جنگهایی که تمام نمیشوند! (نگاه)
امینالاسلام تهرانی
امروز 28 مرداد برابر با 19 اوت مصادف است با سالروز...
حمله به عراق در سحرگاه ۲۰ مارس ۲۰۰۳ (۲۹ اسفند ۱۳۸۱) با دستور مستقیم «جورج بوش»، رئیسجمهور وقت آمریکا، و حمایت نزدیک «تونی بلر»، نخستوزیر «بریتانیا»، آغاز شد، عملیاتی که با نام «شوک و وحشت» شناخته شد و طی آن هزاران موشک کروز و بمب هوشمند بر بغداد و شهرهای کلیدی عراق فرود آمد. بوش این جنگ را در چارچوب «جنگ با ترور» پس از حوادث ۱۱ سپتامبر توجیه کرد و مدعی وجود سلاحهای کشتار جمعی در عراق شد، هرچند هیچگاه چنین سلاحهایی کشف نشد! سقوط سریع «صدام حسین»، دیکتاتور سوداییِ عراق، درآوریل همان سال، خلأ قدرت گستردهای ایجاد کرد و زمینه را برای جنگهای فرقهای، رشد گروههای تروریستی و تلفات سنگین غیرنظامیان عراقی فراهم ساخت که در سطور آتی به آن خواهیم پرداخت. سرانجام پس از هفت سال حضور نظامی مستقیم و با وجود تداوم ناامنیها، در تاریخ ۱۹ اوت ۲۰۱۰ (۲۸ مرداد ۱۳۸۹) «باراک اوباما»، رئیسجمهور وقت آمریکا، پایان رسمی مأموریت رزمی نیروهای آمریکایی در عراق را اعلام کرد و با خروج عمده یگانهای رزمی، نقش ارتش آمریکا را به آموزش و پشتیبانی نیروهای عراقی تقلیل داد، رخدادی که به منزله پایان رسمی یکی از پرهزینهترین جنگهای معاصر برای آمریکا (در ظاهر) و آغاز مرحلهای تازه از چالشها و مصائب داخلی عراق بهشمار میرفت.
باری از آنجایی که جنگها رسماً تمام میشوند، اما در عمل نه! تأثیرات سوء این جنگ همچنان باقی است؛ بهویژه اینگونه جنگها که با هدف ساقطکردن ساختار سیاسی و نظامی یک کشور صورت میگیرد؛ باید گفت تا اطلاع ثانوی هیچ بیگانۀ متجاوزی آزادی و رفاه را برای کشوری به ارمغان نبُرده است، حتی اگر دیکتاتور سودایی آن کشور را نیز ساقط کرده باشد! اگرچه باراک اوباما پایان مأموریت رزمی ارتش آمریکا را اعلام کرد، اما حضور نظامی آمریکا در عراق هرگز به طور کامل خاتمه نیافت و هزاران سرباز آمریکایی تحت عنوان نیروهای آموزشی، مستشاری و... همچنان در پایگاههای مختلف عراق (و با بهانههای مختلف و در قالب متفاوت) باقی ماندند؛ این حضور بعدها در دوره «دونالد ترامپ» و سپس «جو بایدن» با بهانه مقابله با «داعش» بار دیگر تقویت شد. واقعیت آن است که جنگ ۲۰۰۳ ساختار سیاسی و اجتماعی عراق را بهکلی متلاشی کرد. از دل این وضعیت، شورشهای خونین سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۸، جنگهای فرقهای در بغداد و شهرهای جنوبی، و در نهایت ظهور گروههای افراطی همچون «القاعده عراق» و بعدها «داعش» در سال ۲۰۱۴ سر برآورد. پیامدهای این جنگ داخلی گسترده که میلیونها آواره، صدها هزار کشته و ویرانی زیرساختهای عراق را در پی داشت، هنوز نیز پایان نیافته و حتی با وجود اعلام شکست نظامی داعش، ناامنیهای مزمن، کشمکشهای سیاسی و تداوم حضور نیروهای آمریکایی نشان میدهد که سایه جنگ ۲۰۰۳ همچنان بر سر عراق سنگینی میکند. نمونههای مشابه جنگ عراق در تاریخ معاصر کم نیست؛ برای مثال، حمله ناتو به افغانستان در سال ۲۰۰۱ (۱۳۸۰) نیز با شعار آزادسازی مردم از سلطه «طالبان» آغاز شد، اما دو دهه بعد و با خروج نیروهای آمریکایی در ۲۰۲۱ (۱۴۰۰)، طالبان بار دیگر قدرت را به دست گرفت و این کشور همچنان در بحران انسانی و امنیتی غوطهور است. در لیبی نیز دخالت نظامی ناتو در سال ۲۰۱۱ (۱۳۹۰) به نام حمایت از مردم و سرنگونی «معمر قذافی» صورت گرفت، اما بهجای ایجاد دموکراسی، زمینهساز فروپاشی دولت مرکزی، جنگهای داخلی طولانی و گسترش حضور شبهنظامیان شد. حتی در تاریخ به عقبتر هم برگردیم، در ویتنامجنوبی در دهه ۱۹۶۰، حضور آمریکا با ادعای دفاع از آزادی مردم در برابر کمونیسم انجام گرفت، ولی پایان رسمی جنگ در ۱۹۷۵ (۱۳۵۴) نهتنها ثبات به ارمغان نیاورد بلکه کشوری ویران و زخمی برجای گذاشت. این نمونهها نشان میدهد که «جنگ برای آزادسازی» غالباً فراتر از پایان رسمی درگیریها، اثرات منفی و بحرانهای عمیق اجتماعی و سیاسی را تا دههها پس از جنگ برجای میگذارد.
فرجام تلخ چنین جنگهایی ریشه در ماهیت مداخلهگرانه و بیرونی آنها دارد؛ زیرا معمولاً با شعارهایی همچون «آزادی» یا «دموکراسی» آغاز میشوند، اما در عمل (جدا از اینکه متجاوزان دغدغه آن شعارها را ندارند و فقط منافع خود را جستوجو میکنند) بدون شناخت عمیق از ساختارهای اجتماعی، تاریخی و فرهنگی کشورِ هدف پیش میروند و با برهمزدن نظم موجود، شکافهای قومی، مذهبی یا قبیلهای را تشدید میکنند. از سوی دیگر، مردم محلی اغلب این مداخلات را نه «آزادسازی»، بلکه «اشغال» میدانند و همین امر مقاومت و خشونت را تشدید میکند. در نتیجه، بهجای ثبات و توسعه، جنگهای طولانی داخلی، بیاعتمادی به نهادهای خارجی و ویرانی اقتصادی برجای میماند؛ و این همان چرخهای است که باعث میشود پایان رسمی جنگها هرگز به معنای پایان واقعی بحران نباشد.