کد خبر: ۳۲۰۵۵۸
تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱۴۰۴ - ۲۰:۵۳
نگاهی به سریال «رازهای خویشاوندی»

مهاجرت و خانواده‌هایی که بر باد رفت

فاطمه قاسم‌آبادی

مسائل مربوط به خانواده و نوع تربیت خانوادگی، رابطه مستقیمی با سبک زندگی یک فرد دارد. به خاطر همین هم خانواده مهم‌ترین کانون زندگی یک انسان از بدو تولد تا مرگش به حساب می‌آید.
حالا اگر تصور کنیم که این مهم‌ترین کانون زندگی، از همه جا ضربه‌های جبران‌ناپذیر خورده باشد و دیگر شباهتی به مفهوم واقعی‌اش نداشته باشد، آن وقت تکلیف چیست؟
بعد از کشف قاره آمریکا توسط کریستف کلمب و مهاجرت فوج فوج مردم فرودست و بعضاً خلافکار اروپا، به امید زندگی بهتر به آنجا، این مهاجرت خودخواسته و گاهی اجباری، روی تفکرات و نگاه خانواده مهاجرین، اثرات بسیاری گذاشت. 
اگر از مرگ‌های دلخراش و کشتارهای بی‌رحمانه مهاجران اولیه بگذریم، جا افتادن در یک کشور جدید و کنار آمدن با بومیان، در کنار مهاجرین دیگر فرهنگ‌ها، کار بسیار سختی است و این مسئله در کنار کمرنگ شدن اعتقادات و زندگی در کشوری که بر مبنای سرمایه‌داری بنا شده است می‌تواند، تمام اصول و سبک زندگی انسان را تحت تاثیر قرار بدهد و هویت مردم را نابود کند.
مستند چهار قسمتی «رازهای خویشاوندی» به کارگردانی «فلیسیتی جاسترابو» ساخته سال 2025 آمریکا است. این مستند به جست جو در رازهای خانوادگی مهاجرین می‌پردازد و خیانت‌ها، جنایت‌ها و گاه دروغ‌ها را بر ملا می‌سازد و برای بازماندگان، حقیقت خانوادگی و اجدادی‌شان را روشن می‌کند.
داستان خانواده‌های پر رمز و راز
در مستند رازهای خویشاوندی، «جین سیمور» (بازیگر معروف که مخاطبین ایرانی او را به خاطر بازی در سریال پزشک دهکده می‌شناسند) در کنار «ناتاشا بیلسون» باستان‌شناس و پژوهشگر، پا به میدان گذاشته‌اند تا برای به آرامش رساندن خانواده‌هایی که به آن‌ها مراجعه کرده‌اند، راه‌حلی پیدا کنند.
در داستان اول زنی به نام «دانا» که پدرش «رابرت» قاتل سریالی و متجاوز بود، مشکلاتش را مطرح می‌کند و می‌گوید آرزو دارد در خانواده پدری‌اش، یک مرد باشرف پیدا کند تا بتواند به او افتخار کند، این مسئله با توجه به اینکه هم پدر دانا و هم پدربزرگش مجرم بودند، کار سختی به نظر می‌رسید. 
در نهایت جین سیمور و همکارش ناتاشا موفق می‌شوند در گذشته و از بین اجداد مهاجر دانا، فردی به نام «نیکولاس» را پیدا کنند که کار آبرومند داشته و هر چند او هم به خاطر قتل مدتی را در زندان سپری کرده ولی به غیر از این مسئله، انسان پاک و اجتماعی بوده است!
در قسمت دوم مردی سیاه پوست و 99ساله به نام «ویلی» عنوان می‌کند که بعد از مرگ مادرش و ازدواج مجدد پدرش، مجبور شده با مادربزرگش «سارا» زندگی کند اما وقتی به سربازی می‌رود، دیگر نامه‌ای از مادربزرگش دریافت نمی‌کند و با وجود اینکه همچنان برای مادربزرگش پول می‌فرستاده ولی همچنان خبری از مادربزرگش به گوشش نمی‌رسد و عملاً مادربزرگش از آن زمان به بعد، نیست و نابود می‌شود!
سازندگان این مستند با کمک شواهد به 70 سال پیش سفر کردند و توانستند بفهمند که مادربزرگ ویلی همان اوایل سربازی‌اش مرده است اما عمویش ترجیح داده به خاطر گرفتن پول ویلی، خبر مرگش را به او اطلاع ندهد و او را در قبرستانی دور دفن کند!
در داستان سوم زنی به نام «آندریا» عنوان می‌کند که پدرش «هری سالمن» همیشه فکر می‌کرد که فرزند خوانده است و دوست داشت هویت پدر واقعی‌اش مشخص شود ولی این راز تا زمان مرگش سر به مهر باقی می‌ماند. سازندگان مستند رازهای خویشاوندی، بعد از جست‌و‌جو می‌فهمند که هری در واقع حاصل رابطه نامشروع مادربزرگش که زنی بدکاره بوده با پدرش بود ولی خواهرش ترجیح داد که او را به فرزندی قبول کرده و با معشوق مادرش ازدواج کند!
در داستان، آخر ماجرا به بیش از 70 سال پیش بر‌می‌گردد. در سال 1952 زنی به نام «کاترین» که شوهر و سه فرزند داشت، یکمرتبه با قسمتی از سرمایه شوهرش گم می‌شود و دیگر خبری از او نمی‌شود.
جین سیمور و همکارش با توجه به تحقیقات‌شان می‌فهمند که آن زمان کاترین به خاطر رابطه نامشروع باردار شده بود و به خاطر همین تصمیم می‌گیرد پول و سرمایه شوهرش را تا جایی که می‌توانست بردارد و به ایالتی دیگر فرار کند و با هویت تازه‌ای، زندگی جدیدی را شروع کند. او در ایالت جدید دوباره ازدواج می‌کند و بچه دار می‌شود و هرگز خبری از خانواده قبلی‌اش نمی‌گیرد.
در نهایت قسمت آخر مستند در حالی تمام می‌شود که دو پیرزن و یک پیرمرد که بچه‌های کاترین هستند، در شَکّند که آیا پدرشان، پدر واقعی آن‌ها بوده یا عمویشان پدرشان بوده! مستند با شوخی پسر خانواده تمام می‌شود که خواهرانش را دعوت می‌کند که دیگر این ماجرا را کش ندهند و اصلاً شاید فروشنده سر کوچه‌شان پدرشان بوده است! 
سقوطی به وسعت یک قرن 
در مستند رازهای خویشاوندی، مخاطبین خانواده‌هایی را می‌بینند که هرکدام به شکلی با هویت واقعی‌شان مشکل دارند و به امید فهمیدن حقیقت تلاش می‌کنند.
البته در بیشتر مواقع، حقیقت بسیار تلخ‌تر از راز زندگی‌شان بوده است و بدون شک در دراز مدت بر خلاف ادعای سازندگان مستند، فهمیدن این حقایق آن‌ها را دچار مشکلات روحی بیشتری می‌کند ولی آن‌ها باز هم ترجیح دادند به امید اخبار بهتر، گذشته را جست‌وجو کنند. واقعیت این است که تمام این خانواده‌ها، بازماندگان خانواده‌های مهاجرین هستند و راز هر‌کدام، به نحوی به گذشته‌های دور پیوند می‌خورد.
تمام نمونه‌های مورد بررسی در این مستند، گذشته‌ای بالای 70 سال پیش را کند‌و‌کاو می‌کنند و جالب است که از همان موقع، سقوط‌های اخلاقی بی‌شماری در جامعه آمریکای آن زمان اتفاق افتاده است، گویی از پیش از جنگ جهانی دوم، مهاجرین و فرزندان‌شان در آمریکا، به درجات بالایی از بی‌اخلاقی رسیده بودند و این مسئله در کل جامعه قابل دیدن بوده ولی به خاطر پنهان‌کاری‌ها و سرپوش گذاشتن‌ها، ظاهر زندگی‌ها همچنان معمولی به نظر می‌رسیده است.
مستند رازهای خویشاوندی، به وضوح نشان می‌دهد که حلال‌زادگی از دست رفته و سقوط اخلاقی شدید در این جامعه، از مدت‌ها قبل و چیزی حدود یک قرن قبل شروع شده است و با توجه به برهه زمانی جنگ جهانی دوم، که در هر چهار داستان‌گریزی به آن زده می‌شود، باید گفت عجیب نیست که چطور آمریکایی‌ها می‌توانند در آن زمان بمب اتم بر سر ملت دیگری بیندازند و احساس بدی هم از چنین جنایتی نداشته باشد! 
گلچین مشکلات یک جامعه 
در مستند رازهای خویشاوندی، مخاطبین می‌بینند که سازنده، کلکسیونی از معضلات جامعه‌اش را در قالب داستان خانواده‌های معمولی و مختلف، به تصویر می‌کشد.
تجاوز و جنایت، تبعیض نژادی و فرار از بی‌عدالتی، خیانت و فحشا و عدم مسئولیت‌پذیری و... از جمله مسائلی است که شخصیت‌های این مستند با آن درگیرند.
در داستان اول دانا که حالا زنی 70 ساله است، عنوان می‌کند که تمام عمرش از اینکه فرزند مردی متجاوز و قاتل بوده فرار کرده است و پدرش حتی بعد از اینکه به حبس ابد محکوم شده، باز هم با فرستادن نامه‌های مستهجن به او، آرامشش را به‌هم زده است ولی حالا که مدت‌ها از مرگ پدرش می‌گذرد، او دوست دارد خیال کند که حداقل یک مرد ارزشمند در خانواده‌اش وجود داشته است. از طرف دیگر ویلی پیرمرد 99 ساله سیاه‌پوست، وقتی از خاطراتش می‌گوید، اشک در چشمانش حلقه می‌زند و عنوان می‌کند که مجبور شده در جنگ جهانی به عنوان سرباز به ارتش بپیوندد، چرا که تنها راه فرار از بردگی و کار در مزارع سفید‌پوستان‌، برای یک جوان سیاه‌پوست و فقیر در یک ایالت جنوبی، همین پیوستن به ارتش بوده است و در زمان کودکی او، سیاه‌پوستان حتی با وجود اینکه سال‌ها از قانون لغو برده‌داری می‌گذشت اما حق درس خواندن هم نداشته‌اند، چه برسد به داشتن حقوق زندگی برابر! 
در داستان سوم آندریا در انتها عنوان می‌کند که ابتدا فکر می‌کرده تنها مشکل خانواده‌اش، فرزندخوانده بودن پدرش بوده ولی حالا باید با این حقیقت زندگی کند که مادر مادربزرگش بدکاره بوده و پدربزرگش هم روابط نامشروع داشته و مادربزرگش هم روی تمام این گندها سرپوش گذاشته است! او عنوان می‌کند که هزینه فهمیدن حقیقت برایش بسیار گران تمام شده است ولی باید آن را بپذیرد و با آن کنار بیاید... 
در داستان چهارم هم سه فرزند کاترین پیر و دلشکسته، هنوز هم بعد از حدود 70 سال از روزی که توسط مادرشان رها شدند، باید بار گناهان و بی‌بند‌و‌باری او را بر دوش‌های فرسوده‌شان بکشند و فهمیدن حقیقت هم نه‌تنها هیچ کمکی به بهتر شدن حال‌شان نمی‌کند، که آن‌ها را دلشکسته‌تر از قبل می‌کند.
استقبال مخاطبین غربی
مخاطبین غربی، از مستند «رازهای خویشاوندی» استقبال کردند و با وجود ایرادهای ساختاری، آن را پسندیدند.شاید یکی از دلایل موفقیت این مستند چهار قسمتی در بین مخاطبینش، این باشد که مستند توانست، حس هم‌ذات‌پنداری بسیاری از مخاطبین را که دچار مشکلات اینچنینی در خانواده‌های خود هستند، برانگیخته کند.
مستند رازهای خویشاوندی، با توجه به موضوع به‌روزش توانست، در سایت‌های مخصوص نظر مخاطبین، نمرات خوبی به دست بیاورد و بعید نیست با توجه به استقبال مخاطبین برای فصل‌های بعد هم تمدید شود تا روایت جنایت‌ها و سقوط اخلاقی خانواده‌های مهاجر غربی را به تصویر بکشد و از دل گذشته، راز‌های قدیمی را برملا کند.