اهمیت استاد اخلاق
مرحوم آیتالله محمد ریشهری
شیوۀ صحیح مبارزه با نفْس
بنده چندینبار مهمان آیتالله حقشناس بودم و با هم غذا خوردیم. در اوایل کار که به خیال خود میخواستم سیر و سلوک را شروع کنم، مقدار غذایم را کم کرده بودم. یکبار که مهمان ایشان بودم، یک بشقاب پُر جلوی من و یک بشقاب پُر هم جلوی خودش گذاشت. من که در سنین جوانی بودم، میتوانستم همۀ آن غذا را بخورم؛ ولی چون کمخوری میکردم، گفتم: حاجآقا! این خیلی زیاد است. فرمود: «بخور، حرف نزن». میخواست به من بفهماند که سیر و سلوک به اینها نیست. بعد هم فرمود: «سیر و سلوک، مبارزه با نفْس است. این است که
منیّتات را کنار بگذاری».
وقتی همۀ غذای درون بشقاب را خوردم، ایشان نصف غذای خود را میل کرده بود. ایشان باقیماندۀ غذای خود را هم گذاشت جلوی من و فرمود: «این را هم بخور». گفتم: حاجآقا! برای من بس است، سیر شدم. فرمود: «آدم سیر شصت تا لقمه جا دارد، بخور!». خلاصه من علاوهبر غذای خودم، نصف غذای ایشان را هم خوردم و فهمیدم که سیر و سلوک با نخوردن و این حرفها نیست. باید نفْس را زیر پا گذاشت، یعنی در دوراهیها، راه خدای متعال انتخاب شود. این میشود مبارزه با نفْس.1
آثار گناه در زندگی
یکی از روایتهایی که در سخنرانیهای آیتالله حقشناس زیاد میشنیدم، این بود: «مَن أصلَحَ أمرَ آخِرَتِهِ أصلَحَ الله لَهُ أمرَ دُنياه».2 در همین رابطه ایشان میفرمود: «طرف میرود خانه، میبیند همان خانمی که صبح خوشاخلاق بود و به روی او میخندید، عصر بدون هیچ علّتی با او بداخلاقی میکند. داداش جون! برو ببین آن روز چه گناهی کردی».3
محاسبۀ نفْس در هر شب
یکی از توصیههای آیتالله حقشناس این بود که شب به شب، نیمساعت یک ساعت فکر کن که در طول روز چه کاری انجام دادهای. آن کارهایی را که خلاف رضای خدا بوده، مرور کن و بنا بگذار که دیگر تکرار نکنی.4
طولانی بودن مسیر
یکی از رهنمودهای آیتالله حقشناس این بود که میفرمود: «مسیرتان طولانی است، شاید میلیاردها سال طول بکشد. لذا به خاطر این سیونُه چهل سال این دنیا، کار خودتان را خراب نکنید».5
ظرف گدایی
اگر از من بپرسند «بهترین چیزی که از حاجآقای حقشناس یاد گرفتی، چه بوده؟» من به نکتۀ اخلاقیای اشاره میکنم که ایشان پس از نقل جریانی از آقا شیخ محمّدحسین زاهد، بیان مینمود. میفرمود: «یک روز، آقا شیخ محمّدحسین زاهد از جایی رد میشد.
یکی از عرفا را میبیند که نشسته و زارزار گریه میکند. شیخ از او میپرسد: برای چهگریه میکنی؟ میگوید: خانۀ روبهرویی، آش میدادند و هر کس ظرفی میآورد و آش میگرفت. بندۀ خدایی بدون ظرف آمد و درخواست آش کرد. گفتند: ظرف بیاور. او که ظرفی نداشت، دستهایش را جلو آورد و گفت: همین جا بریزید. گفتند: دستانت میسوزند! گفت: اشکالی ندارد، بریزید!
امّا هر چه اصرار کرد، به او آش ندادند. من با دیدن این صحنه، به ذهنم آمد که نکند ما عمری درِ خانۀ خدا ظرفی نبردهایم!».
آیتالله حقشناس پس از نقل این جریان گریه میکرد و میفرمود: «داداش جون! نکند ما هم ظرفی درب خانۀ خدا نبردهایم، یا اگر ظرفی بردهایم، نکند آن را برعکس گرفتهایم! مثل وقتی که ظرفی را برعکس زیر باران گرفته باشیم، صدا میدهد؛ ولی آبی درونش جمع نمیشود».6
برکات توجّه به امام عصر(ع)
آیتالله حقشناس، بهترین راه کنترل قلب را توجّه خالص به حضرت ولیّعصر(ع) میدانست. در اینباره میفرمود: «به خدا قسم، اگر شما در شبانهروز، به اندازهای که موقع رد شدن از خیابان، حواستان به برخورد نکردن با ماشینهاست، به امامزمان(ع) توجّه داشته باشید، با گناه تصادف نمیکنید».7
***
آیتالله حقشناس ما را به این مطلب توجه میداد که امامزمان(ع) هفتهای دو بار پروندۀ ما را میبیند. همین نکتۀ به ظاهر ساده، خودش آثار تربیتی زیادی داشت.
ایشان میفرمود: «حتّی فکر گناه هم نباید در مغزت خطور کند؛ چون امامزمان(ع) مراقب تو هست و شاید همان لحظه دارد نگاهت میکند و از تو ناراحت میشود». بعد، این بیت را میخواند:
یک چشم زدن غافل از آن ماه نباشیم
شـاید کـه نـگاهی کـند، آگـاه نباشیم.8
از خدا، خودش را میخواهم
برادر شهیدم محسن کریمی ۹ میگفت: یکبار من و جمعی از دوستانم همراه آیتالله حقشناس در ماشین نشسته بودیم که حاجآقا پیشنهاد داد: «هر کدام از شما بگوید که از خدا چه میخواهد؟». یکی از بچّهها گفت: من میخواهم مثل شما بشوم! آن یکی گفت: میخواهم مرا علّامه کند. خلاصه هر کدام خواستهای را بیان کردند. نوبت به من که رسید، گفتم: من از خدا خودش را میخواهم!
حاجآقا که از این حرف، خیلی خوشش آمد، فرمود: «بارک الله به تو!».10
راه پول در آوردن
یک روز در مسجد، محضر حاجآقای حقشناس بودم که چند جوان آمدند و کنار ایشان نشستند.
یکی از آنها به حاجآقا گفت که وضع مالیاش خوب نیست و از ایشان خواست که برایش دعائی بکند. حاجآقا نگاهی به او کرد و فرمود: «هر وقت پول برایت مثل چرک کف دست شد، خدا برایت میریزد».
سپس از او پرسید: «آیا کسی چرکِ کف دستش را نگه میدارد؟».
گفت: نه! فرمود: «پس، هر وقت این طور شد و پول برایت بیارزش شد، بعد، از آن پول انفاق کردی و دست دیگران را گرفتی، خدا برایت میریزد.
مثل لایروبی قنات. قنات را اگر لایروبی کنند، آب بیشتری میدهد و دائماً هم جریان دارد».11
ورزش روحی در کنار ورزش جسمی
آیتالله حقشناس میفرمود: «باید در کنار ورزش جسمی، ورزش روحی هم انجام داد.
همان طوری که ورزش جسمی، ماهیچهها و عضلات بدن را تقویت میکند، کنترل هواهای نفسانی هم روح انسان را قوی میکند».12
شهوت کربلا رفتن
یک روز خدمت آیتالله حقشناس بودیم که یکی از رفقا آمد و به ایشان گفت: اگر اجازه بدهید، قصد سفر به کربلا دارم و آمدهام برای خداحافظی.
آیتالله حقشناس بعد از چند لحظه سکوت، نگاهی به او کرد و فرمود: «داداش جون! تو برای زیارت نمیروی، شهوت کربلا رفتن داری! اگر راست میگویی، پول سفرت را خرج جهیزیّه[ی دخترهای یتیم و ندار] بکن!».
سپس از او پرسید: «تا حالا چند بار رفتی، داداش جون؟». گفت: چهار بار.
فرمود: «دیگر برایت بس است. برای چی میخواهی بروی؟!».13
تو به تواضع معروف شدهای!
یکسال، شب تولّد حضرت زینب(س) بود و قرار بود در حضور آیتالله حقشناس مدیحهسرایی کنم.
خواستم برنامه را شروع کنم، قبل از این که ایشان وارد شود، به پیشنهاد دوستانی که آنجا بودند، به جای این که مثل همیشه رو به قبله و روی زمین بنشینم، نشستم روی صندلی. وقتی ایشان وارد شد، نگاهی به بنده کرد و فرمود: «داداش جون! من وقت دکتر دارم باید بروم».
من با ناآرامی آن برنامه را اجرا کردم و روز بعد، خدمت ایشان رسیدم تا ببینم قصّه چه بوده است.
همین که مرا دید، شروع کرد بهگریه کردن و فرمود: «داداش جون! تو به تواضع معروف شدهای. اگر به شما گفتند بنشین روی آن صندلی، ننشین.
همان رو به قبله بنشین».
دقّت کنید، نفرمود: تو متواضعی؛ بلکه فرمود: تو به تواضع معروف شدهای.14
اهمّیت حفظ آبرو
یکبار به آیتالله حقشناس گفتم: مرا نصیحتی کنید. فرمود: «به مسئلهای که مربوط به آبروی افراد است، دست نزن».15
اهمّیت استاد اخلاق
ای رفقای اهل علم! خدا شاهد است من استاد اخلاقی داشتم که هفتهای یک جلسه خدمتش میرسیدم و اگر او با مواعظش خاطرات مرا کنترل میکرد، من در هفتۀ بعد مهذّب میشدم و اخلاق پاکیزه پیدا میکردم؛ امّا اگر ایشان نمیآمد، من به قبایح و زشتیها میل پیدا میکردم، با آن که در عرض هفتۀ قبل، در کمال مراقبه بودم و گوش، زبان و چشمم را کنترل میکردم.
لذا موعظۀ اخلاقی که وسیلۀ احیای قلب است، باید همیشه وجود داشته باشد. امام امیرالمؤمنین(ع) فرمود: حسن جان! «أحیِ قَلبَکَ بِالمَوعِظَة»؛16 [یعنی] قلب میمیرد، با موعظه آن را زنده کن.17
***
آیتالله حقشناس خیلی تاکید داشت که در مجالس علمی شرکت کنیم. ایشان معتقد بود که هر فردی باید دستکم هفتهای یک بار در جلسات اخلاقی شرکت کند.18
***
آیتالله حقشناس این روایت را در بارۀ اهمّیت داشتن استاد اخلاق، فراوان میخواند: «هَلَکَ مَن لَيسَ لَهُ حَكيمٌ يُرشِدُهُ؛19 آن که حکیمى براى رهنمایى نداشت، هلاک گشت».20
احساس نیاز به استاد اخلاق
یک روز، دوستانی که در مدرسه آقای حجّت حجره داشتند، درخواست کردند که من مهمان آنها شوم. من هم اجابت کردم و رفتم.
رفقا در آن مهمانی شکایت میکردند که دنیا در نظر ما بزرگ شده است و آخرت، کوچک؛ هیچ علمی هم نیست که بتواند تعادل را در وجود ما بر قرار کند، مگر علم اخلاق.
این آقایان نوعاً درس خارج میرفتند، درس اجتهاد میخواندند؛ ولی میگفتند: این طور نیست که اگر برویم، مادّی میشویم؛ بلکه وقتیکه دنیا در نظر ما بزرگ و مهم شد، درس را رها میکنیم و میرویم کاسب
میشویم.
مثلاً درِ دکان کتابفروشی میایستیم. باید حضرت آیتالله بروجردی یک استاد اخلاق برای ما تعیین کنند.
بعداً وقتی بنده خدمت آقای بروجردی عرض کردم که آقایان درخواستشان این است، فرمودند: من برای دههزار طلبۀ اهل علم، چه طور استاد اخلاق تهیّه کنم!؟21
ـــــــــــــــــــــــــــ
1. به نقل از آقای سیّد محمّدصادق مدرّسی.
2. «هر کس کار آخرتش را درست کند، خداوند کار دنیایش را براى او درست مىنماید» (نهجالبلاغة: حکمت ۸۹).
3. به نقل از دکتر جواد محمّدی.
4. به نقل از دکتر جواد محمّدی.
5. به نقل از آقای محمّد مصلح حیدرزاده.
6. به نقل از آقای عبّاس صفری.
7. به نقل از آقای عبّاس صفری.
8. به نقل از دکتر جواد محمّدی.
9. شهید محسن کریمی فرزند حبیبالله متولّد بیستم شهریور ۱۳۴۴ در تهران است که در اوّل بهمن ۱۳۶۶ در ماووت عراق به شهادت رسید. برادر بزرگتر او با نام عبّاس که متولّد اوّل بهمن ۱۳۴۲ است نیز حدود یک سال پیش از او، یعنی در سیزدهم اسفند ۱۳۶۵ در شلمچه به شهادت رسیده است.
10. به نقل از آقای حسین کریمی.
11. به نقل از آقای مرتضی اخوان.
12. به نقل از آقای مرتضی اخوان.
13. به نقل از آقای محمّد جعفری.
14. به نقل از آقای سعید حدّادیان.
15. به نقل از آقای عبّاس صفری.
16. نهجالبلاغة: نامۀ ۳۱.
17. مواعظ: ج۳ ص۶۷.
18. به نقل از مهندس رضا افشارمقدّم.
19. بحارالأنوار: ج۷۸ ص۱۵۹ ح۱۰ (به نقل از: محمّد بن حسن بن حمدون در کتاب التذکرة).
20. به نقل از حجّتالإسلام غلامحسن بخشی.
21. مواعظ: ج۴ ص۸۷. در این باره، ر. ک: ص۱۹۷ (همراهی علم و اخلاق، رهنمود نخست).