کد خبر: ۳۱۳۳۸۴
تاریخ انتشار : ۰۶ تير ۱۴۰۴ - ۲۱:۳۳

برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی(مقاله وارده)

محمدحسین آزادی*
با اعلام آتش‌بس در پی تقابل مستقیم و تاریخی ایران و رژیم صهیونیستی، روایت‌ها برای تعریف پیروزی و شکست آغاز شده است. در میدان تحلیل راهبردی، پیروزی نه با حجم آتش و نه با شمار تلفات بلکه با میزان تحقق اهداف اعلامی طرف آغازگر جنگ سنجیده می‌شود. تجربه‌ جنگ‌های معاصر نشان می‌دهد که برتری تاکتیکی یا خسارت‌های مادی، لزوماً به معنای پیروزی راهبردی نیست. آمریکا در ویتنام، با ریختن میلیون‌ها تُن بمب شکست خورد؛ اسرائیل نیز در جنگ ۳۳ روزه، با وجود برتری نظامی، در تحقق اهداف خود یعنی خلع سلاح حزب‌الله ناکام ماند. معیار واقعی پیروزی، در پاسخ به این پرسش نهفته است: آیا طرف آغازگر جنگ به اهداف کلان خود دست یافته است؟ اسرائیل این تقابل را با اهدافی فراتر از یک درگیری محدود آغاز کرد؛ از «انهدام زیرساخت‌های هسته‌ای و موشکی ایران» گرفته تا رؤیای «ایجاد گسست اجتماعی و بی‌ثباتی داخلی» تا مرحله «تغییر رژیم در ایران». اما دستاوردهای به دست آمده، روایتی دیگر را بازگو می‌کند؛
1) ناکامی در مهار قدرت راهبردی ایران: سایت‌های هسته‌ای ایران علی رغم حملات آمریکا و رژیم صهیونیستی به اعتراف خود کارشناسان غربی از بین نرفته‌ و مواد غنی شده نیز همچنان محفوظند و پیش از حمله به مکانی امن منتقل شده بودند، علاوه‌بر این برنامه هسته‌ای ایران اکنون در سایه‌ «ابهام راهبردی» قرار گرفته که برای دشمن خطرناک‌تر از گذشته است. توان موشکی ایران نیز نه‌تنها آسیب ندید، بلکه در یک رزمایش واقعی و بی‌سابقه، کارآمدی خود را در عبور از لایه‌های پدافندی پیچیده به اثبات رساند و پایگاه‌ها و اهداف راهبردی نظامی و اقتصادی در خاک اسرائیل را هدف قرار داد. به خصوص آخرین موج حمله ایران پیش از نهائی شدن آتش‌بس که به اعتراف مقامات صهیونیستی و رسانه‌های غربی شدیدترین حمله در این دوازده روز بود ادعای مضحک ضربه خوردن برنامه موشکی ایران را به طور جد رد کرد. 
2) انسجام داخلی به‌جای فروپاشی: برخلاف پیش‌بینی دشمن، حمله به ایران نه‌تنها به گسست اجتماعی منجر نشد، بلکه موجی از اتحاد و انسجام ملی را به همراه آورد. این همبستگی داخلی نشان داد که خیال ایجاد شکاف در درون ایران، یک خطای محاسباتی بزرگ برای دشمنان بوده است. قد و قواره پایگاه اجتماعی و حجم بیگانه‌پرستی گروه‌های مخالف خارج نشین از جمله سلطنت‌طلبانی چون فرزند شاه مخلوع ایران نیز بر همگان آشکار شد. او در این روزها از سر ساده‌لوحی، بسیار امیدوار شده بود که دستی بیگانه، او را نیز همچون پدرانش به خیال خام سلطنت برساند!
3) تثبیت ایران به‌عنوان یک قدرت مهم منطقه‌ای: این رویارویی عیار حقیقی قدرت ایران را به رخ جهان کشید. ایران، به‌تنهائی و بدون اتکا به ائتلاف‌های فرامنطقه‌ای، در برابر دو قدرت اتمی (اسرائیل و حامی آن، آمریکا) به طور مستقیم و سایر دول غربی و عربی به طور غیر مستقیم ایستادگی کرد و تاب‌آوری خود را به نمایش گذاشت. این اقدام جایگاه ایران را در افکار عمومی جهان ارتقا داد، حمایت‌های جهانی گسترده‌ای را برانگیخت و کشورهای مختلف را به بازنگری در محاسبات خود و احترام بیشتر به تهران واداشت. در مقابل، اسرائیل نه‌تنها به هیچ‌یک از اهداف کلان خود نرسید، بلکه اکنون با آشفتگی داخلی و احساس ناامنی ساکنان غاصب، انزوای بین‌المللی و نمایان‌شدن ضعف‌هایش در برابر جهانیان مواجه است؛ اینک بیش از هر زمانی افسانه شکست ناپذیری ارتش اسرائیل و نفوذناپذیری پدافندی آن رنگ باخته است. آتش‌بس یکطرفه و بدون قید و شرط، بیش از آنکه نشانه‌ موفقیت رژیم باشد، گواهی بر شکست راهبردی و اجبار به پذیرش موازنه‌ جدید قدرت است.
4) اثبات راهبردهای منطقه‌ای ایران: طی سال‌های گذشته برخی از سیاسیون و رسانه‌های داخلی با القای دخالت ایران در امور منطقه و زیرسؤال بردن همکاری ایران با گروه‌های مقاومت، راهبردهای منطقه‌ای ایران را زیر سؤال می‌بردند؛ متأسفانه آن قدر بر این موضوع پافشاری شد که این گزاره ذهنیت بخشی از افکار عمومی را درگیر خود کرد. اینک بیش از هر زمانی اهمیت دفاع و مقاومت در برابر دشمن متجاوز در خارج از مرزها بر همگان آشکار شد.
5) عیان شدن جایگاه مهم رسانه ملی: متأسفانه در یک دهه گذشته به خصوص در دولت دوازدهم تلاش گسترده‌ای به منظور رقیب‌سازی برای رسانه ملی و حذف آن از سبد رسانه‌ای شهروندان ایرانی صورت گرفت. برخی دانسته یا نادانسته در تلاش بودند با انواع برچسب‌زنی‌ها، کاهش بودجه، پول پاشی برای رقیب تراشی و... جایگاه این رسانه را نزد افکار عمومی تضعیف کنند. صداوسیما بار دیگر نشان داد تنها رسانه‌ای که می‌توان در روزهای سخت و دشوار از کرونا گرفته تا جنگ به منظور مدیریت صحنه به آن تکیه کرد، رسانه ملی است. نقش این رسانه تا جایی برجسته شد که دشمن چاره‌ای جز حمله مستقیم نظامی به ساختمان مرکزی آن نیافت. 
6) اثبات اهمیت اقتدار علمی در کشور: این جنگ بار دیگر نشان داد که در جنگل جهانی، تنها یک اصل حاکم است: قدرت. آنچه کشور را از گزند بیگانگان مصون می‌دارد، نه گفت‌وگو و مذاکره و دلبستگی به مجامع بین‌المللی، بلکه «قوی‌شدن» است؛ و این قدرت صرفاً نظامی نیست، بلکه برآمده از پیشرفت علمی در حوزه‌های مختلف است. این اقتدار خود را به خوبی در محاسبات دقیق موشک‌های نقطه‌زن ایرانی نشان داد. آن چیزی که سرنوشت نبردهای امروزی را مشخص می‌کند انعکاس پیشرفت علمی در تسلیحات آفندی و پدافندی و مراکز سایبری و رسانه‌ای است.
7) تقویت روحیه خودباوری ملی: امروز حتی انتظار افکار عمومی در ایران برای ضربات قوی‌تر به اسرائیل، خود یک دستاورد راهبردی است. این نشان می‌دهد که ملت به چنان خودباوری و امیدی رسیده که خود را در موضع برتر در برابر رژیمی می‌بیند که تا دیروز شکست‌ناپذیر پنداشته می‌شد. ایرانی که تا چند دهه پیش حتی پادشاهش تاب یک دقیقه مقاومت در برابر بیگانه را نداشت و فرار را بر قرار ترجیح می‌داد امروز یکه و تنها و علی‌رغم همه تحریم‌های علمی، اقتصادی و فناورانه با اتکا بر توان داخلی در برابر قدرتمندترین ارتش‌های جهان صف‌آرایی و آنها را مجبور به عقب‌نشینی می‌کند.
در پایان‌، این تقابل یک حقیقت را روشن کرد: ما در این مسیر برای بقا و کسب «راحتِ جهان»، محکوم به رشد علمی و تقویت بنیه‌ دفاعی خود هستیم؛ مسیری که با آمیختن علم و ایمان پیمودنی است. آتش‌بس امروز، محصول ناکامی دشمن است؛ باید هوشیار باشیم و اسیر روایت‌های تحمیلی او نشویم. به همه جانفدایان کشور، سرداران سرافراز و دانشمندان عزیز شهید درود میفرستیم؛ یکی شدن خون آنها پیام مهمی به جامعه است. آنها خون خود را فدای استقلال و پیشرفت این سرزمین کردند و یقیناً ملت قدرشناس، تشییع آنها را به حماسه‌ای تاریخی تبدیل می‌کنند
. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* دانشجوی دکتری مطالعات رسانه دانشگاه صداوسیما