مسئولیت سنگین ما در میدان روایت(یادداشت روز)
1-«روایت جنگ» گاهی، از خود جنگ مهمتر است. این روایت، همزمان با آغاز جنگها، شروع میشود اما با پایان جنگ، پایان نمییابد. اتفاقا کار اصلی رسانه و روایتگری، بعد از پایان جنگ است. رسانهها، سیاستمداران، تحلیلگران، روزنامهنگاران و مقامات، بعد از پایان جنگ، وظیفه بزرگتر و مهمترشان تازه شروع میشود. رجزخوانی برای دشمن، برجسته کردن پیروزیها، هشدار به دشمن و... از جمله محورهایی هستند که پس از پایان هر جنگی، مورد توجه قرار میگیرند چون، جنگی مثل آنچه بین ایران یک طرف، آمریکا، ناتو و رژیم صهیونیستی در طرف دیگر درگرفت، ممکن است دوباره از سرگرفته شود. دشمن مواضع، رویکردها، اظهارات و تحلیلها را رصد کرده، و متناسب با آن محاسباتی کرده و تصمیم میگیرد مهیای مرحله بعد بشود یا نشود. شرایط این چنینی، مثل استراحت میان دو نیمه فوتبال است. مربیان و بازیکنان نیاز به استراحت، بررسیِ نقاط ضعف و قوت و در صورت لزوم، ایجاد تغییراتی را دارند. در این بین هیچ کس نقش تماشاچی و طرفداران را در پیروزی تیم، دست کم نمیگیرد. تماشاچیان اگر امید خود را از دست داده و حس شکست وارد وجودشان شود، نمیتوانند به پیروزی تیم خود کمک کنند. ایجاد و حفظ چنین روحیهای در مردم در دست رسانه و روایتگر است.
2- در جنگ 12 روزه، دشمن ضرباتی زد. اما ضربات سنگین و بیسابقهای هم خورد که اگر نخورده بود، روز سوم یا چهارم جنگ، واسطهها را جلو نمیفرستاد. دیگر هیچ تردیدی باقی نمانده است که، دشمن در محاسباتش دچار اشتباهات مهلکی شده بود. جمهوری اسلامی ایران در این جنگ، نقاطی را شناسایی و با دقت هدف قرار داده بود که، در مخیله دشمن هم نمیگنجید. اما بلافاصله پس از آغاز آتشبس موقت، همین دشمن روی «روایت» و «رسانه» متمرکز شد تا به اهدافی که در میدان واقعی جنگ نرسیده بود، در ذهن مخاطب برسد. نمایشهای مضحکی که نتانیاهو و ترامپ پس از این 12 روز آغاز کردند، در چارچوب همین «جنگ روایتها» قرار میگیرد. اگر فقط یک دلیل برای اینکه بگوییم، دشمن در این جنگ دچار خطای محاسباتی شده و شکست خورد وجود داشته باشد، همین آتش بسی است که در آن قرار داریم. طرف اگر در مسیر پیروزی قرار داشته باشد، محال است تقاضای آتشبس دهد یا آتشبس پیشنهادی را بپذیرد! جنگ روسیه و اوکراین را نگاه کنید. روسیه چون در موضع برتر قرار دارد، حرف از صلح و آتشبس میزند ولی وسط همین حرفها، سنگینترین حملات را به خاک اوکراین میکند.
3- جریان غربگرا در ایران، پس از جنگ 12 روزه، چه مواضعی اتخاذ کرده است؟ روایت این جریان، روی نقاط قوت و پیروزی کشورمان متمرکز بوده یا روی نقاط ضعف؟ مواضعی که اتخاذ کرده، علیه کشورهای متجاوز بوده یا علیه خودمان؟پاسخ این سؤالها خیلی روشن است. آنها علیه جمهوریاسلامی ایران و کشور خودمان موضع گرفته و همچنان میگیرند. روایتشان از این جنگ، پیروزی دشمن و شکست جبهه بزرگ مقاومت به رهبری ایران بوده است. (به عنوان فقط یک نمونه رجوع شود به گزارش روزنامه جمهوری اسلامی که بازتاب زیادی در رسانههای عبری داشت) دشمن به صراحت اعلام کرده -و هنوز هم میکند- که به دنبال براندازی و تجزیه ایران است. غربگرایان در ایران نیز بلافاصله پس از این 12 روز از «لزوم تغییر پارادایم» میگویند. تغییر پارادایم در یک کشور یعنی، منهدم کردن ستون و اسکلتی که، ساختار سیاسی روی آن سوار است. یعنی همان براندازی! دشمن میگوید میخواهد ایران را با مذاکره،
خلع سلاح کند، غربگراها هم میگویند باید مذاکره کنیم. (اینکه منظورشان از مذاکره چیست، در بند بعدی توضیح خواهم داد) بنابراین جنگ اصلی یا همان جنگ روایتها پس از آن 12 روز آغاز شده و همچنان ادامه دارد.
4- دیروز به نقل از روزنامه «فایننشال تایمز» اعلام شد، ترامپ در جریان دیدار و مذاکره با همتای اوکراینیاش، مجددا زلنسکی را تحقیر کرده و بارها سر او فریاد کشیده است. ترامپ به او گفته، 85 درصد منطقه دونباس به کنترل روسها درآمده است و پوتین این منطقه را میخواهد. این منطقه را به پوتین بده تا آتشبس آغاز شود در غیر این صورت، از بین خواهید رفت. یک بار دیگر این چند خط را مرور کنید. مدل مذاکره ترامپ برای آتشبس در این جملات به خوبی مشخص شده است. او به زلنسکی میگوید، تسلیم شو و از خیر خاک کشورت بگذر تا آتشبس شود! فرمولی که ترامپ برای آتشبس در غزه تهیه کرده است نیز همین است. او دقیقا همین فرمول را برای ایران عزیزمان پیشنهاد داده است. او از بین بردن تواناییهای هستهای، از بین بردن موشکها، و رها کردن متحدان منطقهای و به رسمیت شناختن رژیم کودککُش صهیونیستی را خواسته است. آیا اجرای این خواستهها، چیزی غیر از تسلیم شدن است؟! غربگرایان بخوانند: ترامپ وسط جنگ، تمام مؤلفههای قدرت جمهوری اسلامی ایران را میخواهد! به زبان سادهتر وسط جنگ میگوید، سلاحت را زمین بگذار! این که، کشوری پیشاپیش
کف و سقف خواستههایش را از یک مذاکره، اعلام کند، چه معنایی دارد؟ معنایی جز تسلیم؟! آیا تسلیم شدن نیاز به مذاکره دارد؟! دقیقا راز «نوع روایتی» که این طیف از این جنگ انتخاب کردهاند در همین جاست. کشورها زمانی تسلیم میشوند که، در شرایط ضعف و شکست باشند! آنها باید دشمن را قوی، و کشور خود را ضعیف و شکستخورده «روایت» کنند تا، تسلیم معنای «مذاکره» بدهد!
5-دیروز رهبر انقلاب در جریان دیدار با قهرمانان و مدالآوران ورزشی و المپیادهای علمی، تازهترین روایت را از ایام پس از 23 خرداد اعلام کرد. این روایت خواندنی را بخوانید و با روایت غربگرایان مقایسه کنید: «در این روزها یاوهگوییهایی هم شد نسبت به ایران عزیزمان. نمیشود ما راجع به اینها یک کلمهای عرض نکنیم. رئیسجمهور آمریکا در فلسطین اشغالی با یک مشت حرف پوچ و با لودگی سعی کرد صهیونیستهای مأیوس را امیدوار کند، بهشان روحیه بدهد...️ تحلیل من از سفر رئیسجمهور آمریکا به داخل فلسطین اشغالی و این کارهایی که کرد و این حرفهایی که زد این است. اینها مأیوسند...️ اینها در جنگ ۱۲ روزه آنچنان سیلی خوردند که باور نمیکردند، توقّعش را نداشتند، مأیوس شدند. این رفت تا روحیه بدهد به آنها. این رفت آنها را از یأس خارج کند. این حرفها حرفهایی است که به یک مسئولین مأیوس زده میشود، اینجور حرفهایی که او زد.... رئیسجمهور آمریکا افتخار میکند که صنعت هستهای ایران را بمباران کردیم و از بین بردیم. خیلی خوب، به همین خیال باش...»
6- میدان نبرد امروز، بیش از آنکه در آسمان و زمین باشد، در صفحه روزنامهها، شبکههای اجتماعی و ذهنهای مردم است. روایتی که ما از خود ارائه میدهیم، سلاح تعیینکننده این نبرد است. اگر روایت ما، روایت اقتدار، هوشمندی و پیروزی باشد، همچنان که رهبر انقلاب فرمودند، میتوانیم با آرامش و اطمینان، دشمن مأیوس را به «همین خیال» واگذار کنیم و خود، با وحدت کلمه و هوشیاری تمام، پیروزی در این جنگ سرنوشتساز را تکمیل نماییم. وظیفه امروز همه ما، از رسانه تا مردم، استمرار همان روحیهای است که دشمن را در ۱۲ روز به زانو درآورد....
جعفر بلوری