مرحوم میرزای نائینی که این «هیئت نظّار» و به تعبیر امروزی «شورای نگهبان» تشکیل نشده، شما افرادی را معرّفی کنید. آنوقت، در دورهی بعد، مرحوم آیتالله نائینی و آیتالله سیّدابوالحسن اصفهانی و آیتالله شیخ عبدالکریم حائری بیست نفر از فقها را به مجلس معرّفی کردند که پنج نفرشان به عنوان «هیئت نظّار» انتخاب بشوند؛ منتها چون در دوره رضاشاه و استبداد رضاشاهی بود، این کار انجام نشد؛ یعنی مجلس اصلاً این پنج نفر را انتخاب نکرد. این مسئله در قانون اساسی آمده بود، در تنبیهالامّهی میرزای نائینی و جزو اندیشه سیاسی میرزای نائینی هم هست، منتها عملی نشد.
حاصل اندیشه ایشان این است که ما اگر قدرت نداشتیم یک مرتبه مهمتری را تشکیل بدهیم، به مرحلهی پایینتر میپردازیم؛ مثلاً تحدید ظلم شاه ظالم. «تحدید» یعنی محدود کردن؛ یعنی کم کردن ظلم شاه و محدود کردن شاه با تشکیل مجلس و تصویب قوانین و همین «هیئت نظّار». اگر نتوانستیم حکومت اسلامی با ولایت فقیه را تشکیل بدهیم، میآییم سراغ مرتبه پایینتر که با توجّه به نظارت پنج نفر مجتهد جامعالشّرایط، حدّاقل مصوّبات مجلس منافاتی با شرع نداشته باشد. اینطور نیست که به این حد قانع باشند و بگویند وقتی که ما قادر به تحقّق آن مرتبه بالاتر و اعلی نیستیم، این بحث را کلّاً رها کنیم و بگوییم اصلاً کاری به آن مرتبه پایینترش هم نداشته باشیم؛ یعنی ایشان میفرماید ولو ما ولایت فقیه را قبول نداشته باشیم، ولی از باب امور حسبیّه که شارع مقدّس راضی به ترکش نیست، باز فقیه اولی است به اینکه این کار را انجام بدهد و در رأس کار باشد و حکومت زیر نظرش باشد؛ میگویند ما الان از سر ناچاری به این شکل فعلی، یعنی شکل قانون مشروطه، تمکین کردهایم. مقصود اینکه این مطالب در آن نامه منتشرنشده شهید مدرّس ـ که ما در مجلّه کتاب شیعه، ویژهنامه میرزای نائینی، چاپ کردیم ـ تأکید بر همین است که شما زودتر «هیئت نظّار» را معرّفی کنید. مرحوم مدرّس امیدوار بود که این مسئله محقّق بشود ولی بعد با دستگیری خود شهید مدرّس و تبعیدش به خواف و کاشمر و استبداد رضاشاهی، این اصل قانون اساسی هم اجرا نشد. اعضای «هیئت نظّار» را هم آقای حائری و آقای اصفهانی و آقای نائینی معرّفی کردند که در بین اعضا اسم آقای مدرّس و امامجمعه خوئی و علمای متعدّد دیگری هست، ولی متأسّفانه عملی نشد.
«تنبیهالامّة» یک چاپ اوّلیّهای در بغداد در سال ۱۳۲۷ قمری داشته که همان سالی است که شیخ فضلالله نوری به دار آویخته شد. چاپهای بعدی هیچ کدام مصحّح نبود، امّا آن چاپ اوّل را خود مرحوم نائینی تصحیح کرده که با استفاده از تصحیح خود مؤلّف، الان به همّت نوادگان مرحوم نائینی مجدّداً تصحیح شد و هم فارسی آن و هم تعریبش در ضمن موسوعهی محقّق نائینی چاپ شده؛ یعنی نسخه عربیاش هم چاپ شده که هر کس بخواهد از عربی استفاده کند بیغلط باشد. بههرحال، معتبرترین نسخهی «تنبیهالامّة» همین است که الان ضمن موسوعهی میرزای نائینی منتشر شده است.
آن مرحله اولی و اعلایی که فرمودید در ذهن علّامه نائینی هست که میفرمایند در صورت محقّق نشدن مثلاً باید تنزّل بدهیم، چه مرحلهای است؟
آن مرحله اهم و اولی حکومت معصوم (صلوات الله علیهم) است که میفرماید حالا که ما به حکومت معصومین دسترسی نداریم، مرحله بعدش حکومت نایب معصوم است؛ حالا اگر قدرت بر تشکیل حکومت نایب معصوم هم نداشتیم، از باب امور حسبه، حکومت از آنِ عدول مؤمنین است؛ منتها برتر و مهمتر و شایستهتر از عدول مؤمنین، خود فقیه جامعالشّرایط است. آنوقت از باب امور حسبیّه و اموری که شارع راضی به ترکش نیست ـ که مرحوم آیتالله خویی هم که شاگرد برجسته میرزای نائینی است این را میفرمود، مرحوم آیتالله تبریزی هم که شاگرد برجسته آیتالله خویی است این را میفرمود ـ فقیه باید متصدّی شود حکومت را؛ ولو اینکه ولایت فقیه به معنای وسیعش را ما قبول نداشته باشیم، از باب امور حسبه، فقیه اولی و احق است به اداره حکومت.
آن مطلبی که رهبر معظم انقلاب در این جلسه فرمودند که مسئله میرزای نائینی مسئله ولایت و حکومت اسلامی است، به چه شکل از این اندیشه برداشت میشود؟
ایشان در «تنبیهالامّة» یک تعبیری دارند با عنوان «حکومت ولائیّه»؛ یعنی ارتباط بین مردم و حاکم، صرف ارتباط یک حاکم و مثلاً رئیسجمهور یا شاه و مردم نیست، بلکه یک نحو ارتباط ولایی بین حاکم و مردم برقرار است. تعبیرشان «حکومت ولائیّه» است نه «حکومت تملکیّه» و اینکه سلطان مالکالرّقاب مردم باشد؛ یعنی بین حاکم و محکوم یا بین مردم و والی، پیوند ولایت برقرار است؛ لذا تعبیرشان «حکومت ولائیّه» است. رهبر معظّم انقلاب از این تعبیر «حکومت ولائیّه» استفاده میکردند.
در حوزه تاریخنگاری، بهخصوص درباره آخوند خراسانی و علّامه نائینی، نقلقولهای مختلفی وجود دارد. درخصوص مسئله جمعآوری کتاب «تنبیهالامّة» از سوی میرزای نائینی، حضرت آقا اشاره کردند که با توجّه به شواهدی که وجود دارد - از جمله، شواهدی که از قول همدرسان مرحوم والدشان ارائه دادند - ظاهراً روایت صحیحتر آن است که ایشان کتاب را جمعآوری کرده است اما دلیل جمعآوری کتاب تغییر فتوا یا نظریه سیاسی ایشان نبوده، بلکه شرایط اجتماعی و اعدام شیخ فضلالله و مسائلی مانند اینها در این حوزه - یعنی یک سری شرایط بیرونی - علّت این موضوع بوده. لطفاً درباره این مسئله هم مقداری توضیح بفرمایید.
چاپ اوّل «تنبیهالامّة» در سال ۱۳۲۷ قمری در بغداد منتشر شد و اتّفاقاً همان سال هم مرحوم شیخ فضلالله نوری را در تهران به دار زدند؛ یعنی شهادت شیخ فضلالله نوری در سیزدهم رجب ۱۳۲۷ است، «تنبیهالامّة» هم در سال ۱۳۲۷ در بغداد منتشر شد و بعد هم مسائل دیگری پیش آمد. بعد که میرزای نائینی دید از این کتاب برای مقاصد نادرست خودشان میخواهند سوءاستفاده کنند، به این دلیل نسخههای موجود را جمعآوری کرد که سوءاستفاده از کتاب نشود. بنابراین، اصل جمعآوری کتاب درست است، نوادههای ایشان هم قبول دارند، منتها در بعضی کتابها مبالغه شده که ایشان هر کتابی را به چند لیر میخرید! اینها اصلاً درست نیست؛ ایشان لیری نداشت که بخواهد کتابها را بخرد. میرزا آن نسخهها را برای عدم سوءاستفاده مشروطهچیهای آن زمان جمعآوری میکرد و شاهد اینکه ایشان از رأیش برنگشته این است که خود نسخه چاپی را ایشان تصحیح کرده و با قلم خودش کم و زیاد کرده که این نسخهای هم که الان ضمن موسوعهی نائینی منتشر شده، آن نسخه نهائی است. همانطور که آقا فرمودند، هیچ فقیهی اگر از رأیش برگردد، کتابش را جمع نمیکند؛ الیماشاءالله فقها هستند که در یک کتابشان یک نظری دادهاند و در کتاب دیگرشان یک نظر دیگری، معلوم هم هست؛ این که جمع کردن ندارد؛ جمع کردن برای جلوگیری از سوءاستفاده مشروطهچیهایی بود که آن مسائل را به وجود آوردند.
این تصحیح نسخه که میفرمایید، برای بعد از وقایع توپخانه تهران و اعدام و به شهادت رساندن شیخ فضلالله نوری است؟
بله، بعد از اینها است؛ یعنی آخرین نسخه باقیمانده از نائینی همین نسخه مصحّحی است که دست نوادهشان بوده و اخیراً تصحیح کردند و در موسوعه چاپ شده است.
این کتاب «تنبیهالامّة و تنزیهالملّة»، تقریظ آخوند و تأییداتی از این قبیل را هم داشت؛ درست است؟
بله، آن تقریظها را دارد و اصلاً مباحثش جوری نیست که فقیه بخواهد از آن برگردد؛ یعنی یک مباحث فقهی خیلی روشنی است، مطالب درستی است و برگشتن ندارد. ایشان میخواسته آنها از این کتاب سوءاستفاده نکنند؛ یعنی کارهایی که میکنند منطبق بر این کتاب نباشد و به پشتوانه این کتاب نکنند.
یعنی دغدغهای که میرزای نائینی و بقیّه داشتند محدود شدن قدرت پادشاهان و ایجاد عدالتخانه بود؛ امّا در طیّ مسیر، با دخالتهای فراماسونرها و ایادی انگلستان و... مسیر به یک سمت دیگری رفت که مقصود آنها واقع نشد؛ درست است؟
احسنت! همینطور است. جمله معروفی هم هست که حالا یا از مرحوم آخوند یا از مرحوم نائینی یا از هر دو نقل میکنند که ما انگور انداختیم که سرکه بشود، شراب شد؛ یعنی آن نتیجهای که آنها گرفتند، چیزی نبود که ما میخواستیم؛ آنچه اتّفاق افتاد، چیزی نبود که ما میخواستیم.
پس اصل اندیشه ایشان آن قوام اندیشهای را دارد و یک اندیشه ساختار یافته است که تغییری در آن ایجاد نشده.
بله، همینطور است.
رهبر انقلاب اسلامی در دیدار دستاندرکاران کنگره بینالمللی میرزای نائینی بیان داشتند: «کتاب تنبیهالامّة به نظر ما کتاب بسیار مهمّی است.» و اینکه «این تنبیهالاُمّة واقعاً مظلوم واقع شده.» (30/7/1404) به نظر میرسد این کتاب به اندازه کافی مورد توجه قرار نگرفته است با توجّه به اینکه اندیشهی سیاسی شیعه در کتابهای مختلفی پراکنده است -مثلاً یک مقدار در کتابالبیع آمده- به نظر شما این کتاب، بهخصوص در ایجاد تحوّل در اندیشه سیاسی شیعه، چقدر موضوعیّت دارد و تا چه اندازه مهم است؟
اینکه در کتابالبیع فقه و مانند آن، به مناسبت مسئله ولایت اَب و جد ـ پدر و جد ـ مسئله ولایت فقیه میآید، این یک گوشه مسئله است و فقط یک نظر فقهی است که مطرح میشود؛ ولی در این کتاب همهی اجزا در این کتاب مطرح شده و ایشان اندیشه منسجمی را مطرح کرده است البته باید بدانیم که بعد از تجدید چاپ این کتاب به همت مرحوم آقای طالقانی همراه با شرح و تفسیر ایشان، این کتاب چند بار دیگر چاپ شده و با شرح هم چاپ شده است، البتّه بعضیها هم حرفهای مرحوم نائینی را گاهی طبق میل خودشان معنا کردهاند که باید دقّت بشود تا مبادا تفسیرِ مالایرضی صاحبه بشود.
جناب استاد! به نظر میرسد که در طول سالهای گذشته، به اندیشه مرحوم نائینی به صورت گزینشی نگاه شده و بعضاً حتّی به خاطر پیوند با برخی از مناسبات سیاسی، بررسی درستی انجام نشده و اندیشه ایشان به طور کامل دیده نشده. نظر شما در این باره چیست؟
بله، یکی از نویسندگان یک شرحی بر کتاب «تنبیهالامّة» نوشتهاند که بعد هم در جلسات نقد و بررسی، با حضور خود ایشان، به این کتاب پرداخته شد. در همین مدخل موسوعه هم حدود ده پانزده صفحه راجع به همین موضوع بحث شده. لذا دراینباره میتوانید به این اثر مراجعه کنید.
تأثیر تراث علمی میرزا در امتداد حیات اصولی و فقهی حوزه علمیّه، بهخصوص حوزه علمیّه نجف را تشریح بفرمایید.
همانطور که رهبر انقلاب فرمودند، در یک دورهای همه مراجع نجف و مدرّسین تراز اوّل نجف از شاگردان مرحوم نائینی بودند. مثلاً مرحوم آیتالله سیّدمحمود حسینی شاهرودی جزو برجستهترین شاگردهای مرحوم نائینی است و همچنین آقا جمال گلپایگانی؛ یعنی یک دورهای در نجف اشرف، همه مراجع و اساتید تراز اوّل از شاگردان برجسته مرحوم نائینی بودند و آراء و افکارش را بحث میکردند، از جمله آیتالله خویی که اینهمه شاگرد دارد و شاگردان آیتالله خویی هم باز همان مکتب را ترویج میکردند که بعدها به قم و مشهد منتقل شدند و آراء مرحوم نائینی را تشریح کردند، مثل آیتالله وحید خراسانی که عنایت داشتند تا همه آراء مرحوم نائینی بحث بشود. آیتالله میرزا جواد تبریزی و آیتالله سیّدابوالقاسم کوکبی هم شاگردان مدرسه آیتالله خویی هستند که باز همان مبانی را در قم ترویج میکردند. در مشهد، مثلاً مرحوم آیتالله میرزاعلیآقای فلسفی، برادر آقای فلسفی، واعظ شهیر، و قبل از ایشان آیتالله میلانی و قبل از ایشان آمیرزا مهدی اصفهانی و همزمان با میرزا مهدی اصفهانی آشیخ موسی خوانساری هم شاگرد مرحوم نائینی است که شش ماه در مشهد مبانی میرزای نائینی را چه در فقه و چه در اصول، ترویج میکردند. مقصود اینکه افکار و اندیشههای ایشان در فقه و اصول، هم در قم، هم در نجف، هم در مشهد، به وسیلهی شاگردها محور درسها بوده و همه به آن میپرداختند.
این روزها شبهات زیادی در فضای مجازی مطرح شده است و اینکه چه شده است که حوزه علمیه به سراغ اندیشه علامه نائینی رفته است؛ لطفا بفرمایید که هدف و انگیزه از برگزاری این همایش چه بوده است و مقدمات برگزاری آن از چه زمانی آغاز شده است؟
این تعبیری که برخی گفتهاند جمهوری اسلامی از شیخ فضلالله رفته به سمت مرحوم نائینی و اینکه الان یاد ایشان افتادهاند! صحیح نیست. رهبر انقلاب سالها پیش به دفتر تبلیغات دستور دادند که برای بزرگان شیعه همایش بگیرید و مجموعهی آثارشان را چاپ کنید، دفتر تبلیغات هم این کار را شروع کرد. مثلاً همایش مرحوم کلینی چون در کلین و شهرری بود، قرار شد آنچه مربوط به شهرری است مؤسّسه دارالحدیث زیر نظر آقای ریشهری برگزار کند، غیر شهرری را دفتر تبلیغات و سایر مراکز؛ لذا آقای ریشهری کنگره مرحوم کلینی و ابوالفتوح رازی را که قبرش در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی (علیهما السّلام) است برگزار کرد. همچنین، بزرگداشت رازی قزوینی، صاحب کتاب «النّقض» را هم آقای ریشهری با مشارکت چند مؤسّسه دیگر برگزار کرد. همچنین، همایش شریف مرتضی هم با همکاری بنیاد پژوهشهای آستان قدس برگزار شد.
یک نکتهای که هست این است که در کتابهای تاریخی و بعضی روزنامههای همان زمان مشروطیّت و بعد از مشروطیّت در زمان رضاشاه، چند مطلب نادرست را به مرحوم نائینی نسبت دادند که در همین کتابی که مدخل موسوعه است بررسی شده و مشخّص شده که اینها نادرست است. از جمله، در روزنامههای زمان رضاشاه، یک نامهای به اسم مرحوم نائینی جعل کردند در تجلیل از رضاشاه و اینکه مرحوم نائینی شمشیری از خزانه حضرت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) و عکس و تمثالی از خزانه امیرالمؤمنین (علیه السّلام) برای رضاشاه و به عنوان تکریم او فرستاده! این از دروغهای واضح است؛ هم نامه را نائینی نداده، هم شمشیر و تمثال را؛ اینها را آن کلیدداری که حرم را اداره میکرده فرستاده و بعد هم به نام نائینی نامهای جعل کردند که در روزنامههای آن زمان چاپ شده. دلایل دروغ بودن این نامه و تعریف از رضاشاه و ارسال تمثال و مانند اینها، در همین کتاب مدخل موسوعه آمده. مقصود اینکه کسی فوری نیاید بگوید این نامه را نگاه کنید ببینید میرزای نائینی خطاب به رضاشاه چقدر تجلیل کرده! این نامه از نامههای جعلی و مجعول است. البتّه چیزهای دیگری هم مثل این قضیّه وجود دارد؛ این حالا شاخصش بود که عرض کردم.
از جمله، آن متن مفصّلی که به آخوند خراسانی نسبت داده میشود که مرحوم نائینی نقل کرده و آن شبهات کذایی که در حوزه نقد حکومت اسلامی هست.همه اینها از این جعلیّات است. اتّفاقاً همان سال ۱۳۸۸ که این حرفها تازه شروع شده بود ما یک جلسهای خدمت آیتالله سیستانی داشتیم؛ ایشان فرمود ما سالها شیخ آقابزرگ را اینجا دیده بودیم - شیخ آقابزرگ تهرانی که برخی از ایشان این مسائل را نقل میکند - شیخ آقابزرگ تهرانی ابداً از این حرفها نمیزد. نباید با اینهایی که در نجف محشور بوده یک کلمه بگوید؟ فقط باید این حرفها را یک نفر نقل کند؟ به هیچ کس دیگری نباید بگوید؟ و علاوهبر این، نباید در کتابها بنویسد؟ کار ایشان اتّفاقاً ثبت همین مسائل بود، امّا در یکی از کتابهایش هم یک کلمه از این حرفها نزده. آنجا که شرححال آخوند را مینویسد، چرا نقل نکرده؟ یا چرا به بقیّه شاگردهایش نگفته؟ آخوند فقط به آقابزرگ تهرانی گفته این حرفها را؟ خب اینهمه شاگرد داشت؛ چرا به آنها نگفت و آنها چرا یک کلمه نقل نکردند؟ یعنی از شواهد نادرست بودن انتساب این حرفها به آخوند خراسانی و میرزای نائینی این است که راویاش فقط یک نفر است؛ و دیگر اینکه خب شما اگر پنجاه سال پیش از شیخ آقابزرگ شنیدید، چرا همان وقت ننوشتید و منتشر نکردید؟
خدا رحمت کند مرحوم آیتالله موسوی اردبیلی را! ایشان میگفت این ادبیّات اصلاً ادبیّات الان است، این کلمات به آخوند و نائینی نمیخورد. ایشان میگفت این اشکالهایی که الان بر حکومت اسلامی میگیرند، ادبیّات امروز است و معلوم است آن کسی که اینها را ساخته عصر ما را رد کرده و اینها را امروز ساخته.
خدمت مرحوم آیتالله صافی گلپایگانی هم که بودم، ایشان میگفت اگر نظر آخوند این بود، اگر حرفش این بود، چه کار داشت که مشروطه را به پا کند و اینهمه خودش را به زحمت بیندازد؟ محمّدعلیشاه که از مراجع تقلید میکرد و نظرشان تأمین بود. اگر شما میگویید که مقصود آخوند این بود، پس اینهمه مصیبت کشید و اینهمه زحمت کشید برای چه؟ مرحوم آیتالله صافی هم قبول نداشت. من از آقای صافی خودم شنیدم، از حضرت آیتالله سیستانی هم خودم شنیدم، از آیتالله اردبیلی هم رفقای ما نقل میکردند که گفته بود این ادبیّات اصلاً ادبیّات امروزی است، این ادبیّات آخوند و نائینی و مانند اینها نیست. بنابراین، از جمله چیزهای مکذوب، یکی همین است.