پل ترامپ در سیونیک ارمنستان همان کریدور زنگزور با نقاب جدید در بازی بزرگ قفقاز
هیراد مخیری، مدیر گروه بررسی سیاست خارجی روسیه و مسائل قفقاز، مرکز پژوهشهای علمی و مطالعاتی استراتژیک خاورمیانه
استان سیونیک در جنوب ارمنستان این روزها دوباره در مرکز توجه رقابتهای ژئوپلیتیکی منطقهای قرار گرفته است؛ اینبار در قالب پروژهای موسوم به «پل ترامپ» که بسیاری آن را احیای همان ایده قدیمی «کریدور زنگزور» میدانند که پس از جنگ ۲۰۲۰ قرهباغ، با حمایت آذربایجان و ترکیه مطرح شد. اما این طرح تازه چه نسبتی با منافع ملی ایران، توازن قوا و رقابتهای انرژی دارد؟ پاسخ این پرسش را باید از دریچه نظریه رئالیسم در روابط بینالملل دید.
زنگزور؛ یک مسیر، چند هدف
کریدور زنگزور برای باکو و آنکارا فقط یک مسیر حملونقل ساده نیست؛ بلکه ابزاری است استراتژیک برای اتصال مستقیم نخجوان به خاک اصلی آذربایجان از طریق جنوب ارمنستان. کلید این اتصال، استان سیونیک است. از نگاه رئالیسم، دولتها در محیطی بدون ساختار متمرکز جهانی برای تأمین منافع و افزایش قدرت ملی خود رقابت میکنند. ایده زنگزور دقیقاً در همین چارچوب معنا دارد: تأمین دسترسی آذربایجان، محدود کردن نفوذ ارمنستان و تضعیف پیوند ترانزیتی ایران در مسیرهای شمال- جنوب و شرق- غرب.
اکنون «پل ترامپ» عملاً همان سناریو را با ظاهری تازه دنبال میکند: ایجاد مسیری که بتواند حملونقل کالا و انرژی را بدون دخالت ارمنستان یا حضور نظارتی ایران و روسیه برقرار کند.
اینکه این پروژه نام «ترامپ» را یدک میکشد، بیدلیل نیست. ترامپ همان رئیسجمهوری است که سیاست فشار حداکثری علیه ایران را به اوج رساند و از حامیان جدی باکو و تلآویو میباشد. از نگاه رئالیسم، ساختار سیاست خارجی واشنگتن در مسیر مهار ایران و روسیه همچنان پابرجا مانده است. نام «پل ترامپ» در عمل یادآور همان سیاست ادامهدار مهار است.
پشتپرده انرژی؛ باکو، تلآویو و خطوط نامرئی نفت
یکی از ابعاد کمتر دیدهشده این پروژه، پیوند آن با نقشه انرژی است. آذربایجان سالهاست که یکی از تأمینکنندگان اصلی نفت و گاز اسرائیل است. خط لوله باکو- تفلیس- جیهان (BTC) نفت آذربایجان را به بندر جیهان ترکیه میرساند و بخشی از همین مسیر نفتی مستقیم یا غیرمستقیم به اسرائیل میرود.
اجرای کریدور تازه در سیونیک میتواند اتصال شبکه حملونقل زمینی و خطوط انرژی را مستحکمتر کند. یعنی باکو و آنکارا، علاوهبر گرجستان، مسیر جایگزینی هم برای عبور کالا و انرژی خواهند داشت. در منطق رئالیسم، هر مسیر نفت و گاز در واقع همان مسیر قدرت و نفوذ است.
راهبرد روسیه؛ نفوذ بدون نیرو
برخلاف گذشته، روسیه دیگر نیروی میدانی مؤثر در مرزهای جنوبی ارمنستان یا قرهباغ ندارد. بعد از حمله سریع آذربایجان در سپتامبر ۲۰۲۳ و تسلیم کامل دولت خود خوانده قرهباغ، مأموریت نیروهای حافظ صلح روس عملاً خاتمه یافت و بخش عمدهشان منطقه را ترک کردند.
تنها اهرم باقیمانده مسکو، پایگاه نظامی ۱۰۲ گیومری در شمال ارمنستان است؛ پایگاهی با حدود سه هزار نیرو که ذیل پیمانهای امنیتی دوجانبه و سازمان پیمان امنیت جمعی (CSTO) کار میکند. با این حال، دولت پاشینیان تلاش دارد از وابستگی امنیتی مطلق به مسکو فاصله بگیرد و در سالهای اخیر نشانههایی از نزدیک شدن به غرب بروز داده است. کاهش حضور مرزبانی روسیه در سیونیک نمونه همین تغییر جهت است.
روسیه از نگاه رئالیسم حاضر نیست قفقاز جنوبی را بدون هزینه از دست بدهد. کرملین از اهرم انرژی، نفوذ سیاسی و همین پایگاه نظامی به عنوان ابزار فشار استفاده میکند تا مانع تغییر توازن به سود ناتو و غرب شود.
راهبرد ایران؛ حفظ عمق ژئوپلیتیک و موازنهگری فعال
برای ایران، سیونیک فقط یک مسیر جغرافیایی نیست؛ بلکه تنها گذرگاه زمینی پایدار برای پیوند با ارمنستان و از آنجا گرجستان و اروپا بهشمار میرود. این مسیر بخشی از عمق ژئوپلیتیک شمال غرب کشور است و هر تلاشی برای محدود کردنش، خط قرمز تهران محسوب میشود.
در سالهای اخیر پیام ایران روشن بوده است: هیچ پروژهای که ایران را دور بزند، بدون واکنش نخواهد بود. تهران در عمل سه مسیر را دنبال میکند:
۱. تقویت همکاریهای اقتصادی و حملونقل با ارمنستان، توسعه گذرگاههای مرزی و جادههای جایگزین.
۲. هشدار بازدارنده به آذربایجان و ترکیه برای پرهیز از تغییر نقشه مرزها.
۳. همراستاسازی تاکتیکی با روسیه که دغدغههای مشابهی در حفظ همین شرایط دارد.
جمعبندی؛ بازی بزرگ ادامه دارد
«پل ترامپ» در سیونیک را نباید یک مسیر ساده دانست. این پروژه بخشی از بازی بزرگ قدرتها در قفقازجنوبی است؛ جایی که ترکیه و آذربایجان با کارت انرژی و ترانزیت میخواهند به حلقه واسط اروپا و منطقه تبدیل شوند و اسرائیل هم با خرید نفت آذربایجان عملاً در این نقشه جا گرفته است.