کد خبر: ۳۲۰۳۱۹
تاریخ انتشار : ۲۳ مهر ۱۴۰۴ - ۲۱:۰۰

جاسـوس و جاسوسی از نگاه اسـلام

صفر قهرمانی

جاسوسی به معنای گردآوری پنهانی اطلاعات و اسرار نظامی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، صنعتی با عناوین غیرواقعی و پنهانی از جمله عنوان خبرنگاری به نفع یکی از دو طرف درگیر و متخاصم، در همه قوانین جوامع بشری جرم و گناه نابخشودنی است که گاه حکم آن، فراتر از «تبعید»، «قتل» به بدترین شکل به عنوان سنت و قانون تبدیل‌ناپذیر الهی است.(احزاب، آیات 60 تا 62)
بر اساس آیات قرآن، جاسوسی برای دشمنان اسلام و مسلمانان، جزو مصادیقی چون ظلم(توبه، آیات 23 و 47) و خیانت(انفال، آیه 27) است و جاسوسان نه تنها در دنیا به سبب جرم و خیانت مورد مجازات و کیفر دنیوی قرار می‌گیرند که برای آنان ذلت‌آور خواهد بود(مائده، آیه 41)، بلکه به سبب گمراهی از آموزه‌های دین گرفتار عذاب اخروی می‌شوند.(ممتحنه، آیات 1 و 13؛ مجادله، آیه 14؛ بقره، آیات 8 و 10؛ مائده، آیه 41)
جاسوسان به خاطر ارتباط مودت‌آمیز با دشمنان، بلکه به سبب پذیرش ولایت طاغوتی دشمنان، از ولایت الهی خارج می‌شوند؛ خطر چنین دشمنانی برای امت اسلام بسیار خطرناک‌تر از کافران حربی است که در خارج از جامعه اسلامی علیه اسلام و مسلمانان کارزار دارند؛ زیرا جاسوسان با «نفاق» خویش از هر فتنه‌ای خطرناک‌تر برای امت اسلام و جامعه اسلامی هستند. نقش آنان بسیار مخرب و زیانبار است(بقره، آیات 8 و 9؛ آل عمران، آیه 28؛ توبه، آیات 45 و 47؛ مائده، آیه 41)؛ زیرا نه تنها اخبار و اطلاعات امت و دولت اسلامی را در اختیار دشمنان می‌گذارند، بلکه با همراهی در جنگ نرم روانی در درون مرزها، تکانه‌های شدیدی را موجب می‌شوند که اعصاب و روان مردم به ویژه مسلمانان سست ایمان را به هم می‌ریزند و حتی بستر آشوب اجتماعی را فراهم می‌کنند.(احزاب، آیات 59 و 90)
جریان نفاق و منافقان که اکثریت جاسوسان را در میان امت اسلام تشکیل می‌دهند، در مقامات و نقاط حساس نظام ولایی نفوذ می‌کنند تا امکان دسترسی به مهم‌ترین اطلاعات و اخبار را داشته باشند. از همین رو قرآن به ویژگی‌هایی چون «خروج معکم»، «خبال» و «خلال» ایشان توجه می‌دهد که نه تنها کار شناسایی چهره جاسوس را سخت می‌کند، بلکه دسترسی به اطلاعات و اخبار مهم و حساس را برای جاسوسان آسان می‌سازد. این افراد در حالی که کافر هستند، به عنوان مسلمان و مؤمن در میان امت و مناصب و مقامات حساس نفوذ کرده و در خدمت دشمنان قرار می‌گیرند.(توبه، آیات 23 و 47؛ مائده، آیه 41؛ ممتحنه، آیه 1)
از نظر قرآن، یکی از ویژگی‌های منافقان در میان امت اسلام، نقش «سماعون» بودن آنان نسبت به دشمنان است؛ یعنی آنان گوش دشمنان هستند و اخبار و اطلاعات امت اسلام را جمع‌آوری کرده و به دشمنان می‌رسانند.(مائده، آیه 41) 
بر اساس گزارش‌های قرآنی، جاسوسان می‌توانند حتی به درون زندگی حاکمان امت وارد شوند و اطلاعات و اخبار نهان و حساس رهبران را در اختیار دشمنان قرار دهند؛ چنان‌که خدا از خیانت زن نوح و زن لوط یاد می‌کند که اخبار پیامبران را به طور نهان در اختیار دشمنان ایشان قرار می‌دادند.(تحریم، آیه 10)
نهی از تجسس در امور فردی 
انسان بر اساس فطرت الهی، دارای سنت‌های فطری است که به طور فطری آن را می‌شناسد و بدان گرایش دارد؛ زیرا عقلانیت فطری که در نهاد هر نفس انسانی سرشته شده، حقایق و مصادیق آن از قبیل عدالت، صداقت، امانت، وفا، شکر و مانند آنها را از اضدادش چون ظلم، کذب، خیانت‌، بی‌وفایی و نقض عهد، کفران و مانند آنها را می‌شناسد و به حقایق گرایش و از اضدادش به عنوان باطل‌گریزش دارد.(طه، آیه 50؛ شمس، آیات 7 تا 10؛ بقره، آیات 21 و 30 و 31 و 138)
بنابراین، انسان به طور فطری اهل عدالت و صداقت و امانت و وفا است، چنان‌که این امر را در کودکان پیش از تعلیم نادرست اولیای امور می‌توان یافت.
آموزه‌های پیامبران درصدد است تا دین به مدد نور عقل فطری برود و انسان را از ساحت تقابل بر مدار عدالت تقابلی که همان بدی در برابر بدی و نیکی در برابر نیکی است(بقره، آیه 194؛ الرحمن، آیه 70)، به سطح مکارم اخلاقی «نیکی در برابر بدی و زشتی» برسانند.(فصلت، آیات 34 و 35)
آموزه‌های قرآن که تطابق کامل با نور هدایت عقل فطری دارد(روم، آیه 30) بر آن است تا انسان را به حد اعلای کمال برساند تا انوار اسمای الهی در او تجلی تمام یابد. از همین رو مجموعه احکام را که مطابق مصالح و علیه مفاسد است بیان می‌کند که از آنها به احکام پنج‌گانه واجبات و مستحبات و محرمات و مکروهات و مباحات یاد می‌شود.در راستای تحقق اتمام مکارم اخلاقی، اموری چون انفاق و احسان واجب و مستحب می‌شود و اموری چون کم‌فروشی و بخل حرام می‌گردد و غیبت و تجسس در امور دیگران و کسب اخبار و اطلاعات از زندگی شخصی آنان حرام می‌شود.(حجرات، آیات 11 و 12)
از نظر قرآن، حسن ظن درباره دیگران «خیر» است(نور، آیات 11 و 12)، چنان‌که برخی بدگمانی‌ها حرام است.(حجرات، آیه 12) همچنین تجسس و تحسس در زندگی شخصی مؤمنان حرام و گناه است؛ زیرا این امر می‌تواند بستر بسیاری از گناهان دیگر شود.(همان)
از همین رو پيامبر خدا (صلى‌الله عليه و آله) می‌فرماید: إيّاكُم و الظَّنَّ‌، فإنَّ الظّنَّ أكْذَبُ الحَديثِ، و لا تَحَسَّسوا، و لا تَجَسَّسوا؛ از گمان دورى كنيد؛ زيرا گمان دروغ‌ترين سخن است. در پى شنيدن سخنان مردم و كشف عيب آنان نباشيد. (صحيح مسلم، ج  ۴، ص ۱۹۸۵، حدیث ۲۸ ) با آنکه آن پيامبر خدا از علم غیب برخوردار بود(جن، آیات 26 و 26)، اما از آن هیچ‌گاه برای تجسس در احوالات مردم استفاده نکرد؛ زیرا خود ایشان می‌فرماید: إنّي لَم اُؤمَرْ أنْ اُنقِّبَ عن قُلوبِ النّاسِ و لا أشُقَّ بطُونَهُم؛ من مأمور نيستم كه دل‌هاى مردم را بكاوم و درونشان را بشكافم.(كنز‌العمّال، احادیث شماره: ۳۱۵۹۷‌، ۱۵۰۳۵)
از همین رو پيامبر خدا نسبت به تجسس در احوالات دیگران هشدار می‌دهد و می‌فرماید: يا معشرَ مَن أسلَمَ بلِسانِهِ و لَم يُسلِمْ بقلبِهِ، لا تَتَبَّعوا عَثَراتِ المسلِمينَ؛ فإنّه مَن تَتَبَّعَ عَثَراتِ المسلِمينَ تَتَبَّعَ الله ُ عَثْرتَهُ‌، و مَن تَتَبَّعَ الله ُ عَثْرتَهُ يَفْضَحْهُ؛ اى جماعتى كه به زبانْ اسلام آورده و به دلْ اسلام نياورده‌ايد! به دنبال یافتن لغزش‌هاى مسلمانان نباشيد؛ كه هر كس لغزش‌هاى مسلمانان را پى‌جويى كند، خداوند لغزش او را پى مى‌گيرد و هر كس كه خداوند او را عيب‌جويى كند، رسوايش مى‌سازد.(الكافي، ج ۲، ص ۳۵۵، حدیث ۴ )
امام صادق‌(ع) از تفتيش عقايد مردم نهی کرده و فرموده است: لا تُفَتِّشِ النّاسَ عن أديانِهِم فتَبقى بلا صَديقٍ؛ از دين و آيين مردم پرس‌و‌جو مكن كه بى‌دوست مى‌مانى.(بحار‌الانوار، ج ۷۸، ص ۲۵۳، حدیث ۱۰۹)
وجوب تجسس ضد جاسوسی
آنچه گفته شد مربوط به حرمت تجسس در امور و حریم شخصی افراد است اما وقتی امر به امور اجتماعی می‌کشد تجسّس براى كشف توطئه‌ها روا و جایز دانسته می‌شود.  
از عملکرد پیامبران الهی دانسته می‌شود که نه‌تنها تجسس برای کشف امور اجتماعی و توطئه‌ها علیه امت و دولت اسلامی جایز و رواست، بلکه حتی جاسوسى لازم و واجب است تا امنیت دولت و امت اسلامی صیانت شود؛ از همین روست که حضرت سلیمان نبی(ع) مجموعه‌ای در اختیار داشت که در حالت تجسس در ممالک گوناگون بودند که از معروف‌ترین آنها داستان جاسوسی هدهد به عنوان مامور الهی آن حضرت علیه‌السلام است؛ زیرا موجودی با شعور و عاقل و مکلف بود که در صورت تخلف از امر پیامبرش مجازات و عذابی سخت می‌شد.(نمل، آیات 16 تا 28) بر اساس گزارش‌های قرآنی، مؤمن آل‌فرعون به نفع حضرت موسی(ع) جاسوسی می‌کرد و او را از طراحی‌های دشمنان با خبر می‌ساخت.(قصص، آیه 20)
پیامبر مکرم اسلام(ص) نیز افرادی را برای جاسوسی به میان دشمنان و مخالفان اعزام می‌کرد. امام رضا‌(ع) می‌فرماید: كانَ رسولُ الله ِ إذا بَعثَ جيشا فاتَّهَم أميرا‌، بَعثَ مَعهُ مِن ثِقاتِهِ مَن يتَجَسَّسُ لَه خَبرَهُ؛ پيامبر خدا هرگاه سپاهى را گسيل مى‌داشت و به فرماندهى بدگمان بود يكى از افراد مورد اعتماد خود را به عنوان جاسوس همراه او مى‌فرستاد.(وسائل‌الشيعه، ج ۱۱، ص ۴۴، حدیث ۴)همچنین در روایت آمده است: بَعثَ النَّبيَّ بُسْبَسَةَ عَيْنا يَنظُرُ ما صَنَعتْ عِيرُ أبي سفيانَ؛ پيامبر بُسْبَسه را به عنوان جاسوس فرستاد تا ببيند كاروان ابو سفيان چه مى‌كند.(سنن أبي داوود، ج ۳‌، ص ۳۸، حدیث ۲۶۱۸)
در گزارش دیگری آمده که پيامبر خدا (صلى‌الله عليه‌ و‌آله) در جنگ احزاب فرمود: مَن يأتينا بخَبرِ القَومِ؟ فقالَ الزُّبيرُ: أنا‌، قالَها ثلاثا و يُجيبُهُ الزُّبيرُ‌، ثُمّ قالَ: إنَّ لكلِّ نبيٍّ حَواريَّ و إنَّ حَواريَّ الزُّبيرُ؛ چه كسى حاضر است از آنان (دشمن) براى ما خبر بياورد؟ زبير عرض كرد: من. پيامبر سه بار سخن خود را تكرار كرد و هر بار زبير اظهار آمادگى كرد. آنگاه حضرت فرمود: هر پيامبرى حوارى اى دارد و حوارى من زبير است.(الاحتجاج‌، ج ۱، ص ۱۲۷‌، حدیث ۳۱)
حذيفة بن يمان  نقل می‌کند: به خدا سوگند ما با پيامبر خدا در جنگ خندق بوديم و حضرت پاسى از شب را نماز گزارد و آنگاه رو به ما كرد و فرمود: چه كسى حاضر است برود و ببيند اين قوم (دشمنان) چه مى‌كنند و خبرش را براى ما بياورد و پيامبر خدا براى او ضمانت برگشتن مى‌دهد و از خداوند هم مسئلت مى‌کنم كه در بهشت يار و همراه من باشد؟ از شدّت ترس و گرسنگى و سرما، هيچ‌كس از جاى خود بلند نشد و چون كسى برنخاست پيامبر مرا صدا زد و من در اين هنگام چاره‌اى نديدم جز اينكه از جاى خود برخيزم. آن حضرت فرمود: اى حذيفه! به ميان آن جماعت برو و ببين چه مى‌كنند. دست به هيچ‌كارى نمى‌زنى تا نزد ما برگردى. من به راه افتادم و به ميان آنان رفتم و ديدم باد و لشكر خدا با آنها چه كارها كرده است. نه ديگى برايشان بر جا گذاشته است و نه آتش و نه خيمه و نه سرپناهى. ابوسفيان برخاست و گفت: «اى گروه قريش! هر يك از شما مواظب باشد كه چه كسى پهلويش نشسته است.» من دست مردى را كه كنارم بود گرفتم و پرسيدم: تو كيستى؟ گفت: فلان پسر فلان. آنگاه ابوسفيان گفت: اى گروه قريش! به خدا قسم كه شما براى ماندن به اين جا نيامده‌ايد؛ اسبان و ستوران همه نابود شدند. (السيرة النبويّة لابن هشام، ج ۳، ص۲۴۳ )
 حکم جاسوسی در اسلام
 جاسوسان علیه اسلام و مسلمان به سبب خیانت، در دنیا گرفتار خواری و ذلت(مائده 41) و در آخرت گرفتار عذاب‌های الهی می‌شوند.(بقره، آیات 8 تا 10؛ مائده، آیه 41؛ تحریم، آیه 10)
حکم قتل جاسوسان نه تنها حکم قرآنی بلکه سنت و سیره رسول‌الله(ص) است که بدان عمل کرده است. أبى داوود در سنن خویش درباره فرات بن حيّان- می‌نویسد: أنّ رسولَ الله ِ أمرَ بقَتلِهِ‌، و كانَ عَيْنا لأبي سُفيانَ‌، و كانَ حَلِيفا لرجُلٍ مِن الأنصارِ‌، فمَرَّ بحَلْقةٍ مِن الأنصارِ فقالَ: إنّي مسلِمٌ‌، فقالَ رجُلٌ مِن الأنصارِ: يا رسولَ الله‌، إنَّهُ يقولُ: إنّي مسلِمٌ‌، فقالَ رسولُ الله ِ: إنَّ مِنكُم رِجالاً نَكِلُهُم إلى إيمانِهم‌، مِنهُم فراتُ بنُ حيّانٍ؛  پيامبر خدا دستور قتل او (فرات) را، چون جاسوس ابو سفيان بود، صادر كرد. و او همپيمان مردى از انصار بود. پس بر گروهى از انصار گذشت و گفت: من مسلمان هستم. مردى از انصار گفت: اى پيامبر خدا! او مى‌گويد: من مسلمانم. پيامبر فرمود: افرادى از شما هستند كه آنها را به ايمانشان وامى‌گذاريم؛ يكى از آنها فرات بن حيّان است.(سنن أبي داوود، ج ۳، ص ۴۸، حدیث ۲۶۵۲ )
همچنین در کتاب سنن أبى داوود  به نقل از سلمة بن اكوع  آمده است: أتى النبيَّ عَينٌ مِن المشركينَ و هُو في سَفرٍ‌، فجلَسَ عند أصحابِهِ ثُمّ انْسَلَّ‌، فقالَ النبيُّ: اطلُبوهُ فاقتُلُوهُ، فسَبَقْتُهُم إليهِ فقَتَلْتُهُ‌، و أخَذْتُ سَلَبَهُ فنَفَّلَني إيّاهُ؛ در يكى از سفرهاى پيامبر‌، جاسوسى از قريش نزد آن حضرت آمد و كنار اصحاب حضرت نشست و سپس ناپديد شد. پيامبر فرمود: او را پيدا كنيد و بكُشيد. من زودتر از ديگران خود را به آن مرد رساندم و او را كشتم و لباس‌ها و وسايلش را برداشتم و پيامبر آنها را به من بخشيد.(همان حدیث ۲۶۵۳ ) 
امام صادق‌(ع) نیز می‌فرماید: الجاسوسُ و العَينُ إذا ظُفِرَ بِهِما قُتِلا؛ در صورت دست يافتن به جاسوس و خبرچين بايد آنها را كشت.(مستدرك‌الوسائل، ج ۱۱، ص ۹۸، حدیث ۱۲۵۱۸)