کد خبر: ۳۱۸۹۶۸
تاریخ انتشار : ۰۲ مهر ۱۴۰۴ - ۲۱:۰۱

سربازی برای نتانیاهو در پوشش مذاکره (یادداشت روز)

ایران اکنون در نقطه عطف تاریخی قرار گرفته است. این نقطه عطف در تنگنای دو سویه مخالف قرار دارد؛ یک سویه آن حفظ اصول و ارزش‌هایی است که از ایران ضعیف تحت سیطره، ایران قوی مستقل ساخته است و یک سویه آن رها کردن اصول و ارزش‌‌هایی است که ایران را به دورانی برمی‌گرداند که ملت برای رهایی آن، انقلاب اسلامی را به راه انداخت و از دل آن جمهوری اسلامی را پدید آورد. ملت ایران البته این نقطه عطف تاریخی را با استقامت خود به یک «فرصت تاریخی» تبدیل می‌کند کما اینکه تا این تاریخ نقاط عطف را به فرصت‌های بزرگ تبدیل کرده است. فشارهایی که امروز از خارج و داخل به ایران وارد می‌شود تا از راه پرافتخاری که آمده است، بازگردد، بیش از فشارهایی که پیش از این و در دهه‌های گذشته با همین هدف‌گذاری به آن وارد شده، نیست. 
فراموش نکرده‌ایم که در 31 شهریور 1359، ملت ایران در یک نقطه عطف تاریخی قرار گرفت و در حالی که امکانات امروز را نداشت، از آن فرصت و موقعیت بزرگی ساخت به گونه‌ای که ده‌ها سال پس از آن از نتایج مقاومت هوشمندانه خود بهره برد. آن روز دشمن در یک هجوم برق‌آسا، بخش‌های اساسی قدرت نظامی ایران را زیر ضربه گرفت و به خود وعده داد که ظرف چند روز همه اهداف ضدایرانی خود را به دست می‌آورد اما همان دشمن ده سال بعد در نامه‌ای که برای رئیس‌جمهور وقت ایران ارسال کرد، نوشت «اینک همه آنچه شما ـ ایران ـ می‌خواستید محقق شده است» این در حالی بود که در دوره جنگ، نیروهایی در داخل ایران و بعضاً در درون نظام سیاسی، ادامه مقاومت ایران را غیرممکن ارزیابی کرده و به «تجدیدنظر در راهبرد دفاعی خود» دعوت می‌کردند! در آن زمان، نهضت آزادی در حالی که از ابتدا هیچ کمکی به آزادسازی شهرهای اشغال‌شده ایران نکرده بود، و به تعبیر شهید سلیمانی پای یک نفر از آنان هم به جبهه نرسیده بود، نسخه تسلیم می‌پیچید. بعدها زمانی که آمریکا در سال 1369 با حجم بزرگی از نیروهای نظامی به عراق حمله کرد، عده‌ای در داخل، هراس‌افکنی نموده و نظام را به درس گرفتن از حمله آمریکا به عراق دعوت می‌کردند. این دسته هم از ابتدا اعتقادی به مقاومت در برابر آمریکا نداشت اما ملت ایران نه ترسید و نه عقب نشست. بعد در سال‌های 1380 و 1382، در جریان جنگ آمریکا علیه افغانستان و عراق، عده دیگری از همان قماش و از داخل دولت و اطراف دولت نسخه تسلیم می‌پیچیدند در حالی که پیش از این وقایع هم اعتقادی به مقاومت نداشتند. این موارد تنها سه نقطه عطف تاریخی بودند که مردم ایران با استقامت خود، تهدیدات و ارعاب‌ها را به فرصت‌های بزرگ تبدیل کردند و کشور را به مرتبه‌ای رساندند که غربی‌ها به زبان آمدند و گفتند هر تهدید و اغتشاش ناشی از تهدید یک فرصت بزرگ برای گسترش ایده‌ها و آرمان‌های ایران است. 
جریان‌ واداده‌ای که هیچ‌گاه به مقاومت در برابر نظام سلطه اعتقاد نداشته و در عین حال در جایگاه‌های مهمی از نظام اسلامی رخنه کرده بود، در سال 1382 وارد مذاکره با قدرت‌های غربی شد و آنکادره شدن در نظامات یکطرفه استکباری را به‌عنوان تنها راه خارج شدن ایران از «شرایط ویژه» پذیرفت. نتیجه این رویکرد، 22 سال مذاکره و گفت‌وگو و امتیاز دادن‌های پی‌در‌پی بدون دستیابی به ادعای خارج کردن ایران از شرایط ویژه بود. در این فاصله تحریم‌های ایران دائماً افزایش یافته و سخت‌تر شد و دست آخر به تأسیسات هسته‌ای ایران حمله نظامی شد. این جریان‌ سازشکار آن‌قدر صداقت نداشت که به مردم ایران بگوید، مذاکره و توافق سرابی است که ورود به آن ایران را بیشتر در شرایط ویژه قرار می‌دهد. نظام جمهوری اسلامی بر مبنای پایبندی به ساختار و نتایج انتخاباتی به این جریان اجازه داد تا داعیه باطل خود را به محک تجربه بگذارد و راه عوام فریبی بسته شود و سبب اتحاد بیشتر مردم در برابر مطامع نظام سلطه گردد. 
ملت اینک این تجربه تلخ و خسارت‌بار را در اختیار دارد و در این مقطع تاریخی می‌داند که مذاکره با غرب نه تنها محدودیت‌های اقتصادی و تهدیدات نظامی ـ امنیتی آن را کم نمی‌کند بلکه بر آن می‌افزاید. اما این جریان که هیچ‌گاه با متن مردم ایران همدل و همراه نبوده است، ادعاهای دروغ دشمنان را بزک کرده و طرف مقصر را ملت ایران و اصول و ارزش‌های آن معرفی می‌نماید. جالب این است که این جریان با پررویی تمام می‌گوید پذیرفتن تحمیل‌های هسته‌ای غرب کافی نیست باید به «تحمیل‌های جامع» آن تن داد. این جریان در شرایطی که باید در دادگاه‌های جمهوری اسلامی تن به محاکمه و تحمل مجازات‌های سنگین بدهد، از نظام جمهوری اسلامی می‌خواهد به‌طور مطلق تسلیم همه خواسته‌های غرب شود. جریان یادشده که روزی اظهارات یک وزیر آمریکایی را تضمین می‌خواند، امروز می‌گوید اگرچه هیچ تضمینی وجود ندارد، باید مذاکره را ادامه داد و هرچه هزینه آن باشد پرداخت کرد و جالب این است که غربی‌ها حالا دیگر به خیال آنکه این جریان واداده که به دریوزگی افتاده می‌تواند جمهوری اسلامی را وادار به تسلیم کند، مذاکره را هم نمی‌پذیرند و از تسلیم مطلق ایران سخن می‌گویند. 
اما واقعیت نظام جمهوری اسلامی این نیست. واقعیت میدانی و عملی جمهوری اسلامی 47 سال مقاومت در برابر بازیابی تسلط غرب بر کشور است. واقعیت ایران ملتی است که در همین جنگ 12 روزه اخیر تمام برنامه‌ریزی غرب علیه خود را به‌هم زد. واقعیت ایران ملت متمدنی است که زیربار تحمیل نمی‌رود. 
انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن امروز بسیار قوی‌تر از 31 شهریور 1359 است که ما آن را اولین نقطه عطف تاریخی می‌دانیم و بر کسب پیروزی در آن متفق‌القول هستیم. امروز ایران از همه ادوار تاریخی خود قوی‌تر است. کشوری که در یک روز ـ 2 تیر 1404 ـ هم به مصاف نظامی برترین قدرت‌ نظامی غرب و هم به مصاف رژیم شرور صهیونی رفته و آنها را وادار به اعلام توقف جنگ کرده است، قوی می‌باشد. ایرانی که امروز نفوذ آن از دریای عمان تا دریای مدیترانه امتداد دارد، در عرصه جهانی به یک طرف مهم تبدیل شده و در اعماق جان انسان‌ها از اندونزی ـ در منتهی‌الیه شرق آسیا ـ تا مراکش ـ در منتهی‌الیه غرب آفریقا ـ و از آنجا تا قلب آمریکای لاتین قرار گرفته است، جایی برای ترسیدن و وادادن ندارد. 
امروز ایستادگی ایران در برابر نظام سلطه به ایستادگی جهان در برابر نظام سلطه منجر شده و از این‌رو جهان در این ایستادن کنار ایران است. ملت ایران در مقاطعی از تاریخ ـ که بخشی از آن را برشمردیم ـ بدون آنکه موقعیت فعلی را در میان ملت‌‌ها و دولت‌ها داشته باشد و بدون آنکه به این سطح از امکانات دفاعی دست یافته باشد با توکل و اعتماد به قدرت خداوند متعال و تکیه بر توان خود، به مصاف زورگویان رفته و بر آن‌ها غالب آمده است، امروز چه جای آنکه بخواهد در مقابل زورگویانی که رسواتر و منزوی‌تر از همیشه هستند، کوتاه بیاید. 
رهبر معظم انقلاب اسلامی ـ دامت برکاته ـ چند سال قبل فرمودند یکی از اهداف فشار سیاسی، اقتصادی، تبلیغاتی و روانی دشمن، تأثیر گذاشتن بر ذهن و جمع‌بندی مسئولان کشور ایران می‌باشد. دشمن در این 47 سال، مردم ایران را تجربه کرده و آنان را مقاوم‌ترین مردم جهان یافته است. همین چند روز پیش کانال 13 رژیم صهیونیستی در ضمن پخش مستندی از جنگ 12 روزه از قول یک مقام ارشد نظامی اسرائیل گفت «ما فکر می‌کردیم سه روزه و حداکثر پنج روزه کار ایران تمام می‌شود اما انسجام ایرانیان در برابر موج‌های جنگ مانع آن شد». در این مستند، بنیامین نتانیاهو می‌گوید من قبل از جنگ با ترامپ دیدار کردم و پنج هدف از حمله به ایران از جمله صفرسازی غنی‌سازی و محدودسازی برد موشک‌های ایران به 300 کیلومتر را برای او توضیح دادم. ترامپ به من گفت من این‌ها را با مذاکره می‌گیرم. در آنجا توافق کردیم که اگر با مذاکره نشد من با روش خود ـ جنگ ـ آن‌ها را بگیرم و ترامپ در نهایت گفت اینکه تو می‌گویی با جنگی بین سه تا پنج روز این پنج هدف را محقق می‌کنی من حامی اصلی‌ام ولی اگر بیشتر شود، نه. چرا ترامپ گفته جنگ با ایران نباید بیش از پنج روز به طول انجامد؟ یک مقام سرویس اطلاعاتی آمریکا این سؤال را پاسخ داده است: «اگر ایران یک هفته دیگر به جنگ ادامه می‌داد، غزه هم تمام می‌شد» یعنی اسرائیل با شکستی بسیار بزرگ مواجه می‌گردید تا جایی که ناگزیر از غزه هم خارج می‌شد.
با توجه به این دو سند که توسط حامیان اسرائیل منتشر شده‌اند می‌توان گفت آمریکا و رژیم اسرائیل و غربی‌هایی که در جنگ 12 روزه به مصاف ملت ایران آمدند، از ملت ایران شکست خوردند و به شکست خود اعتراف کردند اما قضایایی که در حد فاصل سوم تیر ـ پایان جنگ و تسلیم آمریکا و رژیم اسرائیل در برابر قدرت ایران ـ تا امروز در میان افراد جریان واداده در ایران رخ داده و مذاکرات و تسلیم به ترجیح‌بند آنان تبدیل گردیده، نشان می‌دهد تأثیرات دشمن بر ذهن آنان کار خود را کرده است. آیا این جریان سربازان ملت ایران هستند یا اسب ‌تروای دشمنان در جبهه ایران؟ آیا این‌ها سربازان آن بخش از ماجرا نیستند که ترامپ به نتانیاهو گفت آنچه تو می‌خواهی برای تحقق آن با ایران وارد جنگ شوی، من با مذاکره به دست می‌آورم؟ سربازان ترامپ و نتانیاهو مگر چه می‌کنند؟ می‌جنگند تا اهداف آمریکا و اسرائیل را محقق نمایند. آیا سربازان ترامپ و نتانیاهو لزوماً باید مثلاً در ساختمان لشکر 8 آمریکا و یا در ساختمان لشکر 7 اسرائیل حضور داشته باشند تا سرباز آنان خوانده شوند؟ جریانی که امروز علی‌رغم آنکه غرب در پرونده هسته‌ای خدعه کرده، به تأسیسات نظامی و اتمی ما حمله نموده، علیه ایران جنگ به راه انداخته، تحریم‌های غیرقانونی شورای امنیت را برگردانده‌‌، به ادعاها و تهدیدات خودت علیه ایران عزیز ما ادامه می‌دهد، هنوز بر مذاکره و تسلیم در برابر آمریکا و اروپا تأکید دارند و می‌خواهند آنچه دشمنان با جنگ به دست نیاوردند را به نام مذاکره در اختیار آنان قرار دهند، سرباز نتانیاهو است. آیا افراد این جریان، کار خلبان‌های متجاوز آمریکا به تأسیسات نظامی و اتمی ایران را نمی‌کنند؟ تعطیل کردن برنامه هسته‌ای ایران با بمب یا مذاکره چه تفاوتی دارد؟ 

سعدالله زارعی