کد خبر: ۳۰۹۶۱۴
تاریخ انتشار : ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۲۲:۱۲

اخبار ویژه

 
 
 
 
دو کلمه هم از یک وطن‌فروش در تحلیل انفجار
متهم پرونده فروش اطلاعات به بیگانگان به بهانه ماجرای انفجار در بندر شهید رجایی مدعی شد این انفجار به علت شکاف میان مردم و حکومت رخ داده است!
در حالی که رسانه‌های صهیونیستی و آمریکایی به بهانه ماجرای انفجار و با طرح شایعاتی تلاش کردند موضوع را به دستاویزی برای اختلاف در داخل تبدیل کنند، روزنامه هم میهن ادعا کرد ریشه این اتفاق در شکاف مردم و حکومت است!
در این سرمقاله بی‌امضا که در کانال شخصی عباس عبدی باز نشر شده، آمده است: «انفجار بندرعباس چه یک حادثه و ناشی از سهل‌انگاری و تقصیر دست‌اندرکاران باشد و چه یک اقدام خرابکارانه و ضدامنیتی باشد؛ در هر دو صورت، آن اندازه واجد اهمیت است که مجموعه پروتکل‌های امنیتی و انتظامی را بازنگری کرد و مهم‌تر از آن، باید نسبت به سیاست‌های کلی که زمینه‌ساز چنین رویدادهایی می‌شود، تجدیدنظر کرد.
البته، چنین اقدامی همزمان نیازمند رسیدگی دقیق و حتی‌المقدور شفاف است. بعید است که همزمانی این انفجار با آغاز مذاکرات کارشناسی میان ایران و آمریکا اتفاقی باشد.
بنابراین، ظن قوی را باید به خرابکاری معطوف کرد. هرچند معاریو به نقل از مقامات ارتش اسرائیل اعلام کرده است: انفجار رخ داده در ایران ارتباطی با ارتش اسرائیل ندارد، و این می‌تواند درست باشد؛ زیرا چنین اقداماتی از سوی دستگاه‌های امنیتی یا مزدوران انجام می‌شود و ارتش‌ها کمتر دخالت دارند.
از سوی دیگر، به نظر می‌رسد که قرینه‌هایی وجود دارد که ایالات متحده گرچه در این مرحله مخالف حمله نظامی به تأسیسات هسته‌ای ایران است؛ ولی شاید مخالفتی هم با عملیات غیرنظامی از سوی اسرائیل نکرده است. مستند این ادعا، پاسخ ترامپ به این پرسش است که «گزارش شده شما جلوی حمله اسرائیل به تأسیسات هسته‌ای ایران را گرفته‌اید. آیا این را تکذیب می‌کنید؟» و او پاسخ داد: «نه (این خبر) درست نیست و من جلوی آنها را نگرفتم، اما اجازه ندادم که آنها هم این کار را راحت انجام دهند، زیرا فکر می‌کنم بدون حمله می‌توانیم به توافق (با ایران) برسیم. در نهایت اختیار انجام این کار (حمله) را به آنها سپردم». این بیان می‌تواند به معنای اختیار داشتن در انجام عملیات خرابکارانه و نه نظامی باشد. در هر حال، اگر این اقدام خرابکارانه باشد؛ طبیعی است که یا از طریق نفوذی‌ها بوده یا از طریق برون‌سپاری به گروه‌های نزدیک به اسرائیل انجام شده است.
در هر صورت، یک چیز روشن است و انفجار را نمی‌توان کلاً به خباثت بیگانگان تقلیل داد. به عبارت دیگر، ضعف‌های حفاظتی، اطلاعاتی، امنیتی خودمان ریشه این اتفاقات است. فراتر از ضعف‌های امنیتی، برخی نارسایی‌های سیاسی و اجتماعی هم هست که انگیزه خیانت به کشور را تشدید می‌کند یا حداقل قبح این خیانت را کم و بی‌اثر می‌کند. 
ایران ۸۵ میلیون نفر جمعیت دارد که حداقل ده‌ها هزار نفر از آنان در موقعیت‌هایی هستند و دسترسی‌هایی دارند که اگر حس و علقه ملی و وطن‌پرستی نداشته باشند، می‌توانند با کمترین هزینه به کشور خیانت کنند و ضربات جبران‌ناپذیری بزنند.
تمامی این افراد را نمی‌توان از طریق گزینش یا نظارت‌های اطلاعاتی مهار کرد و تحت‌کنترل درآورد. آنان باید از درون نسبت به میهن و حکومت و دولت خود تعلق خاطر عمیق داشته باشند و این امر متأثر از سیاست‌های عمومی حکومت است.
نباید اجازه داد که فاصله میان حکومت و مردم چنان عمیق شود که برخی افراد احساس نوعی بیگانگی به وطن و مردم نمایند. آنچه که امروز تحت عنوان نفوذ مطرح می‌شود، بیش از اینکه ناشی از اقدامات اطلاعاتی و جاسوسی سرویس‌های اطلاعاتی باشد؛ متاثر از این شکاف خانمان‌برانداز و احساس بیگانگی است که درون کشور شکل گرفته است و باید در اولین فرصت التیام پیدا کند».
درباره این یادداشت هم میهن گفتنی است که اولاً نویسنده خودش اهل بخیه است و در موضوع خیانت و وطن‌فروشی حدیث نفس کرده است.
ثانیاً نویسنده همان ابتدا در حالی که نمی‌داند علت ماجرا چیست، خواستار تجدید نظر در سیاست‌های کلی نظام می‌شود! اما کدام سیاست‌های کلی؟ چگونه از اتفاقی که معلوم نیست حادثه ناشی از سهل‌انگاری بوده یا اقدام تروریستی، چنین نتیجه‌ای گرفت؟
ثالثاً نویسنده در ادامه ظن دخالت اسرائیل و آمریکا را تقویت می‌کند. بنابراین پس زمینه ذهنی او این چنین می‌شود که چون اسرائیل و آمریکا متهم این خرابکاری هستند، پس باید در سیاست‌های کلی تجدیدنظر شود! این تلقی احمقانه و رذیلانه نیست؟!
رابعاً هم‌میهن به همداستانی اسرائیل و آمریکا علیه ایران با وجود دعوت ترامپ به مذاکره اذعان می‌کند و این نقض بافته‌های همیشگی این روزنامه و هم طیفانشان در فاصله‌گذاری میان اسرائیل و آمریکا و ادعای اختلاف میان آن دو است.
خامساً نویسنده بدسابقه، با وجود اذعان به اینکه همکاری در چنین خرابکاری‌ها و اقدامات تروریستی، خیانت و وطن‌فروشی است، باز هم باطن خود را بیرون می‌ریزد و ادعا می‌کند وطن‌فروشی و خیانت به خاطر شکاف مردم و حاکمیت است! براستی کدام ایرانی پاکدست و وطندوستی حاضر می‌شود به فرض اختلاف نظر با حاکمیت، تن به وطن‌فروشی و نقش‌آفرینی در اقدامات تروریستی بدهد؟ این‌جا هم نویسنده سعی بر تبرئه وطن‌فروشان (و اسرائیل و آمریکا) و انداختن توپ در زمین حاکمیت دارد.
 
 
اگر درباره علت انفجار تردید وجود دارد در تقلای مزدوران رسانه‌ای شکی نیست
هرچند درباره علت انفجار در بندر شهید رجایی احتمالات و گمانه‌های مختلفی مطرح است، اما یک نکته در این‌باره قطعی است.
درباره علت انفجار دیروز در بندر شهید رجایی، دو احتمال مطرح شده که باید به دقت بررسی شود: 1) حادثه ناشی از سهل‌انگاری و کوتاهی. 2) اقدام خرابکارانه در متن جنگ اقتصادی و ترکیبی دشمن.
اما درباره اینکه یگان رسانه‌ای مزدوران آمریکا و اسرائیل، از این ماجرا برای تروریسم روانی در متن جنگ شناختی استفاده کردند، هیچ تردیدی وجود ندارد. شبکه رسانه‌ای عنکبوتی (با پیشرانی رویترز و آسوشیتدپرس و نیویورک تایمز) دیروز ادعا کرد انفجار، ناشی از دپوی سوخت جامدی بوده که ایران از چین برای تولید موشک وارد کرده است! همین‌ها در ادامه گفتند نباید در تله تنش با آمریکا و اسرائیل افتاد! و ضمناً ماجرا را با انفجار چند سال قبل در بیروت شبیه‌سازی کردند تا به اسرائیل فرتوت، اعتبار و اقتدار ببخشند.
هدف نهائی عملیات رسانه‌ای چند لایه چیست؟
- تبرئه پیشاپیش آمریکا و اسرائیل از هر نوع اتهام؛
- زیر سؤال بردن برنامه دفاعی بازدارنده ایران که خار چشم آمریکا و اسرائیل در منطقه است و بودن آن موجب شده تا ترامپ و نتانیاهو و پیشینیان آنها با همه غیظ و کینه‌ای که ابراز می‌کنند، جرأت مصاف نظامی را به خود ندهند؛
- دفن کردن افکار عمومی ایران در حس ناتوانی، به نحوی که نتوانند از جا برخیزند و در برابر فشارهای دشمن در جنگ ترکیبی سینه سپر کنند؛
- تضعیف موقعیت تیم مذاکره‌کننده، به نفع ترامپ، با این پیام زیر پوستی رسانه‌ای که از داخل آسیب‌پذیر و متشتت و دو دسته هستید؛
- تقویت موقعیت ترامپ به عنوان متهم زیر پا گذاشتن توافق هسته‌ای و تضییع حقوق ملت ایران.
بنابر گزارش‌های موجود، ۸۵٪ عملیات کانتینری، ۷۰٪ ترانزیت کالا، ۵۸٪ عملیات غیر نفتی و ۴۳٪ عملیات نفتی کشور در بندر شهید رجایی انجام می‌شود و از این جهت، ملاحظات ایمنی و امنیتی لازم باید در نظر گرفته می‌شد. در این زمینه احتمال می‌رود قصور و سهل‌انگاری صورت گرفته باشد.
اما موضوع مهم درباره رویداد مورد بحث، که همه جای دنیا ممکن است رخ بدهد، اهمیت محافظت از وحدت و انسجام افکار عمومی است. بدیهی‌ترین کار در این رویداد‌ها، تسلّا دادن و قوت بخشیدن به روحیه عمومی است و با هر نوع اقدامی که هدفش تزریق ناتوانی و بدبختی و تخریب و تضعیف و دفن روحیه عمومی است برخورد می‌شود.
در کنار پدافند نظامی باید پدافند غیر عامل را جدی گرفت. جنگ اقتصادی و جنگ روانی، دو جبهه اصلی هجوم دشمنان در جنگ ترکیبی است و بنابراین باید در این دو حوزه، از امنیت و آرامش عمومی محافظت کرد.
لازمه این محافظت، پاکسازی فضای عمومی از اخلالگران و خرابکارانی است که به ترور نرم و نیمه سخت مبادرت می‌کنند. اگر بررسی علت انفجار دیروز و احتمالات موجود نیاز به زمان دارد، در تحرکات یگان رسانه‌ای مزدوران دشمن هیچ تردیدی 
نیست.
 
 
 هیل: توقعات نامعقول آمریکا مذاکرات با ایران را به بن‌بست می‌کشاند
«در حالی که مذاکرات هسته‌ای با ایران در مسقط، وارد مرحله حساسی شده، اظهارات اخیر مارکو روبیو، وزیر امور خارجه، مبنی بر توقف کامل غنی‌سازی اورانیوم در ایران، نگرانی‌هایی را درباره مسیر آینده این مذاکرات ایجاد کرده است».
این تحلیل را نشریه «هیل» وابسته به کنگره آمریکا منتشر کرد و نوشت: در حالی‌ که دولت دونالد ترامپ بر جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای تأکید دارد، اصرار بر «غنی‌سازی صفر» ممکن است مذاکرات را به بن‌بست بکشاند و فرصت دستیابی به یک توافق پایدار را از بین ببرد. اکنون زمان آن است که آمریکا رویکرد خود را بازنگری کند و دیپلماسی عمل‌گرایانه‌تری را در پیش بگیرد.
توافق هسته‌ای 2015، که به‌طور رسمی با عنوان برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) شناخته می‌شود، محدودیت‌های سختگیرانه‌ای بر برنامه هسته‌ای ایران اعمال کرد و در ازای آن، تحریم‌های اقتصادی علیه این کشور را کاهش داد. با این‌ حال، خروج یکجانبه آمریکا از این توافق در سال 2018 و اعمال سیاست «فشار حداکثری» توسط دولت اول ترامپ، ایران را به سمت افزایش غنی‌سازی اورانیوم و کاهش تعهدات خود تحت برجام سوق داد.
طبق گزارش آژانس (IAEA)، ایران تا مارس 2025 ذخایر اورانیوم غنی‌شده خود را به بیش از 5,000 کیلوگرم رسانده که شامل مقادیر قابل‌توجهی اورانیوم غنی‌شده تا سطح 60درصد است. این سطح از غنی‌سازی، اگرچه هنوز برای تولید سلاح هسته‌ای کافی نیست، فاصله ایران تا دستیابی به توانایی تسلیحاتی را به‌طور قابل‌توجهی کاهش داده است.
مذاکرات کنونی در مسقط، که توسط فرستاده ویژه ترامپ، و وزیر امورخارجه ایران، هدایت می‌شود، با هدف احیای برخی از عناصر برجام و ایجاد چارچوبی برای کاهش تنش‌ها انجام می‌شود. اظهارات اولیه ویتکاف مبنی بر پذیرش غنی‌سازی محدود تا سقف 3.67درصد، همان‌طور که در برجام پیش‌بینی شده بود، نشان‌دهنده تمایل به یک توافق عمل‌گرایانه بود.
با این‌ حال، موضع‌گیری اخیر مارکو روبیو، که خواستار توقف کامل غنی‌سازی و وارد کردن مواد غنی‌شده برای برنامه غیرنظامی ایران شده، رویکردی حداکثری را نشان می‌دهد که با واقعیت‌های سیاسی و فنی ایران سازگار نیست. ایران بارها اعلام کرده که غنی‌سازی را حق خود تحت معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) می‌داند و بعید است که از این موضع عقب‌نشینی کند.
اصرار بر توقف کامل غنی‌سازی، که توسط روبیو و برخی دیگر از مقامات تندرو مانند مایکل والتز، مشاور امنیت ملی، مطرح شده، چندین مشکل ایجاد می‌کند:
- غنی‌سازی برای ایران نه‌تنها یک موضوع فنی، بلکه یک مسئله غرور ملی و استقلال استراتژیک است. تهران استدلال می‌کند که کشورهای دیگر، مانند ژاپن و آلمان، برنامه‌های غنی‌سازی غیرنظامی دارند و ایران نیز باید از این حق برخوردار باشد.
- فقدان مشوق‌های اقتصادی: برخلاف برجام، که کاهش تحریم‌ها را به‌عنوان مشوقی برای محدودیت‌های هسته‌ای ارائه می‌داد، رویکرد «غنی‌سازی صفر» هیچ امتیاز اقتصادی ملموسی برای ایران فراهم نمی‌کند. این امر انگیزه ایران برای همکاری را کاهش می‌دهد.
- تقویت تندروها در ایران: فشار حداکثری، به‌جای تضعیف حکومت ایران، به تقویت جناح‌های تندرو در تهران منجر شده است. رد کامل غنی‌سازی می‌تواند مذاکره‌کنندگان ایرانی را تضعیف کند و به افزایش نفوذ کسانی منجر شود که خواستار توسعه سریع‌تر برنامه هسته‌ای هستند.
- پیامدهای منطقه‌ای: بن‌بست در مذاکرات ممکن است ایران را به سمت همکاری نزدیک‌تر با چین و روسیه سوق دهد، که این امر می‌تواند توازن قدرت در خاورمیانه را به ضرر منافع آمریکا و متحدانش تغییر دهد.
برای دستیابی به یک توافق پایدار، آمریکا باید رویکردی متعادل اتخاذ کند که هم نگرانی‌های امنیتی خود را برآورده کند و هم خواسته‌های مشروع ایران را به رسمیت بشناسد. پیشنهادهای زیر می‌تواند راه را برای پیشرفت هموار کند: پذیرش غنی‌سازی محددود، ارائه مشوق‌های اقتصادی و هماهنگی با متحدان. آمریکا باید با متحدان اروپایی خود، به‌ویژه بریتانیا، فرانسه و آلمان، که در مذاکرات اولیه برجام نقش کلیدی داشتند، هماهنگی نزدیک‌تری داشته باشد. 
رویکرد حداکثری «غنی‌سازی صفر» که توسط مارکو روبیو و دیگران حمایت می‌شود، خطر بن‌بست دیپلماتیک را افزایش می‌دهد. آمریکا باید از تجربه برجام درس بگیرد و رویکردی متعادل را اتخاذ کند.