کد خبر: ۳۱۵۵۷۸
تاریخ انتشار : ۱۰ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۸:۰۱

عملکرد صحابه در واقعه کربلا (شبهه ها و پاسخ ها)

شبهه: آیا کسی از صحابه رسول خدا(ص)‌، در عاشورا علیه امام حسین‌(ع) شمشیر کشید؟ واکنش صحابه‌ پیامبر نسبت به شهادت امام چه بود؟ آیا امکان دارد صحابه‌ پیامبرعلیه نوه آن حضرت اقدام کرده باشند؟
پاسخ: عاشورای 61 هجری در کربلا یادآور جنایاتی است که تاریخ تا به حال به خود ندیده است. عاشورا تقابل دو گرایش فکری قوی است که تفکرات و اندیشه‌های آنان از رجزهای اعضای آن در میدان جنگ قابل رهگیری است. عجیب آن بود کسانی که در نقطه مقابل، کمر به قتل حسین بن علی‌(ع) بسته بودند، یا از صحابه پیامبر اسلام بودند و سفارش‌های حضرت را نسبت به امام شنیده بودند و ایشان را به‌خوبی می‌شناختند و در فضائل وی تردیدی نداشتند و یا جزء تابعینی بودند که از روی ناآگاهی نسبت به امام و یا از روی حسد و کینه و قدرت‌طلبی و دنیاطلبی در مقابل ایشان قرار گرفتند. گرچه تعداد صحابی پیامبر(ص) که تا 50 سال بعد از رحلت ایشان در قید حیات بودند، اندک بود، لکن همین تعداد اندک، مواضع مختلف و عملکرد متفاوتی را در قبال نهضت امام حسین‌(ع) از خود بروز دادند. برخی از آنها مانند حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه علاوه‌ بر اینکه به امام نامه نوشتند، به هر طریق ممکن خود را از کوفه به کربلا رسانده و در رکاب حضرت به شهادت رسیدند؛ برخی همانند سلیمان بن صرد خزاعی سستی کرده و به امام ملحق نشدند. برخی نیز قبل از حرکت امام به کوفه، به دلایلی همچون پیری و نابینایی مانند ابن عباس نتوانستند با ایشان همراهی کنند و برخی دیگر مانند شبث بن ربعی که فقط به دنبال منافع خود بودند، با دیدن شرایط و اوضاع کوفه، علی‌رغم دعوت از امام، در صف لشکر عمر بن سعد قرار گرفته و مرتکب جنایتی بزرگ شدند.  در این بخش به تعدادی از صحابی مخالف و حاضر در جبهه مقابل سید الشهداء‌(ع) اشاره می‌کنیم:
1. در رأس این افراد می‌توانیم به شبث بن ربعی اشاره‌کنیم که به دلیل مواضع متضاد و رنگارنگ وی در قبال اهل‌بیت‌(ع) و مخالفان ایشان به دلیل منفعت‌طلبی، می‌توان وی را مرد هزارچهره تاریخ اسلام نامید. وی که بعد از رحلت حضرت رسول از اسلام خارج ‌شده و مدتی به‌عنوان مؤذّن سجاح (مدعی نبوت) فعالیت می‌کرد، توبه کرده و دوباره مسلمان شد(1) و زندگی پرفرازونشیبی را پشت سر گذاشت. او در کربلا با قاتلین فرزند رسول خدا همراهی کرده و فرماندهی پیاده نظام سپاه ابن سعد را برعهده داشت،(2) و پس از مرگ یزید، با ابن زبیر بیعت کرده و در مقابل قیام مختار قرار گرفت.(3) وی در اواخر عمر خویش به عبدالملک پیوست و در جنگ با خوارج نیز شرکت داشت.(4) 2. عمرو بن حجاج زبیدی از دیگر صحابی در صف لشکریان ابن سعد بود. وی از صحابی رسول خدا بود. بعد از اینکه عده‌ای از مسلمانان پس از رحلت پیامبر مرتد شدند، برخی از بزرگان قومش(بنی زبید) تصمیم بر خروج از اسلام گرفتند، اما وی به همراه یکی دیگر از افراد قبیله‌اش، آنان را از این کار منصرف کردند.‌(5) ازجمله جنایات وی در کربلا بستن آب بر روی امام حسین‌(ع) و یارانش،(6)پیشنهاد سنگ‌باران امام،(7) خارجی خواندن امام و امام خطاب کردن یزید بود(8) وی همچنین جزو افرادی بود که سرهای شهدا را نزد ابن زیاد آوردند.(9) عمرو بن حجاج سرانجام پس از درگیری با نیروهای مختار و فرار از دست آنها، در منطقه واقصه از تشنگی به هلاکت رسید.(10) 
3. از دیگر سرداران و صحابه سرشناس که در شهادت امام حسین‌(ع) نقش داشتند، حجار بن ابجر از قبیله بکر بن وائل بود. وی و پدرش نزد پیامبر رفتند، گرچه وی مسلمان شد، ولی پدرش ترجیح داد مسیحی بماند و مسیحی بمیرد(11) حجار جزو آن دسته از سران کوفه بود که به امام نامه نوشت(12) اما با تغییر اوضاع کوفه، به خدمت ابن زیاد در‌آمده و در پراکنده ساختن مردم از اطراف مسلم بن عقیل نقش بسزایی داشت.(13) وی به همراه هزار نفر توسط ابن زیاد از کوفه به کربلا برای حضور در لشکر ابن سعد گسیل داده شد.‌(14) بعد از واقعه عاشورا، در کنار مصعب بن زبیر با مختار جنگید. در درگیری میان زبیریان و مروانیان، وی به همراه تنی چند از بزرگان کوفه، در سال 71 به‌شرط ولایت اصفهان، همکاری با عبدالملک بن مروان را پذیرفتند.(15) برخی دیگر از صحابه که در عاشورا مقابل امام حسین‌(ع) قرار گرفتند، عبارت بودند از: عزره بن قیس،(16) اسماء بن خارجه فزاری،(17) عبدالرحمن بن ابی سبره جعفی.(18) 
عملکرد صحابه پس از واقعه عاشورا
بعد از شهادت حضرت سیدالشهدا و یاران باوفایش، شاهد عکس‌العمل‌هایی از جانب صحابه پیامبر هستیم. برخی در قالب اعتراض و سخنرانی کوبنده بر ضد ابن زیاد و بنی‌امیه و برخی دیگر به شکل گسترده‌تر و در قالب یک قیام همه‌جانبه بروز و ظهور یافت. برای نمونه، وقتی سر مبارک امام حسین‌(ع) را در کوفه در مقابل ابن زیاد قرار دادند، وی با چوبدستی خود بر چشمان و لب‌های امام می‌زد. زید بن ارقم که از صحابی پیامبر اسلام بود، با دیدن این صحنه برافروخته شده و این چنین اعتراض کرد: «ای ابن زیاد چوبدستی‌ات را بردار، چرا که من رسول خدا‌(صلی‌الله علیه و آله) را دیدم که لبان مبارکش را بر این لب و دهان می‌نهاد.» سپس با صدای بلند‌گریه کرد. ابن زیاد گفت:‌ ای دشمن خدا! خداوند چشمانت را‌گریان کند! اگر پیرمرد فرتوتی نبودی که عقلت را از دست داده‌ای، به یقین گردنت را می‌زدم.(19)  عبدالله بن عفیف از قبیله اَزد یکی دیگر از اصحاب رسول خدا بود که در مجلس ابن زیاد، لب به اعتراض گشوده و ابن زیاد را آماج سخنان تند و کوبنده قرار داد. وقتی ابن زیاد شروع به اهانت به امام حسین و خاندان پیامبر کرد، ابن عفیف سخنان او را قطع کرد و گفت: اى پسر مرجانه! دروغگو پسر دروغگو تو و پدرت هستید و نیز کسى است که به تو حکومت داد و پدرش. اى ابن مرجانه! آیا پسرانِ پیامبران را می‌‏کشید و سخن صدّیقان را بر زبان می‌‏آورید؟(20) ابن زیاد دستور داد تا وی را دستگیر کنند ولی با مداخله افراد قبیله ابن عفیف، ناکام ماند؛ اما مأموران وی شبانه به خانه او یورش بردند.(21) وی که نابینا بود، با اشاره و راهنمایی دخترش صفیه تنی چند از آنها را به هلاکت رساند،(22) لکن سرانجام دستگیر شده و سر از بدنش جدا کردند.(23) یحیی بن حکم برادر مروان بن حکم از دیگر صحابه بود که با شنیدن اشعار توهین‌آمیز یزید به ساحت مقدس امام حسین و اهل‌بیت‌(ع)، چند بیت شعر سرود و از این جریان بسیار افسوس خورد و یزید را مذمت کرد.(24) البته بودند برخی از صحابه که بعد از شهادت امام حسین‌(ع)، بر بیعت خویش با یزید بن معاویه ماندند. بعد از اینکه مردم مدینه و برخی جاهای دیگر پس از شهادت امام حسین‌(ع) بیعت خویش را با یزید شکستند، عبدالله بن عمر خطاب به فرزندان خویش گفت: «بیعت ما با یزید، بیعت با خدا و رسول او بوده است و از پیامبر شنیدم کسی که بیعتش را با دیگری بشکند جایگاهش جهنم است؛ بنابراین هر کس بیعتش بایزید را بشکند بین من و او جدایی است.»(25)  نوع دیگر واکنش‌ها از سوی صحابه، در قامت قیام‌های گسترده‌ چندین هزار نفری بروز و ظهور پیدا کرد. اولین حرکت از این دست، قیام مردم مدینه به رهبری عبدالله بن حنظله بود که بر ضد فساد اخلاقی و دینی یزید در سال 63 هجری در منطقه حرّه در اطراف مدینه رخ داد. در این حادثه دلخراش که به فاجعه حرّه نیز شناخته می‌شود، بیش از 80 تن از صحابی پیامبر اسلام حضور داشتند که همگی توسط سپاه مسلم بن عقبه قتل عام شدند.(26)  سلیمان بن صُرد خزاعی از دیگر صحابه رسول خدا بود که پس از واقعه عاشورا، جمع کثیری از شیعیان را در کوفه با خود همراه کرد و در سال 65 هجری قیامی را ترتیب داد که در تاریخ با نام «توابین» از آن یاد می‌شود. گرچه این قیام در منطقه عین الورده بشدت سرکوب شد و همه آنان به جز چند نفر که زنده ماندند و بعداً به قیام مختار ملحق شدند، بقیه اعضای آن به شهادت رسیدند،(27) اما جنبشی اعتراضی بود بر ضد قاتلین امام حسین‌(ع) که به دنبال جبران سستی و کم‌کاری خود در قبال نوه رسول خدا بود.‌(28) 
قیام مختار ثقفی از دیگر تحرکات نظامی بود که توسط یکی از صحابه رسول خدا بر ضد بنی‌امیه و قاتلین سیدالشهدا شکل گرفت. گرچه وی در ابتدا توانست شهر کوفه را از اشراف و جنایتکاران کربلا پاک‌سازی کند، اما تقابل همزمان وی در دو جبهه با زبیریان و مروانیان و ناهماهنگی میان لشکریانش با وی، سبب شکست این قیام شد.(29) درمجموع، عملکرد صحابه در قبال قیام امام حسین‌(ع) و عکس‌العمل آنها بعد از شهادت حضرت یکسان نبود. برخی مانند مسلم بن عوسجه و حبیب بن مظاهر همراه امام به شهادت رسیدند. برخی دیگر در جبهه مقابل قرار گرفتند و لکه ننگی برای خود و خاندان خویش به یادگار گذاشتند. پس از شهادت حضرت نیز عده‌ای از صحابه، چه به‌صورت انفرادی و چه در قالب قیام مسلحانه با قاتلان امام حسین‌(ع) مبارزه کردند که گرچه پیروزی‌ها و موفقیت‌هایی را کسب کردند، ولی قریب به‌اتفاق این جماعت به شهادت رسیدند. در این بین، گرچه عبدالله بن زبیر با یزید بیعت نکرد، لکن هرگز ادعای خلافت وی در مقابل یزید، به‌عنوان اعتراض به قتل امام حسین‌(ع) نبود چراکه وی به دنبال قدرت‌طلبی و کسب خلافت بود و با خاندان اهل‌بیت‌(ع) میانه خوبی نداشت.
برای مطالعه بیشتر
- تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا، نوشته مهدی پیشوایی.
پانوشت‌ها:
1. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب‌الاشراف، دارالفکر، ج ۱۲، ص ۱۶۳؛ ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج ۵، ص ۵۱.    2. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب‌الاشراف، دارالفکر، ج ۳، ص ۱۸۷؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک‌، ج ۵، ص ۴۲۲؛ ابن‌اثیر، علی بن ابی کرم، الکامل فی التاریخ، ج ۴، ص ۶۰.    3. ابن‌اثیر، علی بن ابی کرم، الکامل فی التاریخ، ج ۴، ص ۲۷۱.    4. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک ج ۶، صص ۱۲۳-۱۲۴.    5. ابن اثیر، عزالدین علی بن محمد، اسد الغابه، ج ۳، ص ۷۰۹.    6. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب‌الاشراف، ج ۳، ص ۱۸۱؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک ج ۵، ص ۴۱۲.    7. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج ۲، ص ۱۰۳.    8. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج ۸، ص ۱۸۲؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک‌، ج ۵، ص ۴۳۵؛ ابن اثیر، عزالدین علی بن محمد، اسد الغابه، ج ۴، ص ۶۷.    9. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب‌الاشراف، دارالفکر، ج ۳، ص ۲۰۶؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک‌، ج ۵، ص ۴۵۶.    10. بلاذری، پیشین، ج ۶، صص ۴۰۹-۴۱۰.    11. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه، ج ۲، ص ۱۰۳؛ طبری، پیشین، ج ۵، ص ۱۴۶.    12. دینوری، احمد بن داود، اخبارالطوال، ص ۲۲۹؛ بلاذری، پیشین، ج ۳، ص ۱۵۸.    13. دینوری، احمد بن داود، اخبارالطوال، ص ۲۳۹؛ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج ۲، ص ۵۲.   14. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب‌الاشراف، دارالفکر، ج ۳، ص ۱۷۸.   15. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک‌،ج ۶، ص ۱۵۶.    16. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه، ج‏۵، ص ۳۹۸؛ طبری، پیشین، ج ۵، ص ۴۲۲، ۴۳۶.    17. ابن حجر عسقلانی، پیشین، ج ۱، ص ۳۳۹؛ ابن عنبه، احمد بن علی بن حسین، عمده الطالب فی انساب آل ابی‌طالب، ص ۹۲.   18. مزی، یوسف بن عبدالرحمن بن یوسف، تهذیب الکمال، ج 8، ص 370؛ ابن‌اثیر، علی بن ابی کرم، الکامل فی‌التاریخ، ج 4، صص 60. 19.   19. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفا، ج ۴۵، ص 117.    20. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج ۸، ص ۱۹۱.   21. ابن‌اثیر، علی بن ابی کرم، الکامل فی التاریخ، ج ۴، ص ۸۳.   22. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب‌الاشراف، دارالفکر، ج ۳، ص ۲۱۰.    23. طبری، پیشین، ج ۵، ص ۴۵۹.   24. همان، ص ۴۶۱.   25. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۱۶۴.    26. ابن‌قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامه والسیاسه، ج ۱، صص 238-239.   27. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج ۸، ص ۲۷۸.   28. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج ۶، ص ۲۵.   29. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۵۷۸؛ ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج ۶، ص ۶۶.
علی محمد تاج‌الدین