کد خبر: ۳۱۴۵۳۹
تاریخ انتشار : ۲۴ تير ۱۴۰۴ - ۲۱:۱۱

اخبار ویژه

از بزک مذاکره تا «می‌دانستیم مذاکره بی‌نتیجه است»(!)
محکوم پرونده فروش اطلاعات به بیگانگان مدعی شد از همان آغاز مذاکرات، در کشور اتفاق نظر وجود داشت که آمریکا و شخص ترامپ دنبال نتیجه‌گیری نیستند.
عباس عبدی در نوشته‌ای با عنوان «دستاورد مهم مذاکرات مسقط» در روزنامه هم‌میهن نوشت: «تقریباً به نوعی اتفاق نظر وجود دارد هنگامی که ایالات متحده آمریکا و شخص ترامپ پیشنهاد گفت‌وگوهای مسقط را دادند، از همان زمان می‌دانستند که دنبال نتیجه‌گیری نیستند فقط می‌خواهند گفته باشند که دنبال گفت‌وگو‌ هستند تا در صورت عدم پذیرش، ایران را از نظر سیاسی در موضع ضعف قرار دهند.
آنان می‌دانستند که اسرائیل دنبال چیست و به احتمال فراوان پیشاپیش طرح حمله اسرائیل را تأیید کرده بودند. تعیین زمان ۶۰ روز هم متناسب با آماده‌سازی اسرائیل برای آغاز تجاوز به ایران بوده است. شاید به همین علت در طول مذاکرات هم حرف‌های متناقض و متضاد زیاد می‌گفتند. بعلاوه و برخلاف مواضع اولیه ترامپ، با غیرمستقیم بودن مذاکرات هم مخالفتی نکردند. 
بنابراین پرسشی که مطرح می‌شود این است که چرا باید در مذاکراتی که هیچ دستاوردی ندارد و صوری بوده دوباره شرکت کنیم؟ فرض کنیم تحلیل مزبور درست است. فرض کنیم از طریق دستیابی به اطلاعات دقیق می‌دانستیم و یقین داشتیم که آنان دنبال گفت‌وگوی واقعی نیستند. در این صورت چه کار باید می‌کردیم؟ طبعاً بهترین کار حضور در گفت‌وگوها بود. اول اینکه اگر گفت‌وگو را رد می‌کردیم، دیگران که نمی‌دانستند طرف مقابل ما دنبال بازی هستند، طبعاً به لحاظ سیاسی حق را به آنان می‌دادند و ما را به علت‌ گریز از گفت‌وگو‌ محکوم می‌کردند. حتی مردم خودمان همچنین قضاوتی می‌کردند. رفتاری که مردم ایران پس از جنگ کردند بیش از هر چیز ناشی از حضور در مذاکرات بود. اگر ایران در این مذاکرات حاضر نمی‌شد قطعاً مردم خودمان و طبعاً جهان، ما را هم در بروز این جنگ بدون مسئولیت نمی‌دانستند درحالی‌که اکنون طرف مقابل را محکوم و تخطئه می‌کنند. حالا فرض کنیم ایران با علم به صوری بودن مذاکرات یا هر دلیل دیگر میز گفت‌وگو را ترک می‌کرد، در این صورت چه کاری می‌توانست انجام دهد که با حضور در مذاکرات انجام نداد؟   
به‌طور قطع گفت‌وگو حتی اگر احتمال نتیجه‌بخش بودنش هم کم باشد بسیار بهتر و کم‌ضررتر از ترک آن است. هیچ‌وقت و در هیچ شرایطی حتی اگر در موضع قدرت هم باشید نباید مذاکره را رد کرد و ‌نپذیرفت. این دو معنای بد دارد. یک تعبیر آن سلطه‌گری و تبختر؛ و تعبیر دیگرش ضعف و فقدان اعتمادبه‌نفس است».
رد گم کنی نویسنده هم‌میهن در حالی است که این روزنامه ظرف چند ماهه منتهی به جنایت مشترک آمریکا و اسرائیل، در تیتر‌های نخست و گزارش‌ها و سرمقاله‌های خود، سرگرم بزک‌کاری و جذاب‌سازی مذاکرات با ترامپ بود و ادعا می‌کرد که میان آمریکا و اسرائیل شکاف وجود دارد. تیترهای بسیار از جمله «کانال ایلان (گزارش نیویورک تایمز از دیدار سفیر ایران در سازمان ملل با فرستاده دونالد ترامپ)، پیام رسید، در انتظار مصاحبه با خبرنگار آمریکایی: پزشکیان پیام مذاکره می‌دهد؟، چراغ سبز کاخ سفید به ایران، و...» محصول همین نقش‌آفرینی در عملیات فریب آمریکاست. اما دریغ از یک نمونه هشدار درباره غیر قابل اعتماد بودن ترامپ و بدعهدی و بی‌چشم و رویی او در پایمال کردن برجام و همچنین اقدام به ترور شهید سلیمانی!
این تحلیل‌های ترویج‌کننده خوش‌خیالی، همگی در روزنامه هم‌میهن منتشر شده است:
-«مذاکرات، مسقط تکلیفِ روند آن را مشخص می‌کند؛ هر چند که دو کشور با آغاز مذاکرات، قدم در راهی بی‌بازگشت گذاشته‌اند. سرمایه‌گذاری در آمریکا که مطرح می‌شود، می‌گویند خودتحقیری! برخی‌، دولت‌های حاشیه خلیج‌فارس را عقب‌مانده توصیف می‌کنند. همین کشورها به‌خصوص عربستان توانسته‌اند احترام و ‌پرستیژ بین‌المللی بی‌مانندی به‌دست آورند. اگر دیدار با ایلان ماسک ترسناک است، دیدار با سایر مقامات دولت ترامپ که تکلیفش روشن است! یعنی قرار است وزارت خارجه و دولت، خود را با کیهان تنظیم کنند؟ این همه ترس و دستپاچگی از یک تشر مدیرمسئول کیهان برای چیست؟ مذاکرات شروع شد! در هر صورت خبر خوبی است. تازه شروع ماجراست، بنابراین لازم است کیهانیان کمی اعصاب خود را کنترل کنند که وسط این ماجرا کار دست خودشان ندهند! توکل بر خدا! شاید ترامپ در پیرانه‌سری پختگی پیدا کرده باشد. ممکن است در مواردی عملکرد مثبتی هم داشته باشد. نتانیاهو به شدت نگران عقد یک توافق بد بین ایران و آمریکاست. اگر ایران و آمریکا به توافقی دست یابند که نظر بی‌بی را تأمین نکند، او در بد مخمصه‌ای گرفتار می‌شود؛ امیدوارم که بشود».
- «خیلی‌ها متعجب‌اند که چرا ترامپ تصمیم گرفته به نام خلیج عربی رسمیت بخشد، آن هم در شرایطی که مذاکرات در جریان است. وقتی منافع آمریکا اقتضا کند، ترامپ چرا باید به تاریخ وفادار باشد؟ باید کاری کرد که ایران هم مثل امارات و عربستان جذاب شود... . درنتیجه، ضمن مخالفت منطقی، باید از نفرت‌پراکنی نسبت به آمریکا خودداری کنیم. ترامپ، زلنسکی را از کاخ سفید بیرون انداخت، اما زلنسکی بر خشم خود غلبه کرد و توانست ورق را برگرداند. او قرارداد مواد معدنی [واگذاری اجباری نیمی از معادن اوکراین] را امضا کرد. زلنسکی الگوی بهتری است تا شوونیست‌های احساسی آرمانگرا».
- «مجموعه عملکرد شش‌ماه گذشته به صورتی بوده که جایگاه وزارت امورخارجه در حال تخفیف و تضعیف است. به نظر می‌رسد وزیر خارجه نیاز به توصیه جدی برای مراقبت دارد. ترامپ اصولاً به‌عنوان شخصیتی غیرقابل‌پیش‌بینی، با ژست‌های پوپولیستی شناخته می‌شود. اما همین شخصیت، واجد برخی ویژگی‌های شناخته‌شده است. ازجمله آنکه تا حد زیادی نگاهی مبتنی بر دادوستد دارد. اصولاً یکی از استدلال‌های اصلی ترامپ برای خروج از برجام، عدم بهره‌مندی شرکت‌های آمریکایی و انتقادهای او از دولت اوباما بابت آزادسازی اموال ایران بود. فارغ از اینکه ادعاهای ترامپ تا چه حد مبتنی بر واقعیت بود یا نبود، روشن است در هر موضع‌گیری که مخاطب آن دولت جدید آمریکاست؛ باید به‌گونه‌ای سخن گفت که روحیات معامله‌جویانه او اقتضا می‌کند».
نکته دیگری که درباره مغالطه اخیر هم‌میهن متذکر شد، نوع رویکرد ترویجی این محافل به عنوان مدعیان حمایت از دولت درباره مذاکرات بود. ادبیاتی به شدت مبتذل، حاوی ضعف و بیچاره‌نمایی ایران، و در دسترس بودن توافق با تاجر دوستدار معامله‌ای به نام ترامپ. این ادبیات، تشویق‌کننده دشمن به تعرض نظامی بود و حال آن که در مذاکره هم حرف اول را اظهار اقتدار می‌زند و نه بیچاره‌نمایی خود!
عناصر غربگرا (از جمله برخی دوستان عبدی در شورای اطلاع‌رسانی دولت) بر خلاف تدارک مشترک آمریکا و اسرائیل برای حمله فالگیران به ایران، مدعی بودند که توافق با ترامپ و گسیل دو هزار میلیارد دلار سرمایه خارجی (از جمله تز طریق شراکت با ترامپ) قریب‌الوقوع است. این رد پاهای حاکی از همکاری با عملیات فریب دشمن و فریب دادن مردم و دولتمردان را که نمی‌شود با ادعای لزوم مذاکره و دیپلماسی در هر شرایط پاک کرد. اگر شما اهل مذاکرات درست و معقول بودید، باید نه از موضع شیدایی و التماس بلکه از موضع عزت و اقتدار، سؤال و مطالبه می‌کردید که قرار است نتیجه مذاکره با جنایتکار عهدشکنی و بی‌چهارچوبی مثل ترامپ چه باشد و چرا ایران باید دوباره اعتماد کند، نه اینکه برای مذاکره به هر قیمت فشار بیاورید!


آن‌سوی دروغ «سوریه آزاد»: ناامنی، کشتار و خطر تجزیه
تشدید ناامنی‌ها در مناطق دروزی‌نشین جنوب غرب سوریه، تردید‌ها درباره رویکرد رژیم جولانی را بیشتر کرده است. این روزها درگیری میان گروهک جولانی و دروزی‌ها در منطقه سویدا، بهانه‌ای برای دخالت رژیم صهیونیستی شده و عجیب اینکه تحریر‌الشام همچنان از مواجهه با اشغالگران صهیونیست طفره می‌رود.
تروریست‌های تحریر‌الشام وابسته به جولانی، ظرف یک هفته، سوریه را به تسخیر خود درآوردند و دولتی تشکیل دادند که از سوی آمریکا و اروپا به رسمیت شناخته شد. اکنون آیا سوریه از سوی دروزها و علویان و... تهدید می‌شود، یا از طرف رژیم صهیونیستی که از همان آغاز حرکت تحریر‌الشام به سوی دمشق، فرصت را برای اشغال بخش‌هایی از خاک سوریه مناسب دید؟!
اگر رژیم صهیونیستی تهدید اصلی است، چرا تروریست‌های تحریر‌الشام به جای جنگیدن با اسرائیل، به دروزی‌ها حمله کرده‌اند؟! مگر نه اینکه تحریر‌الشام هنگام حرکت به سوی دمشق، قدرت نظامی خود را به رخ می‌کشید و کاروان مکانیزه انبوه خود را به نمایش می‌گذاشت؟ چرا این یگان‌های مکانیزه، حتی روی خود را به سمت اشغالگران صهیونیست نمی‌کنند، چه رسد به دفاع از تمامیت ارضی سوریه؟!
چرا با حمله به دروزی‌ها و ارتکاب جنایت، هم صهیونیست‌ها را روسفید می‌کنند و هم فرصتی فراهم می‌سازند تا اسرائیل به بهانه حمایت از دروزی‌ها، طرح اشغال و تجزیه جنوب غربی سوریه‌(در مجاورت شرق لبنان) را جدی‌تر پیگیری کنند؟ چون گروهک جولانی نه ربطی به ناسیونالیم سوریه، و نه کمترین علقه‌ای با اسلام و جهان اسلام دارد.
این گروهک دست‌ساز وحشی، همان می‌کند که اقتضای نقشه‌های آمریکا و رژیم صهیونیستی است. وقتی جنایت و نا امنی غالب شد، اشغال خارجی و تجزیه هم از سوی طراحان پروژه توجیه می‌شود!
سوریه در حالی ماه‌هاست در آتش درگیری‌های نظامی و نسل‌کشی و نا‌امنی و تهدید تجزیه می‌سوزد، که جولانی به ملاقات ترامپ رفت و تمجید شنید و مثلا تحریم‌های آمریکا هم لغو شد. اما کشور در معرض تجزیه و در کام جنگ داخلی و کشتار، چه بهره‌ای از نمایش لغو تحریم‌ها دارد؟
سوریه، یک صحنه‌سازی تمام‌عیار و الگوسازی برای فروپاشاندن کشورهای مستقل، بدون اقدام نظامی مستقیم‌(از طریق فریب مردم و از هم گسیختن نیروهای دفاعی) بود.
واقعیت، ورای انگاره‌سازی‌های فریبنده درباره «سوریه آزاد»، تلخ و عبرت‌آموز است. پیاده نظام رسانه‌ای غرب، چه تصویر دروغینی ساختند و سوریه واقعی، با چه صحنه‌های فجیعی دست به‌گریبان است؟!


ضربه کاری ایران به پالایشگاه‌های اشدود و حیفا در رژیم صهیونیستی
پالایشگاه اشدود، دومین پالایشگاه بزرگ اسرائیل، همچنان دچار خرابی فنی است و فعالیت آن دست‌کم برای یک هفته دیگر هم متوقف خواهد ماند. برنامه تعمیرات این پالایشگاه از ۱۵ ژوئن آغاز شده و تا ۴ جولای باید به پایان می‌رسید اما یک هفته است که همچنان خارج از سرویس است‌.
این اختلال خسارتی بین ۱۳ تا ۱۸ میلیون دلار به‌بار آورده و شرکت اعلام کرده که برای جبران این وقفه، به واردات سوخت روی آورده است.
پالایشگاه حیفا نیز که دوسوم از سوخت رژیم را تأمین می‌کند، به‌دلیل آسیب‌ بویلرها ناشی از حمله موشکی ایران، همچنان غیرفعال باقی مانده است.
در همین حال، مدیرکل وزارت انرژی اسرائیل گفته است: تولید بنزین در اسرائیل بعد از حمله ایران به پالایشگاه حیفا به صفر رسید است.
کانال مطالعات فلسطین هم با طرح این سؤال که چرا موشک‌های بالستیک ایران بزرگ‌ترین پالایشگاه اسرائیل را هدف قرار دادند؟، نوشت: پالایشگاه بازان (Bazan Group)، که به نام پالایشگاه حیفا نیز شناخته می‌شود، یکی از مهم‌ترین تأسیسات نفتی و زیرساختی رژیم صهیونیستی است که در شهر ساحلی حیفا در شمال اسرائیل واقع شده است.
این پالایشگاه به دلیل نقش حیاتی‌اش در تأمین انرژی، اقتصاد و امنیت نظامی اسرائیل، هدفی استراتژیک محسوب می‌شود که در حملات ایران، مورد اصابت موشک قرار گرفت.
پالایشگاه متعلق به گروه بازان است که زیرمجموعه شرکت «اسرائیل کورپوریشن» بوده و توسط گروه برادران عوفر کنترل می‌شود. این شرکت یکی از بزرگ‌ترین هلدینگ‌های صنعتی اسرائیل است. لازم به ذکر است که در طول دو سال گذشته، چندین کشتی تجاری متعلق به برادران عوفر در منطقه توسط نیروهای مقاومت هدف حمله قرار گرفته است.
پالایشگاه بازان شامل واحدهای پالایش، مخازن ذخیره‌سازی سوخت و تأسیسات پتروشیمی پیشرفته است. همچنین، این مجموعه به خطوط لوله و سیستم‌های انتقال سوخت متصل است.
پالایشگاه بازان به دلیل اهمیت استراتژیک و اقتصادی‌اش، هدفی کلیدی در حملات موشکی ایران (به‌ویژه در جریان درگیری‌های اخیر در ژوئن ۲۰۲۵) بوده است. دلایل اصلی هدف قرار گرفتن این پالایشگاه عبارتند از: فلج کردن اقتصاد رژیم صهیونیستی: با توجه به وابستگی اسرائیل به پالایشگاه بازان برای تأمین سوخت، حمله به این تأسیسات می‌تواند اقتصاد اسرائیل را با اختلالات جدی مواجه کند، از جمله افزایش قیمت سوخت، کمبود انرژی و مشکلات در حمل‌ونقل و صنایع.
تضعیف توان نظامی: از آنجا که پالایشگاه بازان سوخت جت نیروی هوائی اسرائیل را تأمین می‌کند، هدف قرار دادن آن می‌تواند توان عملیاتی نظامی اسرائیل را در کوتاه‌مدت کاهش دهد.