کد خبر: ۳۲۰۰۹۶
تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱۴۰۴ - ۲۱:۲۵
یک شهید، یک خاطره

در مسیرِ مقاومت

مریم عرفانیان

قبل از شروع جنگ ایران و رژیم بعث، ما در خانه نشسته بودیم که حمید به من گفت: «مادرجان، من می‌خواهم به جبهه بروم.»
به حرفش خندیدم و گفتم: «جنگی که در کار نیست، تو کدوم جبهه می‌خوای بری؟» 
خیلی جدی جواب داد: «مگه جبهه فلسطین که با غاصبان اسرائیلی می‌جنگن، جنگ نیست؟ می‌خوام آنجا برم و به برادران مسلمانم کمک کنم.» 
به هر طریقی بود، او را از رفتن به فلسطین منصرف کردیم. اما یک روز به خانه آمد و گفت: «می‌خوام عضو نیروی انتظامی‌ شوم تا با قاچاقچیان بجنگم و اون‌ها را به هلاکت برسونم.»
خاطره‌ای از شهید حمید صفری
راوی: فاطمه نوری، مادر شهید