کد خبر: ۳۱۹۹۱۰
تاریخ انتشار : ۱۸ مهر ۱۴۰۴ - ۱۷:۳۵
به بهانه برگزاری سی و هفتمین جشنواره فیلم‌های کودکان و نوجوانان

سینمـای کـودک آسیب‌هـا و فرصت‌ها

سی و هفتمین جشنواره فیلم‌های کودکان و نوجوانان درحالی از 12 تا 16 مهر در اصفهان برگزار شد که به نظر می‌رسد یکی از مهم‌ترین اتفاقات در این رویداد، تأکید اعتراف‌گونه حامد جعفری دبیر جشنواره و رئیس فارابی باشد که گفت: «در حال حاضر شرایط سینمای کودک و نوجوان مطلوب نیست، مثلا حدود ۲۵ اثر بلند به ما رسیده بود که از این میان ۸ فیلم انتخاب شد. این نشان می‌دهد که تولیدات و کیفیت آنها چندان خوب نیست...» این درحالی است که در روزگاری نه چندان دور، فیلم‌های کودکانه از عوامل پویایی و جذب مخاطب در سینما بودند. آنها که تجربه سینما رفتن در دهه‌های 60 و 70 را دارند، بر این واقعیت صحه می‌گذارند که در آن دو دهه، اغلب فیلم‌های کودک ونوجوان عامل تشکیل صف‌های طولانی مقابل گیشه سالن‌های سینما می‌شد. اما از اواخر دهه 70 رفته رفته این جریان تضعیف و کمرنگ شد. هر چند که در یک دهه اخیر با تولید آثار پویانمایی، سینمای کودک و نوجوان و جشنواره منتسب به آن، کمی نفس کشیده و از نابودی نجات یافته‌اند، اما واقعیت همان است که حامد جعفری می‌گوید؛ اکثریت قریب به اتفاق فیلم‌هایی که در این حوزه تولید می‌شوند، نه از نظر فرم و ساختار حرفی برای گفتن دارند و نه از جنبه فرهنگی و تربیتی می‌توانند تأثیرگذار و جریان‌ساز باشند. این درحالی است که مخاطب اصلی این نوع فیلم‌ها نسل آینده‌ساز کشور است. یکی از حقوق معنوی و فرهنگی بچه‌های ایران زمین، دریافت هویت و تربیت به اضافه سرگرمی و لذت هنری در سینماست. 
اما سؤال این است که چرا سینمای کودک دچار این وضعیت شده است و چگونه می‌توان این اوضاع را بهبود بخشید؟
بسیاری از فیلمسازان، بر نقش مدیریت تأکید می‌کنند. به طور مثال، «رضا فیاضی» بازیگر و کارگردان پیشکسوت عرصه هنرهای نمایشی در گفت‌وگو با سینماپرس با اشاره به نقش مدیران فرهنگی در افول سینمای کودک و نوجوان و با انتقاد از آنان اظهار داشت: همه چیز در این مملکت به مدیران برمی‌گردد. ما آدم‌های درست‌ودرمانی برای این کار داریم و اعتمادمان را هم نشان داده‌ایم. گفته‌ایم ما کسانی هستیم که می‌خواهیم برای کشور کار کنیم. بنابراین باید برای کار سرمایه‌گذاری شود، اما نمی‌شود. من حتی سرمایه‌گذارانی را دیده‌ام که خواستند حرکتی انجام دهند، اما به خاطر مدیریت نادرست در اکران سینمای کودک و نوجوان از جمله زمان‌بندی بد، بی‌توجهی و تبلیغات ناکافی فیلم‌هایشان نتیجه نگرفت و سرمایه‌شان بازنگشت.
اما برخی سینماگران معتقدند که اتفاقا وابستگی شدید سینمای کودک به مدیریت باعث افول این بخش مهم و حیاتی سینمای ایران شده است. به طور مثال، محمدتقی فهیم، منتقد و مدرس سینما قبلا در مصاحبه‌ای گفته بود: مهم‌ترين نقطه ضعف سينماي كودك متكي بودن صرف به مديريت است. مديريتي كه حمايتي و هدايتي است، البته اين قضيه در سينماي كودك دنيا هم وجود دارد و اين امر باعث آسيب‌هايي به سينماي كودك مي‌شود؛ طي اين سالها انواع كميته‌ها و گروه‌هاي حمايتي تشكيل شده است، اما همه اين گروه‌ها فاقد مديريتي بودند كه بتوانند در طول سال 10 فيلم كودك پرمخاطب توليد كنند و اين به نظرم به سينماي كودك آسيب زيادي وارد كرده است.
این مستندساز تأکید کرد: سينماي كودك را نمي‌توان از ساير قسمت‌هاي سينما جدا دانست و وقتي همه سينما دچار بحران است، طبيعي است كه سينماي كودك هم دچار همين مشكل باشد. 
وی یادآور شد: دهه شصت و اواسط دهه هفتاد فيلمسازان كودك ما آثار درخشان و مهمي در اين حيطه توليد مي‌كردند و فيلم‌هايي كه توليد مي‌كردند مخاطبان كودك را راضي به خانه‌ها مي‌فرستاد و تا قبل از رفتن سينما به سبك و سياق ويژه و پاسخ به يك سري از التهابات ويژه سياسي، اجتماعي، سينماي كودك به فعاليت خود ادامه مي‌داد.
اين منتقد سينما افزود: سينماي كودك ما با توجه به فرهنگ و اعتقادات بومي و ادبيات ملي بايد بيان كننده علايق و خواسته‌هاي كودكان اين كشور باشد. اين ويژگي‌ها در يك سري از روياها و تخيلاتي تبلور مي‌يابد كه كودك مي‌تواند با آنها ارتباط برقراركند‌، وقتي كه مي‌گوييم سينماي كودك بايد سينمايي باشد كه مورد نياز كودكان از هفت تا دوازده ساله باشد و كودك هم در اين سنين تمايل به رويا‌پردازي دارد و به نوعي شخصيتش در حال تكوين است‌، پس بايد پذيرفت كه سينما مي‌تواند با نمايش اين ویژگي‌ها نقش مهمي ايفا كند.
سعید مستغاثی، منتقد و مدرس سینما نیز درباره علت‌های ضعف سینمای کودک و نوجوان، اظهار کرد: شاید بتوان اولین و مهم‌ترین آسیب سینمای کودک و نوجوان امروز ایران را متوجه معضل مقوله تولید و نمایش در کلیت سینمای ایران دانست که تا همین چند سال پیش به عنوان بحرانی فزاینده، همه موجودیت آن را تهدید می‌کرد و هنوز هم به دلیل باقی ماندن ساختارهای غیراستاندارد در عرصه‌های مختلف تهیه و تولید و توزیع و اکران آن، سایه‌اش بر بدنه آن سینما سنگینی می‌کند و به هر حال از یک سینمای بحران‌زده چه انتظاری برای ساخت فیلم کودک و نوجوان می‌تواند وجود داشته باشد؟
وی افزود: اما بدون تردید آسیب‌هایی که امروز سینمای کودکان و نوجوانان را حتی از دیگر ژانرهای همین سینما ضعیف‌تر نگاه داشته است به برخی پس‌زمینه‌ها و دیدگاه‌های فرهنگی و تاریخی برمی‌گردد که تأثیرات آنها مختص همین نوع سینماست. به نظر می‌آید آنچه ابتدا به ساکن سینمای کودک و نوجوان ایران را به نوعی رو به افول برده و آن را ابتر ساخته است، گونه‌ای سردرگمی در نگاه به این نوع سینما از جانب آنهائی است که دستی در مدیریت و هدایت و یا حداقل برنامه‌‌ریزی و تئوری‌پردازی برای سینمای ایران در سال‌های پس از انقلاب داشته‌اند. به این مفهوم که تعریف مشخصی برای این نوع سینما نزد مسئولان و متولیان آن وجود نداشته است.
این مستندساز ادامه داد: اگرچه سینما اساساً‌ تعریف‌بردار نیست و اصولاً‌ هنر در رهایی و سیالیت ذهن و اندیشه خلاقیت می‌یابد ولی به دلیل حاکمیت سینمای هدایتی- حمایتی در سال‌های بعد از انقلاب و تأثیر دیدگاه‌های مدیران سینمایی کشور در سمت و سو یافتن آن از یک طرف و همچنین عدم وجود پس زمینه‌ای بین‌المللی و جهانی و یا الگوهای روشن برای سینمای کودک و نوجوان از طرف دیگر (برخلاف انواع دیگر سینما مانند: ملودرام، کمدی، حادثه و حتی ژانرهای بسیار خاص مثل «نوار»‌که در جای خود پارامترها و عناصر محتوایی و ساختاری شناخته شده‌ای در تاریخ سینما دارند)، لزوم وجود یک دیدگاه کلی درباره فیلم کودک و نوجوان لااقل میان هدایتگران سینمای ایران مؤکد می‌شود. پرواضح است که به دلیل همین مبهم بودن ژانر، هر مسئول سینمایی بنابر سلیقه و برداشت و تجارب خود، دیدگاهی در مورد این نوع آثار داشته باشد و طبیعی است که این دیدگاه را هنگام مسئولیتش به بدنه سینمای مربوطه تزریق نماید: از طریق همان واحد کودک و نوجوان بنیاد فارابی، یا شوراهای مختلف تصویب فیلمنامه‌ و صدور پروانه ساخت و مجوز اکران و یا...و باز هم طبیعی است که با تغییر مسئول فوق‌الذکر، دیدگاهی دیگر و متفاوت و حتی متناقض با نظرگاه مدیر قبلی، عرصه تولید و نمایش فیلم کودک و نوجوان را متأثر سازد و طبیعی‌تر این که تغییرات مسئولین بعدی و بالطبع آن نحوه سیاستگذاری‌ها و هدایت‌ها و حمایت‌ها، سردرگمی یاد شده در ابتدای این مقال را ایجاد و حتی تشدید نماید...در تمام دوره‌ها، هیچ اجماعی برای نوعی نگاه کلی به سینمای کودک و نوجوان، تبیین و تشریح نگردید. از همین‌رو، کارگردان و فیلمسازی که با علاقه و اشتیاق و با تحمل همه مشکلات رو به ساخت فیلم برای بچه‌ها آورده بود، سردرگم و بلاتکلیف ماند که بالاخره سینمای کودک چیست؟ آیا فیلم کودک یعنی خلق فضاهای افسانه‌ای و رؤیا‌گونه‌ و تخیلی صرف، یا نمایش بی‌پرده تلخی‌ها و برخی واقعیات دردناک جامعه و یا نصیحت و شعر و شعار مستقیم؟ آیا اصلاً‌ لزومی دارد که برای ساختن فیلم کودک و نوجوان به مخاطب اصلی آنها یعنی بچه‌ها فکر کرد (چنانچه به نظر نمی‌آید بعضی فیلمسازانی که به اصطلاح فیلم کودک ساختند، به چنین مقوله‌ای اندیشیده باشند!) یا این که فقط بیان دلمشغولی‌های فیلمساز و دغدغه‌های ذهنی‌اش، کفایت می‌کند؟ چه خط قرمزهایی برای کودکان در سنین مختلف وجود دارد؟ آیا نمایش خشونت به هر شکل، حتی با توجیه بیان واقعیات برای همه طیف‌های سنی کودکان، مطلوب است؟ آیا خشونت تصویری تنها در قتل و کشتار و خون و خونریزی خلاصه می‌شود؟... و سؤال‌های متعدد دیگری وجود دارد که پاسخ قطعی به آنها حداقل برای ترسیم خطی روشن در سینمای کودک و نوجوان، به وجود همان تعریف و دیدگاه مشخص بستگی داشته و دارد و نبود آن دیدگاه و این پاسخ باعث شده که در مقابل سینمای کودکان و نوجوانان، به‌ویژه برای سینماگران همچنان این علامت سؤال بزرگ باقی بماند که اصلاً‌ سینمای کودک چیست؟