کد خبر: ۳۲۰۶۹۸
تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱۴۰۴ - ۲۰:۲۰
یادنامه آیت‌الله عبدالکریم حق‌شناس- ۴۱

شرایط و آداب چلّه زیارت عاشورا

مرحوم آیت‌الله محمدی ری‌شهری

یک. ترک گناه
آیت‌الله حق‏شناس، یکی از شرایط چلّۀ‏ زیارت عاشورا را ترک گناه در آن ایّام می‏دانست[1] و می‏فرمود: «اگر ترک گناه نشود، هیچ تأثیری ندارد».[2] این شعر را هم می‏خواند:
تَعصِی‏ الإلهَ‏ و أنتَ تُظهِرُ حُبَّهُ 
هذا مُحالٌ فِی الفِعالِ بَديعُ [3و4]
در دورانی که ایشان مشغول چلّۀ زیارت عاشورا برای پایان یافتن جنگ بود، مخدّره‏ای از مذهب خودش که می‏گفتند على اللهی بود، برگشته و می‏خواست مسلمان شود. 
برای همین به ایشان مراجعه کرده بود. ایشان چون در حال خواندن زیارت عاشورا بود، از پذیرفتن او خودداری کرد و کار را به این بنده واگذار نمود. 
ایشان برای این که نکند سخن گفتن یک مخدّرۀ جوان، خیالی به بار آورد- خیالی به اندازۀ یک لحظه-‌، هم‏مجلسی و چند کلمۀ کوتاه سخن گفتن با یک نامحرم را نپذیرفته بود. حتّی از یک احتمال بسیار بسیار ضعیف هم باید پرهیز می‏کرد تا هیچ خواسته و حاجتی بر آورده شده نماند.[5]
دو. صدقه و توجّه قلبی
آیت‌الله حق‏شناس در مورد زیارت عاشورا به شیوۀ خاص، می‏فرمود: «هر روز، صدقه‏ای کنار بگذارد. قلب نیز کاملاً متوجّه آن باشد».[6]
سه. خواندن میان طلوع و غروب آفتاب
آیت‌الله حق‏شناس می‏فرمود: «قرائت زیارت عاشورا [در شیوۀ مخصوص] باید بین طلوع آفتاب تا قبل از غروب باشد».[7]
چهار. حرف نزدن وسط قرائت زیارت
آیت‌الله حق‏شناس، یکی از آداب عمل قرائت زیارت عاشورا را حرف نزدن وسط خواندن زیارت عاشورا می‏دانست[8] و می‏فرمود: «اگر وسط زیارت عاشورا بخواهی حرف بزنی، فایده ندارد». می‏فرمود: «یک بار، وسط خواندن زیارت عاشورا، خانواده به من گفت: هیچی نداریم بخوریم، بروید بیرون چیزی تهیّه کنید؛ امّا من زیارت عاشورایم را قطع نکردم و با اشاره به او فهماندم که نمی‏توانم صحبت کنم. بعد از تمام کردن زیارت رفتم و آذوقه‏ای تهیّه کردم».[۹]
پنج. باخبر نشدن دیگران
یکی از آداب چلّۀ زیارت عاشورا از نظر آیت‌الله حق‏شناس، آگاه نشدن دیگران است[10] ایشان می‏فرمود: «وقتی چلّۀ زیارت عاشورا را شروع کردی، بجز اهل خانه نباید کسی بفهمد».[11] همچنین می‏فرمود: «اگر چلّۀ زیارت عاشورا بخوانی و حاجتی داشته باشی و کسی از خواندن تو مطّلع بشود، این چلّه از دست رفته است».[12]
آیت‌الله حق‏شناس در این‌باره به این جریان اشاره می‏نمود: «در یک بعدازظهر که درِ حجرۀ مدرسه را بسته و به خواندن زیارت مشغول بودم، یکی از رفقا در زد. 
وقتی برای باز کردن در بلند شدم، فراموش کردم کتاب دعا را ببندم و کتاب همچنان بر سر زیارت عاشورا باز مانده بود. همین که به داخل حجره آمد، گفت: عجب! زیارت عاشورا هم که می‏خوانی! من پیش خودم گفتم: این زیارت از دست رفت!».[13]
همچنین در یک دورۀ زیارت، روزی کسی درِ خانه ایشان را می‏زند. وقتی اهل خانه می‏گویند: «آقا مشغول نماز و دعاست» یا این که «به کاری مشغول است»، گویا آن شخص حدس می‏زند که ایشان مشغول قرائت زیارت است. 
لذا می‏پرسد: زیارت عاشورا می‏خواند؟ هنگامی که او خبردار می‏شود، آیت‌الله حق‏شناس می‏فرماید: «این دوره که از دست رفت! باید دورۀ تازه‏ای شروع کرد».[14]
شش. شروع از روز چهارشنبه
آیت‌الله حق‏شناس می‏فرمود: «هر وقت می‏خواهی چلّۀ زیارت عاشورا را شروع ‏کنی، سعی کن اوّلین روزش، روز چهارشنبه باشد»[15]
هفت. واقعی بودن حاجت
واقعی بودن حاجت، از شرایط دستور چلّۀ زیارت عاشوراست. 
آیت‌الله حق‏شناس می‏فرمود: «شخصی گفت: خیلی بدهکارم و می‏خواهم زیارت عاشورا بخوانم تا بدهی‏ام حل شود. من می‏دانستم که خانه‏اش کجاست. گفتم: داداش جون! نیازی نیست زیارت عاشورا بخوانی. تو باید خانه‏ات را بفروشی و با پولش، هم بدهی‏ات را پرداخت کنی، هم در جای دیگر، خانۀ مناسب خودت بگیری و هم این که حَجّت را به جا‌آوری!».[16]
هشت. عدم تقدیر قطعی
آن طور که به یاد دارم، اوّلین باری که ما با جریان زیارت عاشورا آشنا شدیم، جریان محاکمۀ متّهمان قتل منصور بود. کسانی از آن جمع، محکومیّت در حدّ اعدام داشتند. بزرگان این جریان، از جمله حاج صادق امانی، در مسجد امین الدوله تربیت شده بودند. 
اصحاب مسجد قیام کردند که برای نجات محکومان، دست به دعا بردارند. چهل نفر از ما مأموریّت یافتیم که چهل روز نماز استغاثه به امام زمان بخوانیم. آیت‌الله حق‏شناس بنا گذاشتند که یک دورۀ چهل ‏روزه زیارت عاشورا بخوانند. 
ما از واقعه بعدها خبردار شدیم که ایشان بعد از چند روز از خواندن زیارت، در خواب ملهَم می‏شوند که تقدیر قطعی وجود دارد، کاری نمی‏توان کرد. 
لذا ختم، نیمه‏کاره رها می‏شود. اوایل جنگ نیز آیت‌الله حق‏شناس برای ختم آن به یک چلّۀ زیارت عاشورا همّت می‏گمارند که البتّه باز به ایشان گفته می‏شود این هم یک تقدیر قطعی است و ایشان ختم زیارت را نیمه‏تمام می‏گذارند.[17]
نُه. گفتنِ صد لعن و صد سلام
آیت‌الله حق‏شناس می‏فرمود: «یک بار چلّۀ زیارت عاشورا داشتم. یک نفر به من گفت: اگر وقت نداری، به جای صد لعن و صد سلام، «مئة مرّة (صد بار)» را بگو و رد شو. 
من هم گوش دادم. بعد از چهل روز در خواب دیدم یک بشقاب شیرینی به من دادند. پرسیدم که: این برای چیست؟ گفتند: برای زیارتی که به جا آوردی! البتّه قرار بود آن طاقه‏های پارچه را به شما بدهیم؛ امّا چون «مئة مرّة» گفتی و رد شدی، همین شیرینی نصیبت شد!».[18] بعد از این قضیّه، تأکید داشتند که «مئة مرّة» نگویید.[19]
هفتم. عزاداری سیّد الشهدا
راز تعطیلی درس‏ها در دهۀ اوّل محرّم
این که اوّل دهۀ محرّم، درس‏های ما تعطیل می‏شود، یک رمزی دارد. بعضی می‏خواهند در ایّام محرّم، هم‏ درس بخوانند و هم عزاداری کنند؛ امّا این غلط است، این بی‏برنامگی است. امام حسین، عزیز الله است و باید در دهۀ اوّل محرّم، فقط به عزای ایشان پرداخت. باید در این دهه وضعیّت و برنامۀ ما عوض شود. دیگر، آن صبحانۀ مفصّل و آن کره و مربّا را باید رها کرد. 
درس تعطیل می‏شود و باید برنامۀ دیگری متناسب با این ایّام، اجرا شود.
یک وقت، بنده در شب اوّل محرّم، بیشتر از شب‏های دیگر خوابم برد. در آن زمان، من در حجرۀ مسجد جمعه بودم و مرحوم آقای آشیخ محمّدحسین زاهد هم در حجرۀ عقب بودند و دیوار نازکی هم بین ما قرار داشت. 
درب حجرۀ ما هم یک کلون داشت. من با هم‏مباحثه‏ام قرار گذاشته بودم که سر شب، مقداری با هم مباحثه کنیم و بعداً در عزاداری ابا عبدالله شرکت کنیم. 
خدایا! چه بگویم!؟ همین که آمدم مطالعه کنم، چرتم برد و خوابیدم. 
سریع پایین آمدم و صورتم را آب زدم و به حجره برگشتم که مطالعه کنم. باز هم خوابم برد؛ دو مرتبه و سه مرتبه این اتّفاق افتاد تا این که دیگر به‏کلّی خوابم برد. 
یک‏مرتبه دیدم که دیوار شکافت و هفت خانم که جلوی آنها یک بانوی محترمه با قد رشید [بود] وارد شدند. 
در این موقعیّت‏ها خود انسان می‏فهمد که ایشان چه کسی هستند. 
ایشان حضرت زینب بودند که به من فرمودند: «چرا در عزاداری اهل بیت شرکت نمی‏کنید؟». 
عرض کردم: بی‏بی جان! من قرار گذاشته‏ام که هم مباحثه کنم و هم در عزاداری امام حسین شرکت کنم. فرمودند: «خیر! مباحثه هیچ! باید این دهه را تنها در عزاداری ابا عبدالله شرکت کنید!». 
یک کوزۀ خشک، آن کنار بود. ایشان آن کوزه را برداشتند و از آن، قدری آب میل کردند و تشریف بردند. قبل از این که به درب برسند، آن کلون و قفل درب افتاد و درب باز شد. 
بعد، بنده دیدم که کف شبستان چهل‏ستون تا کف بالاخانه‏ای که ما بودیم، بالا آمد و هم‏سطح شد. این بزرگواران روی آن زمین قرار گرفتند و دوباره کف شبستان پایین رفت و آنان، پایین رفتند. آخر، این بزرگواران متصرِّف در کون هستند، در تمام عوالم کائنات متصرِّف‏‌اند. 
وقتی که از خواب بیدار شدم، دیدم که مرحوم شترداران و آسیّد کاظم درویش مشغول عزاداری هستند. مبادا در این دهه مسافرت بروی؛ چون در این مسافرت‏ها بالأخره یک تنوّعی هست. بدان که به شما خوش نخواهد گذشت. شما در عزاداری ابا عبدالله شرکت کنید. به این مجالسِ شکسته که گوشه و کنار برپا می‏شود، بروید و کار را صورت بدهید.[20]
________________________
1. به نقل از دکتر علی‏اکبر محمّدی.
2. ر. ک: ص۳۴۶ (پیامد ظلم به همسر).
3. شیخ صدوق به نقل از محمّد بن ابی عمر: کسی که خود از امام صادق علیه‌السلام شنیده بود، برایم نقل کرد که ایشان فرمود: «ما أحَبَّ الله مَن عَصاهُ؛ خداوند، کسی را که نافرمانی‏اش کند، دوست نمی‏دارد». آنگاه، امام، بیتی را که در متن آمده، به اضافۀ این بیت خواند: «لو کانَ حُبُّکَ صادقاً لَأَطعتَهُ / إنَّ المُحِبَّ لِمَن یُحِبُّ مُطیعٌ» (الأمانی، صدوق: ص ۵۷۸ ح ۷۹۰). ترجمۀ شعر چنین است: «نافرمانی خدا را می‏کنی و باز به او اظهار دوستی می‏نمایی. این، محال و از کارهای شگفت است. اگر دوستی‏ات راستین بود، از او فرمان می‏بردی. همانا دوستدار، فرمانبر کسی است که دوستش می‏دارد».
4. به نقل از حجت‌الاسلام غلامحسن بخشی.
5. به نقل از حجت‌الاسلام محمّدعلی جاودان.
6. به نقل از دکتر علی‏اکبر محمّدی.
7. به نقل از آقای رضا مطلّبی کاشانی و دکتر علی‏اکبر محمّدی.
8. به نقل از دکتر علی‏اکبر محمّدی.
9. به نقل از حجت‌الاسلام غلامحسن بخشی. در این باره، ر. ک: ص۳۰۳ (تأمین هزینۀ خرید خانه).
10. به نقل از دکتر علی‏اکبر محمّدی.
11. به نقل از حجت‌الاسلام غلامحسن بخشی و آقای رضا مطلّبی کاشانی.
12. به نقل از حجت‌الاسلام محمّدعلی جاودان.
13. به نقل از حجت‌الاسلام محمّدعلی جاودان. در این باره، ر. ک: ص۳۰۱ (تأیید شیوۀ خواندن زیارت عاشورا).
14. به نقل از حجت‌الاسلام محمّدعلی جاودان.
15. به نقل از آقای رضا مطلّبی کاشانی.
16. به نقل از حجت‌الاسلام غلامحسن بخشی.
17. به نقل از حجت‌الاسلام محمّدعلی جاودان.
18. آقای سعید حدّادیان نیز در این‌باره می‏گوید: یک وقت نیّت کرده بودم صد صلوات به نیّت امام زمان بفرستم؛ امّا چون دیدم نمی‏رسم چنین کنم، یک صلوات فرستادم و بعدش گفتم «مئة مرّة». پس از این جریان، وقتی آیت‌الله حق‏شناس را ملاقات کردم، فرمود: «داداش جون! من یک شب، زیارت عاشورا را به صورت مختصر [و بدون صد لعن و صد سلام] خوانده بودم. خواب دیدم یک حُجره پر از پارچه است؛ امّا یک بشقاب انجیر به من دادند. گفتند: این پارچه‏ها برای کسانی است که زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام می‏خوانند». اینجا بود که فهمیدم باید صد صلوات را می‏فرستادم.
19. به نقل از آقای سیّد رضا همایونی. گفتنى است که در حاشیۀ کتاب شفاء‌الصدور فى شرح زیارة العاشور
(ج ۱ ص۱۱۰) که به فارسى نگاشته شده، سندى مجهول از یکى از محدّثان بحرین، سینه به سینه، به امام ‌هادی نسبت داده شده که فرمود: «هرکس قسمت لعن زیارت عاشورا را یک بار بخواند و آن گاه بگوید: «خداوندا! همۀ آنان را نود و نه بار، لعن کن»، گویى یکصد بار، آن را خوانده است و هرکس بخشِ سلام این زیارت را یک‌بار بخواند و بعد بگوید: «نود و نه بار سلام بر حسین و بر على بن الحسین و بر فرزندان حسین و بر یاران حسین!»، گویى یکصد بار کامل، آن را از اوّل تا آخر، خوانده است». در کتاب الذریعة (ج ۱۵ ص۲۹) نیز شبیه این مطلب نقل شده؛ ولی بدیهى است که این‌گونه روایات، فاقد اعتبار است (دانش‏نامۀ امام حسین علیه‌السلام: ج۱۲ ص۴۵ پانوشت سوم).
20. مواعظ: ج۴ ص۵۷. این جریان را آقای علی قره‏گوزلو و حجت‌الاسلام غلامحسن بخشی نیز از زبان آیت‌الله حق‏شناس نقل کرده‏اند. همچنین در مصاحبۀ آقای حسن کریمی به این جریان از زبان شهید محسن کریمی اشاره شده است.