کد خبر: ۳۱۸۰۳۴
تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۸:۵۰
جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر- 158

درگیری با شوروی بر سر تبعیض نژادی

فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند

گزارش‌های محرمانه السوپ مطالب خواندنی‌‌ خارق‌العاده‌ای هستند. این اسناد نشان می‌دهند که سازمان سیا تا چه حد توانسته بود نفوذ خود را به صنعت سینما گسترش دهد، علی‌رغم ادعاهایش مبنی بر اینکه به دنبال چنین نفوذی نبوده است. 
یکی از این گزارش‌ها که مربوط به ۲۴ ژانویه ۱۹۵۳ است، بر مسئله «نمایش کلیشه‌ای و تبعیض‌آمیز از سیاه‌پوستان در ‌هالیوود» تمرکز داشت [که در آن‌ها، افراد سیاه‌پوست اغلب در نقش‌های فرعی، تحقیرآمیز یا محدود (مثل بردگان، خدمتکاران یا افراد کم‌هوش) نشان داده می‌شدند]. تحت عنوان «سیاه‌پوستان در فیلم‌ها»، السوپ گزارش داد که با چندین کارگردان انتخاب بازیگر به توافق رسیده تا «سیاه‌پوستان خوش‌پوش را به عنوان بخشی از صحنه‌های آمریکایی جای دهند، بدون اینکه بیش از حد آشکار یا عمدی به نظر برسد. «متأسفانه فیلم «سَنگَری1» که در حال ساخت است، امکان چنین کاری را نمی‌دهد، چون داستان آن در گذشته و در جنوب آمریکا اتفاق می‌افتد. در نتیجه، سیاه‌پوستان مزرعه را نشان خواهد داد. با این حال، این مسئله تا حدی با قرار دادن یک پیشخدمت سیاه‌پوست باوقار در خانه یکی از شخصیت‌های اصلی و دادن دیالوگی که نشان می‌دهد او یک فرد آزاد است و می‌تواند هرجا بخواهد کار کند، جبران شده است.» 
السوپ همچنین گزارش داد که «در برخی صحنه‌های جمعی فیلم کمدی «کَدی» (با بازی جری لوئیس) نیز چند سیاه‌پوست جای داده خواهند شد.» در زمانی که شانس ورود سیاه‌پوستان به یک کلوپ گلف با شانس ورود آن‌ها به انتخابات یکی بود [و اجازه ورود به هردوی آن را نداشتند]، این کار واقعاً خوش‌بینانه [بخوانید متوهمانه] به نظر می‌رسید2.
در همین گزارش، السوپ به فیلم «سرپیکان» Arrowhead اشاره کرد که برای اولین‌بار رفتار آمریکا با سرخ‌پوستان آپاچی را زیر سؤال می‌برد. اما به گفته‌ السوپ، این فیلم «یک مشکل جدی» ایجاد کرده بود، چرا که «کمونیست‌ها می‌توانستند از آن به نفع خود استفاده کنند». خوشبختانه، دستکاری‌های کوچک او باعث شد بیشتر صحنه‌های زننده (از جمله انتقال اجباری یک قبیله کامل از آپاچی‌ها به فلوریدا توسط ارتش و پلاک زدن آن‌ها همچون حیوانات) حذف شوند یا «تأثیرشان به‌شدت کمرنگ شود». سایر تغییرات از طریق دوبله‌ مجدد دیالوگ‌ها پس از اتمام فیلمبرداری اعمال شد. در مسیر ارائه این تغییرات که «به اسم منافع تجاری و میهن‌پرستانه» انجام می‌شد، السوپ با هیچ مخالفتی از سوی تهیه‌کننده فیلم، نَت‌هالت، مواجه نشد.
شوروی‌ها هرگز فرصتی را برای تأکید بر سابقه شرم‌آور آمریکا در روابط نژادی از دست نمی‌دادند. در سال ۱۹۴۶، جیمز بیرنز، وزیر امورخارجه ترومن، زمانی که تلاش کرد به محرومیت از حق رأی در بالکان توسط شوروی اعتراض کند، خود را «مستأصل و شکست‌خورده» یافت، چراکه شوروی‌ها به درستی پاسخ دادند که «سیاه‌پوستان در ایالت کارولینای‌جنوبیِ خودِ آقای بیرنز نیز از همین حق محروم هستند». 
تلاش‌های السوپ در‌ هالیوود بخشی از یک کارزار گسترده‌تر برای بی‌اعتبار کردن ادعاهای شوروی درباره تبعیض نژادی، دستمزدهای ناعادلانه، بی‌عدالتی‌ها و خشونت علیه سیاه‌پوستان آمریکایی بود. 
از سوی دیگر، سی‌دی‌‌جکسون معتقد بود باید با این مسئله رودررو برخورد کرد و استدلال می‌کرد: «دیگر وقت آن است که به جای توضیح دادن با عبارتِ «این لکه ننگ بر دامن ما»، به چشم تمام جهان نگاه کنیم [و رودررو و بی‌واسطه با مردم دنیا سخن بگوییم].» 
برای تحقق این هدف، کارشناسان شورای برنامه‌ریزی جنگ روانی در «هیئت هماهنگی عملیات» (در همکاری نزدیک با وزارت امورخارجه) یک «کمیته نمایش فرهنگی محرمانه» تأسیس کردند که فعالیت اصلی آن برنامه‌ریزی و هماهنگی سفرهای [هنری]هنرمندان سیاه‌پوست آمریکایی بود. حضور بین‌المللی هنرمندانی مانند: لیونتین پرایس (خواننده اپرا)، دیزی گیلسپی (موسیقیدان جاز)، ماریان اندرسون (آوازخوان کلاسیک)، ویلیام وارفیلد (بازیگر و خواننده)‌، گروه رقص مارتا گراهام و ده‌ها استعداد چندنژادی و سیاه‌پوست دیگر در این دوره، بخشی از این برنامه «صادرات فرهنگیِ مخفیانه‌ای» بود که تحت نظارت دولت انجام می‌شد. همین‌طور سیر و سفرهای گسترده «پورگی و بس»، که یک استراتژیست مخفی از آن به عنوان «اپرای مردمی بزرگ سیاه‌پوستان» یاد کرد، برای بیش از یک دهه در اروپای‌غربی، آمریکای‌جنوبی و سپس بلوک شوروی اجرا شد3. 
این نمایش با هفتاد بازیگر آفریقایی- آمریکایی خود، «نمایشی زنده از حضور سیاه‌پوستان آمریکایی در زندگی فرهنگی این کشور» بود.
جالب آنکه ظهور این استعدادهای سیاه‌پوست آمریکایی با افول آن دسته از نویسندگانی که نخستین‌بار به وضعیت اسفبار سیاه‌پوستان در جامعه آمریکا پرداخته بودند، نسبت مستقیم داشت. در سال ۱۹۵۵، مجله روسی «ادبیات خارجی» دو داستان کوتاه از ارسکین کالدوِل منتشر کرد که لرزه بر اندام تبلیغات‌چیان آمریکایی انداخت. 
«داستان اول با عنوان «پول دیوانه» (که در نسخه انگلیسی با نام «بادآورده» منتشر شده بود) بی‌ضرر است»، جان پاوکر از سازمان اطلاعات ایالات‌متحده USIA نوشت. «اما داستان دوم شرورانه است: عنوانش «انبوه مردمان» و به فساد شرکت‌های بزرگ، فقر سیاه‌پوستان و تجاوز به یک دختر ۱۰ ساله به ازای ۲۵ سنت می‌پردازد.» نگرانی USIA توسط کمیته آمریکایی آزادی فرهنگی پیگیری شد که قول داد کالدول را تحت فشار بگذارد تا به طور عمومی از این داستان ابراز برائت کند.
 این کمیته، با تکرار شکایت‌های سیدنی هوک در سال ۱۹۴۹ مبنی بر اینکه نویسندگان جنوبی با «رمان‌های اعتراض اجتماعی و شورش» و نمایش «انحطاط و حماقت آمریکایی»، تصویری منفی از آمریکا ارائه می‌دهند، حالا مصمم شده بود که «از جنوبی‌های از خودراضی فاصله بگیرد. آثار آنها روایتی یکجانبه و مغرضانه از اخلاق و آداب ما ارائه می‌دهد.» این قضاوت یک نظر منفرد نبود، بلکه توسط بسیاری از جنگجویان جنگ سرد فرهنگی، از جمله اریک جانستون که از دفترش در‌ هالیوود به نویسندگان جنوبی حمله می‌کرد، پذیرفته شده بود: «دیگر هیچ «خوشه‌های خشمی» (اشاره به فیلم معروف جان فورد برگرفته از رمان جان اشتاین‌بک)، هیچ «جاده تنباکویی» (فیلمی از جان فورد) و هیچ فیلمی که جنبه‌های زشت زندگی آمریکایی را نشان دهد، نخواهیم داشت.» در این دوره، فروش کتاب‌های کالدول، اشتاین‌بک، فاکنر و ریچارد رایت («اشتاین‌بک سیاه‌پوست4») به‌شدت 
کاهش یافت.
پانوشت‌ها:
1- Sangaree.
2- در فیلم کمدی Caddy تعدادی سیاه‌پوست در صحنه‌های عمومی (مثل زمین گلف) نشان داده می‌شوند. نویسنده با کنایه می‌گوید این صحنه‌ها خیلی خوش‌بینانه هستند، چون در واقعیت، سیاه‌پوستان نه به کلوب‌های گلف راه داشتند و نه به راحتی می‌توانستند رأی بدهند.
3- اجرای اپرای پورگی بس در اتحاد جماهیر شوروی! برای نشان دادن پیشرفت سیاه‌پوستان در آمریکا!
4- به خاطر شباهت نوشته‌های ریچارد رایت به اشتاین‌بک در اعتراض به بی‌عدالتی‌ها، او را اشتاین‌بک سیاه‌پوست می‌نامند.