زنگ مجازی- جنگ ترکیبی
خودشیفتگی رسانههای سلطه در مسیر مذاکرات
فارغ از اینکه در مذاکرات غیرمستقیم ایران با آمریکا درخصوص موضوع یا موضوعات مطرحشده کدامیک از طرفین دست برتر را پیش از آغاز مذاکرات و یا حین آن داشته یا دارند و یا اینکه اصلا چه نتیجه یا نتایجی حاصل خواهد شد؛ توجه شدید و لحظهبهلحظهای تمام رسانههای دنیا به این مذاکرات دارای یک پیام بسیار عمیق برای اهل تحلیل و کارشناسان مختلف سیاسی و نظامی و اجتماعی و فرهنگی و... است که ایران با هر شرایط ممکن به عنوان یک قدرت نه منطقهای! حتی به عنوان یک قدرت نوظهور بینالمللی در پای این مذاکرات با استقلال کامل نشسته است و نتیجه را خودش برای خودش یا برای جامعه بینالملل رقم میزند.
نکتهای که مطرح شد از این منظر دارای اهمیت است که گاه و بیگاه چه در داخل و چه در خارج، بهویژه در رسانههای معاند، صداهایی از قبیل ضعیفشدن ایران و یا تغیر مواضع اصولی ایران شنیده میشود که انعکاس این صداها در بین بعضی از عوام با خود تحقیری و حتی با کنایه به جمهوری اسلامی همراه است.
آنچه بر اهمیت این موضوع بیشتر میافزاید؛ محور قرار گرفتن اخبار و تحلیلهای این مذاکرات در تمام رسانههای جهان است که به رغم وجود سایر خبرهای منطقهای و فرامنطقهای باز هم این خبر، یعنی مذاکرات، از زمان پیش از آغاز خود تا به اکنون در رأس اخبار مطرح میشود و کارشناسان مختلف با رویکردهای متفاوت در برنامههای بیشمار به نقد و تحلیل این مذاکرات میپردازند.
در میان اخباری مثل جنایات رژیم صهیونیستی در غزه و لبنان، جنگ اکراین با روسیه، موضوعات اقتصادی و مناقشات آمریکا با اروپا و چین و... این، خبر مذاکرات ایران است که صدر اخبار رسانههای دنیا را در اختیار دارد و همانطور که اشاره شد؛ باید به تمام آنهائی که گاها دچار خود تحقیری میشوند؛ گفت: قدرت یعنی همین! یعنی اینکه فارغ از هر نتیجهای که در آتی مشخص میشود؛ تنها صرف انجام مذاکره، ایران تبدیل به خبر اول دنیا شده است و ابرقدرت مدعی(آمریکا) برای مذاکره هرگونه شرط و یا شروطی را از جانب ایران میپذیرد و البته که تجربههای گزاف مذاکرات دورههای قبل به طور حتم پشتوانه روند مذاکرات و اخذ نتایج برای
طرفین است.
به هر روی اگر از آنچه گفته شد بتوان عبور کرد؛ ولی از خطوط خبری و رسانهای که پیرامون بحث مذاکرات به وجود آمده نمیتوان گذشت؛ چرا که بهطور یقین بخش اعظمی از عملیات روانی مذاکرات برای تحت تاثیر قرار دادن طرف مقابل را قطعا رسانهها برعهده دارند و انتشار هر خبر میتواند تیم مقابل مذاکرهکننده را تحتتاثیر قرار بدهد.
در علوم روانشناسی و تقسیمبندی انواع بیماریهای روانی از اصطلاحی به نام «خودشیفتگی»(Narcissistic) استفاده میشود که افراد مبتلا به این رفتار و یا حالات در درجهبندیهای مختلف دارای ویژگیهای مشترک و بعضا متفاوت نسبت به هم هستند؛ اما یکی از برجستهترین و بارزترین و تاثیرگذارترین رفتارها و امیال این نوع افراد دستکاری روانی طرف یا طرفین مقابل است که با انواع ترفندهای رفتاری و کلامی سعی میکنند طرف مقابل را ضمن کنترل به واکنشهای خاص و مورد دلخواه وادار کنند.
جوامع لیبرالیسم بهویژه جهان غرب و سردمداران آن با استفاده از رسانهها به عنوان بازوی مؤثر هجوم روانی همواره تلاش دارند با «برترجویی» و با «برترینمایی» خود به دیگران این نوع اختلال(خودشیفتگی) را در هرگونه مذاکره با سایرین به کار بگیرند و از همه مهمتر، دستکاری روانی بر روی هویت وجودی جوامعی مثل ایران به وجود بیاورند که دارای هویت فرهنگی با قدمت طولانی و تابع تصمیمهای مستقل هستند.
شیوه دوگانهسازی رفتاری از جمله این دستکاریهای روانی است که به رغم رفتار ثابت در درون اتاق مذاکرات، رفتار بیرونی و ویترینی و رسانهای چیزی به جز آن است که در محل اصلی مذاکرات به وقوع میپیوندد و رسانههای همسو با آمریکا و سلطه تلاش دارند تا ضمن آنکه ضعف طرف ایرانی را به نمایش بگذارند؛ بلکه جهتدهی به اهداف خودشان را نیز چه در نزد افکار عمومی و چه در ذهن تصمیمگیران و تصمیمسازان به وجود بیاورند.
در این بین، شبکه تلویزیونی معاندی چون «اینترنشنال» که آشکارا و کاملا تبدیل به یکی از شبکههای رژیم صهیونیستی شده است با اتخاذ رویکرد ناامیدسازی و ایجاد یأس، میکوشد روند و مسیر مذاکرات را قبل از هر نتیجهای تاریک و بدون نتیجه نشان بدهد که برای این هدف از بخشهای مختلف خبری و برنامههای تحلیلی استفاده میکند و دایره واژگانی به کار رفته در این برنامهها عموما منفی و با ریشه مایوسکننده و بیاعتمادساز است که سعی میکند افکار عمومی را به مرز خشونت و عصبانیت و در خوشبینانهترین حالت به دوگانگی و چندگانگی بکشاند که این همان مدل دستکاری روانی است که نسبت به بیماران روانی خودشیفته بیان شد و برای اینترنشنال قطعا باید نوع مزمن و حاد آن را در نظر گرفت.
جهان غرب و لیبرالیسم در حقیقت از یک دیکتاتوری رفتاری و میل به انحصار قدرت برخوردار است که این موضوع به لحاظ ذاتی که در نوع این تفکر موجود است، جهان سیاست و اقتصاد و اجتماع را هم به طور کامل در برگرفته و در هر مواجههای سعی میکنند تا با تکیه به این ویژگی ذاتی و تفکری خود، هر آنچه مطلوب خود هست را به پیش ببرند و استثنایی نیز در این مورد وجود ندارد؛ ای بسا که هرگونه مذاکراتی بستر مناسبتری برای پیشبرد این خوی آنها نیز باشد؛ اما شاید اقتضای سیاست به گونهای دیگر در محل مذاکرات ایجاب بکند؛ ولی جهان رسانه دنیای سلطه لیبرالها از ماهیت و ذات خود تبعیت کرده و دقیقا از همان روش Narcissistic بهره میگیرد و حتی جذابیتهایی را برای جامعه هدف به نمایش میگذارد؛ مثل آن چیزی که در شبکههایی چون اینترنشنال یا بیبیسی با تهیه گزارشهای ساختگی، یکطرفه و گزینشی سعی میکنند به فرم و ساختار و فرآیند مذاکرات تاثیر بگذارند و همزمان افکار عمومی را هم در حالتی از تشویش و نگرانی نگه دارند.
رسانه از هرنوعی با التزام به ایجاد تعامل بین خود و مخاطب، همواره به موضوع ارتباطات، هویت افراد و اجتماع وابسته است و هر رسانهای که به شناخت دقیق لایههای مختلف ارتباطات و هویتها دست نیابد محکوم به پایان عمر خود است و لاجرم، کارشناسان مختلف اجتماعی و فرهنگی رسانههای بزرگ و دارای نام در بستر فعالیت مدون و معلوم رسانههای معتبر سعی میکنند از جدیدترین متدها و نظریههای ارتباطات میان فرهنگی و هویت اجتماعی جهت تاثیرگذاری بر مخاطب استفاده کنند که نقطههای حساس زمانی مثل مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا نیز با رویکردی که رسانههای جهانی و بالاخص رسانههای سلطه اتخاذ کردند نشان از آن دارد که هجوم غیرمعمولی به سمت چهار لایه هویتی (لایه شخصی، اجرائی، ارتباطی و اجتماعی) طرف ایرانی از سوی این رسانهها در دستور کار است و با اقدامات همسو در بستر شبکههای اجتماعی تلاش گستردهتری جهت دستکاری روانی و هویتی مردم نیز صورت میگیرد.