کد خبر: ۳۱۶۴۵۵
تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۹:۰۱

شـاخص‌سـازی برای جامعـه اسـلامی

منصور حسینی

شاخص‌ها در حکم میزان‌سنج برای جامعه عمل می‌کنند. با شاخص ها می‌توان دریافت که در چه وضعیتی قرار داریم و تا چه میزان از اهداف ، دور یا بدان نزدیک شده‌ایم؟ هر جامعه‌ای برای خود بر‌اساس اهداف زندگی،‌ شاخص‌هایی را انتخاب می‌کند. جوامع مادی‌گرا شاخص‌های مادی توسعه و رشد را در نظر می‌گیرد؛ چنانکه جوامع اسلامی نیز باید بر‌اساس اهداف اسلامی، شاخص‌های پیشرفت و رشد را تعیین کند. 
پس می‌توان به صراحت گفت که شاخص‌ها هرگز بی‌طرفانه نیست،‌ بلکه بر‌اساس اهداف و ارزش‌های هر جامعه ای تعیین و تعریف می‌شود. 
شاخص های توسعه‌ای که جوامع غربی بر‌اساس بینش‌ها و نگرش‌های مادی‌گرایانه خود معین کرده‌اند، مبتنی بر ارزش‌های غربی شکل گرفته است. در حقیقت شاخص‌ها مبتنی بر اهداف و ارزش‌هایی تعیین می‌شود که هستی‌شناختی و جهان‌بینی و بینش‌ها و نگرش‌های آن جامعه بدان معتقد است.
شاخص‌ها هرگز بی‌طرفانه نیست بلکه در بسترهای خاص نشأت گرفته و حاوی توصیه‌ها و دستورهای ارزشی و هنجاری است. بنابراین، شاخص‌ها تنها یک خط‌کش یا ابزار ساده اندازه‌گیری نیست، ‌بلکه دارای نقشی فراتر از آن است. به عبارت دیگر،‌ شاخص‌ها محمل ارزش‌هایی مبتنی بر خاستگاه آنهاست. اگر خاستگاه شاخص‌ها،‌ اومانیسم و فلسفه‌های مادی غربی و اقتصاد آزاد و مکاتب آن باشد، بی‌تردید حاوی ارزش‌های مبتنی بر اهداف مادی آن جامعه و ‌همراه با حرص و طمع سرمایه‌داری و مادی‌گرایانه است.
شاخص‌های تمدن اسلامی در حوزه‌‌های مختلف باید برخاسته از هستی‌شناسی و فلسفه زیست انسانی باشد. 
اگر سبک زندگی انسانی باید اسلامی و حیات و مرگ هر‌کس و جامعه‌ای مبتنی بر حیات و مرگ پیامبر(ص) و سبک زندگی این اسوه برتر باشد، می‌بایست شاخص‌هایی را برگزید که اسلام و پیامبر(ص) در حوزه‌های اقتصادی،‌ فکری،‌ فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، بهداشت و مانند آن برگزیده و تعیین و معرفی کرده است. 
به سخن دیگر، ‌لازم است تا شاخص‌های اسلامی رشد و پیشرفت در زندگی را بر‌اساس اهداف و ارزش‌های اسلامی و زندگی پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) تعیین و تدوین کنیم.
شاخص‌های اسلامی مبتنی بر فلسفه تاریخ 
اسلام دارای فلسفه تاریخ است. به این معنا که از نظر اسلام، جامعه و تاریخ انسانی،‌ دارای سنت‌ها و قوانینی همانند سنت‌ها و قوانین فیزیک و شیمی است که باید کشف و بر‌اساس آن زندگی اجتماعی انسان مدیریت شود. این سنت‌ها و قوانین تکوینی در حکم قوانین جبری عمل می‌کنند ، هر‌چند که این انسان است که تسلط سنت‌ها را تعیین می‌کند؛ زیرا جامعه و تاریخ گرفتار سنت و قانونی می‌شوند که جوامع انسانی با افکار و اعمال خویش انتخاب می‌کنند.
بر‌اساس آموزه‌‌های معرفتی و شناختی اسلام، اصل حاکم بر هستی از جمله تاریخ و جامعه، عدالت است. 
جامعه بشری نیز در نهایت باید به اینجا ختم شود و عدالتی فراگیر بر روابط جامعه انسانی حاکم شود. اصولاً پیامبران آمده‌اند تا زمینه اجرای عملی عدالت مشهود توسط  توده‌های مردم را فراهم کنند. (حدید، آیه 25)
از نظر اسلام، عدالت همان حق ثابتی است که در برابرش باطلی به عنوان ظلم و بی‌عدالتی قرار می‌گیرد. 
این حق و عدالت است که در نهایت پیروز است و باطل و ظلم از میان می‌رود. (اسراء، آیه 81)
بر پایه فلسفه تاریخ اسلامی، غلبه حق علیه باطل و تحقق عدالت جهانی امری ثابت و سنت حقی است که دیر یا زود به دست می‌آید. 
پس جامعه انسانی باید حق ‌و عدالت را به عنوان مهم‌ترین آرمان بشری در نظر گیرد و شاخص‌های زندگی خود را بر مدار آن تعیین کند و میزان دوری و نزدیکی خود را در این  چارچوب مشخص کرده و برای رسیدن بدان برنامه ریزی نماید. 
بر این اساس می‌توان گفت که شاخص های رشد و پیشرفت در جامعه انسانی از منظر اسلام، تنها مبتنی بر حق و عدالت تعیین خواهد شد. پس در میزان پیشرفت و رشد،‌ باید به تبیین وضعیت مطلوب (حق و عدالت) توجه کرد و با تحلیل وضعیت موجود و ترسیم راهبردهای حرکت ، میزان دوری و نزدیکی به شاخص پیشرفت را معلوم و مشخص نمود.
از نظر اسلام نمی‌توان شاخص‌هایی که غربی‌ها بر‌اساس هستی‌شناختی و اعتقاد و جهان‌بینی مادی خود انتخاب کرده اند، ‌به عنوان شاخص پیشرفت و رشد تعیین نمود و بر‌اساس آن به ارزیابی و تحلیل وضعیت کنونی جامعه و ترسیم راهبردهای حرکت اقدام کرد؛ چرا‌که شاخص‌های اسلامی و غربی حامل مبانی،‌ ارزش‌ها و اهداف هستند و این‌گونه نیست که تنها در مقام کارکرد توصیفی باشند، بلکه بی‌هیچ تردیدی در درون و باطن این شاخص‌ها توصیه‌هایی مبتنی بر اهداف و مبانی و ارزش‌ها وجود دارد که باید به آنها توجه کرد. شاخص‌های اسلامی رشد و پیشرفت مبتنی بر اهداف اسلامی و ارزش‌های آن شکل می‌گیرد و در بطن خود توصیه‌هایی را ارائه می‌دهد که بیانگر میزان قرب و بعد جامعه کنونی از وضعیت مطلوب یعنی همان عدالت و حق است.
به سخن دیگر، شاخص‌های اسلامی افزون بر کارکرد توصیفی از وضعیت کنونی دارای کارکردهای توصیه‌ای هستند و موجب جهت‌گیری حرکت‌ها و فعالیت‌های کنونی و آینده جامعه اسلامی می‌شود.
به عنوان نمونه در شاخص‌های فرهنگ تنها به سرانه سینما،‌ کتاب،‌ سالن‌های ورزشی، سفر و گردشگری و مانند آن بسنده نمی‌شود، چرا‌که شاخص‌های ارزنده‌تری در این مقوله است که باید آنها را مقدم دانست و بر آنها تأکید کرد و دریافت که مثلاً جامعه تا چه اندازه نسبت به شاخص‌های اصلی فرهنگ یعنی کرامت، احسان، ایثار، انفاق، ‌عدالت، صله‌رحم، حسن همسایه‌داری، تکافل اجتماعی و مانند آن نزدیک یا دور است؟ ما باید جامعه را رصد کنیم که در حوزه فرهنگی نسبت به این شاخص‌های فرهنگی اسلامی تا چه اندازه دور و یا نزدیک است و سپس راهکارها و سیاست‌ها و برنامه‌هایی را برای دستیابی به آن امور به عنوان مطلوب نهایی در حوزه فرهنگی تعیین و حرکت‌های راهبردی و سیاست‌ها را بر مدار آن تعیین کنیم.
در حوزه‌های دیگر چون نظم و انضباط اجتماعی و همچنین ارتباطات اجتماعی و شهرسازی و معماری اسلامی و مانند آن نیز باید شاخص‌های اسلامی مبتنی بر عدالت و حق تعیین و بر‌اساس آن‌، میزان پیشرفت جامعه سنجیده شود.
فلسفه تاریخ اسلامی به ما می‌گوید هر‌چه جامعه از شاخص‌های اصلی به‌ویژه عدالت دور باشد و گرایش به ظلم داشته باشد به همان میزان سنت‌های الهی عذاب بر جامعه حاکم خواهد شد و جامعه گرفتار فقدان امنیت و آرامش و آسایش می‌شود و برکات و نعمت‌های اقتصادی از جامعه سلب می‌شود. 
در مقابل، به هر میزان اگر به سوی عدالت و حق گرایش و میل داشته باشد به همان میزان نیز از امنیت و آرامش و آسایش اقتصادی بهره‌مند خواهد شد. (نحل، آیه 112‌)
از نظر اسلام ماهیت جامعه به‌گونه‌ای است که انسان‌ها نقش کلیدی در تغییرات و تحولات اجتماعی دارند. 
الگوهای رفتاری عدالت‌محور انسان که در نظم و انضباط هنجاری ظهور و بروز دارد، موجب می‌شود تا سنت‌ها و قوانین حاکم بر جامعه و تاریخ نیز بر مدار حق و عدالت به یاری انسان آید و او را به سمت کمال و رشد و پیشرفت سوق دهد.
باید توجه داشت که از نظر اسلام نقش جامعه بسیار مهم است. از این‌رو متفکران اسلامی سعادت را در نظم و انضباط اجتماعی عادلانه معنا می‌کنند. 
(علامه طباطبایی، المیزان، ج 16، ص 287)
الگوهای رفتاری و عملی جامعه ‌که به شکل قانون و مبتنی بر پایبندی بر هنجارهای اجتماعی منضبطی تحقق می‌یابد، آینده بشریت را شکل می‌دهد.
انسان و جامعه انسانی می‌تواند آگاهانه و با اراده به دور از هر جبر ظالمانه‌ای، نظم و انضباط ارزشی عدالت‌محوری را سامان دهد که موجب پیشرفت انسان است. 
از نظر اسلام نظم اجتماعی ماهیتی اخلاقی و ارادی و مبتنی بر آگاهی و علم است هر‌چند که به طور کامل از نظم تکوینی جدا نیست؛ چرا‌که افراد و جامعه در یکدیگر تأثیر متقابل می‌گذارند. (اعراف، آیه 95)
به سخن دیگر، هر نظمی در جامعه انسانی و هر تغییری در تاریخ بشری، از طریق اراده انسان‌ها به عینیت می‌رسد و نظام حاکم بر جامعه و تاریخ بشری، تحمیلی و غیر‌انسانی نیست (رعد، آیه 11؛ انفال، آیه 53) و این انسان است که مسیر تغییر و حرکت تاریخ را تعیین می‌کند و میان انسان و تغییر اجتماعی و تاریخی ارتباط علّی و معلولی وجود دارد (سنت‌های تاریخی در قرآن،‌ محمد باقر صدر، ‌ص 137) 
پس همه تحولات تاریخی و نظم های اجتماعی، آگاهانه ،‌ ارادی و اختیاری است (آل‌عمران، آیه 137؛ ‌نساء، ‌آیه 26) 
از این‌رو خداوند در این آیات هر‌گونه تغییری در جامعه بشری را به عمل عاملان نسبت داده و از عبرت‌گیری جامعه بشری از سنت‌های حاکم بر جهان و تاریخ و جامعه سخن می‌گوید؛ ‌اما این نظم اجتماعی و تغییرات هرگز از نظم تکوینی جدا نیست؛ چنانکه در آیه 95 سوره اعراف به آن توجه داده می‌شود.
پس اگر جامعه انسانی نظم عدالت‌محور و حق را انتخاب کند،‌ امنیت،‌ آسایش و رشد اقتصادی را برای خود رقم می‌زند (نمل، آیه 112) و اگر بر‌خلاف آن رود،‌ گرفتار بدبختی و فلاکت می‌شود. (همان) 
نکته‌ای که نمی توان از آن غافل شد اینکه ساختارهای اجتماعی و سنت های حاکم بر جامعه هرگز اراده عامل را از میان نمی‌برد، ‌بلکه این اراده عامل است که در‌نهایت تصمیم می‌گیرد که چه تغییری در جامعه و تاریخ انسانی رخ دهد. (روم، آیه 41) 
پس می‌توان گفت که بشر در جامعه از حالت نیمه‌استقلال و‌ نیمه‌آزاد برخوردار است (استاد مطهری،‌ مجموعه آثار، ج 21، ص 428) و در حقیقت انسان نه مجبور و نه آزاد کامل بلکه در مدار امر بین‌الامرین و منزله بین‌المنزلین سیر می‌کند چنانکه بینش شیعی برخاسته از تفکر معصومان(ع) و قرآن این است.
به هر حال،‌ مسلمانان و جامعه اسلامی لازم است شاخص‌های خود را بر‌اساس فلسفه زندگی اسلامی تدوین و تعریف کنند و نظم اجتماعی مطلوب را مبتنی بر حق و عدالت سامان دهند و پیشرفت و رشد خود را در این چارچوب تعریف کنند و شاخص‌های آن را تدوین و بازسازی و بومی‌سازی نمایند و به شاخص‌های غربی به عنوان شاخص‌های بی‌طرف و فاقد توصیه ننگرند؛ چرا‌که شاخص‌ها همواره دارای مبانی هستی‌شناختی، انسان‌شناختی،‌ ارزشی و هدف‌دار هستند و نمی‌توان شاخص‌های غربی رشد و توسعه را برای جامعه اسلامی در نظر گرفت که خواهان پیشرفت و رشد در مسیر ارزش‌های دینی و الهی و نظم حق‌مدارانه و عادلانه جهانی است.