تولّی و تبرّی حقیـقت ایمـان
علی جواهردهی
حقیقت ایمان جز با تولّی نسبت به خدا و ولایت مظاهرش و تبرّی از دشمنان خدا و مظاهرش یعنی طواغیت تحقق نمییابد. بنابراین، لازم است تا حقیقت تولّی و تبرّی شناخته شود؛ زیرا بدون تولّی و تبرّی، ایمانی تحقق نمییابد و هر کسی مدعی ایمان باشد ولی تولّی و تبرّی نداشته باشد، به عنوان یهودی از دنیا میرود و به دوزخ برده میشود.
بیگمان روز عید غدیر روز عظیمی است که در آن روز ابعاد تمام و کمال تولّی و تبرّی ظهور کرده و پیامبر(ص) با بیان جملاتی از جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلاَهُ اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، وَ اُنْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ» بر حقیقت تولّی و تبرّی تاکید کرده و خدا آن را نشانگر تکمیلشدن دین و به تمامیت رسیدن نعمت دانسته است.
بنابراین، شناخت تولّی و تبرّی به معنای شناخت حقیقت اکمال دین و اتمام نعمت ولایت الهی و رضایت نسبت به اسلام به عنوان تنها دین مقبول و مورد رضایت خدا است.
نویسنده در نوشتار حاضر درباره اهمیت تولّی و تبرّی و تمسک به ولایت الهی و مظاهر آن سخن گفته است.
***
حقیقت تولّی و تبرّی و آثار آن
خدا در قرآن، ایمان را به «حُبّ و بُغض» و «تولّی و تبرّی» تفسیر کرده است. این بدان معناست که حقیقت ایمان دارای دو بُعد نفی و اثبات است. بنابراین، لازم است تا مؤمنان، حقیقت این تفاسیر الهی را بشناسند و براساس آن زندگی خویش را شکل دهند تا رستگاری را در سایه ایمان به دست آورند.
تَولِّی از واژه «وَلِیَ» به معنای پذیرش سرپرستی براساس ولایت الهی است؛ زیرا از نظر قرآن، ولایت الهی تنها ولایت حقانی است(شوری، آیات 9 و 28) که پذیرش آن مساوی با رستگاری در دنیا و خروج از ظلمات به سوی نور است؛ در حالی که عدم پذیرش ولایت الهی مساوی با پذیرش ولایت طاغوت و خروج از نور به سوی ظلمات است.(بقره، آیه 257)
از نظر قرآن، ولّی و مولی کسی است که صفر تا صد چیزی در اختیار اوست و این سرپرستی و ولایت را براساس محبت و رحمت دارد؛ از همینرو برخیها ولایت را به معنای محبت گرفتهاند که البته لازمه معنایی ولایت است؛ زیرا ولایت متضمن محبت است، هرچند که عدهای بر این باورند که محبت همواره ملازم با ولایت نیست؛ زیرا هر که ولی و مولی باشد، این ولایتش همراه با محبت است، اما ممکن است کسی محبت بورزد، ولی سرپرستی را نپذیرد و صددرصد امری را بهعهده نگیرد. اما از نظر قرآن چنین نیست؛ زیرا حقیقت «محبت» چیزی جز ارتباط ولایی و حتی تبعیت و اطاعت نیست؛ از همینرو خدا نوعی ملازمه میان محبت و تبعیت و اطاعت را مورد تاکید قرار میدهد.(آل عمران، آیات 31 و 32) پس کسی که واقعاً کسی را دوست میدارد، از وی تبعیت و اطاعت میکند. بنابراین، وقتی خدا میفرماید که مودت و محبت اهلبیت(ع) به عنوان تکلیف الهی برای مؤمنان است، به این معنا است که تبعیت و اطاعت از آنان نیز لازمه این تکلیف الهی است و کسی نمیتواند مدعی محبت باشد ولی اطاعت و تبعیت نکند. بنابراین کسانی که ولایت را به معنای محبت صرف گرفتهاند، نمیتوانند از بار مسئولیت تبعیت و اطاعت سرباز زنند؛ زیرا نوعی ملازمه میان محبت و اطاعت وجود دارد.
البته چنانکه گفته شد اصولاً ولایت در اصل، سرپرستی همراه با محبت است که در ذات آن اطاعت و تبعیت نیز نهفته است؛ باید توجه داشت که عبارت «ولی یلی» به نوعی پیروی نیز دلالت دارد؛ زیرا به حالات گوساله و برهای که به دم مادرش بسته و همواره تابع او در هر امری از غذا و دفاع و مانند آن است، ولایت گفته میشود. بنابراین، ولایت همانگونه که متضمن سرپرستی همراه با محبت است، همچنین متضمن پیروی از طرف مقابل هم است. اما واژه «تبرّی» از «برء» به معنای برائت و دوری جستن از چیزی است که همنشینی با آن خوشایند و پسندیده نیست.(مفردات الفاظ قرآنکریم، راغب اصفهانی، ص 121) بنابراین، وقتی در تقابل با تولّی قرار میگیرد، به معنای برائت جستن از ولایت طاغوت است که در برابر ولایت الهی قرار میگیرد. از همینرو خدا در قرآن، ولایت الهی را در برابر ولایت طاغوت قرار داده و تبرّی از آن را در قالب «اجتنبوا» و مانند آنها خواستار شده است؛ زیرا از نظر قرآن، ولایتپذیری چیزی جز نوعی «عبودیت» نیست که میتواند عبدالله شود یا عبدالطاغوت.(بقره، آیات 256 و 257؛ نحل، آیه 36؛ مائده، آیه 60؛ زمر، آیه 17)
از آنجا که طاغوت به کسی گفته میشود که در طغیان به نهایت درجه خود رسیده باشد، مصادیق آن میتواند ابلیس شیطانی و کافران و مشرکان و مانند آنها، بلکه حتی افرادی از مدعیان اسلام باشند که در عمل، کافر به خدا و مؤمن به طاغوت هستند؛ زیرا آنان براساس فلسفه و سبک زندگی غیر اسلامی، زندگی خویش را سامان داده و در امور خویش به حاکمیت آنان دل بستهاند و برخلاف آموزههای وحیانی عمل میکنند.(نساء، آیات 51 و 60 و 76؛ مائده، آیات 57 و 60 و 68) بنابراین، از نظر قرآن، تولّی در ذات خویش متضمن «تبعیت» و «محبت» بلکه «عبودیت» است و وقتی از تبرّی نسبت به ولایت طاغوت سخن به میان میآید به معنای ترک تبعیت، محبت و عبودیت غیر الله است. از همینرو خدا در قرآن، به همه این ابعاد توجه داده است و محبت و نور ایمان را همراه با تنفر نسبت به کفر و عصیان و فسوق در دل مؤمنانی قرار داده که از نظر عقلی به رشد رسیدهاند.(حجرات، آیه 7) پس در دلهای مؤمنان همانگونه که محبت به خدا قرار داده شده، بغض و تنفر نسبت به اضداد آن نیز قرار داده شده است.(همان) این بدان معناست که حقیقت ایمان به خدا و بهرهمندی از نور هدایت الهی، همراه با اطاعت و تبعیت و تزکیه نفس و ارزشها است که عقل و وحی آن را میشناسد و بدان گرایش دارد.(همان)
بر این اساس، همواره میان مؤمن و کافر نوعی خط کشی در قالب خودی و غیر خودی وجود دارد و دو طرف نسبت به هم دشمنى و كينهتوزىدارند(ممتحنه، آیه 4)؛ زیرا مؤمن، به خدا و نور الهی گرایش و محبت دارد و از آن تبعیت کرده و عبودیت خدا را میجوید و نسبت به کفر و فسق و عصیان گزیرش دارد؛ در حالی که کافر نسبت به خدا دشمنی و کینهتوزی داشته و گرایش و محبت او به طاغوت و اطاعت و تبعیت اوست و دنبال کفر به خدا و فسق و عصیان میرود.(همان؛ حجرات، آیه 7) همان گونه که ولایت طاغوتی دارای مظاهری است که شامل ولایت ابلیس شیطانی، ولایت کافران، ولایت مشرکان، ولایت بتان و مانند آنها است و باید از آنها اجتناب کرد(بقره، آیات 256 و 257؛ نحل، آیه 36؛ مائده، آیات 57 و 60؛ زمر، آیه 17)؛ همچنین ولایت الهی دارای مظاهری است که از آن به ولایت اولیای الهی تعبیر میشود که مصداق کامل آنها پیامبران و معصومان(ع) است. در این راستا خدا بصراحت از ولایت امیرمؤمنان علی(ع) به عنوان ولایت الهی سخن گفته و خواهان پذیرش آن در قالب سرپرستی، تبعیت، اطاعت و محبت و مودت میشود؛ زیرا اکمال دین و اتمام نعمت ولایت الهی در مظاهر اوست که البته باید همراه با تبرّی نسبت به ولایت طاغوت باشد؛ زیرا جمع میان ولایت الهی و مظاهرش با ولایت طاغوت و مظاهرش امکانپذیر نیست.(مائده، آیات 3 و 55 و 67) از همینرو امام علی بن موسیالرضا(ع) درباره حقیقت میفرماید: کَمالُ الدّینِ وِلایتُنا وَالبَراءَهُ مِن عَدُوِّنا؛ کمال دین، در ولایت ما و بیزاری از دشمنان ماست.(بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۵۸)
براساس این اصل که «هل الایمان الا الحب و البغض؛ ایمان چیزی جز محبت و بغض نیست» که برگرفته از آیه 7 سوره حجرات است، امام محمدباقر(ع) میفرماید: مَنْ اَرادَ أنْ یعْلَمَ حُبَّنا فَلْیمْتَحِنْ قَلْبَهُ فَاِنْ شاَرَکَ فِیحُبِّنا حُبَّ عَدُوِّنا فَلَیسَ مِنّا وَ لَسْنا مِنْهُ؛ اگر کسی بخواهد میزان محبت و دوستی خود را نسبت به ما بداند، به دل خود مراجعه کند اگر ما را دوست میدارد و دشمنان ما را هم دوست میدارد، او از ما نیست و ما هم از او نیستیم. (بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۵۱)
بنابراین، ولایت معصومان(ع) هرگز با ولایت دشمنان جمع نمیشود. این امر در همه ابعاد از جمله محبت و اطاعت و تبعیت خود را نشان میدهد. از همینرو مولیالموحدین امیرالمؤمنین(ع) نیز میفرماید: لایجتَمع حُبُّنا و حُبُّ عَدُوِّنا فی جَوْفِ انسانٍ، إنَّ اللَّهَ لَمْ یجعَلْ لِرَجُلٍ قَلْبَینِ فِیجَوْفِهِ فَیحِبُّ بِهذا و یبغِضُ بِهذا؛ دوستی ما با دوستی دشمن ما در یک دل نمیگنجد؛ چرا که خداوند برای یک انسان دو تا دل قرار نداده است که با یکی دوستی کند و با دیگری دشمنی بدارد.(نورالثقلین، ج ۴، ص ۲۳۴)
هر چیزی دارای نشانه است و نشانه ایمان مؤمن، همان تولّی و تبرّی و حب و بغض است(بقره، آیات 256 و 257؛ حجرات، آیه 3) از همینرو امام حسن عسکری(ع) در راستای تحقق ولایت الهی در دل مؤمنان میفرماید: اَحِبَّ فی اللهِ وَ اَبغِضْ فِیاللهِ وَ والِ فِیاللهِ وَ عادِ فیالله فَاِنَّهُ لاتُنالُ وِلایهُ اللهِ اِلاّ بِذلِکَ؛ حُبُّ و بغض تو برای خدا باشد و وَلای و دشمنی تو نیز برای خدا باشد و بدان که ولایت خدا جز از این راه به دست نمیآید.(بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۵۴)
همچنین امام موسیکاظم(ع) درباره نشانههای مؤمن اهل ولایت میفرماید: شِیعَتُنَا اَلَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَ یؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَ یحِجُّونَ الْبَیتَ الْحَرَامَ وَ یصُومُونَ شَهْرَ رَمَضَانَ وَ یوَالُونَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یتَبرَّؤُنَ مِن أَعدائِهِم؛ شیعیان ما کسانی هستند که نماز را برپا میدارند و زکات را میپردازند و به حج خانه خدا میروند، ماه رمضان را روزه میگیرند و ولایت اهلبیت را دارند و از دشمنانشان تَبرّی و بیزاری میجویند.(صفاتالشیعه، ص ۴)
بنابراین، ارتباط میان تولّی و تبرّی و حبّ و بغض و اطاعت و تبعیت و نیز کفر و فسق و عصیان و مانند آنها امری است که همه آیات و روایات تبیینی- تفسیری بدان تأکید دارد. پس کسی که فلسفه و سبک زندگی او براساس دین و شریعت الهی نیست، نمیتواند مدعی باشد که اهل ایمان و ولایت الهی است.
پیامبرگرامی اسلام(صلیاللهعلیهوآله) بر ولایت الهی معصومان(ع) که پس از ایشان میآیند تأکید داشته و از مؤمنان میخواهد تا با پذیرش ولایت آنها و تبرّی از دشمنانشان خود را در مسیر ایمان حفظ کنند و از لعن الهی دور شوند. ایشان میفرماید: اِحفظُونی فی عِترتی وَ ذُرِّیتّی، فَمَن حَفِظَنی فیهِم حَفِظَهُ الله، اَلا لَعنَهُ اللهِ عَلی مَن آذانی فیهِم؛ با پاسداری از حرمت عترت و فرزندان من، حرمت مرا نگه بدارید. لعنت خدا بر کسانی که با اذیت کردن آنها مرا اذیت میکنند.(غدیرِ دوم، ص ۳۵)
احکام الهی در یک سطح و میزان از نظر ارزشی نیستند؛ چنانکه از نظر قرآن، نماز و زکات و حج و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر از برجستهترین احکام الهی است که نمایانگر ایمان مؤمنان و نشانههای آن است.(حج، آیات 40 و 41؛ بقره، آیات 2 و 3) اما براساس آموزههای وحیانی اتمام و اکمال دین و نعمت جز با تولّی و تبرّی تحقق نمییابد؛ از همینرو گفته اند: «نماز بیوِلای او، نماز بیوضو بُوَد»؛ امام جعفرصادق(ع) میفرماید: حُبُّ أولیاءِ اللّهِ واجِبٌ وَالوِلایهُ لَهم واجِبَهٌ واَلبراءَهُ مِن اَعدائِهِم واجِبَهٌ وَ مِنَالّذینَ ظَلموا آلَ محمدٍ؛ ولایت و محبت اولیای خدا واجب است و بیزاری و تبرّی از دشمنانشان و از کسانی که به آلمحمد ستم روا داشتهاند هم واجب و الزامی است. (بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۵۲)
بنابراین، ولایت امیرمؤمنان علی(ع) که سرآغاز ولایت الهی معصومان(ع) است، نماد عظیم است که بدون آن کسی وارد بهشت نمیشود یا از دوزخ نمیرهد؛ چنانکه امام علی بن موسیالرضا(ع) میفرماید: قالاللهُ عزَّوجلَّ: وِلایهُ علی بنِ أبیطالبٍ حِصنی فَمَن دَخَل حِصنی أَمِنَ مِنْ عَذابی؛ خداوند متعال میفرماید: ولایت علی بن ابیطالب دِژ و حصار من است. هرکس در این حصار جای گرفت از کیفر من در امان خواهد بود.(سفینه البحار، ج ۲، ص ۶۹۲) پیامبرگرامی اسلام(ص) در عظمت ولایت امیرمؤمنان(ع) که به حکم الهی در روز غدیر اعلان رسمی کرده، میفرماید: یا علی! إنَّ وِلایتکَ لا تُقَبلُ اِلّا بِالبَراءَهِ مِن اَعدائِکَ وَ اَعداءِ الأَئِمَه مِن وُلدِکَ؛ یا علی! تولأی تو جز با تبرّی از دشمنان تو و دشمنان امامان و فرزندان تو قبول نمیشود.(بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۱۹۹)
همچنین حضرت میفرماید: و الّذِی بَعَثَنی بالحقِّ نَبیاً لَوجاءَ اَحدُکُم یومَ القیامَهِ بِأَعمالٍ کأَمثالِ الجِبالِ وَ لَم یجیءْ بِوِلایهِ عَلِّی بن ابیطالب لَأکَبَّهُ اللهُ عَزَّوجلَّ فی النّارِ؛ سوگند به آن کس که مرا به حق به پیامبری فرستاد اگر یکی از شما در روز قیامت به اندازه کوهها عمل نیک داشته باشد ولی ولایت علی بن ابیطالب را نداشته باشد خداوند متعال او را به جهنم در خواهد افکند.(بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۱۷۱)
از آنجا که ولایت الهی و مظاهرش، در میان احکام الهی از برتری برخوردار است؛ امام جعفرصادق(ع) میفرماید: لَو أَنَّ ناصِباً شَفَعَ لَهُ کُلُّ نَبی مُرْسَلٍ و مَلَکٍ مُقَرَّبٍ ما شُفِّعوا؛ اگر تمام پیغمبران مرسل و همه فرشتگان مُقرّب درباره ناصبی و دشمن اهلبیت(ع) شفاعت کنند شفاعتشان قبول نمیشود.(ثوابالأعمال، ص ۴۷۲)
بنابراین تولّی و تبرّی در مؤمنان پس از پیامبر(ص) در تولّی مظاهر اسمای الهی یعنی معصومان(ع) و تبرّی از دشمنان ایشان باید خودش را نشان دهد؛ چنانکه پیامبرگرامی اسلام(ص) میفرماید: حُرِّمتِ الجَنّهُ علی مَن ظَلمَ اَهلَ بَیتی وَ علی مَن قاتَلَهم وَ عَلی المُعینِ عَلَیهم و عَلی مَن سَبَّهُم؛ هرکس که به اهلبیت من ظلم و ستم کرده و یا با آنان محاربه نموده و یا علیه آنها همدست شده و یا آنان را دشنام داده باشد، هرگز به بهشت راه نخواهد یافت.(بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۲۲۲)
هرکسی بر نور هدایت فطری عقلی باشد، گرایش به ولایت الله و ولایت مظاهرش دارد و هرکسی چنین نیست، از فطرت الهی خویش خارج شده است؛ زیرا امام علی بن موسیالرضا(ع) میفرماید: مَن سَرَّهُ أن لایکونَ بَینَهُ و بَینَ اللهِ حِجابٌ فَلیتَولَّ آلَ مُحمدٍ وَ یتَبرّأْ مِن عَدُوِّهِم وَ یأْتَمَّ بِالاِمامِ مِنهم؛ هر کس دوست دارد بین او و خدا مانع و رادعی نباشد باید ولایت آلمحمد را دارا باشد، از دشمنانشان بیزاری بجوید و از امام معصوم(ع) پیروی کند.(بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۵۱)
از نظر قرآن، تبرّی باید به گونهای باشد که در همه ابعاد خودش را نشان دهد؛ یعنی هیچگونه گرایشی به دشمنان نشان ندهند؛ زیرا اگر گرایشی داشته باشند و مثلاً شکم دشمن اهلبیت(ع) را سیر کنند، نهتنها همراهی با دشمن است و جان او را نجات داده، بلکه گویی «ولی» را به قتل رسانیده است. امام جعفرصادق(ع) میفرماید: مَن أشْبَعَ عَدُواًّ لَنا فَقَد قَتَل وَلِیا لَنا!؛ کسی که گرسنهای از دشمنان ما را سیر کند در حقیقت یکی از محبّان و پیروان ما را به قتل رسانده است!(این اندازه گناه او بزرگ است).(بحارالانوار، ج ۲۷، ص؟)
اگر کسی رضایت الهی و رضایت پیامبر(ص) را میخواهد باید بداند که جز با رضایت معصومان(ع) تحقق نمییابد. پس هر کسی بدان رضایت دست یابد رستگاری را برای خویش رقم زده است. امام جعفرصادق(ع) میفرماید: لا واللِّهِ لا یخرُجُ وَلِینا مِنَ الدّنیا اِلّا وَ اَللهُ و رسولُهُ وَ نحنُ عَنُه راضُون؛ به خدا سوگند جز این نیست کسی که با ولایت ما از دنیا برود او مسلّماً با رضایت و خشنودی خدا و رسول و خشنودی ما(اهلبیت) از دنیا رفته است.(بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۱۳۷)
به هر حال، براساس آموزههای قرآن، تولّی و تبرّی امری مهم و اساسی در حقیقت ایمان است، به طوری که اگر تحقق نیابد، ایمانی تحقق نیافته است. پس همانگونه که اسوههای حسنه الهی از حضرت پیامبر(ص) و حضرت ابراهیم(ع) نسبت به دوست و دشمن در اشکال گوناگون تولّی و تبرّی داشتهاند، مؤمنان هم باید از آنان سرمشق گیرند و اینگونه عمل کنند و به صراحت تولّی و تبرّی خویش را اعلان کنند و در این امر تقیه ننمایند.(یونس، آیه 21؛ ممتحنه، آیه 4؛ توبه، آیات 1 تا 3؛ انعام، آیه 19؛ کافرون، آیات 1 تا 6).