کدام اقدام اعتمادساز بالاتر از فتوای هستهای رهبری است؟
دکتر ابراهیم کارخانهای*
۱- در هیچ جای دنیا هیچ کشوری با زبان دیپلماسی آمیخته با ضعف نتوانسته است در مواجهه با قدرتهای قلدر و سلطهگر از حق مسلم ملت خود دفاع کند. فاجعه عظیم و بیسابقه مردم مظلوم و بیپناه غزه که سند مرگ نهادهای بینالمللی و انتهای سبعیت و وحشیگری قدرتهای درندهخوست کوچکترین تردیدی باقی نمیگذارد که امید بستن به واژه موهومی به نام جامعه جهانی و نهادهای حقوقی بینالمللی، آب در آسیاب دشمن کوبیدن است و چشم دوختن و کوتاه آمدن در برابر قدرتهای سلطهگر هیچ نتیجهای جز تشویق آنها به زورگویی بیشتر در پی ندارد.
۲- بدون شک، موجودات شرور و درندهخویی که امروز در راس برخی کشورهای جنایتکار قرار گرفتهاند و مانند سگهای هار به هر سو هجوم میبرند و هر مظلومی را میدرند و در حین مذاکره نقشه مرگ طرف مقابل را طراحی میکنند قطعا» قابلیت و اهلیت مذاکره را ندارند و استفاده از ادبیات اقدامات اعتمادساز در برابر چنین کشورهایی که در حال مذاکره شمشیر خیانت آنها از پشت آخته است، اوج سادهانگاری و دشمننشناسی است.
۳- به فرموده رهبری حکیم انقلاب، آنها که دم از مذاکره با آمریکا میزنند یا الفبای غیرت را نمیدانند یا با الفبای سیاست بیگانهاند. کشوری که باید اعتمادسازی کند، آمریکا است که از بدو تولد جمهوری اسلامی ایران، جز خیانت و جنایت چیز دیگری از او مشاهده نشده است. این ظلم به ملت ظالمستیز ایران است که به جای آنکه آمریکا بعد از آن همه خدعه، خیانت و جنایت از مواضع جنایتکارانه و فریبکارانه خود کوتاه بیاید، جمهوری اسلامی ایران که تاکنون به هیچ یک از عهدنامههای خود ولو آنکه به ضرر او تمام شده است پشت نکرده است متعهد به اعتمادسازی و حتی سخاوتمندی فراتر از برجام بشود!!
۴- در حالی که ملت نجیب ایران در طول ۲۰ سال دیپلماسی در پشت میز مذاکره جز خسارت محض چیزی عاید او نشده است؛ نام بردن از دیپلماسی و مذاکره به عنوان یک تاکتیک و فرصت آن هم در برابر کشوری که هیچ مرزی برای منافع خود قائل نیست و کوچکترین اعتمادی به پایبندی او به تعهداتش وجود ندارد جای تاسف و تعجب دارد. چرا که در طی سالهای مذاکره هستهای همواره این دشمن بوده است که از مذاکره به عنوان یک تاکتیک برای پایمال کردن حق ملت ایران بهره برده است. بیانات راهگشای رهبری معظم انقلاب همواره مملو از هشدار درباره مذاکره و در مقابل اصرار آمریکا و غرب بر تداوم مذاکره بوده است!
۵- بررسی توافقنامههای هستهای سعدآباد، پاریس و بروکسل طی سالهای ۱۳۸۲ الی ۱۳۸۴ و توافقنامههای ژنو، لوزان و وین طی سالهای ۱۳۹۲ الی ۱۳۹۴ که جمهوری اسلامی ایران مو به مو و حتی فراتر از آن به تعهدات خود عمل کرد بهترین گواه عهدشکنی و خیانت آمریکا و غرب علیه ملت ایران و استفاده آنها از مذاکره به عنوان یک تاکتیک و فریب بوده است. بدون شک کشوری میتواند از مذاکره به عنوان یک تاکتیک و از دیپلماسی به عنوان یک فرصت استفاده کند که در عرصه دیپلماسی به عنوان یک مدعی و دست برتر در پشت میز مذاکره ظاهر شود؛ طرفی که قبل از انجام مذاکره اماننامه عدم حمله دشمن را درخواست میکند پیشاپیش مذاکره را باخته و زمین بازی را به دشمن واگذار کرده است. در چنین شرایطی صحبت از بازی باخته برد- برد که خاطره اسفبار و خسارت محض برجام را تداعی میکند خواسته یا نخواسته بازی در زمین دشمن است.
۶- شکی نیست که دیپلماسی انقلابی اقتدارآفرین و دیپلماسی مبتنی بر اعتمادسازی تحمیلی ذلتآفرین است. کدام اقدام اعتمادساز بالاتر از فتوای هستهای رهبری است؟!! چرا سیاستبازان برجام، چنین حکم مستحکم اعتمادساز را رها کردند و تلاش کردند با امتیازدهی به دشمن که حد یقفی بر آن متصور نیست (به اصطلاح) اعتمادسازی کنند!! چرا فتوا و حکم رهبری در تحریم سلاح هستهای بر زمین ماند و در حالی که طرف مقابل بر دستورات ریاست جمهوری خود تاکید میورزید، تیم مذاکرهکننده و تصمیمسازان هستهای بر حکم قاطع عالیترین مرجع حکومتی جمهوری اسلامی ایران پافشاری نکردند و در مقابل به عنوان اعتمادسازی به انجام درخواستهایی تن دادند که هیچ حد یقفی بر آن متصور نبوده و نیست. تاسفبار است در حالی که طرف ایرانی دم از امضای جان کری به عنوان تضمین انجام تعهدات میزد، چرا تیم مذاکرهکننده جمهوری اسلامی ایران بر پذیرفتن فتوا و حکم رهبری به عنوان تضمین پایبندی جمهوری اسلامي ايران بر منع ساخت سلاحهای هستهای اصرار نورزید و بر پایبندی به آن مقاومت و ایستادگی نکرد و در مقابل با عنوان اعتمادسازی و اطمینانبخشی به طرف مقابل زیر بار تعهداتی رفت که در تاریخ هستهای جهان برای اولین بار اتفاق میافتاد؟!!
۷- در شرایطی که هیچ امیدی به پایان زیادهخواهی دشمن وجود ندارد و قطع یقین سخاوتمندیهای فراتر از برجام نیز دشمن را راضی نخواهد کرد زمان آن فرارسیده است که دستگاههای تصمیمساز، چشم از اماننامه تحقیرآمیز طرف آمریکایی بردارند و به عنوان فصلالخطاب فلسفه صدور فتوای سیاسی هستهای رهبر انقلاب که با هدف اطمینانبخشی و پایان دادن به موضوع هستهای صادر شده است، در اقدامی شجاعانه، فتوا و حکم صادره رهبری را به عنوان تنها مرجع تضمین پایبندی ایران به منع ساخت سلاحهای هستهای و پایان مناقشه هستهای اعلام نمایند. در غیر این صورت جمهوری اسلامی ایران خروج از NPT را طبق بند ۱۰ معاهده مذکور در دستور قطعی کار خود قرار دهد. چنین اقدامی ضمن جبران غفلت و سهلانگاریهای گذشته، جایگاه بلند رهبری عظیمالقدر انقلاب را در عرصه معادلات جهانی که ملت اثر وجودی آن را در جنگ تحمیلی
۱۲ روزه با گوشت و پوست و استخوان خود لمس نموده است، بیش از پیش عزت، اقتدار و استحکام خواهد بخشید و فصلی نو در عرصه معادلات سیاسی مقتدرانه جمهوری اسلامی ایران با محوریت ولایت فقیه به عنوان دژ مستحکم امنیت و اقتدار جمهوری اسلامی خواهد گشود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* استاد دانشگاه و نماینده دورههای هفتم و نهم مجلس شورای اسلامی