kayhan.ir

کد خبر: ۳۰۸۲۵۵
تاریخ انتشار : ۱۸ فروردين ۱۴۰۴ - ۲۰:۲۴

اخلاص ؛ راهی به سوی کمالات معنوی

 
 
عباس اسدی
بی‌گمان اخلاص به معنای پیراستن خویش و اعمال از هرگونه غیر خدا، سرّ الهی است که در قلب‌های پاک مؤمنان قرار می‌گیرد و خالص شدگان به تفضل الهی در جایگاه معصومان و پیامبران قرار می‌گیرند که قلب آنان آینه تمام‌نمای انوار تجلیات الهی می‌شود و اسرار هستی را به نمایش می‌گذارد. البته هر کسی در راستای پیراستنی چنین تلاش کند، به پاداش تفضلی الهی دست می‌یابد و قلب او نیز چنین محرم اسرار الهی می‌شود و انوار حقایق هستی بردلش می‌تابد تا جایی که افزون بر معرفت و شناخت، توانایی تصرفات در کائنات را به اذن‌الله می‌یابد.
مقام مخصلین‌ خواه به فتح لام و خواه به کسر لام، مقامی بس عظیم است؛ زیرا قلب این افراد چنان پیراسته و پاک شده که عرش الله می‌شود و ارتباط و پیوند میان خدا و آنان در شدت اتصال از اتصال شعاع خورشید به خورشید قوی‌تر و استوارتر می‌گردد، چنان‌که در حدیث از آن به «اشد اتصالا من شعاع الشمس بها» تعبیر شده است.
هر چه درباره اخلاص و آثار و اهمیت و ارزش آن گفته شود، کم گفته شده است؛ اما آنچه مهم است طریق شریعت است که انسان را به چنین حقیقتی می‌رساند و متحقق به این صفات و ملکات و مقومات الهی می‌سازد. بر همین اساس نویسنده با بهره‌گیری ازآیات قرآن درباره اهمیت و نقش اخلاص در زندگی سخن گفته است. 
***
اخلاص تفضلی ابتدائی و اکتسابی
بر اساس تعالیم قرآنی، می‌توان در انسان‌ها از دو نوع اخلاص سخن گفت که یکی تفضل ابتدائی الهی است که برای پیامبران و معصومان(ع) است(مریم، آیه 51) و دیگری اکتسابی. درخصوص نوع اول خدا گروهی از انسان‌ها را برای مقاصد خاصی انتخاب کرده و پرورانده تا در جایگاه رسالت و نبوت و امامت و ولایت قرار گیرند؛ بنابراین خدا از همان آغاز آنان را خالص ساخته و پرورانده است. از این افراد به عنوان مخلصین به فتح لام یاد می‌شود که به همان معنای خالص شدگان است. اینان همان کسانی هستند که از عصمت ذاتی و تفضلی برخوردارند و ابلیس و شیاطین جنی و انسی به آنان دسترسی ندارند و ابلیس خود از آن ناتوانی سخن به میان آورده و استثنا کرده است؛ البته استثنا کردن ابلیس از روی دلسوزی نسبت به این افراد نیست، بلکه به سبب عدم دسترسی به آنان است: الا عبادک منهم المخلصین.(حجر، آیات 39 و 40؛ ص، آیات 82 و 83)  بر این اساس شیاطین و وسوسه‌گران هرگونه بخواهند، هیچ تاثیری در این افراد نخواهند گذاشت؛ زیرا اینان بندگان خالص شده الهی هستند.(یوسف، آیه 24) همچنین این افراد چون از هر گونه عیب و نقص در عمل مبرا و خالص شده برای خدا هستند و از هر گونه کیفری در امانند.(صافات، آیات 39 و 40) و به عنوان بندگان گرامی الهی در نعمت هستند.(همان، آیات 41 تا 43) کیفری برای آنان نیست(همان، آیات 73 و 74) و برای پاسخگویی اعمال حاضر نمی‌شوند(همان، آیات 127 و 128)؛ زیرا از نظر قرآن اینان کسانی هستند که مستقیم در بهشت هستند و حتی نفخ صور اول و دوم برای آنان نیست و جزو کسانی هستند که به مشیت الهی از قرارگیری در صحنه‌های قیامت معاف شده(زمر، آیه 68) و جزو حاضرشدگان نخواهند بود.(صافات، آیات 158 و 159)
به سخن دیگر، اینان به سبب آنکه مظهر کامل انوار تجلیات صفات الهی هستند، وجه‌الله باقی هستند که فنا برای آنان همانند فنای دیگر آفریده‌ها نیست. آنان چنان با تزکیه و تطهیر الهی به تمامیت کمال رسیده‌اند که فنای فی‌الله به معنای واقعی شده‌اند؛ پس بقای آنان بالله است و مالک هیچ چیز خود نیستند: لَا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا وَلَا يَمْلِكُونَ مَوْتًا وَلَا حَيَاةً وَلَا نُشُورًا(فرقان، آیه 3)
همچنین این افراد همان کسانی هستند که به سبب آنکه دل‌هایشان مظهر تام و کامل اسماء‌الله و تجلیات انوار صفات الهی است، حقیقت الله را می‌شناسند و می‌توانند به توصیف خدا بپردازند و خدا را به صفات توصیف کنند.(صافات، آیات 159 و 160) بنابراین، توصیفات دیگران نمی‌تواند حق صفات الهی را به جا آورد و آن را توصیف کند؛ از همین‌رو خدا خود را برتر از توصیفاتی می‌داند که دیگران بیان می‌کنند.(صافات، آیه 180) بنابراین، کسی نمی‌تواند بگوید که ما با اعمال می‌توانیم به این درجه‌ای برسیم که خدا برای مخلصین به فتح لام رسانیده است؛ زیرا اکتسابی نیست، بلکه تفضل ابتدائی برای شماری از انسان‌ها برای ماموریتی است که برای آنان تعیین شده است.(صافات، آیات 168 و 169)
اما نوع دوم همان «مخلصین» به کسر لام است که انسان‌ها با تلاش خویش خود را به درجه اخلاص می‌رسانند و در حقیقت اخلاص آنان اکتسابی است. این افراد با اخلاص در دین به این مقام می‌رسند.(زمر، آیات 2 و 3 و 11 و 14) البته پیامبران نیز همان گونه که مخلصین به فتح لام هستند، مخلصین به کسر لام نیز هستند؛ زیرا آنان هر چند که به‌طور ذاتی هر کاری را با خلوص برای خدا انجام می‌دهند، اما تمام تلاش خویش را دارند تا بندگی به اخلاص داشته باشند و جزو مخلصین نیز باشند؛ چنان‌که پیامبر(ص) به حکم قرآن خود را مامور می‌داند تا جزو مخلصین به کسر لام باشد.(همان؛ بقره، آیه 139؛ اعراف، آیه 19؛ یونس، آیه 22)  بنابراین بندگان مؤمن الهی نیز باید همانند پیامبر(ص) عمل کنند و خلوصی را در خود ایجاد کنند که غیر از خدا در آن نباشد؛ یعنی همانند غریقی که در دریا هیچ ابزاری برای نجات ندارد و جز به خدا توسل نمی‌جوید و از او نجات می‌خواهد، همه دعا و عبادت خویش را خالص برای خدا کند.(عنکبوت، آیه 65؛ لقمان، آیه 32؛ غافر، آیات 14 و 65؛ بینه، آیه 5) بر اساس آموزه‌های قرآن، مخلصین به فتح لام به عنوان خلیفه‌الله در کائنات تصرفات ربوبی دارند و به «بسم‌الله» تصرف تکوینی می‌کنند که در اصطلاح از آن‌، گاه  به عنوان «باذن‌الله» یاد می‌شود؛ چنان‌که حضرت عیسی(ع) تصرفاتی چون زنده کردن مرده و میراندن داشت.(آل عمران، آیه 49) 
البته هر کسی می‌تواند با اسوه قرار‌دادن معصومان(ع) به این مقام برسد و به درجه‌ای از خلوص در عبودیت دست یابد که در مقام «کن فیکون» بتواند تصرفات خلقی داشته باشد؛ چنان‌که ابن‌ فهد حلّي‌ در کتاب «عُدّة‌ الدّاعي‌» حدیث قدسی از خدا نقل می‌کند که خدا فرموده است: يَابْنَ ءَادَمَ! أَنَا غَنِيُّ لَا أَفْتَقِرُ؛ أَطِعْنِي‌ فِيمَا أَمَرْتُكَ، أَجْعَلْكَ غَنِيًّا لا تَفْتَقِرُ. يَابْنَ ءَادَمَ! أَنَا حَيٌّ لَا أَمُوتُ؛ أَطِعْنِي‌ فِيمَا أَمَرْتُكَ، أَجْعَلْكَ حَيًّا لَا تَمُوتُ. يَابْنَ ءَادَمَ! أَنَا أَقُولُ لِلشَّيْءِ كُنْ فَيَكُونُ؛ أَطِعْنِي‌ فِيمَا أَمَرْتُكَ، أَجْعَلْكَ تَقُولُ لِلشَّيْءِ كُنْ فَيَكُونُ؛ اي‌ پسر آدم‌! من‌ بي‌‌نيازي‌ هستم‌ كه‌ هيچ‌گاه‌ نيازمند نمی‌‌شوم‌؛ مرا اطاعت‌‌نما در آنچه‌ تو را امر كرده‌ ام‌، تا در نتيجه‌ تو را بي‌‌نيازي‌ قرار دهم‌ كه‌ نيازمند نشوي‌. اي‌ پسر آدم‌! من‌ زنده‌‌اي‌ هستم‌ كه‌ هيچ‌گاه‌ نمی‌‌ميرم‌؛ مرا اطاعت‌ كن‌ در آنچه‌ تو را امر كرده‌ ام‌، تا در نتيجه‌ تو را زنده‌‌اي‌ قرار دهم‌ كه‌ نميري‌. 
اي‌ پسر آدم‌! من‌ به‌ چيزها مي‌گويم‌: بشو، پس بی‌درنگ مي شود؛ مرا اطاعت‌ كن‌ در آنچه‌ تو را امر كرده ‌ام‌، تا در نتيجه‌ تو را در موقعیتی قرار دهم‌ كه‌ به‌ چيزها بگویي‌: بشو، پس بی‌درنگ بشود.
حجت‌الاسلام حمید رضا رضایی از آیت‌الله سید قائم شوشتری نقل می‌کرد: روزی با گروهی از طلاب نزد آیت‌الله رفته بودیم. سخن از آثار بسم‌الله به میان آمد و گفتم: در کتب آمده کسانی با بسم‌الله روی آب می‌رفتند. ایشان فرمود: من خود موردی را به چشم دیدم که برای شما حکایت می‌کنم. روزی از شاگرد نوجوانی سخن به میان آمد که با بسم الله «طی‌الارض» می‌کند. برای دیدار او به مدرسه رفتیم. کلاس درس او در طبقه دوم بود. در کلاس درس بود. مطلب را گفتیم. نوجوان گفت: چیزی عادی است. آنگاه کنار پنجره رفت. آن را گشود و گفت: بسم‌الله. به چشم هم زدنی و کمتر از آن در گوشه‌ای حیاط ایستاده بود. دوباره بسم‌الله گفت و در کنار ما حاضر شد.
در این‌باره حکایات و قصه‌های بسیاری از کرامات اولیای الهی بیان شده است. 
البته این اختصاص به اولیای الهی اهل سیر و سلوک به معنای اصطلاحی ندارد، بلکه افراد معمولی از خیاط و کفاش و آهنگر و غیره نیز دارای کراماتی بودند؛ زیرا اصل در تحقق این حالات، طهارت نفس و تزکیه آن است که با عبودیت و اخلاص و تقوا به دست می‌آید.