اخبار ویژه
دولت به جای رهاسازی اقتصاد باید منافع مردم را در نظر بگیرد
یک کارشناس حامی دولت با انتقاد از برخی سیاستهای اقتصادی اجرا شده گفت: تصمیمگیران دولت چهاردهم افراطیترین سیاستهای رهاسازی اقتصادی را اجرا کردند.
حسین راغفر استاد دانشگاه الزهرا (س) در گفتوگو با روزنامه آرمان اظهار کرد: به نظر میرسد دولت چهاردهم بدون آگاهی از تحولاتی که در 35 سال گذشته در اقتصاد کشور رخ داده، کار خود را آغاز کرده است. به همین دلیل با دولتی ناپخته در زمینه تصمیمگیریهای اقتصادی مواجه هستیم. کار به جایی رسیده که در سالهای 1402 و 1403 منابع اولیه برای اولویتهای مهمی چون واردات دارو که در حدود 600 میلیون دلار است، تخصیص داده نشد. این در حالی است که در همین مدت تخصیصهای عجیب و غریبی به واردات طلا و خودرو داده شده است. این وضعیت به خوبی نشان میدهد که دولت چهاردهم خیلی زود توسط الیگارشی موجود در اقتصاد تسخیر شد.
نکته درخور توجه و دقت این است که آقای پزشکیان به عنوان پزشک، دورههای برنامهریزی سلامت را دیده بودند و به همین دلیل در زمانی که نماینده مجلس بودند دیدگاههای روشنی در این زمینه داشتند، اما پس از اینکه به ریاست جمهوری رسیدند دیدگاههای دیگری را در این زمینه مطرح میکنند. جالب اینجاست که ایشان دیدگاههای جدید خود را به گونهای ابراز میکنند که قابل تبیین با مواضع نئولیبرال در حوزه سلامت است. دولتهای گذشته نیز از نقشآفرینی مؤثر در اقتصاد ناتوان بودند و این ناتوانی را به دولت چهاردهم انتقال دادند. با این وجود تصمیمگیران دولت چهاردهم افراطیترین سیاستهای رهاسازی اقتصادی را اجرا کردند. در حالی که باید سیاستهای عکس این در پیش میگرفتند.
وی اضافه کرد: اتفاق دیگری که در دولت چهاردهم رخ داده این است که علاوه بر
اینکه کارکرد دولت نسبت به گذشته کاهش پیدا کرده، نقش عناصر تعیینکننده در دولت نیز کاهش پیدا کرده است. شرایط به شکلی است که امروز در عمل، دولت در مواردی خود را ناتوان نشان داده است.
راغفر در پاسخ این سؤال که چه ضعفهایی در دولت قابل مشاهده است؟، گفت: دولت همان سیاستهای اشتباه اقتصادی گذشته را ادامه داده است. ادامه این مسیر در سه و نیم سال آینده، امکانپذیر نیست. این وضعیت امکان اصلاح دارد. آقای پزشکیان با طرح دیدگاههایی از نهجالبلاغه به ریاست جمهوری رسید. در نهجالبلاغه حضرت علی(ع) به صراحت خطاب به مالک عنوان میکند که توجهات به خواص نباشد و به سمت مردم باشد، چراکه در زمان سختی این مردم هستند که در کنار تو خواهند بود و خواص تو را تنها خواهند گذاشت. منظور از خواص در اینجا همین گروه الیگارشی است. هنوز برای اصلاح دیر نیست اما فرصتهای زیادی از دست رفته است. به همین دلیل دولت چهاردهم باید دوباره روند تصمیمگیری را به سمت صحیح هدایت کند. در غیر این صورت جامعه و مدیریت کشور با چالشهای جدی مواجه خواهند شد.
نامه ترامپ قبل از رسیدن به ایران توسط خود او نابود شد
یک سایت غربگرا معتقد است ترامپ با اعلام فرستادن نامه به رهبر ایران حتی قبل از این که نامه را بفرستد، خودزنی کرد و نامه خود را نابود کرد.
عصر ایران نوشت: ترامپ با اعلام عمومی ارسال نامه به رهبری ایران، خواسته یا ناخواسته، نامهاش را نابود کرد. نامهای که قبل از ارسال به تهران و رسیدن به دست آیتالله خامنهای، توسط نویسندهاش کشته شد. چون ترامپ آگاهانه یا ناآگاهانه، پیش از ارسال، موضوع را رسانهای و اعلام عمومی کرد. با این اقدام، شانس موفقیت نامهاش را به حداقل کاهش داد.
این برای چندمینباری است که یک رئیس ایالاتمتحده آمریکا برای رهبر ایران نامه مکتوب (و نه پیام) ارسال میکند. نامه ترامپ به آیتالله خامنهای برخلاف نامههای شفاهی و مکتوب قبلی سران آمریکا به رهبری ایران، به صورت محرمانه یا بدون اعلام عمومی انجام نشد بلکه برای اولینبار خود ترامپ این موضوع را اعلام و علنی کرد. حتی در زمانی که به گفته یک مقام آمریکایی این نامه به سمت تهران ارسال نشده و به همین دلیل مقامات ایرانی در اینباره اظهار بیخبری کردند. این اقدام به معنی نابود کردن نامه است.
ترامپ برخلاف رؤسای سابق آمریکا، با چارچوب مناسب نامهنگاری با سران جهان از جمله رهبری ایران آشنا نیست. او با در پیش گرفتن شیوه نادرست، به نوعی خودزنی دست میزند، چرا که اقدامات خود را به شکست میکشاند.
درخواست مذاکره دارای چارچوبها و الزاماتی در محتوا و شیوه اجراست. اشتباه ترامپ این است که در زمینه مذاکرات، تنها نتیجهگرا نیست بلکه روند را هم دوست دارد. او دوست دارد مذاکرات علنی و اعلامشده داشته باشد، چیزی شبیه آنچه در مذاکرات سران آمریکا- کرهشمالی رخ داد؛ در کنار هم ایستادند لبخند زدند و عکس یادگاری گرفتند.
به لحاظ نتیجهگرایی، مسیر صحیح این است که درخواست از سوی آمریکا بدون رسانهایشدن موضوع انجام شود. از نظر مقامات عالی ایران، رسانهایشدن ارسال نامه از سوی ترامپ یعنی نویسنده نامه، خود اقدامی در راستای فشار بر طرف مقابل انجام میدهد. هدف ترامپ از این اقدام، انداختن دوباره توپ مذاکره به سمت ایران است. قبل از این، ترامپ به هنگام امضای یادداشت فشار حداکثری، درخواست و پیشنهاد مذاکره به ایران را مطرح کرد. آیتالله خامنهای هم به صریحترین شکل ممکن، مذاکره را رد کردند و آن را «عاقلانه، هوشمندانه و شرافتمندانه» ندانستند.
هدف ترامپ از ارسال نامه چیست؟ هدف ترامپ، علاوهبر انداختن توپ مذاکره به زمین ایران، تلاش برای به انزوا کشاندن ایران در افکارعمومی جهان است. اینکه از تهران چهرهای مخالف دیپلماسی و راهحلهای صلحآمیز ترسیم کند.
مجیزگویی ترامپ دیوانه پس از تحقیر شدن توسط اوباما
معاون دفتر تحقیر شده روحانی در دوران اوباما با عبرت نگرفتن از گذشته، در نقش تبلیغاتچی دولت ترامپ ظاهر شد.
حمید ابوطالبی در شبکه ایکس نوشت: «دونالد ترامپ اظهار میدارد که با ارسال نامهای برای مقام رهبری، درخصوص موضوع هستهای ایران، به صراحت از تمایل خویش برای مذاکره مستقیم برای رسیدن به یک توافق در این زمینه یاد کرده است.
ترامپ در مصاحبه با فاکسنیوز گفته است: در این خصوص دو راه بیشتر وجود ندارد؛ یا «مذاکره مستقیم و تفاهم»، و یا «راهحل نظامی». ترامپ در سخنان خویش، از مردم ایران به نیکی یاد کرده و آنان را مردمی بزرگ میخواند؛ و...
رئیسجمهور آمریکا با نامه خود نشان میدهد: ۱) در مذاکره مستقیم و بیواسطه با ایران و رسیدن به یک تفاهم، بسیار جدی است؛ ۲) تمایل ندارد در مذاکره با پوتین، کارت ایران را هم بر روی میز مذاکره و در دستان پوتین مشاهده نماید، چراکه در آن صورت باید بر سر اوکراین امتیازات بیشتری به روسیه داده و بر اختلافات خود با اروپا بیفزاید؛ ۳) تاکید میکند که صرفاً بر جنبه نظامی موضوع هستهای ایران تمرکز داشته، و دیگر مسائل از اهمیت چندانی برخوردار نیست؛
۴) تمایل دارد روابط ایران و آمریکا، و تبادلات مردم آمریکا با مردمِ نیکِ ایران برقرار گردد؛ ۵) مایل نیست با بهکارگیری اهرم نظامی به ایران خسارت وارد نماید؛ و برگزیدن مذاکره را به نفع ایران قلمداد میکند؛
اکنون و به دنبال سخنان رئیسجمهور پزشکیان در مجلس، و بیان جمله «تمام شد رفت» از سوی ایشان، نامه ترامپ نشان میدهد که ایران نمیتواند مسائل حساس جهانی را یکطرفه دیده و با عبارتی ساده از آنها عبور نماید. چراکه اینک و با این نامه، ایران در شرایط یک «انتخاب بزرگ» قرار دارد: الف) مذاکره مستقیم با آمریکا، بر سر اطمینان بخشی نسبت به عدم انحراف برنامه هستهای خود به سمت و سوی جنبههای نظامی؛ ب) افتادن در دام مخاطرات نظامی، و تهاجمات مشترک آمریکا و اسرائیل؛
آنچه که جناب پزشکیان درخصوص انتخاب آن مسئولیتی بسیار سنگین دارد؛ به عنوان رئیسجمهور نمیتواند آن را «تمام شد رفت» تلقی نماید؛ نباید اجازه دهد تندروهای داخلی و جناح پایداری برای سرنوشت ایران تصمیم بگیرند؛ و یا سخنان افراطی و ماجراجویانه مجلسیان و... کشور را دچار بحران نماید. این برترین وفاق دولت با ملّت است.
کشور بر سر یک دو راهی است؛ و همه مسئولیت دارند در انتخاب «مذاکره مستقیم با آمریکا» به جای «تهاجم نظامی» تردید ننمایند. این یک انتخاب ملّی برای سرنوشت ایران است».
گفتنی است ابوطالبی در دولت روحانی معاون سیاسی دفتر رئیسجمهور بود و در دوران ماه عسل برجام، به عنوان نماینده ایران در سازمان ملل معرفی شد اما دولت اوباما با زدن برچسب تروریستی، از صدور ویزا برای ابوطالبی خودداری کرد.
ابوطالبی با وجود قبول این توهین و تحقیر بزرگ و با وجود کلاهبرداری و عهدشکنی سه دولت آمریکا بر سر برجام، از مجیزگویی طرف آمریکایی و توجیه سازش به هر قیمت دست نکشیده است.
نوشته اخیر او نشان میدهد که برای عناصر غربگرا، نه حقوق پایمال شده ملت ایران و عهدنشناسی و یاغیگری دولت آمریکا (ترامپ) مهم است، و نه عزت و اعتبار ملی. عجیب اینکه ابوطالبی حتی به اندازه زلنسکی رئیسجمهور اوکراین هم غیرت به خرج نمیدهد بلکه ترجیح میدهد برخورد موهن ترامپ با طرف اوکراینی را نادیده بگیرد و به بزک مذاکره با ترامپ بپردازد.
نکته عجیبتر اینکه ابوطالبی مانند یک گروگان، منویات ترامپ را بازگو و حتی بزک میکند: اینکه برای تفاهم(!؟) بسیار جدی است، صرفاً با جنبه نظامی برنامه هستهای ایران(!؟) تمرکز دارد، تمایل دارد رابطه آمریکا با مردم نیک ایران برقرار گردد، و...
متقابلاً هم به پزشکیان حمله میکند که چرا در مقابل ادبیات تهدیدآمیز
بیسر و پایی به نام ترامپ، دست رد به سینه وی زده است!
برخلاف روایت وارونه ابوطالبی، مقامات دولت ترامپ خواستار تعطیلی برنامه هستهای ایران هستند و البته همانگونه که در دولت «اوبامای مودب»! (تعبیر روحانی) معلوم شد مقامات آمریکایی به همین میزان هم قانع نیستند و توقعات زیادهخواهانهشان حد یقفی ندارد. درباره ادعای «اطمینان بخشی» هم دو تجربه مذاکرات روحانی در دولت خاتمی و دولت خودش نشان داد که با وجود بازرسیهای گسترده و بیسابقه در تاریخ آژانس، آمریکا در پی بهانهجویی است. این همان آمریکایی است که هم تسلیحات اتمی دارد و هم رژیم صهیونیستی را در ارتکاب جنایت جنگی و نسلکشی در غزه کاملاً حمایت کرد.
ابوطالبی اتفاق نظر دولت و نظام درباره عهدنشناسی و باجخواهی و تعاملناپذیری ترامپ را (که در رفتار موهن او با اوکراین و کانادا و دانمارک و اروپا هم آشکار است) عمداً به عنوانی مجعول به نام «تندروهای داخلی و جناح پایداری» فرو میکاهد.
ادبیات ذلیلانه و عبیدگونه ابوطالبی در بزک عملیات فریب ترامپ این احتمال را که آتویی دست آمریکاییها دارد و ناچار است از موضع گروگان بیاراده سخن بگوید، تقویت میکند. وگرنه لااقل باید اندازه زلنسکی، به خباثت ترامپ واکنش نشان میداد.
سرگیجه تحلیلی روزنامه شیدای مذاکره
روزنامه زنجیرهای هممیهن است که چند روز پس از ابراز ذوقزدگی درباره انگاره «میانجی روسی»، مجدداً عقبگرد زده و تیتر زد: مراقب روسها باشید(!)
هممیهن چند روز قبل، تیتر و عکس تمامصفحه خود را به سفر وزیر خارجه روسیه به تهران و عنوان «میانجی روسی» اختصاص داد تا چنین القا کند که سفر لاوروف به تهران برای انتقال پیام ترامپ و برای میانجیگری برای مذاکره ایران و آمریکاست.
این گمانهزنی موهوم در حالی است که اولاً آینده روابط و مذاکرات روسیه و آمریکا در محاق بلاتکلیفی است و روسها بارها از طرف آمریکایی در روابط دوجانبه رکب خوردهاند. و ثانیاً مشکل ایران با آمریکا عهدنشناسی و قلدری رژیم آمریکاست.
چند روز از تیتر توأم با هیجانزدگی «میانجی روسی» نگذشته بود که هممیهن، مجدداً به تنظیمات ضد روسی برگشت و در یادداشتی با عنوان «مراقب روسها باشید» نوشت: روسیه درخصوص برنامه هستهای ایران به دنبال راهی میانه است که در چارچوب آن نه بحران بهطور کامل حلوفصل شود و نه چرخه بحران از گردونه خارج شود. براساس شنیدهها[!؟]، سرگئی لاوروف در سفر اخیر پیامی را منتقل کرده مبنی بر اینکه ایران باید مسائلش را با آمریکا حلوفصل کند و حالا که روسیه در حال مذاکره با آمریکا است، ایران هم زیر چتر میانجیگری روسیه، مذاکره با آمریکا را آغاز کند. مشکل اما این است که ایران در حال حاضر، و بهخصوص بعد از امضای یادداشت فشار حداکثری درباره ایران، به مذاکره با اروپا روی آورده است. مهمترین مشکل ایران و اروپا نیز ظاهراً بر سر همکاریهای نظامی ایران و روسیه است.
در چنین شرایطی به نظر میرسد که روسیه در حال استفاده از فرصت است تا با توجه به تمایل ترامپ به برقراری صلح در اوکراین و اعمال فشار غیرمعمول بر اوکراین برای پذیرش صلح، در شکاف میان اروپا و آمریکا از یک طرف و شکاف میان ایران و اروپا از سوی دیگر شنا کند. آنطور که شنیدهها حکم میکنند، ظاهراً روسیه به ایران پیشنهاد کرده تا از مذاکره با اروپاییها دست بشوید چراکه اروپاییها در نهایت بدون آمریکاییها کاری از پیش نخواهند برد. در چنین شرایطی اگر ایران به توصیه روسیه عمل کند، این امکان وجود دارد که به کارتی تمامعیار در دستان روسیه تبدیل شود و کیست که نداند که سیاست بینالملل از نظر روسها عرصه منافع صرف است نه دوستیهای راهبردی دائم. البته به نظر میرسد که پیشنهاد روسیه در تهران با استقبال گرمی مواجه نشده است.
ممکن است متناقض به نظر برسد اما روسیه درحالیکه پایبندی خود به برجام را اعلام میکند، میداند که در صورت دستیابی به یک توافق هستهای بین آمریکا و ایران و به دنبال آن لغو تحریمهای ایران و کاهش همکاری کلی بین تهران و مسکو، مواضع ایران در قبال اوکراین تغییر خواهد کرد. معنای آنچه نوشته شد لزوماً این نیست که روسیه با احیای توافق هستهای و رفع تحریمهای ایران به کلی مخالف است. روسیه درخصوص برنامه هستهای ایران به دنبال راهی میانه است که در چارچوب آن نه بحران بهطور کامل حل و فصل شود و نه چرخه بحران از گردونه خارج شود.»
هممیهن همچنین در تیتر اصلی خود با عنوان «گـره را پوتین هم نمی گشاید؟»، نوشت: برخی از تحلیلگران در ایران معتقدند که روسیه همواره ترجیح داده است که روابط ایران و غرب شکرآب باشد تا تهران مجبور باشد به مسکو پناه ببرد. در چنین شرایطی در میان بسیاری از تحلیلگران ایرانی بدبینی زیادی نسبت به مداخله مسکو در مذاکرات احتمالی ایران و آمریکا وجود دارد. اقدام ترامپ در امضای یادداشت احیای کارزار فشار حداکثری علیه ایران، باعث شد تا جمهوری اسلامی در بالاترین سطح مذاکره با دولت او را منع کند. حالا خبر میرسد که ترامپ، در گفتوگو با ولادیمیر پوتین، از او خواسته است تا در مذاکرات با تهران کمک کند. اما معلوم نیست در شرایط کنونی آیا ایران حاضر به پذیرش میانجیگری روسیه برای گفتوگو با آمریکا خواهد شد یا نه. مسکو چه چیزی را میتواند روی میز بگذارد که واسطههای دیگر توان ارائه آن را ندارند؟ نعمتالله ایزدی سفیر پیشین ایران در روسیه میگوید تعارض منافع مانع میانجیگری مفید است. همچنین حسن بهشتیپور تحلیلگر معتقد است: مسکو عادت دارد از جیب دیگران خرج کند.