کد خبر: ۳۱۱۷۴۵
تاریخ انتشار : ۰۷ خرداد ۱۴۰۴ - ۲۰:۲۴

غــــزه ویتنــامِ  اسرائیـل

 
 
اشاره: بیش از 19 ماه از جنگ غزه می‌گذرد، جنگی که طی آن رژیم صهیونیستی مقابل چشمان همه دولت‌ها، نهادها و سازمان‌های بین‌المللی برای خاموش کردن چراغ مقاومت در این منطقه کوچک از هیچ جنایتی فروگذار نکرده است. علی‌رغم گسترش سیاست نسل‌کشی و پاکسازی قومی اسرائیل در غزه‌، نتانیاهو تاکنون به هیچ یک از اهداف اعلامی خود در غزه نرسیده است؛ نه اسرای صهیونیست از طریق جنگ آزاد شده‌اند، نه حماس نابود شده است و نه مردم از این منطقه کوچ کرده‌اند. «دیوید هرست» سردبیر وب‌سایت انگلیسی «میدل ایست آی» در مقاله که این وب سایت خبری- تحلیلی آن را منتشر کرده است با مقایسه جنگ غزه برای اسرائیل و جنگ ویتنام برای آمریکا تأکید می‌کند نتانیاهو جنگ را در غزه باخته است اما خود از آن خبر ندارد. وی به نقل از منابعی در انگلیس که با نتانیاهو در ارتباط هستند می‌نویسد بیماری سرطان نخست‌وزیر جنایتکار اسرائیل بسیار جدی‌تر از آن است که در رسانه‌ها اطلاع‌رسانی می‌شود و میراث شوم این جنگ احتمالاً برای جانشین وی «‌نفتالی بنت» به ارث خواهد رسید. در ادامه ترجمه کامل این مقاله را باهم مرور می‌کنیم.
سرویس خارجی کیهان
 
از حرف تا عمل
در تازه‌ترین قسمت از یک نمایش تلویزیونی مسابقه‌ای با عنوان «کاخ‌سفید روی اوبر: چگونه یک رئیس‌جمهور آمریکا را پیش‌خرید کنیم» برای لحظه‌ای کوتاه چنین به نظر رسید که مجری برنامه دارد از متن درستی می‌خواند. رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، در عربستان سعودی گفت که مداخله‌گری لیبرال یک فاجعه بوده است. این حرف درستی است. او گفت که نمی‌توان کشورها را شکست و دوباره ساخت. روسیه پساشوروی، افغانستان، عراق، لیبی و یمن هر یک گواهی بر این حقیقت‌اند. او بمباران یمن را متوقف کرد و دهه‌ها تحریم علیه سوریه را لغو نمود؛ اقدامی که در عمل دو مسیر کلیدی رژیم اسرائیل برای سلطه منطقه‌ای را سد کرد: تجزیه سوریه و آغاز جنگ با ایران. می‌گویم «برای لحظه‌ای» چون - همان‌طور که ایران در جریان مذاکرات مربوط به برنامه هسته‌ای‌اش بارها با این نمایش آشنا شده‌- آنچه یک رئیس‌جمهور آمریکا وعده می‌دهد با آنچه واقعاً اجرا می‌کند، دو چیز متفاوت است. از جمله کسانی که از اعلام ناگهانی ترامپ درباره توقف تحریم‌های سوریه غافلگیر شدند، مقام‌های خود وزارت خزانه‌داری آمریکا بودند. مشخص شد که پایان دادن به لایه‌لایه تحریم‌هایی که از زمان گنجاندن سوریه در فهرست دولت‌های حامی تروریسم در سال ۱۹۷۹ اعمال شده‌اند، نه آسان‌، نه سریع و نه جامع و فراگیر است.
قانون «سزار برای حمایت از غیرنظامیان سوریه» وجود دارد که لغو آن نیازمند تصمیم کنگره است، هرچند ترامپ می‌تواند به دلایل امنیت ملی برخی بخش‌های آن را به حالت تعلیق درآورد. خود تحریم‌ها که ترکیبی از فرمان‌های اجرائی و قوانین مصوب‌اند، ممکن است ماه‌ها طول بکشد تا لغو شوند. هنوز جا برای تغییر مسیرهای ناگهانی وجود دارد. این قسمت خاص از برنامه ترامپ، برای حامیان مالی‌اش‌ـ عربستان‌سعودی، امارات‌متحده‌عربی و قطر‌ـ هزینه‌ای سرسام‌آور داشت: بیش از 3 تریلیون دلار و همچنان رو‌به افزایش؛ رقمی که حتی با معیارهای کشورهای خلیج‌فارس هم بسیار بالاست.
مأموریتی مرگبار
۶۰۰ میلیارد دلار از عربستان‌سعودی، قراردادهایی به ارزش ۱.۲ تریلیون دلار با قطر، یک هواپیمای ۷۴۷ اختصاصی برای استفاده رئیس‌جمهور، برجی در دبی برای «اریک ترامپ»، پسر دونالد ترامپ، و موارد بسیار دیگری در راه بود؛ از جمله قراردادهای رمزارزی با شرکت خانوادگی ترامپ، «ورلد لیبرتی فایننشال». ثروتمندترین اعراب در رقابتی آشکار برای ادای احترام و باج‌دهی به امپراتور جدید واشنگتن از یکدیگر پیشی می‌گرفتند.
در حالی ‌که این نمایش افراطی از ثروت در ریاض و دوحه جریان داشت، اسرائیل همزمان سالگرد نکبت ۱۹۴۸ را با کشتار هرچه بیشتر فلسطینیان در غزه جشن گرفته بود. چهارشنبه 14 می‌ (24 اردیبهشت) از زمانی که اسرائیل به ‌طور یکجانبه آتش‌بس را کنار گذاشت یکی از خونین‌ترین روزها در غزه بود. نزدیک به ۱۰۰ نفر کشته شدند. بمب‌های سنگر‌شکن به پناهگاهی در نزدیکی بیمارستان اروپایی در خان‌یونس فرود آمدند؛ حمله‌ای که ادعا می‌شود هدفش «محمد سنوار»، رهبر عملی حماس در غزه، بود. مرگ او هنوز تأیید نشده است. مانند ترور «‌اسماعیل هنیه»، رهبر فقید حماس در تهران، این‌بار نیز اسرائیل در حالی یکی از چهره‌های کلیدی مذاکره را هدف قرار می‌داد که وانمود می‌کرد در حال مذاکره است.
منابع یمن می‌گویند درست پیش از آنکه اسرائیل حملاتش را در ۱۸ مارس (28 اسفند 1403) از سر بگیرد، رهبری سیاسی حماس در خارج با توافقی از سوی آمریکایی‌ها موافقت کرده بود که در ازای تمدید آتش‌بس، آزادی تعدادی دیگر از گروگان‌ها را در پی‌داشت اما این توافق تضمینی برای پایان دادن به جنگ نداشت و بنابراین سنوار این توافق را رد کرد، و در نتیجه، اجرائی نشد.
اگر واقعاً «محمد سنوار» کشته شده باشد، مدتی طول خواهد کشید تا حماس بتواند ارتباطات امن خود را با یکی از چند مردی که ممکن است جانشین او شوند، بازسازی کند. ترور احتمالی یا قطعی او، گواه روشنی است بر اینکه بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، هیچ قصدی برای بازگرداندن گروگان‌های باقی‌مانده به خانه و آن هم زنده ندارد. انجام یک توافق برای گروگان‌ها مستلزم آن است که نیروهای حماس همچنان فرماندهی و کنترل داشته باشند؛ اما جنگ چریکی به چنین ساختاری نیاز ندارد. 
مأموریت نتانیاهو در غزه یعنی گرسنه نگه داشتن و بمباران هرچه بیشترِ جمعیت ۲.۱ میلیون نفری این منطقه محاصره شده آن‌قدر آشکار و بی‌پرده شده است که حتی جامعه بین‌المللی، که نامش دیگر برازنده‌اش نیست، نمی‌تواند آن را نادیده بگیرد. «تام فلچر»، معاون دبیرکل سازمان ملل در امور بشردوستانه، در شورای امنیت گفته است: «برای آن‌ها که کشته شدند و صداهایشان خاموش شد: دیگر چه مدرکی لازم دارید؟ آیا اکنون اقدامی قاطع خواهید کرد برای جلوگیری از نسل‌کشی و تضمین احترام به حقوق بین‌الملل بشردوستانه؟». امانوئل ماکرون، رئیس‌جمهور فرانسه، سیاست اسرائیل در غزه را «شرم‌آور» خواند. پدرو سانچز، نخست‌وزیر اسپانیا، در پارلمان این کشور، اسرائیل را یک «دولت نسل‌کش» نامید و تأکید کرد که مادرید با چنین دولتی «دادوستدی ندارد».
خیانتی بزرگ
اما نه «محمد بن سلمان»، ولیعهد و حاکم عملی عربستان‌سعودی، نه «محمد بن زاید»، حاکم امارات، و نه شیخ «تمیم بن حمد آل ثانی»، امیر قطر، حتی یک کلمه علنی در محکومیت رفتار اسرائیل در غزه خطاب به ترامپ بر زبان نیاوردند. این نمایش مضحک در خلیج‌فارس، خیانتی بزرگ به فلسطینی‌ها بود، اما آنان این خیانت را به‌خوبی می‌شناسند؛ چراکه حکام عرب سابقه‌ای طولانی در رها کردن فلسطینی‌ها دارند. در گذشته، دست‌کم چند ماه یا چند سال پس از شکست‌های نظامی صبر می‌کردند تا از صلح حرف بزنند. پس از جنگ ۱۹۶۷، مدتی طول کشید تا رهبران عرب درباره راه‌حل مسالمت‌آمیز برای کرانه باختری و غزه سخن بگویند. اما امروز، آن‌ها قهرمانان واقعی جهان عرب را در همان لحظه‌ای رها می‌کنند که در حال گرسنگی کشیدن و بمباران شدن تا سر‌حد مرگ هستند.
حماس و حزب‌الله تضعیف شده‌اند، هرچند من تردید دارم که ضرباتی که دریافت کرده‌اند، مرگبار و پایان‌دهنده باشد. با این حال، حماس همچنان در میدان می‌جنگد، همان‌طور که تلفات کمتر گزارش‌شده نظامیان اسرائیلی در غزه همچنان نشان می‌دهد. هیچ نگهبانی برای نجات جان خود، گروگانش را رها نکرده است. روحیه مقاومت در غزه هنوز در هم نشکسته است. در واقع، شباهت‌ها با شکست تاریخی دیگر نیروهای استعمارگر‌ـ فرانسوی‌ها و آمریکایی‌ها‌ـ هر روز آشکارتر می‌شود. از یک جهت، مقایسه غزه با جنگ ویتنام شاید درست نباشد. نیرویی که اسرائیل امروز در غزه به‌کار می‌برد، به‌مراتب گسترده‌تر از چیزی است که «جان اف کندی»، «لیندون بی‌جانسون»، و «ریچارد نیکسون»‌ـ سه رئیس‌جمهوری که دورانشان با ویتنام به تباهی کشیده شد‌ـ در آن جنگ به کار بردند. 
در طول هشت سال، آمریکا بیش از 5 میلیون تُن بمب بر سر ویتنام ریخت، و آن کشور را به بمباران‌شده‌ترین نقطه روی زمین بدل کرد. اما تا ژانویه امسال (دی 1403)، اسرائیل دست‌کم ۱۰۰ هزار تُن بمب بر غزه فرو ریخته است. به بیان دیگر، آمریکا در جنگ ویتنام حدود ۱۵ تُن مواد منفجره به ازای هر کیلومتر مربع استفاده کرد، در حالی که اسرائیل تاکنون حدود ۲۷۵ تُن به ازای هر کیلومتر مربع از غزه بمب ریخته است؛ یعنی رقمی ۱۸ برابر بیشتر. با این همه، شباهت‌های دیگر میان این دو جنگ به‌وضوح به چشم می‌آیند؛ از جمله زخم عمیقی که جنگ ویتنام هنوز بر پیکر آمریکا به‌جا گذاشته و جنگی که اکنون در غزه جریان دارد و نتانیاهو با تلاش برای اشغال دائمی آن، قصد دارد حتی آن را عمیق‌تر کند.
بازگشت فاجعه بار به گذشته
نسل امروزِ ناظران جنگ، هنگام تماشای روایت مستند و موشکافانه مینی سریال جدید «‌نقطه عطف: جنگ ویتنام» تنها می‌تواند احساس سنگین و خُردکننده‌ای از تکرار تاریخ را تجربه کند. بی‌ثمر بودن کارزار نظامی آمریکا علیه ویت‌کنگ‌ـ که بعدها به‌صراحت پذیرفته شد‌ـ امروز در تلاش‌های ارتش اسرائیل برای محو کامل حماس از روی نقشه، بازتاب یافته و حتی پررنگ‌تر شده است.
وقتی دخالت آمریکا در جنگ ویتنام گسترش یافت و واشنگتن ناگزیر شد که ادعای قبلی خود درباره مستشار بودن 16 هزار سرباز و خلبان خود را برای ارتش ویتنام جنوبی کنار بگذارد برای واشنگتن و سایگون هر دو روشن شد که برای پیروزی باید ویت‌کنگ را از مناطق روستایی بیرون برانند و کنترل دولت را بر حدود ۱۲ هزار روستا و آبادی بازگردانند. شاید هیچ چیزی به اندازه «طرح روستاهای استراتژیک» مردم روستاهای ویتنام‌جنوبی را این‌چنین سریع علیه آمریکا و دولت سایگون تحریک به شورش نکرد. این روستاها، سکونت‌گاه‌های نظامی‌شده‌ای بودند که روستاییانی که از سرزمین‌های نیاکان خود به دست نیروهای آمریکایی بیرون رانده شده بودند، مجبور به اسکان در آنها می‌شدند. در زبان رسمی فیلم‌های خبری آن زمان، گفته می‌شد که روستاییان می‌توانند زندگی تازه‌ای را آغاز کنند، زندگی‌ای که از کمونیست‌ها «پاک‌سازی» شده است.
«توماس بیس»، نویسنده کتاب «ویتنام آمریکا: جنگ به خانه می‌آید» این‌طور بیان می‌کند: «تمام مناطق به عنوان منطقه‌ای اعلام می‌شدند که اجازه حمله به آن‌ها داده شده بود». این موضوع ارتباط نزدیکی با فرض دیگری در برنامه «آرام‌سازی» آمریکا داشت که پایه‌گذار روش‌های مقابله با شورش امروزی محسوب می‌شود. این فرض ناشی از مشکلاتی بود که سربازان آمریکایی در تمایز دادن غیرنظامیان از مبارزان داشتند. راه‌حل این بود که هر ویتنامی‌ای که در منطقه اعلام‌شده «آتش آزاد» دیده می‌شد، به عنوان دشمن تلقی شود و بدون اجازه گرفتن از فرماندهی، به او شلیک شود.یکی از افسران پیشین نیروی دریایی آمریکا گفته است: «ما آموزش دیده بودیم که همه ویتنامی‌ها آزادند که بروند و هر ویتنامی‌ای که می‌ماند، بخشی از ساختار ویت‌کنگ است. شما فقط دنبال افراد می‌گردید و آنها را می‌کشید و می‌توانید هر‌طور که می‌خواهید آنها را بکشید.»
فرماندهان موظف بودند که تعداد کشته‌ها را بالا گزارش دهند. همه کشته‌شدگان، از جمله زنان و کودکان، به عنوان کمونیست‌های کشته‌شده تلقی می‌شدند. یکی از سربازان حاضر در جنگ ویتنام گفته است: «به من گفته شده بود اگر برای هر آمریکایی ۱۰ ویتنامی بکشیم، پیروز خواهیم شد».
روستاییان در اردوگاه‌های عاری از ویت‌کنگ گرسنه می‌ماندند چون دسترسی به مزارع برنج خود را از دست داده بودند. هدف اصلی اما تغذیه آن‌ها نبود، بلکه پاکسازی مناطق روستایی بود. نتیجه این شد که روستاییان فرار کردند و ویت‌کنگ به شهرها نزدیک‌تر شد. در مقطعی، تا ۷۰ درصد از روستاییانی که داوطلبانه به ویت‌کنگ پیوستند، زن بودند. یکی از اعضای جبهه ملی آزادی ویتنام  در این زمینه گفته بود: «‌آنها ما را ویت‌کنگ می‌نامیدند، اما ما ارتش آزادی‌بخش بودیم. همه ما رفقا بودیم و خود را یک خانواده می‌دانستیم. وقتی یک نفر کشته می‌شد، پنج تا هفت نفر دیگر جای او را می‌گرفتند.».
هرج ‌و مرج وحشتناک
دو شباهت دیگر میان امروز و سال ۱۹۶۸ وجود دارد: اعتراضات و سرکوب‌های خشن در دانشگاه‌های آمریکا، و میزانی که ارتش‌های آمریکا و اسرائیل برای ارتکاب جنایات، دشمن را از انسانیت تهی می‌کردند. پس از کشتار «می‌لای» در سال ۱۹۶۸، که طی آن حدود ۵۰۰ غیرنظامی بی‌گناه و بی‌دفاع ویتنامی در عرض چند ساعت توسط سربازان ارتش آمریکا کشته شدند، فرمانده آمریکایی ژنرال «ویلیام وست‌مورلند» گفت که جان انسان برای ویتنامی‌ها ارزشی ندارد: «‌شرقی‌ها آن بهائی را که یک انسان غربی برای زندگی قائل است، قائل نیستند.» رهبران اسرائیل پا را از «وست‌مورلند» هم فراتر گذاشته‌اند. آن‌ها فلسطینی‌ها را «حیوانات انسانی» می‌نامند.
در واقع، تمام این تاریخِ مربوط به چند دهه پیش، به ‌طرز نگران‌کننده‌ای با وضعیت امروز در غزه و کرانه باختری اشغالی همخوانی دارد. در مصاحبه‌ای در تاریخ ۲۹ اکتبر ۲۰۲۳ (7 آبان 1402) تنها چند هفته پس از آغاز جنگ، «گیورا آیلند»، سرلشکر بازنشسته ارتش اسرائیل، گفت که اسرائیل نباید اجازه ورود کمک‌های بشردوستانه به این منطقه را بدهد: «اینکه ما در برابر ورود کمک‌های بشردوستانه به غزه کوتاه آمده و در حال عقب‌نشینی هستیم، اشتباهی بزرگ است... غزه باید به‌کلی نابود شود: هرج‌ومرج وحشتناک، بحران شدید انسانی، فریادهایی که به آسمان می‌رسد.» او بعدها چنین استدلال کرد: «تمام غزه از گرسنگی خواهد مُرد، و وقتی غزه گرسنه شود، صدها هزار فلسطینی خشمگین و ناراضی خواهند شد. و مردم گرسنه همان‌هایی هستند که علیه یحیی سنوار کودتا خواهند کرد و این تنها چیزی است که برای او اهمیت دارد.»
چنین چیزی هرگز رخ نداد، اما این منطق به «طرح ژنرال‌ها» معروف شد؛ طرحی که ابتدا در شمال غزه به اجرا گذاشته شد، جایی که ۴۰۰ هزار فلسطینی باقی مانده بودند. طرح تخلیه شمال غزه شکست خورد، چراکه صدها هزار نفر در جریان آتش‌بس اخیر به خانه‌های خود بازگشتند هرچند چیزی از آن خانه‌ها باقی نمانده بود.
بلیط یکطرفه
اما تاکتیک گرسنه نگه داشتن و پاک‌سازی، در عملیات نظامی کنونی اسرائیل که «ارابه‌های گیدئون» نام دارد، جان تازه‌ای گرفته است. در آنچه نتانیاهو بارها از آن با عنوان «مرحله نهائی» جنگ یاد کرده، هدف این است که بیش از 2 میلیون فلسطینی را به منطقه‌ای جدید و «استریل‌شده» در اطراف رفح وادار به کوچ اجباری کنند. ورود فلسطینی‌ها به این منطقه تنها پس از بازرسی توسط نیروهای امنیتی مجاز خواهد بود. و این بلیط، یکطرفه است: آن‌ها هرگز نخواهند توانست به خانه‌های خود بازگردند، چرا‌که این خانه‌ها به ‌طور کامل ویران خواهند شد. وب‌سایت «‌یدیعوت آحارونوت » گزارش داده است «ارتش اسرائیل، با همکاری شین‌بت (سازمان امنیت داخلی اسرائیل)، پست‌های ایست‌ و بازرسی در جاده‌های اصلی‌ که به مناطق اسکان غیرنظامیان غزه در ناحیه رفح منتهی می‌شوند، ایجاد خواهد کرد.»
نتانیاهو گفته است که ممکن است با یک آتش‌بس موقت در غزه موافقت کند، اما حاضر نیست به پایان جنگ در این منطقه فلسطینی تعهدی بدهد. همان‌طور که جنگ ویتنام اعتبار و سرنوشت سیاسی « لیندون جانسون» و «نیکسون‌» را تغییر داد غزه نیز برای نتانیاهو و جانشینش در مقام نخست‌وزیری همین گونه خواهد بود که به احتمال زیاد «نفتالی بنت» خواهد بود. چرا‌که بنا بر گزارش منابعی در بریتانیا که مرتباً او را می‌بینند، بیماری سرطان نتانیاهو بسیار جدی‌تر از آن چیزی است که به‌ صورت عمومی اعلام شده است. دو عامل به جنگ ویتنام پایان داد و همراه با آن، به بیش از یک قرن مبارزه برای رهایی از سلطه استعماری نیز خاتمه بخشید: عزم مردم ویتنام، و افکار عمومی در ایالات‌متحده.
همین دو عامل نیز ملت فلسطین را به سوی تشکیل کشور مستقل خود سوق خواهند داد: ایستادگی فلسطینی‌ها برای ماندن و جان دادن بر سر زمین خود، و افکار عمومی در غرب که همین حالا هم با سرعتی چشمگیر در حال چرخش به سمت مخالفت با اسرائیل است. این روند را با دقت زیر‌نظر بگیرید؛ این تغییر افکار عمومی در میان راست‌گرایان نیز در حال نفوذ است و در میان چپ‌گرایان ریشه دوانده است دیگر نمی‌توان نقد مشروع نسبت به نسل‌کشی را با برچسب «یهودستیزی» خاموش کرد. آن تیر، پیش‌تر شلیک شده است. این جنگ هم در فلسطین جریان دارد، و هم در دل‌ها و ذهن‌های مردم غرب همان جایی که پروژه صهیونیستی از آن برخاست و همچنان به آن وابسته است. اسرائیل ممکن است در عملیات‌های نظامی در غزه پیروز شود، همان‌طور که آمریکا در ویتنام پیروز می‌شد؛ اما در نهایت جنگ را خواهد باخت.