معــامـله گـردشـی
رئیسجمهور سودان، جعفر نمیری از رهبران عربی بود که با خاشقجی روابط دوستانه داشت. دهه هفتاد سودان درگیر بحران اقتصادی بزرگی شد و نمیری نیازمند وام فوری دویست میلیون دلاری بود. خاشقجی قصد داشت به دوست خود کمک کند و به این نتیجه رسید که فقط فیصل پادشاه عربستان میتواند کمک کند. بین فیصل و نمیری دوستی زیادی وجود نداشت. خاشقجی میدانست که نمیری قبل از آنکه او برای باز کردن کیف پولش موافقت کند، باید با موضوع مهمتری راهی به قلب پادشاه سعودی پیدا کند. او فوراً به اورشلیم فکر کرد.
تنها تاجری زیرک مثل خاشقجی بود که میتوانست به چنین معامله گردشی پیشرفتهای فکر کند. او به خوبی فیصل را میشناخت و میدانست که آرزوی بزرگ قلبی او نماز خواندن در «مسجدالاقصی» در اورشلیم است. واضح بود که برای رسیدن به این منظور، به متقاعدسازی اسرائیلیها و جهان مسیحی برای حمایت از بینالمللی شدن اورشلیم نیاز بود؛ و اینچنین ایده بعدی برای او متولد شد: نمیری را نزد دوست خوبش امپراتور اتیوپی، هایله سلاسی، خواهد فرستاد. این امپراتور او را به سوی پاپ خواهد فرستاد. پاپ بینالمللی شدن اورشلیم را تأیید خواهد کرد. ملک فیصل راضی خواهد شد و با دستهای سخاوتمندش به امپراتور و دوستش نمیری پاداش خواهد داد. خاشقجی قبلاً تصور کرده بود که چطور با میلیاردها دلاری که از عربستانسعودی خواهد رسید و با کمک دانش و فناوری کشاورزی اسرائیل، سرزمین نمیری به انبار غلات خاورمیانه تبدیل خواهد شد.
در طول چهار ساعت جلسه آن دو با هم در خارطوم، خاشقجی به نمیری جزئیات این برنامه را توضیح داد و او را متقاعد کرد که به آدیسآبابا برود. پادشاه سودانی برای فکر کردن فرصت خواست. خاشقجی برای من تعریف کرد: «ساعت سه صبح من را بیدار کرد و اطلاع داد: بهتر است هواپیمایتان آمادهباشد. ما بلافاصله بعد از صبحانه به آدیسآبابا پرواز میکنیم.»
علامت شناسایی روی هواپیمای خاشقجی، آمریکایی بود. خاشقجی بعد از آنکه تأیید فرود در آدیسآبابا را دریافت کرد، از برج کنترل خواست که به دفتر امپراتور اعلام کند که رئیسجمهور سودان برای دیدار آمده است. هایله سلاسی این گزارش را باور نکرد تا آن که نمیری را با چشمان خود دید.
در جلسه با امپراتور، سلیم عیسی مشاور نمیری و خاشقجی نیز حضور داشتند. نمیری، خاشقجی را به عنوان تاجری سعودی به امپراتور معرفی کرد. خاشقجی خاطرنشان کرد که آماده کمک به اتیوپی است و در همان زمان جزئیات برنامهاش را گفت و از امپراتور برای ملاقات با پاپ درخواست کمک کرد. امپراتور پاسخ داد: «مشکلی نیست» و دستور هماهنگی این ملاقات را داد که در واقع بعد از دو هفته برگزار شد.
آگاهی از اینکه همهچیز خوب پیش میرود، به خاشقجی جرئت داد که نمیری را به ریاض ببرد. ملک فیصل هم از آمدن ناگهانی رئیسجمهور سودان شوکه شد. ملک فهد خواستار روشنسازی هدف آنها از آمدن شد. خاشقجی داستان این موضوع را توضیح داد. فهد رفت که به ملک فیصل گزارش دهد و پادشاه بسیار راضی بود. او نمیری را برای گفتوگو پذیرفت و یخ بین آنها آب شد.
ملاقات بین پاپ و امپراتور اتیوپی و پادشاه [رئیس کودتایی کشور] سودان در رم برگزار شد و به گفته خاشقجی، پاپ قول داد از اعلامیه بینالمللی کردن اورشلیم حمایت میکند. فیصل به نمیری تضمین حواله وامی به ارزش دویست میلیون دلار داد.
امپراتور اتیوپی آگوست 1975 فوت کرد. رژیم نمیری تقویت شد و چند سال دیگر باقی ماند تا اینکه در کودتای نظامی سال 1985 واژگون و به مصر تبعید شد. به جای آن یک رژیم مسلمان افراطی به رهبری «ترابی» جانشین شد که سودان را به پایگاه تروریستی بسیار افراطی تبدیل کرد.1
مدتها قبل از آن، تابستان 1979، خاشقجی درباره سلامتی ناپایدار و شرایط سخت نمیری اشارهای به من کرده بود. او میدانست که سرتاپا به این حرفها گوش خواهم داد و امیدوار بود دولت اسرائیل برای حمایت از او اقدام خواهند کرد. خاشقجی به من گزارش داد «شرایط نمیری هم در داخل و هم بیرون سخت و باعث نگرانی است، آمریکاییها کمکهای لازم را به او نمیکنند. سعودیها برای او توطئهچینی میکنند. تمام چیزی که آمریکاییها موفق شدند از سعودیها تحویل بگیرند، بودجه خرید هواپیماهای اف-5 بود که کمتر از همه آنها مورد نیاز بود. هیچیک از برنامههای بزرگ توسعه اقتصادی انجام نمیشوند. علاوهبر این، نگرانی فوری وجود دارد که نمیری کادر امنیتی آمریکایی را که در خارطوم مستقر شده به منظور حفاظت شخصیاش بپذیرد، مشابه چهل و دو نفری که ایالات متحده آمریکا به عنوان مشاوران امنیت داخلی برای حفظ زندگی و رژیم انور سادات به قاهره فرستاد.»
متأسفانه، کادر امنیت آمریکایی موفق به جلوگیری از قتل سادات نشد؛ اما اگر دولت واشنگتن به خاشقجی در سال 1979 گوش میکرد و به جعفر نمیری در برنامههای توسعهاش کمک میکرد، شاید او خلع نمیشد و نیازی نبود که ایالات متحده آمریکا خارطوم را با موشکهای توماهاک در آگوست 1998 در پاسخ به حمله تروریستی وحشتناک به سفارت آمریکا در نایروبی پایتخت کنیا، بمباران کند. در این حمله حدود دویست و پنجاه نفر از جمله دوازده دیپلمات آمریکایی کشته و بسیاری مجروح شدند.
در هر صورت، برای رسیدگی و کمک بموقع به سودان و نمیری، خاشقجی دیداری باورنکردنی با دوستان و همکاران اسرائیلیاش در خارطوم ترتیب داد. این دیدار در سال 1979 بود. پنج نفر به این دیدار تاریخی دعوت شدند: آل شویمر، دیب کیمحی، رحویا واردی، هانکگرینسپن و من. با هواپیمای شخصی خاشقجی، با پروازی از نایروبی در خارطوم فرود آمدیم و فوراً با جعفر نمیری ملاقات کردیم. این گفتوگویی واقعی و هدفمند بود که به منظور تلاش برای ایجاد روابط اقتصادی با کشوری مسلمان که با اسرائیل ارتباطی نداشت، طراحی شده بود. انگار خواب میدیدیم. سخت بود باور کنیم که ما در سودان، در کاخ یکی از معروفترین سلاطین جهان عرب هستیم و او با ما دست میدهد، از ما پذیرایی میکند، با ما صحبت میکند و ما را برای انجام معامله با خود ترغیب میکند. این قدرت عدنان خاشقجی بود. هر چیزی برای او ممکن بود.
نمیری برای ما توضیح داد که نیازمند کمک برای توسعه اقتصادی است. او درخواست کرد که با اسرائیل ارتباط دائمی برقرار کند.
پانوشتها:
1- م: جعفر نمیری پس از تصفیه همپیمانان چپگرای داخلی خود سعی کرد به جریانهای اسلامگرا و به طور مشخص حسن الترابی که ۷ سال در زندان رژیم نمیری محبوس بود، نزدیک شود؛ تا جایی که در ۱۱ تیرماه ۱۳۵۸ حسن الترابی از سوی جعفر نمیری برای تشریح برنامههای اسلامیسازی بانکداری در سودان راهی تهران شد و در قم با امام خمینی(ره) ملاقات کرد. امام خمینی(ره) اما خطاب به ترابی اظهار امیدواری کردند که همه ملتهای اسلامی دست اجانب و استعمار را از کشورهای خود قطع کنند و نهضتی که در ایران تحقق پیدا کرده در سایر جوامع اسلامی نیز تحقق پیدا کند. مدتی بعد ترابی به دلیل انحراف برنامههای اسلامیسازی سودان از مسیر واقعی به مخالفت با حکومت نمیری برخاست و برای چندمینبار به زندان افتاد. حرکت اسلامگرایان در سودان سرانجام به کودتای ژنرال سوار الذهب و سرنگونی حکومت نمیری انجامید و سپس یک دولت غیرنظامی به ریاست صادق المهدی و با همکاری حسن الترابی و نیز اخوانالمسلمین در سودان شکل گرفت. عمر این دولت نیز با زمینهسازی حسن الترابی و کودتای ژنرال عمر البشیر پایان یافت. البشیر با نزدیکشدن به حسن الترابی توانسته بود حمایت تودههای مسلمان این کشور را به سوی خود جلب کند ولی او نیز به محض استحکام پایههای قدرت، حذف ترابی از صحنه سیاست را کلید زد.