کبوتری که برای همیشه رفت(حدیث دشت عشق)
دانشآموز بسیجی شهید رضا خدامرادپور، بیستوسوم بهمن سال ۱۳۴۹ در خانوادهای مؤمن در شهرستان مریوان به دنیا آمد. پانزدهم دی سال ۱۳۶۶ به همراه دیگر جوانان پرشور و دلیر کردستانی، دفاع از میهن و ادامه راه شهدا و آرمانهای امام راحل را بر ادامه تحصیل ترجیح داد و به جبهه رفت.فردی متدین، با محبت و خوشاخلاق بود و با متانت و ادب بسیار با مردم روبهرو میشد.پس از چند سال ایثار و تلاش در راه اسلام، انقلاب و دفاع از میهن، سرانجام روز پنجم خرداد سال ۱۳۶۷ در منطقه عملیاتی شلمچه به دست دشمن بعثی عراق به شهادت رسید.مادر شهید رضا خدامرادپور میگوید: «رضا با اینکه سن کمی داشت، اما همیشه حرف از جبهه
رفتن به میان میآورد و من و پدرش به دلیل اینکه فرزند بزرگ خانواده و در حال تحصیل بود مخالفت میکردیم، اما شور و شوق او نهتنها کم نمیشد بلکه روزبهروز
بیشتر و بیشتر میشد.پسرم قبل از اینکه به جبهه برود، شبها دیر به منزل بازمیگشت
وقتی علتش را از او پرسیدم گفت: سالن ورزش میروم. اما بعدها فهمیدم در حال گذراندن
دوره آموزشی بود، بهخاطر اینکه من مخالفت نکنم پنهان میکرد.بعد از مدتی هر طور شد
من و پدرش را راضی کرد که به جبهه برود و وقتی که به جبهه رفت، خودم از زیر قرآن راهیاش کردم.رضا در اعزام دوم بعد از چهارده روز به شهادت رسیده بود، اما به ما خبر نداده بودند. یک هفته قبل از اینکه خبر شهادت پسرم را بیاورند، کبوتری سفید
رنگ میآمد و بر دیوار خانه ما مینشست و ما آب و دانه بهش میدادیم، اما لحظهای که خبر شهادت رضا را آوردند کبوتر پر زد و برای همیشه خانه ما را ترک کرد.»