کد خبر: ۳۲۰۳۱۴
تاریخ انتشار : ۲۳ مهر ۱۴۰۴ - ۲۱:۰۰

نقـدی بـر گـزارش تــایمز درباره کنکور در ایـران

گزارش اخیر تایمز کنکور ایران را عامل اصلی نابرابری آموزشی معرفی کرده، اما شواهد داخلی نشان می‌دهد ریشه این نابرابری‌ها فراتر از یک آزمون واحد بوده و به کیفیت مدارس، توزیع امکانات و سیاست‌های کلان آموزشی بازمی‌گردد.
حاشیه‌های کنکور در ایران فقط مورد توجه رسانه‌های داخلی نیست، بلکه رسانه‌های خارجی هم آزمون سراسری ورود به دانشگاه در ایران را دست‌مایه تحلیل‌های خود قرار داده‌اند.
سایت آموزش عالی تایمز (Times Higher Education) در گزارشی با عنوان «Iran’s ‘fair’ university entrance exam is exacerbating inequality» نظام سنجش و پذیرش در ایران را به‌عنوان عامل اصلی بازتولید نابرابری‌های آموزشی معرفی می‌کند. نویسنده با استناد به داده‌هایی درباره سهم بالای مدارس سمپاد و خصوصی در میان رتبه‌های برتر، تمرکز جغرافیایی نخبگان در کلان‌شهرها، و هزینه‌های سنگین کلاس‌های کنکور، نتیجه گرفته که این آزمون عدالت آموزشی را از بین برده است.
به نقل از ایسکانیوز؛ بی‌تردید بخشی از داده‌های ارائه‌شده واقعی و برگرفته از منابع داخلی است و نابرابری فرصت‌ها در آموزش ایران غیرقابل انکار است. با این حال، تحلیل تایمز دچار ساده‌سازی، سوگیری و نادیده گرفتن اصلاحات و مسیرهای متنوع پذیرش در ایران است. در این گزارش قصد داریم نقاط ضعف تحلیلی در گزارش تایمز را بر اساس شواهد و واقعیت‌های موجود نشان دهیم.
تایمز می‌نویسد ۷۸ درصد رتبه‌های برتر کنکور از مدارس سمپاد آمده‌اند و هیچ‌یک از مدارس عادی دولتی سهمی در میان برترین‌ها نداشته‌اند. این آمار هرچند قابل تأمل است، اما تنها بر رتبه‌های تک‌رقمی تمرکز دارد. واقعیت آن است که بیش از ۸۰ درصد ظرفیت دانشگاه‌های ایران خارج از رقابت تنگاتنگ کنکور پر می‌شود؛ دانشگاه آزاد اسلامی، پیام نور، علمی‌کاربردی و بخش بزرگی از پردیس‌های دولتی، سال‌هاست پذیرش بدون آزمون یا با شرط معدل دارند. تایمز با نادیده گرفتن این بخش وسیع، کنکور را به‌گونه‌ای تصویر کرده که گویی تنها مسیر ورود به آموزش عالی است، در حالی که چنین نیست.
در سال‌های اخیر و به خصوص پس از مصوبه کنکوری شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال ۱۴۰۱، افزایش سهم سوابق تحصیلی و معدل دبیرستان در پذیرش دانشگاه‌ها مورد توجه قرار گرفت. هدف از این مصوبه کاهش فشار روانی و برقراری عدالت مطرح شد.
گزارش تایمز کوچک‌ترین اشاره‌ای به این تحول مهم نکرده و همچنان کنکور را به‌عنوان یگانه تعیین‌کننده سرنوشت جوانان معرفی کرده است. این حذف، تصویر ایران را ایستا و اصلاح‌ناپذیر نشان می‌دهد، حال آنکه سیاست‌های آموزشی در سال‌های اخیر به‌وضوح در حال تغییر است.
نویسنده کل بحران را به «کنکور و مافیای آموزشی» نسبت می‌دهد. درست است که کلاس‌های خصوصی و کتاب‌های کمک‌آموزشی هزینه‌های سنگینی بر خانواده‌ها تحمیل می‌کنند؛ اما برخی پژوهش‌ها مانند گزارش‌های مرکز پژوهش‌های مجلس نشان می‌دهد که ریشه نابرابری آموزشی فراتر از کنکور است. برای مثال گزارش «شواهد آماری درباره وضعیت عدالت آموزش عالی در ایران» به بررسی این عوامل می‌پردازد. تمرکز امکانات در تهران و چند کلان‌شهر، کیفیت نامتوازن مدارس در مناطق محروم، و حتی وضعیت اشتغال و بازار کار، نقش تعیین‌کننده‌تری در بازتولید نابرابری دارند. کنکور بیشتر «آینه‌ای» است که این شکاف‌ها را آشکار می‌کند، نه تنها علت آن.
تایمز می‌گوید برخلاف دیگر کشورها که مسیرهای متنوعی برای ورود به دانشگاه وجود دارد، در ایران یک آزمون در ۱۸ سالگی همه‌چیز را تعیین می‌کند. این ادعا نه دقیق است و نه منصفانه. نخست اینکه آزمون‌های مشابه در جهان کم نیستند: Gaokao چین یا Suneung 
کره جنوبی نقش بسیار سنگین‌تری از کنکور ایران دارند. دوم اینکه در ایران، پذیرش بدون آزمون، سهمیه‌های بومی، استعداد درخشان، دانشگاه آزاد و علمی‌کاربردی وجود دارد. بنابراین، تصویر تک‌خطی تایمز از «کنکور به‌عنوان سد مطلق» با واقعیت انطباق ندارد.
تایمز فقط به این اشاره گذرا دارد که کنکور روزگاری به‌عنوان ابزار عدالت آموزشی طراحی شد، اما هیچ توضیحی درباره اهمیت تاریخی آن نمی‌دهد. پیش از برگزاری کنکور، پذیرش دانشگاه‌ها در ایران غالباً تحت نفوذ روابط شخصی و سیاسی بود. کنکور به‌عنوان یک آزمون سراسری و شفاف این روند را متوقف کرد و امکان رقابت برای دانش‌آموزان شهرهای کوچک را فراهم ساخت. هرچند این کارکرد در سال‌های اخیر تضعیف شده، اما نمی‌توان آن را نادیده گرفت. گزارش تایمز با حذف این بُعد، کنکور را کاملاً منفی ترسیم کرده است.
یکی از بخش‌های بحث‌برانگیز گزارش، انتقاد از سهمیه‌های ایثارگران و خانواده‌های شهداست. تایمز می‌نویسد این سهمیه‌ها نوعی نابرابری جدید ایجاد کرده‌اند. فارغ از درستی یا نادرستی این نقد، آنچه در گزارش غایب است، بافت تاریخی و اجتماعی این سیاست است. سهمیه‌های ایثارگران محصول دفاع مقدس هشت‌ساله ایران در برابر و حمایت اجتماعی از خانواده‌های شهدا است. نادیده گرفتن این واقعیت و نگاه به موضوع صرفاً از منظر رقابت آموزشی، نشان‌دهنده سوگیری فرهنگی و قضاوت بیرونی است.
گزارش بارها از «تحلیل‌های اخیر» یا «آمارهای منتشرشده» سخن می‌گوید، اما منبع دقیق آنها را ذکر نمی‌کند. در حالی که در پژوهش علمی و روزنامه‌نگاری حرفه‌ای، استناد دقیق به منبع ضروری است. این ضعف باعث می‌شود نتایج ارائه‌شده از سوی تایمز در معرض تردید قرار گیرد. برای نمونه، عدد «بیش از نیمی از رتبه‌های برتر از ۱۰ درصد ثروتمند جامعه» بدون ذکر منبع رسمی بیان شده است.
تایمز در بخشی از گزارش تأکید می‌کند که نظام سهمیه‌بندی منطقه‌ای در ایران وجود دارد و قرار است به نفع مناطق محروم عمل کند، اما بلافاصله نتیجه می‌گیرد که این سیاست کارآمد نیست. این تناقض بدون ارائه شواهد یا تحلیل کافی رها شده است. واقعیت آن است که سهمیه‌بندی منطقه‌ای هرچند کامل نیست، اما در عمل هزاران دانشجو از مناطق محروم را وارد دانشگاه‌های دولتی کرده است.
گزارش تایمز درباره کنکور ایران نقاط روشنی دارد: از هزینه‌های سنگین کلاس‌های خصوصی گرفته تا تمرکز فرصت‌ها در کلان‌شهرها. این موارد واقعیت‌هایی هستند که پژوهشگران داخلی نیز بارها به آنها اشاره کرده‌اند. اما مشکل گزارش، یک‌سویه‌نگری و ساده‌سازی مفرط است.
کنکور تنها مسیر ورود به دانشگاه در ایران نیست، بلکه در حال حاضر بخشی از جایگاه خود را به سوابق تحصیلی واگذار کرده است. نابرابری آموزشی در ایران بیشتر ناشی از تفاوت امکانات اقتصادی و منطقه‌ای است تا صرفاً وجود کنکور. افزون بر این، حذف زمینه‌های تاریخی و اجتماعی سهمیه‌ها، و نبود شفافیت در منابع داده گزارش تایمز را به یک روایت ناقص بدل کرده است.
واقعیت پیچیده‌تر از آن است که یک آزمون را علت همه نابرابری‌ها بدانیم. نقد منصفانه مستلزم آن است که هم کاستی‌های کنکور دیده شود، هم اصلاحات جاری و ظرفیت‌های متنوع نظام آموزش عالی ایران. تنها با چنین نگاهی می‌توان تصویر کامل‌تری از فرصت‌ها و چالش‌های پیش روی جوانان ایرانی ارائه کرد.