کد خبر: ۳۱۵۴۸۶
تاریخ انتشار : ۰۷ مرداد ۱۴۰۴ - ۲۲:۳۱

اخبار ویژه

آقای مهاجرانی! 
مردم شریف کجا، مهره های CIA و MI6 کجا؟
«اگر می‌خواهید از پایمردی مردم در دفاع از کشور و نظام تشکر کنید، راحت است؛ اول نظارت استصوابی را برچینید و دوم زندانیان سیاسی را آزاد کنید»!
این مطلب را عطاء‌الله مهاجرانی، وزیر ارشاد دولت خاتمی در روزنامه ایران نوشت و افزود: «سرانجام صدام حسین و قذافی و خاندان اسد و خاندان پهلوی و نظام شوروی، به دلیل سنگین بودن وزن سیاست زندگی مردم بود. مردم در دفاع به خیابان نیامدند. ما در ایران و در نظام جمهوری اسلامی می‌بایست از این پنج سرنوشت عبرت بگیریم.
مردم ایران به‌رغم همه نارسایی‌ها، ناترازی‌ها، آزردگی‌ها و توطئه بسیار سنگین سالیان متمادی جنگ روانی برای جدا کردن آنان از نظام و... که به عنوان استراتژی آمریکا و اسرائیل و اروپا و هم‌پیمانان، سال‌هاست پیگیری می‌شود، به‌گونه‌ای در میدان دفاع از کشور و بالطبع نظام حضور پیدا کردند که حیرت همگان از دوست و دشمن و تحسین ناظران را برانگیخت. آیت‌الله خامنه‌ای در سپاسگزاری از مردم ایران از تعبیر «هزار بار تشکر» استفاده کردند. بسیار خب، این حضور بایست یکی از دستاوردهایش تجدیدنظر منطقی و اندیشیده و سنجیده در برخی راهبردها، سیاست‌ها و کاهش وزن سنگین سیاست باشد. مردم بایستی نشانه‌هایی را ببینند که مطلقاً برای نظام هزینه‌ای دربر ندارد. بلکه برعکس تداوم آن شیوه‌ها خسارت‌بار و هزینه‌افزاست. به دو مورد مشخص در کاهش سنگینی وزن سیاست اشاره می‌کنم.
یکم: نظارت استصوابی شورای نگهبان در انتخابات مجلس و ریاست‌جمهوری و خبرگان، به‌گونه‌ای که اعمال شده است؛ قابل دفاع نیست... دوم: برخی منتقدان، حتی اگر زبان تیز و تندی هم داشته باشند، که دارند، اما می‌دانیم که افراد مستقل و دلسوزی هستند. جای اینان در زندان نیست. آنان که به هر ترتیب حرف‌شان را می‌زنند. چرا با نگه‌داشتن آنان در زندان برایشان اعتبار و مشروعیت اضافی و ناخواسته ایجاد کنیم که نتوان به نقد نظر و آرای آنان پرداخت!؟»
باید از نویسنده این متن پرسید که قدرشناسی از پایمردی مردم، چه ربطی به برداشتن نظارت انتخاباتی یا آزاد کردن مجرمانی دارد که بعضی از آنها مرتکب وطن‌فروشی قطعی شده‌اند؟!
آقای مهاجرانی در موقعیتی از مجرمیت ایستاده که کسی باید شفاعت خود او را بکند. نه اینکه با وجود سوابق توهم‌زدگی و خیانت، تازه بخواهد نسخه هم بپیچد. وزیر ارشاد دولت خاتمی، اواخر مسئولیت ادعا کرد از سیاست کناره می‌گیرد. او مدعی شد آمدنش به میدان سیاست، به خاطر شیر درازگوشی بوده که به او خورانده‌اند: «سیاست در کام من در این میانسالی، طعم شیر درازگوش می‌دهد که جرعه‌هایی از آن را در دهه اول عمر نوشیده‌ام و پیرزنی کولی و طالع‌بین در جام جهان‌نمای چشمان کبودش انگار مثل پیرزنی که نقش خشت خام را می‌خواند، از پیشانی‌‌ام خواند که وکیل و وزیر می‌‌شوم!»
سپس، مباحثی درباره اختلافات خانوادگی وی سر زبان‌ها افتاد و مدتی بعد، خبر آمد که مهاجرانی در لندن اقامت گزیده است. امکانات مالی گسترده و تامین هزینه‌های مسکن و... موجب شد تا صدای جاسوس کارکشته‌ای مثل نوریزاده دربیاید که مهاجرانی، بدون کمک چگونه می‌تواند در لندن اقامت کند؟
مدتی بعد، اسناد درخواست مهاجرانی از سفارت سعودی برای بورس کردن پسرش منتشر شد. دولت عربستان، آذرماه ۱۳۹۱ مؤسسه‌ای را در وین تحت عنوان «مرکز گفت‌و‌گوی ادیان» با پرداخت سالانه ۱۵میلیون یورو تاسیس کرد که مهاجرانی یکی از اعضای آن بود.
سال ۱۳۸۸، هنگامی که فتنه سبز طبق نقشه آمریکا، انگلیس و اسرائیل رخ داد، مهاجرانی به سیاست برگشت؛ اما این‌بار به مراتب افراطی‌تر. او «اتاق فکر جنبش سبز در خارج کشور» را در لندن را با حضور سروش، کدیور، بازرگان و گنجی تشکیل داد.
مهاجرانی آن روز به خدمت شبکه‌ای درآمده بود که با دروغ بزرگ تقلب، و برای شورش علیه رای 24/5 میلیونی مردم (در مقابل رای ۱۳میلیونی نامزد اصلاح‌طلبان) به خط شده بودند. حتی خاتمی هم بارها به دروغ بودن ادعای تقلب اذعان کرد؛ اما بر مبنای همان دروغ، خسارات سیاسی و امنیتی و اقتصادی بزرگی به کشور وارد آمد. سردمداران فتنه، هر کدام در این جنایت بزرگ سهیم هستند؛ از جمله مهاجرانی.
فردی با این مختصات طبیعتاً باید محاکمه و مجازات شود، نه اینکه در روزنامه دولتی ایران دست به قلم شود و خواستار آزادی مجرمان امنیتی و حذف نظارت بر انتخابات شود.
منظور این طیف از حذف نظارت استصوابی چیست؟ مگر نه اینکه از خاتمی و موسوی و معین تا روحانی و همتی و پزشکیان در گود انتخابات حاضر بوده‌اند و برخی از همین‌ها هزینه‌های هنگفتی به کشور تحمیل کرده‌اند؟! دنبال کدام گزینه بوده‌اند که نوبر نکرده باشند؟!
مردم در جنگ تحمیلی آمریکا و رژیم صهیونیستی پایمردی کردند و در مقابل جنگ ترکیبی برای براندازی ایستادند. این مردم شریف و شجاع و باشعور کجا، و سیاست‌بازانی که در انواع فتنه‌ها، مُهره بازی CIA و موساد و MI6 شدند، کجا؟!
اتفاقاً برای تقدیر از شرافت و شهامت و پایمردی این مردم، باید بر پایوران بازی دشمن سخت گرفت، همچنان که باید از سرنوشت اعتماد شوروی و لیبی به آمریکا و اروپا درس گرفت. 
جنگ اخیر، نمایش خیره‌کننده اقتدار مردمی جمهوری اسلامی ایران بود. و عجیب نیست که عناصر بدسابقه و منافق، مامور باشند این اقتدار و انسجام را تحریف، و به شکل ضعف و تفرقه بازنمایی کرده و عقب‌نشینی از اصول انقلاب را نتیجه بگیرند؛ یعنی همان آرزو ناکام دشمنان در جنگ ترکیبی همیشگی.


بیانیه‌نویسی‌های سیاسی
برای کتمان سوءمدیریت اقتصادی
با توجه به مسیر روند اقتصادی کشور ضرورت دارد روایتی درست و ملی از تنزل برخی شاخص‌های اقتصادی در عرض یک‌سال اخیر ارائه شود.
سپهر خلجی رئیس شورای اطلاع‌رسانی در دولت شهید رئیسی در این زمینه نوشت: یک ماه گذشته به‌ویژه پس از جنگ تحمیلی رسانه‌های کشور درگیر ارائه روایت‌های مختلف درخصوص کارکرد دیپلماسی و عملکرد بخش‌های مختلف دخیل در جنگ ۱۲ روزه شدند و هر بخش تلاش کرد روایت خود از واقعه را بیان کند. اگرچه این ضرورت احساس می‌شود لکن برخی از این روایت‌ها نیز بعضا به دلیل ارائه آدرس‌های ناقص یا ضعیف با چالش همراه شد. اما به نظر می‌رسد در شرایط فعلی مهم‌ترین نیاز ارائه یک روایت ملی از روند شرایط اقتصادی کشور است که اگر به درستی به آن توجه نشود تبعاتی منفی به همراه خواهد داشت و دقیقا کاری را با ایران عزیز خواهد کرد که هدف دشمن از راه‌اندازی جنگ ناکام بود. لطفا به درصدهای مقایسه‌ اقتصادی که برگرفته از آمار رسمی مرکز آمار است خوب توجه کنید.
متوسط رشد اقتصادی فصلی در دولت‌های یازدهم و دوازدهم ۱.۵ درصد، در دولت شهید رئیسی ۴.۵ درصد و در ۲ فصل عملکرد دولت فعلی ۳.۵ درصد بوده است که به روشنی گویای تفاوت عملکرد دو دولتی است که همه هست و نیست کشور را به مذاکره با دشمن گره زد با دولتی که سعی کرد ظرف ۳ سال بند ناف اقتصاد ملی را از گدایی مذاکره با دشمن جدا کند.
طبق نمودار‌ها و آمارها، تغییرات رشد ایجاد شده در بخش‌های صنعت و معدن در دولت شهید رئیسی با یک‌سال اخیر نیز بسیار قابل توجه و البته ناراحت‌کننده است.
در مقایسه دیگر می‌توان شاخص اشتغالزایی در دولت شهید رئیسی و یک‌سال اخیر را مورد قضاوت قرار دارد.
فقط به عنوان یک‌نمونه به وضعیت روند قیمت برنج دقت کنید. در ماه‌های پایانی دولت سیزدهم قیمت برنج کاملا باثبات و حدود ۱۱۹ هزار تومان بود. باید بررسی شود که چه شد که بازار آن‌قدر بی‌سامان شد که مردم امروز با بحران خرید برنج مواجه شده‌اند؟
با توجه به مسیر روند اقتصادی کشور ضرورت دارد روایتی درست و ملی از تنزل شاخص‌های اقتصادی فقط در عرض یکسال، عناصر دخیل در این پس‌رفت و عاملان این فاجعه ارائه و سهم سوءمدیریت‌ها، ترک فعل‌ها، مشاوره‌های ناکارشناسان و جریان نفوذ در سخت‌تر شدن وضعیت اقتصادی مردم روشن شود. برجسته کردن موضوعاتی چون لایحه مجازی، بیانیه‌نویسی از کوچه بن‌بست و ارائه آدرس‌های نادرست برای تغییر پارادیم بیش از اینکه نشانه‌ای از نیازها و واقعیات موجود باشد، ترفندی است برای انحراف افکارعمومی از سؤالات و ابهامات جدی درخصوص شرایط مدیریت اقتصادی کشور و عدم شکل‌گیری روایت درست در این زمینه.
اینکه چرا در کمتر از یک‌سال همه شاخص‌های اقتصادی و زیربنایی کشور در وضعیت تنزل و سقوط قرار گرفته و فشار بر زندگی مردم مضاعف شده اما موضوع لایحه مجازی و جریان بیانیه‌نویسی‌ها در کوچه بن‌بست تبدیل به اولویت رسانه‌های زنجیره‌ای برای افکار عمومی می‌شود محل تأمل جدی است!


نعل وارونه متهمان عصبانی کردن مردم
روزنامه هم‌میهن ادعا کرد لایحه مقابله با نشر اکاذیب در فضای مجازی موجب عصبانی کردن مردم می‌شود! این روزنامه در مطلبی به قلم محکوم پرونده فروش اطلاعات به بیگانگان و تحت عنوان «مردم را عصبانی نکنیم»، نوشت:
«مواظبت از اعتماد و سرمایه اجتماعی دولت خیلی سخت‌‏تر از نگهداری بار شیشه است. اگر یکی دیگر بزنید، چیزی برای حفاظت نخواهد ماند.
یکی از مهم‌ترین تفاوت‌های اصولگرایان با منتقدان وضع موجود به‌ویژه اصلاح‌طلبان این است، در حالی که اغلب تندروها متعهد به قدرت هستند، و در برابر هرگونه اقدامات حتی نادرست ولی‌نعمتان خود در دولت سکوت یا حمایت می‌کنند، در مقابل اصلاح‌طلبان متعهد به حقیقت هستند و‌ وظیفه نقد دولت منسوب به خود را ترک نمی‌کنند؛ چه‌بسا در این میان برخی زیاده‌روی هم کنند. این را در سیاست رسانه‌ای و عمومی آنان می‌توان به‌روشنی دید. از هنگامی که لایحه «مقابله با انتشار محتوای خبری خلاف واقع در فضای مجازی» از سوی دولت به مجلس داده شد، سیل انتقادات علیه دولت و پزشکیان سرازیر شد. آقای پزشکیان بارها گفته‌اند که ملتزم به نظرات کارشناسی هستند و طبعاً از این پیشنهاد استقبال خواهند کرد. اطلاعیه معاونت حقوقی رئیس‌جمهور باید پیش از یا همزمان با ارسال لایحه منتشر می‌شد. مشکل این است که چرا کسی یا کسانی در دولت محترم نبودند که متوجه تبعات رسانه‌ای و سیاسی چنین لایحه‌ای شوند؟ یا اگر بودند چرا حرف‌شان شنیده نشد؟
مواظبت از اعتماد و سرمایه اجتماعی دولت خیلی سخت‌تر از نگهداری بار شیشه است. اگر یکی دیگر بزنید، چیزی برای حفاظت نخواهد ماند».
بازی با کلماتی مثل «مردم، اعتماد عمومی و عصبانی نکردن مردم» از سوی نشریه زنجیره‌ای در حالی است که اتفاقاً بیشترین دهن‌کجی به مردم و اولویت‌ها و مطالبات مشروع آنها از سوی همین افراطیون مدعی اصلاحات چه در گذشته و چه اکنون انجام شده است. غلبه دادن جنجال‌های سیاسی بر اولویت‌های کاری دولت به ویژه در زمینه اقتصاد و معیشت مردم، یکی از همین رفتار‌های ناشایستی است که موجب ناراحتی مردم می‌شود. به عنوان مثال وقتی مدعیان کاربلدی، بیش از سه ماه، سکان وزارت اقتصاد را خالی می‌گذارند و حتی علناً هم می‌گویند که این تعلل برای درس آموختن به مجلس است تا سؤال و استیضاح نکند، در واقع دارند به مردم دهن‌کجی می‌کنند. وقتی همه مسئولیت‌ها را تعطیل می‌کنند و کشور را به مدت ده ماه (و از زاویه دیگر به مدت هشت سال در دولت روحانی) معطل مذاکرات نگه می‌دارند و بدترین رکوردهای تورمی و سوءمدیریت اقتصادی را به ثبت می‌رسانند، در واقع علت اصلی رنجش و ناراحتی مردم را فراهم می‌کنند وگرنه اکثریت قریب به اتفاق مردم عادی نه‌تنها از مقابله با نشر اکاذیب در فضای رسانه‌ای ناراحت نمی‌شوند، بلکه استقبال می‌کنند. تنها مجرمان و عناصر ماموریت‌دار برای نشر اکاذیب هستند که از قانونمند شدن فعالیت‌های رسانه‌ای آشفته می‌شوند.
عصبانیت مردم وقتی است که فلان فعال رسانه‌ای و عضو یا رئیس شورای اطلاع‌رسانی دولت به دروغ ادعا می‌کند به واسطه توافق با آمریکا، سرمایه‌گذاری هزار تا دوهزار میلیارد دلاری در راه است اما ناگهان، هویت واقعی ترامپ بی‌سروپا که در طول چندماه به عنوان تاجر طرفدار صلح و معامله بزک می‌شد، بیرون می‌زند و معلوم می‌شود که دروغ‌پراکنان در برنامه عملیات فریب دشمن سهیم بوده‌اند.
مردم وقتی عصبانی می‌شوند که می‌بینند سه دهه است برخی مدعیان اصلاحات در انتخابات سنگ آنها را به سینه می‌زنند اما پس از انتخابات دنبال غنیمت‌طلبی و گروکشی‌های مبتذل سیاسی خود از جمله در دوقطبی کردن جامعه و فرسایش روح و روان جمعی می‌روند.


دفاع جاسوس دوتابعیتی
 از عامل لو دادن دانشمندان هسته‌ای
جاسوس دوتابعیتی و آزاد‌شده آمریکا در ایران در واکنش به سخنان رئیس‌جمهور در دعوت از بازگشت ایرانیان به وطن گفت: باید زندانیان دوتابعیتی‌ها آزاد شوند و تا آزاد نشوند، حرف‌تان دانه‌پاشی برای بازداشت بیشتر است!
سیامک نمازی در واکنش به سخنان اخیر آقای پزشکیان درباره دعوت از ایرانیان خارج از کشور برای «بازگشت به وطن» مدعی شد: این اظهارات بدون اقدام عملی برای آزادی زندانیان فعلی، صرفاً دانه‌پاشی برای گروگان‌گیری بیشتر خواهد بود. وی در شبکه ایکس نوشت:‌ «دولت شما همچون دولت‌های پیشین، هنگام تنگناهای سیاسی و اقتصادی دست به دامان ایرانیان خارج از کشور شده، اما بعید است حتی خودتان به امن بودن کشور برای آنان باور داشته باشید. تنها راه اثبات حسن‌نیت آن دولت، آزادی بی‌قید و شرط دکتر احمدرضا جلالی‌ها، رضا ولی‌زاده‌ها و کلیه اسرای دیگر می‌باشد. در غیر این صورت، سخنان اخیر شما به‌درستی چیزی به‌جز اهتمام به دانه‌پاشی جهت به‌کارگیری از ظرفیت ایرانیان خارج از کشور نخواهد شد.»
یادآور می‌شود سیامک نمازی در سال ۱۳۹۴ بازداشت و به اتهام «جاسوسی و همکاری با دولت متخاصم آمریکا» به ۱۰ سال زندان محکوم شد. نمازی پس از هشت سال، در قالب توافق تبادل زندانی میان ایران و آمریکا آزاد شد. او که یکی از دلالان قرارداد خسارت‌بار کرسنت هم بوده، فرزند محمدباقر نمازی (معاون وزیر کشور و استاندار خوزستان در رژیم پهلوی) است. آمریکا متعهد شده بود دارایی‌های مسدود شده ایران در کره‌جنوبی به بانکی در قطر منتقل شده و آزاد شود که در این زمینه عهدشکنی و دبه کرد.
در رذالت و خیانت سیامک نمازی همین‌ بس که سنگ وطن‌فروشانی مانند احمدرضا جلالی را به سینه می‌زند، فردی که عامل لو دادن مشخصات برخی تأسیسات و دانشمندان مهم هسته‌ای کشور بود و نقش خیانت‌باری در ترور و خرابکاری علیه دانشمندان و برنامه هسته‌ای کشورمان ایفا کرد.
بنابر آنچه گفته شد، روشن است که این جاسوس بیخودی خود را نخود آش کرده و به دعوت رئیس‌جمهور از هموطنان مقیم خارج برای بازگشت و خدمت به کشور واکنش نشان داده است.